مهندسی تمدن اسلامی و مسجدمحوری

مسجد با کارکردهای مختلف سیاسی،فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، تربیتی محور مهندسی تمدن اسلامی و کانون شهر اسلامی است و غفلت از این مسئله اساسی رفتن به بی‌راه است.

به گزارش خبرنگار گروه مسجد و کانون های مساجد خبرگزاری شبستان،وقوع انقلاب اسلامی در سیر حرکت تکاملی جامعه شیعی، نویدبخش احیاء دوباره تمدن اسلامی است و برای تحقق کامل تمدن اسلامی با تمامی اقتضائات تمدنی آن در دنیای امروز باید مهندسی تمدن اسلامی براساس معارف شیعی صورت بگیرد و در این میان توجه وافر به معارف در باب مسجد و کارکردهای آن بسیار مهم می باشد.در این مقاله از دو منظر به بررسی نسبت مسجد و تمدن اسلامی پرداخته شده است.

 

الف) الگوگیری از مسجد در طراحی تمدن اسلامی

ب) توجه به مسجد محوری در مهندسی تمدن اسلامی

 

از منظر اول آداب، احکام و نمادهای مطرح در مسجد می تواند  در طراحی الگوی تمدن اسلامی ره گشا باشد زیرا مسجد مقیاسی کوچک و نماد تمدن اسلامی با تمامی مؤلفه های تمدنی است.

از منظر دوم در نسبت بین مسجد و تمدن اسلامی، توجه به نقش و جایگاه مسجد در حیات اجتماعی و تمدنی مسلمین شده است. از مهمترین کارکردهای مسجد در تاریخ و سیره نبوی، شکل دهی تمایلات اجتماعی و هدایت سیاسی جامعه می باشد. آموزش ، شکل گیری ارتباطات فرهنگی و تکامل و تربیت دینی از کارکردهای فرهنگی مسجد می باشد.از دیگرکارکردهای مسجد درسیره نبوی وعلوی کارکرد اقتصادی و حقوقی است.درآخرمسجد کانون شهر اسلامی است ومی بایست معماری شهری بر مدار مسجد محوری صورت بگیرد.

شاید سخن ازارتباط مسجد و تمدن اسلامی برای بسیاری تداعی تنها ارتباط ذوقی و سلیقه ای در این دنیای ارتباطات باشد والابحث از این دو در دو فضای متفاوت می باشد. مخصوصا براساس ادبیات روشنفکری سکولار اولا: سخن ازتمدن اسلامی بی معناست زیرا دین اصلا ناظربه حیات اجتماعی و مدنیت نمی باشد و تنها می توان سخن از تمدن مسلمین داشت وثانیا: مسجد تنها مکانی عبادی و جایگاه خاصی در تمدن مسلمین دارد و نباید انتظار بیش از حد از این مقوله دینی داشت. ولی با دقت در سیره، معارف و فرهنگ نبوی و امامان معصوم (علیه السلام)به خوبی  شأن ، منزلت و کارکرد این مقوله دینی در بین دیگر عناصر دینی اسلام روشن خواهد شد.

اولین اقدام پیامبر  (صلی الله علیه و آله وسلم) در شکل دهی مدینه النبی و تمدنی جدید در تاریخ بشریت، تأسیس مسجد بود و این اقدام نشان دهنده آن است که محور و جوهرة جامعه و حکومت و تمدن در اندیشه اسلامی، مسجد باید باشد و دیگر عناصر این تمدن جدید همه باید بر مدار این محور اساسی شکل بگیرد. عبودیت، عبادت، تربیت، آموزش، جهاد، رفع حوائج فردی و اجتماعی و ...همه کارکردهای مسجد بر اساس معارف اسلام است و با این رویکرد آیا می توان در مهندسی تمدن اسلامی، توجه وافر به این حجم از معارف در باب مسجد و کارکردهای بی شمار آن نداشت؟

وقوع انقلاب اسلامی در سیر حرکت تکاملی جامعه شیعی، نویدبخش احیاء دوباره تمدن اسلامی است و برای تحقق کامل تمدن اسلامی با تمامی اقتضائات تمدنی آن در دنیای امروز باید مهندسی تمدن اسلامی براساس معارف شیعی صورت بگیرد و در این میان توجه وافر به معارف در باب مسجد و کارکردهای آن بسیار مهم است.

این مقاله در صدد آن است که نگاهی اجمالی در این باب عرضه کند و تنها فتح بابی در باب اندیشه در این مسأله باشد. براین اساس ابتدا مفهوم مهندسی تمدن اسلامی تبیین می گردد و سپس به کارکرد، نقش و جایگاه مسجد در مهندسی تمدن اسلامی پرداخته می شود.

 

 1ـ مفهوم مهندسی تمدن اسلامی

1/1 مفهوم تمدن

در باب مفهوم تمدن، با تلقی های گوناگونی روبرو هستیم که نوعاً در تعریف ها با رویکردهای مختلف روبر می باشیم. اصولاً این اصطلاح از قرن 18 و در عصر روشنگری پدید آمد، هر چند واقعیت آن از گذشته موجود بوده است. در باب تعریف تمدن و فرهنگ دیدگاههای متفاوتی ذکر شده است.

بسیاری فرهنگ و تمدن را مترادف با یکدیگر قلمداد می نمایند. از جمله ادوار تایلور که در این باره چنین می گوید: «کلمه فرهنگ یا تمدن به مفهوم وسیع کلمه که مردم شناسان به کار می برد. عبارت از ترکیب پیچیده ای شامل علوم، اعتقادات و هنرها، اخلاق و قوانین و آداب و رسوم و ادات و اعمال دیگری است که به وسیله انسان در جامعه خود به دست می آید.» (روح الامینی ـ 1379 ـ ص 48)

اما دیدگاه دیگر در باب تمدن ـ که به نظر می رسد دیدگاه دقیق تری می باشند ـ آن است که برای تمدن، معنایی فراگیر قائل است که علاوه بر جنبه نرم و فرهنگی حیات اجتماعی مجموعه عناصر اقتصادی، سیاسی، تکنیک ها، سازمان های اجتماعی و خلاصه جنبه های سخت در یک جامعه را شامل می شود. در فرهنگ لالاند[2] «یک تمدن مجموعه ای است از پدیده های اجتماعی که قابل انتقالند و جنبه های مذهبی، اخلاقی، زیباشناسی، فنی، علمی مشترک در یک جامعه یا چند جامعه مرتبط با یکدیگر را به خود می گیرند» (ساروخانی ـ 1375 ـ ج1 ـ ص99)

البته کسانی هم هستند که تمدن را در جلوه های فرهنگ مادی و تجسم ان را در شهرنشینی خلاصه می کنند. (روح الامینی ـ 1379 ـ ص 50)

 

بر این اساس به خوبی می توان به چند ویژگی مفهوم تمدن اشاره کرد: الف) تمدن آنچنان که از کلمه لاتینی شهرنشین بودن یا شهروندان (civis) و شکل وصفی آن (civilis) مشتق می شود، متقوم به شکل گیری یک نظام اجتماعی قانونمند است.

ب) گستره یک تمدن به مراتب بیشتر از یک حکومت و یا حتی یک فرهنگ خاص می باشد و بالطبع عمر طولانی تر از عمر حیات اجتماعی یک جامعه خاص را دارد.

ج) تمدن هم یک جنبه سخت و هم یک جنبه نرم دارد که فرهنگ به عنوان جنبه نرم یک تمدن، زیر بنای ساخت یک تمدن است و بعد عقلانیت یک تمدن ـ که اساس یک تمدن است ـ بازگشت به بعد فرهنگی آن می کند. البته تمدن تنها به این جنبه نباید خلاصه شود بلکه جنبه های سخت تمدن همچون ساختارها، محصولات و... هم مطرح می باشد.

د) هر تمدنی دارای نظامات اجتماعی متعددی می باشد که اساساً همین نظامات هستند که تمامیت یک تمدن را محقق می سازد مانند نظام های حقوقی، تربیتی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و دیگر نظامات کلان و خرده نظامات که به صورت هماهنگ تعیّن بخش می باشند. (آشوری ـ 1381 ـ ص128)

هـ) شکل گیری یک تمدن محصول هماهنگی نظامات اجتماعی خاصی است که به پذیرش اجتماعی» رسیدند و نهادینه شده اند و لذا اگر مولفه های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در یک جامعه به پذیرش اجتماعی نرسد هرگز شکل تمدنی به خود پیدا نخواهد کرد.

 

ارکان تمدن

در باب مولفه ها[3] و ارکان اصلی یک تمدن و سهم تأثیر هر یک در ساخت یک تمدن برخی چهار رکن را مطرح کرده اند: پیش بینی و احتیاط در امور اقتصادی، سازمان سیاسی، سنن اخلاقی، کوشش در راه معرفت و بسط هنر.

در نظر ویل دورانت، عوامل تمدن عبارت اند از شرایط معرفت الارضی، جغرافیایی، اقتصادی، زیستی، روانی، نظم سیاسی، وحدت زبانی و قانون اخلاقی و از نظر او اهمیت عوامل و اوضاف و احوال اقتصادی در شکل دهی به یک تمدن بیش از عوامل دیگر است. (ویل دورانت ـ ج1 ـ ص307)

بعضی دیگر سازه های یک تمدن را نظامات مختلفی همچون نظام اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، حقوقی، ارزشی، تاریخی و... دانسته‌اند.

شاید بتوان با نظری دقیق سه رکن اصلی یک تمدن را «نظام گرایش، نظام اندیشه و فرهنگ، نظام محصولات» دانست که در تقوم با یکدیگر هویت تمدنی خاصی را شکل می دهند. بر خلاف بسیاری از دیدگاهها که فرهنگ را روح و پایه اصلی تمدن مطرح می کنند، با نظر دقیق می توان گفت که اگر چه فرهنگ پایه و اساس شکل گیری عینیت های تمدنی است و تمامی الگوها، مدل ها، ساختارها و دانشها و علوم بستر شکل گیری محصولات «سیاسی، فرهنگی و اقتصادی» را در سطوح مختلف فراهم می آورند اما فرهنگ خود در بستر نظام گرایشات، تمایلات، عاطفه ها و اخلاق اجتماعی شکل می گیرد. به تعبیر دیگر با مطالعه و بررسی حیات اجتماعی انسان به خوبی نمایان می گردد که حیات اجتماعی مجموعه ای از «تمایلات، اندیشه ها و محصولاتی» شکل گرفته است که این سه بعد در هماهنگی با یکدیگر تمامی حوزه های حیات زندگی انسان را پوشش می دهد و در این میان نظام تمایلات، سهم اصلی در شکل دهی یک جامعه و تمدن را دارا می باشد.

 

مثلاً جامعه ای که تمایلات آن مبتنی بر ارزش های اسلامی شکل گرفته است، هیچگاه در اندیشه اقتصادی خود، سراغ الگوهای ربوی و نظام سرمایه داری نمی رود و روابط اجتماعی و فرهنگ خود را متناسب با تمایلات خود شکل می دهد و بالطبع محصولات اجتماعی خاص را در حوزه های مختلف متناسب با تمایلات و اندیشه های خود تولید می کند. تفصیل این معنا بسیار مهم در امر شناخت تمدن اسلامی می‌باشد.

 

نظام گرایشها و تمایلات

آنچنان که بیان شد تمایلات، عاطفه ها و احساسات، از مهمترین ارکان یک جامعه و تمدن بشری است که در حیات اجتماعی خود بدان پای بند و تعلق دارد. هر جامعه ای متناسب با حس زیباشناسی خود به موضوعات و مسائلی گاه علاقه روحی و میل و کشش درونی پیدا می کند و گاه از موضوع و مطالب دیگری متنفر و گریز دارد، که همین تمایلات با تعامل با اندیشه ها است که مبدا ابراز رفتارها و موضع گیری می گردد.

بر این اساس می توان تمایلات اجتماعی را خاستگاه شکل گیری تمدن برشمرد و این ادعا با مطالعه تاریخی به خوبی قابل اثبات است چرا که نقطه عزیمت هر شکل تمدنی به شکل دیگری، تغییر در تمایلات، عاطفه ها و زیباشناسی اجتماعی می باشد و به تعبیر ماکس وبر این اخلاق اجتماعی است که پایه شکل گیری یک تمدن می گردد. (ماکس وبر ـ 1374 ـ ص62)

 

در باب تمایلات اجتماعی باید، به دو نکته توجه نمود.

اولاً: گرایشات و تمایلات اجتماعی نظامند می باشند و همین نظام مندی باعث تفاوت جوهری نظامات اجتماعی متفاوت می باشد. آنچه در نظام مندی این تمایلات مهم می باشد، توجه به تمایل محوری در شکل گیری و هدایت دیگر تمایلات و گرایشان می باشند.

اگر جامعه به دنبال توسعه و تکامل روحیه خداپرستی باشد بالطبع توسعه و تکامل آن جامعه در تمامی ابعاد به گونه ای خاص صورت می پذیرد و هرگز با شاخصه های مادی قابل سنجش نمی باشد.

ثانیاً اگر چه میان اندیشه و تمایلات همواره ارتباط تنگاتنگ وجود دارد اما این تغییر در تمایلات و انگیزه ها است که به دنبال خود تغییر در اندیشه را به همراه دارد ویل دورانت در کتاب تاریخ فلسفه خود به این مسئله اشاره دارد که «همواره تغییر در نگرش و روش با تغییر انگیزه ها همراه بوده است» (ویل دورانت ـ ص373)

بر این اساس می بینیم که غرب مدرن هم ابتدا با تغییر تمایلات و ضمن زیباشناسی مردمان آن دیار آغاز می گردد. ویل دورانت، «پترارک» و «بوکاچیو» شاعر و نویسنده ایتالیایی قرن چهاردهم را نخستین انسانهای عصر مدرن می نامد. «هر چه هست از حدود اواسط قرن چهاردهم نهضت فرهنگی ـ ادبی ای در برخی شهرهای ایتالیا به ویژه فلورانس پدید می آید که حکایتگر ظهور تدریجی بشر جدیدی بود که که دیگر دلبستگی ها و علایق و تعلقات قرون وسطائی نداشت. دیگر این بشر علاقمند به افق ناسوتی حیات و زندگی سوداگرانه و منش سودجویانه است.» (زرشناس‌ ـ 1382 ـ ص86)

بدینسان نطفة مدرنیته در رنسانس با این میل محوری، یعنی دنیاگرایی و روی گردانی از اندک مایه های میراث معنوی تفکر غربی بسته می شود و لذا این تغییر در تمایلات، عاطفه ها و احساسات در مغرب زمین به دنبال خود علوم و تکنولوژی مدرن را به همراه آورد و تمدنی به قامت مادی می سازد.

به عبارت دیگر به تعبیر ماکس وبر روح نظام سرمایه داری، اخلاق پروتستانی است، اخلاقی با روحیه خوشگذرانی و میل به ثروت جویی و کسب در آمد بیشتر (ماکس وبر ـ 1374 ـ ص 54)

 

نظام اندیشه (بینش ها و دانش‌ها)

رکن دوم یک تمدن، اندیشه ها و بینش‌های تمدنی است که مبتنی بر آن، محصولات تمدنی شکل خواهد گرفت. این اندیشه ها لایه های متعددی وارد که از یک نگاه می‌توان آن را به اندیشه های «بنیادی، راهبردی و کاربردی» تقسیم نمود که همین اندیشه ها فرهنگ جامعه را شکل می‌دهد.

به تعبیر دیگر مفاهیم، ساختارهای اجتماعی، الگوها و مدل های گوناگون در عرصه های مختلف «سیاسی، فرهنگی و اقتصادی» همة اینها رکن دوم و اساس یک تمدن را شکل می‌دهد که براساس آنها روابط اجتماعی و کنش‌ و واکنش های متقابل در سطوح خرد و کلان شکل می‌گیرد.

 

محصولات

نمود یک تمدن، در محصولات تمدنی است. محصولات تمدنی همواره مبتنی بر فرهنگ و اندیشه های خاصی شکل می گیرد ولذا خود حاصل فرهنگ و ارزش های خاصی هم می باشند و دقت در این معنا بسیار مهم است تا آنجا که بعضی این محصولات را جزو ارکان فرهنگ بر شمرده اند. مثلاً رویتر فرهنگ را اینگونه معنا می‌کند.

«اصطلاح فرهنگ به معنای مجموع آفرینشهای بشری و برآیندهای سازمان یافته تجربه بشری تا کنون بکار می رود. فرهنگ شامل همه چیزهایی است که بشربه صورت ابزارها، جنگ افزارها، سرپناهها و دیگر کالاهای مادی و فرایندها ساخته است. شامل همه چیزهایی است که بر بنیاد دیده ها و باورها، اندیشه ها و داوریها به صورت قانونها، نهاد، هنرها، علوم، فلسفه و سازمان اجتماعی ساخته و پرداخته شده است.» (آشوری ـ 1381 ـ ص 67)

البته در باب محصولات تمدنی باید به این نکته توجه نمود که محصولات تمدنی اعم از محصولات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی می باشد و اینگونه نیست که تنها محصولات به تکنولوژی معنا شود. اگر چه خود تکنولوژی هم در عصر حاضر حامل فرهنگ خاصی می‌باشد. به تعبیر دیگر علم و تکنولوژی و کلیه ساختارهای ناشی از تمدن مدرن هم به دلیل مبادی و مبانی ـ که محرک ایجاد و اختراع آنها بوده است ـ و هم به جهت شاکله و نوع کارکردهایشان، حامل گرایش‌ها و کشش‌های خاص خود هستند که با برخی از مبانی و اهداف فکری و اعتقادی، سازگاری بیشتری دارند تا برخی دیگر.

«فقط کسی که اطلاع چندانی از تاریخ تکنیک ندارد، می‌تواند بر این باور باشد که تکنیک فاقد جهت و لذا خنثی و بی طرف است... هر تکنیکی منطق خاص خود را دارد و دارای فرا رخسار و سیمایی درونی و چهره‌ای نامریی است و بر آن است که آن را باز و شکوفا سازد و نقاب از استعارة خود بردارد». (نیل پستمن ـ 1373 ـ ص 177)

 

2/1  مفهوم مهندسی 

اندیشمندان معتقدند کاربرد اولیه این واژه در زبان فارسی در زمینه هایی چون علم هندسه، مساحی و اندازه گیری زمین و بناهای ساختمانی بوده است که رفته رفته با ورود علوم و دانش های اروپایی، به قلمرو دانش هایی چون معماری، راه سازی، کشاورزی و طراحی و ساخت انواع ماشین ها و سیستم های الکتریکی و الکترونیکی تسری یافته است. در دهه های اخیر نیز قلمرو مفهومی این لغت دست خوش تغییراتی شده و به گستره معنایی آن افزوده شده است. اگرچه مضاف الیه های این واژه در گذشته بیشتر ماهیتی کمی داشته و جزو مفاهیم عینی محسوب می شدنداما لغات ترکیبی جدید بیشتر از سبقه کیفی و غیر ملموس برخوردار هستند؛ مواردی همچون مهندسی نرم افزار، مهندسی سیستم ها، مهندسی ارزش، مهندسی فرهنگ

بنابراین مهندسی عبارت است از شناخت و جانمایی عناصر یک سیستم و طراحی و تنظیم روابط و تعامل میان این عناصر، به گونه ای که در جهت تکامل و پویایی مجموعه، زمینه کارکرد یا رفتار مطلوبی را در سیستم فراهم نماید.

اما اصول مهندسی چیست؟ اصولی که در مهندسی و به تبع آن در مهندسی تمدن نیز باید رعایت شود، عبارت است از دارا بودن یک نگرش زمینه ای. مهندس باید محیطی که می‌خواهد در آن مهندسی کند (به طور مثال ساختمانی را که می خواهد بنا کند) بشناسد، (یعنی شناخت میزان سفتی و سستی زمین و میزان درجه هوا و...) نگرش جامع با منطق مناسب، برقراری نسبت بین عوامل، قدرت الگوسازی، قدرت آینده‌نگری و آینده پردازی (یعنی دانستن این که قرار است در آینده چه اتفاقی بیفتد، همچنین بتواند آینده مناسبی را ایجاد کند و برای ایجاد آن برنامه ریزی نماید، استقبال از تغییر جایگاهها و حتی تغییر روش، اقتضای دینامیکی بودن حرکت است، مشروط به ایجاد تعالی و در مجموعه بودن.

 

3/1 مفهوم مهندسی تمدن اسلامی

با مفهوم ارائه شده از تمدن و مهندسی، در مهندسی تمدن باید منظومه باورها، ارزش ها و رفتارهای موجود در عرصه تمدنی را باز شناخت تا از طریق آن، چالش‌ها، تعارض‌ها، انحطاط‌ها، انتقادها و نیز قوت‌ها، شناخته شود و مبتنی بر تمدن آرمانی به دست آمده از کتاب و سنت بتوان تمدن هدف، یعنی تمدن قابل وصول را شناسایی نمود و در هر مرحله تکامل تمدنی، تمدن هدف را، به تمدن آرمانی نزدیک نمود. بنابراین، یک فرهنگ آرمانی وجود دارد که از کتاب و سنت اخذ می‌شودکه آن را باید حوزه‌های علمیه از منابع شرعی به دست آورند و دیگری فرهنگ مطلوب، یعنی هدف، یعنی فرهنگ قابل وصول که نقش میانی دارد و باید متناسب با شرایط تبیین شود. مهندسی فرهنگی باید برای دستیابی به اهداف میانی اتفاق بیفتد و البته این اهداف میانی باید در مسیر خود و در هر مرحله به هدف آرمانی نزدیک‌تر شود. موضوع اصلی مقاله، اصول مهندسی تمدن نیست. اما می‌توان به اختصار اصول زیر را مطرح نمود:

 

تقوم ابعادتمدنی

دردنیای امروزابعادمختلف حیات اجتماعی وتمدنی به گونه ای درهم تنیده شده اند که تحلیل هربعد بدون توجه به دیگر ابعادامکان نداردچراکه در جوامع امروز دیگر توسعه به صورت بخشی ملاحظه نمی گردد به اینکه بخش های مختلف جامعه مانند بخش های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بدون هماهنگی با یکدیگر، تنها به توسعه بخش خود بیندیشد و برنامه ریزی کند. بلکه هدف جوامع مدرن در دنیای امروز توسعه هماهنگ در تمامی ابعاد جامعه می باشد بگونه ای که در تمامی سیاست گذاریها، برنامه ریزیها و تصمیم گیریها در هر بخش لوازم و تبعات دیگر بخش ها ملاحظه می‌گردد، یعنی در تصمیمات اقتصادی، لوازم فرهنگی و سیاسی این تصمیمات و برنامه ریزیها ملاحظه می گردد و هکذا در بخش های سیاسی و فرهنگی اینگونه مجموعه فکری و ملاحظه سیستمی امری لازم می باشد.

 

«طی دهه های 80 و 90 مفاهیمی جدید از فرهنگ و توسعه مطرح شد که در آنها توسعه فقط سنجش مادی درآمد، بیکاری و نابرابری نیست بلکه توسعه فرایندی چند بعدی است که تغییرات عمده در ساختارهای اجتماعی، گرایش های مردم و نهادهای ملی، تسریع و رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و محو فقر را در پی دارد  از آنجا که هر جامعه فرهنگ ویژه خود را دارد، ضرورتاً توسعه نیز باید براساس آن ویژگی ها استوار باشد و تحقق یابد.» (دوپویی ـ 1374 ـ ص50)

 

بر این اساس در دنیای امروز وظیفه دولتها و حکومتها توسعه هماهنگ تمامی ابعاد جامعه جهت رسیدن به اهداف خاص میباشد. و اینگونه نیست که دولتها توسعه را صرفاً یک امر اقتصادی ـ تکنولوژیک ملاحظه کنند.

 

بالطبع تحقق چنین توسعه ای می بایست مبتنی بر الگوئی خاص صورت گیرد که این الگو بتواند تمامی ابعاد جامعه و موضوعات مبتلاء به جامعه را در یک مجموعه ملاحظه کند و وزن و اولویت هر موضوع را مشخص سازد تا براساس این نگرش نظامند و سیستمی بتوان در قدمهای بعدی متناسب با مقدورات «انسانی و ابزاری و امکاناتی» برنامه توسعه هماهنگ، طراحی و اجراء گردد.

 

توجه به عملکرد نظام سرمایه داری سازمان یافته (صورت عینی تمدن لیبرال دمکراسی) به خوبی نمایانگر این ویژگی از جوامع پیچیده دنیای امروز می باشد.

 

نظام سرمایه داری صرفاً یک مدل اقتصادی نیست بلکه روح کلی عصر جدید و تمدن لیبرال دموکراسی است که مظهر عقلانیت ابزاری و تکنیکی می باشد و در پی آنست که بر محور سودجوئی و فزون طلبی و دنیامداری صرف انسان عصر جدید، تمامی ساختارهای تمدنی، اجتماعی را در ابعاد «سیاسی، فرهنگی واقتصادی» در «سیستمی جامع» به هماهنگی کامل برساند.

 

بر این اساس اقتصاد سازمان یافته، دولت رفاهی، فرهنگ خاص، علم سازمان یافته و.. وجوه مختلف نظام سرمایه داری سازمان یافته است که در هماهنگی کامل با یکدیگر ، تمدن موجوددرمغرب زمین را رقم زده است.

 

توسعه انسانی، محور توسعه تمدنی

ویژگی دیگرتمدن سازی در عصر حاضر اینست که در دنیای امروز دولتها و حکومت های مدرن تنها جنبه های مادی و اجتماعی انسان را در توسعه و برنامه ریزی های خود مد نظر قرار نمی دهند بلکه نظر به تمامی شئون حیات فردی و اجتماعی دارند.

 

یعنی علاوه بر این که برای تمامی ابعاد اجتماعی، برنامه های توسعه را طراحی می کنند در پرورش افراد جامعه هم به گونه ای زمینه سازی و برنامه ریزی می کنند تا در سایه این بستر سازی ها، افراد با هویتی خاص، در راستای توسعه و تکامل جامعه تربیت شوند. البته این مطلب بدان معنا نیست که با برنامه ریزی مستقیم به صورت امر و نهی و دستوری بدین کار همت بگمارند بلکه با زمینه سازی و بستر سازی های خاص و با ایجاد شرایط مطلوب و بصورت غیر مستقیم در پرورش «تمایلات، افکار و رفتار» انسانها از بدو تولد تا حضور جدی آنها در جامعه، نقشی بسیار مهم و تأثیرگذار ایفاء می‌کنند. بر همین اساس در مباحث توسعه دنیای امروزی «توسعه انسانی» به عنوان محور توسعه مطرح می گردد. (روکس برو ـ 1370 ـ ص23)

 

به دیگر سخن در دنیای امروز تمدنی که، مدعی رهبری هماهنگ همه شؤون حیات اجتماعی را دارد، اساس رهبری خود را، رهبری «نیروی انسانی» می داند چرا که تنها در سایه نیروی انسانی است که همه ابعاد جامعه شکل می گیرد. اگر در نیروی انسانی، انگیزه ها و روابط خاصی شکل بگیرد، بالطبع آن روابط خاص، زمینه ساز تصرفات خاصی می گردند و بدنبال آن طبیعتاَ ابزار و تکنولوژی خاصی در اختیار بشر قرار می گیرند.

 

از همین رو هدف تمدن لیبرال دموکراسی، پرورش انسانهائی است که همواره تعلق و نیاز به دنیا در آنها شدت پیدا کرده و در پی آن توسعه نیاز، در جهت ارضاء نیاز، به تنوع، تلون و تلذذ بیشتر رو آورند، همین مسئله اساس مهندسی تمدن مادی است چرا که تنها در این صورت است که چرخهای کارخانه های غول آسای نظام سرمایه داری همواره به حرکت خود ادامه می دهند و صاحبان سرمایه و سلطه می توانند بازارهای جهانی را قبضه کنند و هرلحظه افزایش سرمایه داشته باشند.

 

بالطبع در فرآیند ساخت تمدن اسلامی، آنگاه می توان به توسعه ای اسلامی رسید که این توسعه بر محور توسعه ایمان شکل گرفته باشد، لذا نقطه شروع حرکت انبیاء اولیاء (علیهم السلام) از توسعه انسان است.

جهانی سازی

 ویزگی دیگرتمدن سازی در عصر حاضر، توجه به یک اصل اساسی در توسعه می باشد و آن برون نگر بودن توسعه تمدنی است.

 

یعنی علاوه بر این که توسعه بخشی ملاحظه نمی گردد و بصورتی بعدی تمامی شؤون فردی و اجتماعی مدیریت و سرپرستی می گردد، در مقیاس توسعه هم دیگر هیچ تمدنی دیگرنمی تواند تنها در اندیشه توسعه محدود خود باشد بلکه هر تمدنی به دنبال آنست که در نظام موازنه جهانی جایگاه کشور خود را از لحاظ توسعه یافتگی بالا برده و سهم تاثیر بیشتری در توسعه جهانی دارا شود و در صورت امکان بتواند مدیریت توسعه جهانی را مبتنی بر اندیشه تمدنی خود در دست بگیرد.

 

توجه به این اصل از آنرو بسیار مهم و قابل توجه می باشد که در عصر کنونی اگر تمدنی بخواهد تنها در مرزهای محدود جغرافیائی خود محصور شود و فقط در آن محدوده به توسعه خود بپردازد، با مشکلات فراوانی روبرو خواهد شد و همین مشکلات به عنوان مانعی بزرگ بر سر راه توسعه آن بدل خواهند شد.

 

«هر حکومتی و دولتی چون هست و می خواهد باشد، به دنبال رشد و گسترش خویش است و این رشد خواهی و گسترش طلبی در حدی محدود و در مرزی محصور نمی شود و تا آنجا که می‌تواند و امکان می یابد موانع را رفع کرده، بر گستره حاکمیت و نفوذ خویش می افزاید، و برای آنکه تداوم این گسترش خواهی فراهم شود و مدیریت امکانات گسترش یافته، ممکن گردد، خود به خود به تقسیم مشاغل و تخصصی شدن امور در سطح منطقه ای و بین المللی تن می دهد.» (جمعی از نویسندگان ـ 1365 ـ ص 28)

 

به دیگر سخن در دنیای امروز مسئله «جهانی شدن» یا «جهانی سازی» از مهمترین مسائل توسعه در هر نگرش تمدنی می باشد چرا که به ادله مختلف همچون توسعه ارتباطات جهانی، تقسیم کار جهانی، بازارهای جهانی، مقدورات و منابع محدود و... لاجرم جامعه بشریت به سمت تبدیل شدن به یک جامعه جهانی، در حال حرکت است و در این حرکت تمامی کشورها بدنبال آن می باشند که متناسب با توان و قدرت خود در شکل گیری این جامعه جهانی در راستای منافع کشور خود سهم تأثیر بالاتری از دیگر کشورها داشته باشند تا جائی که بعضی از کشورها بدنبال آن می باشند که تمدن لیبرال دموکراسی رابه عنوان تمدنی جهانی وحتی تمدن پایان تاریخ مطرح کنند. بنابراین اگر تمدنی نخواهد در امر مهندسی خود  به این مسئله جهانی توجه کند لاجرم تحت مدیریت جهانی شدن، واقع خواهد شد و حتی در توسعه تمدنی خود با ناکامیهای بسیاری روبرو می گردد.

 

2ـ جایگاه مسجد در مهندسی تمدن اسلامی

تبیین دقیق جایگاه مسجد در مهندسی تمدن اسلامی،‌کار مهم اجتهادی می طلبد و بالطبع پژوهش در این باب پیوندی عمیق با فقه حکومتی و فقه اجتماعی اسلام دارد. لازمه داشتن چنین فقهی، دستیابی به فقاهتی جامع، کل نگر و عمیق می باشد که بتواند به صورتروش مند، در این باب معارف متکامل اسلام را استنباط کند و به حجیت برساند.

 

توجه به این نکته اساسی و با عنایت به مفهوم مهندسی تمدن اسلامی، شاید بتوان براساس معارف وارد شده پیرامون شأن و منزلت، آداب و جایگاه مسجد، از دو منظر به بررسی نسبت مسجد و تمدن اسلامی پرداخت.

 

الف) الگوگیری از مسجد در طراحی تمدن اسلامی

ب) توجه به مسجد محوری در مهندسی تمدن اسلامی

اگرچه بررسی نسبت مسجد و تمدن اسلامی از منظر دوم، موضوع سخن در این مقاله است اما اجمالاً به منظر اول هم پرداخته می شود.

 

1/2 ـ الگوگیری از مسجد در طراحی تمدن اسلامی

توجه به آداب، احکام و نمادهای مطرح در مسجد می تواند در طراحی الگوی تمدن اسلامی ره گشا باشد زیرا مسجد مقیاسی کوچک نماد تمدن اسلامی با تمامی مؤلفه های تمدنی است.

در اینجا به برخی از این موارد اشاره می گردد:

 

الف) حاکمیت توحید: اولین و مهمترین کارکرد مسجد، کارکردی عبادی است. مسجد مهمترین عبادتگاه مسلمین است که ندای توحید درآن سر داده می شود. در طراحی تمدن اسلامی هم باید توجه به این اصل اساسی داشت که تمدن اسلامی باید بستر تحقق توحید را فراهم آورد و تمامی اجزاء و مؤلفه های شکل دهی تمدن اسلامی باید برمدار توحید و امر الهی ساماندهی شود و یک آهنگ بر تمامی عرصه های تمدنی حاکم باشد. «حتی تکون اعمالی و اورادی کلهم ورداً واحدا و حالی فی خدمتک سرمدا» (شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای کمیل)

 

ب) امام و محراب مسجد: محراب مسجد نماد تعیین جهت حرکت امام و مأمومین می باشد و این رابطه بین انسان و خدا از طریق امام جماعت و پیشوا باید صورت بگیرد و این امام عادل و با تقوی است که از یک سو ارتباطی با خدا دارد و از سوی دیگر حلقه واسطه ارتباط مردم با خدا می باشد. براین اساس در طراحی تمدن اسلامی هم باید به مسئله امام (علیه السلام)(در زمان حضور) و ولی فقیه (در زمان غیبت) توجه وافر داشت و تنها تناسبات امام است که منجر به تحقق تمدن اسلامی خواهد شد.

 

ج) لزوم طهارت در مسجد: شرط ورود و سکنی در مسجد پاک بودن انسان از یک طرف و طاهر نگه داشتن مسجد از طرف دیگر است و لذا ورود غیر مسلمان به درون مسجد مجاز نمی باشد.

 

در طراحی تمدن اسلامی هم باید به این نکته اساسی توجه داشت که تمامی مؤلفه ها و عناصر تمدن اسلامی باید پاک و متناسب با فضای مادی و معنوی جامعه اسلامی باشد و در این راستا باید حریم و حرمت جامعه دین در آن حفظ شود. براین اساس هیچگاه نمی توان از مؤلفه های تمدن های مادی (همچون تمدن لیبرال دموکراسی که مؤلفه های آن براساس مبانی اومانیستی و سکولاریستی بنا شده است) در مهندسی تمدن اسلامی بهره برد.

 

د) عدالت محوری در مسجد: در مسجد هم امام مسجد باید عادل باشد وهم در ایجاد صفوف نماز جماعت، مأمومین هیچ فرقی با یکدیگر ندارند و با وجود تعدد طبقات و گروههای اجتماعی برابر با یکدیگرند می باشند. در طراحی تمدن اسلامی هم باید عدالت محوری دقیقاً رعایت شود بدین معنا که از یک سوهمه امور در جای خود قرار گیرند، وضع کل شیئاً فی موضعه (حکیم سبزواری، 1357، ص 54 )و هم حق همه امور متناسب با ظرفیت آنها اعطا شود. اعطاء کل ذی حق حقه (طباطبایی – 1378، ص 371 )

 

2/2 ـ توجه به مسجد محوری در مهندسی تمدن اسلامی

منظر دوم در نسبت بین مسجد و تمدن اسلامی، توجه به نقش و جایگاه مسجد در حیات اجتماعی و تمدنی مسلمین می باشد. جایگاه مسجد در فرهنگ اسلامی بر خلاف جایگاه کلیسا در فرهنگ غربی، تنها یک مکان عبادی صرف برای برقراری یک ارتباط فردی و شخصی با خداوند نمی باشد، بلکه مسجد کانون و هسته اصلی جامعه اسلامی است. لذا می بینیم که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)در نخستین گام خود در بنا نهادن تمدن تاریخی اسلام، اقدام به تأسیس مسجد کردند و تمامی این حرکت تاریخی بر مدار مسجد ساماندهی شد. لذا در تأسی به این حرکت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)در طراحی تمدن اسلامی باید به این اصل اساسی توجه نمود که الزمات مسجد محوری در شکل دهی نرم افزارها و سخت افزارهای تمدن اسلامی رعایت گردد.

 

به عبارت دیگر اگر در تمدن لیبرال دموکراسی ـ که تمدنی اقتصاد محور است ـ بانک های ربوی به عنوان محور اساسی ساماندهی تمامی شئون اجتماعی می باشند، در تمدن اسلامی این مسجد است که باید محور اصلی در پیشرفت و تکامل همه شئون اجتماعی اعم از توسعه سیاسی فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی قرار گیرد.

 

بنابراین همه ارکان تمدن اسلامی(نظام تمایلات، نظام بینش ودانش، نظام محصولات)باید براساس اندیشه مسجد محوری سامان دهی شود.

 

در ادامه به برخی از الزامات مسجد محوری در مهندسی تمدن اسلامی اشاره می گردد، هر چند پرداختن به تمامی وجوه این مهم، خود موضوع پژوهشی سنگین می باشد که می بایست مبتنی بر روش اجتهادی و با معیارهای علمی دقیق صورت بگیرد و چه بسا لازم است کرسی های نظریه پردازی فراوانی از وجوه مختلف در این زمینه برپا گردد.

 

کارکرد مسجد در شکل دهی  نظام تمایلات اجتماعی و ساماندهی سیاسی

از مهمترین کارکردهای مسجد در تاریخ و سیره نبوی، شکل دهی تمایلات اجتماعی و هدایت سیاسی جامعه می باشد. بسیاری از برنامه ریزی های سیاسی پیامبر(ص)‌در مسجد انجام می پذیرفت. پس از پیامبر(ص)‌بیعت های رسمی در مسجد صورت می پذیرفت. خطبه حضرت زهرا(س) بر علیه خلافت ابوبکر در مسجد ایراد گردید.

 

امام علی (علیه السلام)مسجد کوفه را مرکز تربیت و شکل دهی تمایلات مردمان کوفه قرار داده بود.

 

 در نظام سیاسی اسلامی، «تولید، توزیع و مصرف» قدرت باید بر مدار الهی و تولی به ولایت حضرت حق صورت بگیرد و تحقق این مهم به صورت اعلی جز در خانه حضرت حق امکان پذیر نمی باشد.

 

براین اساس مسجد علاوه بر اینکه مرکز رفع حوائج خرد در جامعه می باشد مانند محل گردآوری کمک برای مستمندان، برگزاری آئین نامه مانند مراسم جشن ها، ترحیم ها، گردهمایی ها، اقامت موقت در راه ماندگان، مراجعه به امام جماعت برای حل دعاوی و... باید مسجد مرکز رفع حوائج در سطح کلان و توسعه جامعه اسلامی هم قرار بگیرد. یعنی مسجد باید مرکز تصمیم گیری کلان اجتماعی باشد و تمامی سیاست گذاری های کلان اعم از سیاست های داخلی و خارجی در آنجا ساماندهی شود.

 

علاوه بر اینها مسلمانان در فضای مسجد، زندگی در یک جامعه اسلامی آکنده از خدامحوری، صمیمیت، مواسات و خیرخواهی را در مقیاسی کوچک تجربه می کنند و برای نهادینه کردن این روحیه در سطوح کلان اجتماعی تنها مسیر، این است که تمامی جامعه اسلامی، مسجد شود. به فرموده پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)به ابوذر «حیثما ادرکتک الصلاه فصلّ والارض کل مسجد» «هر جا وقت نماز رسید همان جا نماز بخوان که سر تا سر زمین برای تو مسجد است». (قائدان، ، ص 199،1385).

 

کارکرد مسجد در شکل دهی فرهنگ

از دیگر کارکردهای مسجد، کارکرد فرهنگی و ارتباطاتی مسجد است. مسجد جایگاهی بلند در ترویج و نهادینه ساختن فرهنگ اسلامی و دست یافتن به اهداف غایی دین، یعنی تعالی فرد و اجتماع دارد. کارکرد فرهنگی مسجد بسیار فراوان است و لذا لازم است در مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی کشور توجه وافر و اساسی به این مقوله بشود که متأسفانه تاکنون این امر مهم مورد غفلت واقع شده است.

 

در اینجا به برخی از کارکردهای فرهنگی کشور اشاره می گردد و قبل از طرح مطلب، توجه به این نکته اساسی ضرورت دارد که نباید کارکرد مسجد را تنها در تعالی فرهنگ عمومی منحصر کرد بلکه در مسئله پیشرفت فرهنگ تخصصی و بنیادی جامعه هم باید به محوریت مسجد توجه نمود.

 

الف) آموزش:‌ مسجد از عصر پیامبر(ص)‌مرکز آموزش معارف قرار گرفت. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)ابتدا بر روی تنه درختی و بعدها بر فراز منبر به تبیین احکام الهی و معارف اسلامی پرداخت و بعدها همین امر به یک سنت در مسجد بدل گردید و محراب و منبر پیوندی جدایی ناپذیر پیدا کردند.

 

علاوه بر آموزش های عمومی، حلقه های درس و رشته های تخصصی در مسجد از زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)و بعدها به صورت توسعه یافته تر در زمان امیرالمؤمنین (علیه السلام)تا برسد به دانشگاه بزرگ صادقین (علیهم السلام) شکل گرفت . لذا می بینیم که مسجد کانون آموزش و ترویج فرهنگ حتی در سطوح مطالب تخصصی و بنیادی هم صورت گرفت.

 

متأسفانه با نفوذ فرهنگ مدرنیته در جامعه اسلامی، بخش عمده ای از آموزش کشور، چه آموزش متوسطه و چه آموزش های دانشگاهی، ابتدا از فضای مسجد جدا و سپس کم کم حتی از مبانی و اصول اسلامی هم تهی و خالی گردید. لذا با جریان علوم سکولار در جامعه روح دینداری تضعیف گردید و دین همچون نظامات مادی از جریان جامعه پردازی کنار گذاشته شود و تز جدایی دین از سیاست، بر روح آموزش کشور حاکم گردید. انقلاب اسلامی فرصت دوباره ای است که با شکستن ساختارهای آموزشی نهادینه شده در جامعه، بستر بازگشت آموزش به مسجد فراهم وزمینه تولید علم دینی پدید آمد.

 

به راحتی می توان کرسی های نظریه پردازی را در مساجد فعال نمود که ثمره آن هم حاکمیت روح تعبد و تعهد بر جریان نظریه پردازی است و همه توجه به مبانی دینی در شکل گیری نظریه های نوین اسلامی درحوزه دستیابی به علوم انسانی اسلامی می باشد.

 

ب) شکل گیری ارتباطات فرهنگی: مسجد پایگاه شکل دهی ارتباطات و اطلاع رسانی در فرهنگ نبوی بوده است. ندای «الصلاه جامعه» در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)و دوران پس از آن، اعلام فراخوان عمومی برای گرد هم آمدن مسلمانان در مسجد و نشان از اعلام یک امر مهم به هنگام اقامه نماز جماعت بوده است. پس از تشریع اذان در غیر از زمان نماز، مردم با بانک اذان به مسجد می آمدند ( ابن سعد، 1985 م، ج 1، ص 146). علاوه بر این، شبکه ارتباطی مساجد هم در فرهنگ اسلامی قابل توجه و قابل الگوگیری است. وجود «مساجد محلی» و مسجد جامع در هر شهر و ارتباط مساجد جامع با یکدیگر و وجود مسجد جامع در مرکز حاکمیت به عنوان بلندگوی اصلی حکومت، مسئله مهمی در طراحی شبکه ارتباطات می باشد؛ مخصوصاً در دنیای امروز که نقش شبکه ارتباطات در اطلاع رسانی و فرهنگ سازی بسیار مهمتر از گذشته رخ نمایان کرده است.

 

براین اساس در مهندسی فرهنگی کشور می بایست شبکه ارتباطی بر مدار و محوریت مساجد شکل بگیرد تا هم پاک بودن این شبکه ارتباطی تضمین شود و هم زمینه شکل گیری جبهه فرهنگی توحیدی در مقابل جبهه مادی پدید آید.

 

ج) تکامل و تربیت دینی: در اسلام آموزش هیچگاه از تربیت جدا نبوده است و لذا کارکرد آموزشی مسجد همواره قرین کارکرد تربیتی هم بوده است. اما با این حال توجه به این بعد از مسجد هم در زمینه توسعه و رشد فرهنگی کشور بسیار مهم می باشد.

 

باید مسئولین و متولیان فرهنگی کشور به این باور اساسی رسیده باشند که جز بر مدار مسجد، توسعه تربیتی کشور امکان پذیر نمی باشد. بچه و فرزندی که از ابتدای کودکی و نوجوانی قرین مسجد نشود و با حلقه های ذکر و معرفت مسجد همراه نشود، در جوانی و میان سالی هرگز نمی تواند در وادی تربیت دینی حضور پیدا کند.

 

مسجد کانون رشد اخلاق فردی و اجتماعی آحاد جامعه اسلامی است. تاجری که با مسجد انس نداشته باشد تجارتش می لنگد و سیاست مداری که در مسجد تربیت نشده باشد هرگز نمی تواند چرخ حکومت اسلامی را بچرخاند.

 

کارکرد اقتصادی و حقوقی

علاوه برکارکرد سیاسی وفرهنگی مسجددرسیره نبوی و علوی ،مسجد کارکرد اقتصادی هم داشته است . حفظ ونگهداری بیت ا لمال وتقسیم آن نوعا درمسجد صورت می گرفت. همچنین بیشترقضاوتهای حقوقی وقضائی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)وائمه اطهار (علیه السلام)درمسجدانجام می پذیرفت .مقام بیت الطشت ودکةالقضا درمسجد کوفه بیانگر این مطلب مهم باشد.

 

براین اساس جا دارد درتوسعه قضائی و اقتصادی کشوربه نقش مسجد در این امر مهم توجه وافر شود. مثلا می توان درجنب هر مسجد صندوق قرض الحسنه تاسیس کرد وحوائج مادی مومنین را برطرف کرد.

 

مسجد کانون شهراسلامی

نکته مهم دیگر درباب مسجد محوری درمهندسی تمدن اسلامی قرار گرفتن مسجد در کانون شهر اسلامی است.متاسفانه با نفوذ هنرومعماری غربی در جوامع اسلامی ،ابتدا مسجد از مرکزیت معماری اسلامی کنار گذاشته و سپس کم کم مسجد از نقش آفرینی در حیات اجتماعی کنار کذاشته شد وتنها به مرکزی عبادی بدل گردید.

 

اما در فرهنگ نبوی با ساخت مسجد شهر یثرب مدینه النبی شد وبعدها مسلمانان شهرهای جدید کوفه ،بصره وقاهره را با ساختن مسجد آغاز کردند. در معماری اسلامی همه راههای محلات شهر به مسجد ختم می شود. بازار درکنار مسجد شکل می گیردوسازوکارشهری بر مدار مسجد سامان می یابد. لازمه چنین معماری کثرت مساجد در محله ها وشهرها بود،مساله ای که متاسفانه با ورودمعماری مدرن به دنیای اسلام وباشکل گیری شهرهای صنعتی کم رنگ شد تاجائی که هم اکنون درکشورانقلاب اسلامی در بسیاری از مجتمع های جدید شهری یا اصلا خبری از مسجد نیست ویا متناسب با جمعیت فضای مسجد موجود نمی باشد. در این صورت چگونه می توان سخن از کار فرهنگی به میان آورد؟

 

علاوه بر تاثیر مسجد در معماری شهری، معماری خود مسجد هم مقوله دیگری است که نقش تربیتی واخلاقی آن بسیار مهم می باشد که در این باب پژوشهای فراوانی صورت گرفته است.(حاج سید جوادی،1375،ص 367)

 

نتیجه گیری

هدف انقلاب اسلامی تحقق تمدن اسلامی در عرصه جهانی است. برای تحقق چنین تمدنی باید به همه الزامات آن در دنیای جدید ملتزم بود وبرای حفظ اسلامیت آن باید تمامی نرم افزارها وسخت افزارهای آن براساس مبانی ،آموزهاو اهداف دینی تولید ویا بازسازی شود. بالطبع دستیابی به چنین تمدنی تنها در سایه استنباط فقه حکومتی وتولید علوم اسلامی کارآمد امکان پذیر می باشد که همان مغزافزار تمدنی ویا عقلانیت اسلامی می باشد.

 

دراین میان آنچه از قدر متیقن های معارف اسلامی به خوبی قابل استنباط می باشد جایگاه رفیع مسجد ونقش آن درتحقق تمدن اسلامی می باشد. مسجد با کارکردهای مختلف سیاسی،فرهنگی ،اقتصادی، اجتماعی،تربیتی و......محور مهندسی تمدن اسلامی وکانون شهر اسلامی است وغفلت از این مسئله اساسی رفتن به بی راه است.

 

 منابع

  1. روح الامینی، محمود (1379)، زمینه فرهنگ شناسی، تهران، انتشارات عطار، چ پنجم.
  2. ساروخانی، باقر (1375)، درآمدی بر دایرةالمعارف علوم اجتماعی، تهران، سازمان انتشارات کیهان، چ اول.
  3. آشوری، داریوش (1381) تعریف و مفهوم فرهنگ، تهران، انتشارات آکه، چ دوم
  4. روکس برو(1370) ـ جامعه شناسی توسعه ـ ترجمه دکتر مصطفی ازکیا ـ نشر توسعه ـ تهران
  5. جمعی از نویسندگان(1365) ـ حکومت جهانی محور گسترش یا محو انقلاب اسلامی ـ دفتر فرهنگستان علوم اسلامی
  6. زرشناس، شهریار، مبانی نظری غرب مدرن، تهران، انتشارات کتاب صبح، چ دوم.
  7. گراویه دویویی (1367)، فرهنگ و توسعه، مترجم فاطمه فراهانی و عبدالحمید زرین، انتشارات،
  8. ماکس وبر (1374) اخلاق پروتستان و روح نظام سرمایه داری، تهران، انتشارات سمت، چ دوم.
  9. ویل دورانت (1370) تاریخ فلسفه، عباس زریاب، تهران.
  10. نیل پستمن (1372)، زندگی در عیش مردن در خوشی، ـ ترجمه سید صادق طباطبایی، تهران، انتشارات سروش
  11. طباطبایی، سید محمد حسین(1378)، تفسیر المیزان، ،تهران، دارالکتاب الاسلامیه
  12. قائدان،اصغر(1385)،آثار اسلامی مکه ومدینه.
  13. حکیم سبزواری(1357)، شرح الاسماءالحسنی، تهران،
  14. ابن سعد،محمد(1985م)،الطبقات الکبری،ج1،دار بیروت
  15. حاج سید جوادی،سید کمال(1375)مساجد ایران،ج1،تهران ،سروش

 

نویسنده: مصطفی جمالی

 

کد خبر 1085490

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha