خبرگزاری شبستان:در گفت و گوهای پیشین با استاد موسسه امام خمینی(ره)بیان شد که فلسفه اسلامی به چه معناست و روش فلسفه این گونه است که با مقدمات استدلال عقلی آنقدر پیش رویم تا به مسأله ای بدیهی برسیم،در طول این مسیر عقلانی اگر گفته شود خداوند اینگونه فرموده و تعقل متوقف شد، صدق این قضیه یقینی است اما دیگر فلسفه نیست. در ادامه، قسمت پایانی گفت و گو با این محقق معاصر در فلسفه اسلامی را از دیده می گذرانیم.
سؤال: پس جایگاه تفسیر ملاصدرا و شرح او بر اصول کافی چه می شود؟
جواب استاد: ... حرف بنده این است که همان نقشی را که ملاصدرا در قبال عرفان ایفا کرد و حرف آنان را به زبان عقل بیان نمود ، علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) نیز در قبال عقل ایفا نمودند و به زبان قرآن کریم نشان دادند آنچه عقل استدلال می کند درست است. این تحمیل کردن معنا نیست بلکه به زبان آوردن قرآن کریم است، بنابراین این کار شدنی است البته باید توجه داشت که این کار دقایق فراوانی دارد و اختلاف نظرهایی است که در هر علمی معمول است و مثلا در تاریخ علم پزشکی در غرب داریم کسی برای اولین بار شیوه ای را ابداع کرد تا پزشکان دستهای خود را ضدعفونی کنند، با ایشان مخالفتهای زیادی شد و بسیاری از بیماران بر اثر عدم رعایت این امر فوت کردند تا اینکه اثبات شد و به آن اهمیت دادند و به عنوان یک مسأله ی مسلم مطرح شد. در همه ی علوم اشتباهاتی می شود و این بحث ها عادی است؛ مهم این است که انگیزه، درست باشد و روش صحیحی را در پیش بگیرد و سعی کند کاری که به عهده ی اوست را به نحو احسن انجام دهد. حال اگر اشتباهی هم رخ داد از خداوند باید هدایت خواست.
سؤال: از بعضی اساتید که گرایش و علاقه ی خاصی به افکار ابن سینا دارند شنیده شده که می گویند: اگر نظرات ابن سینا را از حکمت متعالیه جدا کنیم چیزی از آن باقی نمی ماند، نظر شما در این رابطه چیست؟
جواب استاد: در این مورد چند نکته عرض می کنم چون از جهتی این حرف می تواند قابل قبول باشد و از جهتی می تواند درباره ی ابن سینا افراط باشد که عرض می کنم، نکته ی اول اینکه ابن سینا نخبه ای برجسته است که در تاریخ تفکر بی نظیر است، شاید فارابی با او قابل مقایسه باشد و غیر او را سراغ ندارم، ابن سینا به شهادت فیلسوفان بسیاری که خود، انسانهای بزرگی بوده اند نخبه ی تاریخ دانش ماست، برخلاف برخی که در یک مقطع یا یک قرن نخبه ی سرآمد محسوب می شوند، اما درباره ی ابن سینا تعابیر بزرگی داریم، ملاصدرا دو جا می گوید "لا یعدل زکاءه زکاء" هیچ هوشی با هوش ابن سینا برابری نمی کند.او را پدر روحانی خود معرفی می کند و در جایی می گوید وقتی دیدم در این مسأله ابن سینا حرفی نزده نا امید شدم و دریافتم اگر او چیزی نگفته کسی دیگر هم چیزی ندارد، و وقتی به کلام ابن سینا می رسد با احتیاط خاص، جمله به جمله پیش می رود. مرحوم امام خمینی (رحمة الله علیه) در یکی از آثارش درباره ی ابن سینا می فرماید "الذی لم یکن فی حدة الذهن وجودة القریحة کفوا احد " با اینکه نظرات ابن سینا را در بسیاری از موارد قبول نمی کند، همچنین شهید مطهری(رحمة الله علیه) در کتاب مقالات فلسفی مقایسه ای می کند بین ابوریحان و ابن سینا بعدبه این نکته اشاره می فرماید که: ابن سینا تمام عمرش در فرار گذشت که از هجده سالگی تا پایان عمر حدود چهل سال اینگونه بود، و اکثر عمرش در مشغولیات غیر علمی گذشت و از طرفی استادی هم ندید، و این همه آثار عجیب و بزرگ از او باقی مانده. حال اگر مثل ابوریحان عمری هشتاد ساله داشت و جز کار علمی، اشتغال دیگری نداشت به نظر من بزرگترین متفکر تاریخ بشر بود و این اغراق هم نیست.
ابن سینا چنین قابلیتی را داشت از خصوصیات او این است که بسیار اخلاق علمی دارد، کمتر اینگونه دیده شده وقتی مسأله ای را درنمی یابد به راحتی می گوید نمی فهمم! در مواردی اینگونه است حرفی را از معلم اول نقل می کند و می گوید نمی دانم منظور چیست؟ یا سؤالی را بهمنیار می پرسد و ابن سینا می گوید نمی دانم، در این موارد صریح است و ابایی از گفتن آن ندارد. از خصوصیات دیگر او اینست که در مباحث علمی مردانگی دارد، گاهی مطلبی را بیان می کند و به ادق وجوه به آن می پردازد و با اینکه به آن مطلب تعلق خاطر دارد و برای آن زحمت کشیده است، خودش اشکال آن را بیان می کند، در بحث حرکت توسطیه و قطعیه اینگونه است بعد از طرح مباحث، ابهامات و ایرادات آنرا در غالب سؤالاتی مطرح می کند، با این رویکرد که خود این اشکال نیز یک حقیقت است، تا اینجای مطلب را که پیش برده ام یک حقیقت است و این اشکال نیز حقیقتی دیگر است و معتقد است اگر کسی یک مطلب را اشتباه بگوید و هزار دلیل برای آن بیاورد هزار و یک اشتباه کرده است.این نشان دهنده ی این است که او تعهد به هیچ چیز و هیچ کس ندارد جز حقیقت؛ که متعهد به آن است و برای رسیدن به آن در تلاش است. و به دنبال این امر می بینیم که روش تحلیلی بسیار پیشرفته و عجیبی دارد به حدی که اگر کسی در آثار او کار کند و مأنوس باشد بعد از مدتی ناخواسته فیلسوف می شود و قدرت تفلسف پیدا می کند و از چیزهایی که نشان دهنده ی نخبگی ابن سیناست اینست که نظراتی را که فلاسفه ی بعدی مطرح نموده اند را می توان درگوشه ای از کلمات او یافت و لو اینکه بر آن استدلالی نکرده باشد. اما پیداست که به ذهن او خطور کرده وآن را اجمالا بیان کردهاست .
اینها که گفته شد همه درستند و نمی توان بزرگی ابن سینا را منکر شد، اما نکته ی دیگری که باید به آن توجه کرد اینست که کار علمی و از جمله کار فلسفی مثل یک بازی تیمی است، مثلا درفوتبال تعدادی بازیکن با همکاری هم یک گل را به ثمر می رسانند اگر گزارشگر فقط لحظه ی به ثمر رسیدن گل را بگوید و درباره ی بقیه ی بازی سکوت کند مسلم است که فایده ندارد بلکه باید کل جریان بازی را با هم در نظر گرفت تا تحلیل درستی داشته باشیم، در کار علمی نیز اینگونه است، یک مسأله ی علمی ابتدا باید به ذهن کسی برسد و مسیری را طی کند و طی فرایندی در طول زمان توسط متفکرین مختلف مورد کنکاش قرار گیرد و مثلا در آخر کار ملاصدرا آن را به ثمر برساند.
لذا وقتی در مسأله ای می خواهیم به صورت تحقیقی عمل کنیم باید پیشینه و سیر آنرا در نظر آورد تا مخاطب با همان مشکلی مواجه شود که آنها مواجه بودند و بعد می بینیم که گاهی او جواب را می یابد و حداقل اینکه فلسفه را بهتر می فهمد.
اینکه ابن سینا بود که فلسفه ورزی را به دیگران یاد داد و کتاب درسی نوشت، و همه ی متفکرین بعد از او به شفا نظر داشتند و بر آن تعلیقه می نوشتند درست است؛ اما باید پذیرفت که دیگران فلسفه را پیش بردند و موقعیت را ارتقا بخشیدند. یک نمونه ی آن اینست که در باب نفس، ابن سینا از طرفی می گوید " بدن مرجح حدوث نفس است یعنی بدن باید ساخته شود و اعضاء کامل شود و به حدی شود که مستحق تعلق نفس باشد سپس واهب الصور نفس را در بدن ایجاد می کند." و سپس از طرف دیگر می گوید :" نفس است که اجزاء بدن را جمع می کند و مزاجها را درست می کند و..." در اینجا این مسأله پیش می آید که این دو مطلب چگونه با هم جمع می شوند؟ چون لازم است نفس قبل از حدوثش جمع کننده ی اجزاء بدن باشد. و پرسیده می شود "هل الحادث هو الجامع ام لا؟" در مباحثات شیخ این مطالب مطرح شده و سپس فخر رازی جوابی داده، خواجه نصیر آن را نمی پسندد و جوابی دیگر مطرح می کند و این سیر طی می شود تا ملاصدرا تحلیل می کند مسأله وجوابهای آنرا و ضمن تصدیق اصل سخن ابن سینا راه حلی جامع را ارائه می دهد.
انتهای پیام/
نظر شما