سید محمد کوه کمره ای، خبرگزاری شبستان: نظریه نظام جهانی با ایمانوئل والرشتاین شناخته می شود و آندره گونتر فرانک ، سمیر امین و جیوانی اریقی از دیگر نظریه پردازان این نظریه هستند که همگی کار خود را با انتقاد از نظریه های توسعه و نوسازی آغاز میکنند.
این نظریه گسترده ترین تلاش نظری در روابط بین الملل است که تحت تاثیر جامعه شناسی تاریخی قرار دارد.
ای اچ کار معتقد است که مرز بین تاریخ و جامعه شناسی باید برداشته شود و به همین منظور جامعه شناسی تاریخی مطرح شد دلیل پیدایش چنین حوزه ای برای مطالعه رسالت مشترک هر دو برای توصیف ، تفسیر ئ تبیین پدیده هاست.مبنای تحلیل در این رشته منابع اطلاعاتی و داده های تاریخی است این رشته در تلاش برای الگوها و ساختارها در تاریخ بشر است و اینکه جوامع در طول تاریخ چگونه عمل کرده و چگونه تغییر یافته اند توجه این رشته به زمینه های تاریخی شکل گیری و تحول ساختارها ، نهادها و فرایندهای اجتماعی مثل دولت است.
مایکل من ، چارلز تیلی و تدا اسکاچ پل از جامعه شناسان تاریخی هستند که ایمانوئل والرشتاین از برجسته ترین انها بوده است.
ریشه های فکری و مبانی فرانظری نظریه نظام جهانی:
ریشه اندیشه های والرشتاین در مارکسیسم ، نظریه وابستگی و مکتب فرانسوی آنال (مجله منتشر شده در فرانسه بعد از جنگ دوم جهانی با موضوع اقتصاد ، جوامع ، تمدن) است.
مارکسیسم و والرشتاین:
- واقعیت بنیادین همان تضاد موجود بین گروهها و طبقات اجتماعی بر مبنای اقتصاد و روابط اقتصادی است که به عنوان منشا حرکت مطرح است و نیز انباشت سرمایه.
- والرشتاین مفهوم امپریالیسم و تضاد موجود بین امپریالیست ها و نیروهای مخالف را از لنین گرفت.
- او بر منابع تاریخی مارکسیسم نظر داشت.
نظریه وابستگی:
در دهه های 1960 و 1970 در واکنش به نظریه نوسازی مطرح شد که ریشه عقب ماندگی را در وضعیت فرهنگی و اجتماعی داخلی کشورها میدانست که راه برون رفت از ان پیروی از مسیرهای توسعه ملل غربی بود .
نظریه وابستگی ریشه عقب ماندگی کشورهای توسعه نیافته را در روابط این کشورها با کشورهای سرمایه داری مادر میدانست و فرنک معتقد بود که توسعه مرکز جز با عقب ماندگی پیرامون حاصل نمیشودو این دو روی یک سکه است.
والرشتاین مفاهیم مرکز و پیرامون برای درک تحولا ت مرکز، توسعه نا موزون سرمایه داری ،رابطه مبادله نابرابر استثماری را از نظریه وابستگی متقابل گرفته و مفهوم شبه پیرامونی را هم به این نظریه اضافه میکند.(مرکز- پیرامون- شبه پیرامون).
البته او برای نجات از نظام سرمایه داری راه گریزی را سراغ ندارد.
مکتب آنال یا مکتب تاریخ نگاری:
این مکتب توسط مارک بلوخ و لوسین فور بنیان گذاشته شد و فرنان برودل نویسنده مشهورآن است که بردوره های طولانی تاکید دارد (والرشتاین این نظر راحمله به تاریخ می داند ).مکتب آنال برمناطق جغرافیایی به عنوان واحد تحلیل تاکید دارد ( در حالیکه والرشتاین به مناطق مختلف از نظر اقتصاد جغرافیایی نگاه میکند.) مکتب انال بر تاریخ تحولات در مناطق روستا توجه دارد که از این بابت این مکتب بر نگاه تاریخی والرشتاین تاثیر میگذارد و او از داده های تاریخی این مکتب استفاده میکند.
تاثیر مکتب آنال بر والرشتاین:
1 - روش شناختی ( دوره های طولانی تاریخ– مناطق روستایی – پایه اقتصاد جغرافیایی)
2 - شواهد برای بحثهای تاریخی (داده ها)
مکتب آنال را درآمریکا کسی نمی شناخت به همین دلیل از اندیشه های والرشتاین به عنوان کار جدید استقبال گردید.
معرفت شناسی والرشتاین:
او منتقد علم گرایی مدرن که مدعی کشف قوانین عام و جهانشمول است می باشدو خودش یک رهیافت چند رشته ای را مطرح میکند که از تمام رشته های علوم اجتماعی بهره برده است.
والرشتاین و نظریه پردازان نظام جهانی حیات اجتماعی را یک کلیت میدانند که با ید شناخته شود(کل گرا). او برای تحلیل خود رهیافت نظام محور را بر میگزیند و نظام اجتماعی را به عنوان یک تمامیت در نظر میگیرد که مستقل بوده و چهار شکل دارد:
الف - ریز نظام ها: اقتصادهای قبیله ای مبتنی بر عمل متقابل و تک فرهنگی
ب - امپراتوری های جهانی: چند فرهنگی و دارای نظام سیاسی
ج - اقتصاد های جهانی : چند فرهنگی و فاقد نظام سیاسی
د - حکومت های جهانی سوسیالیستی به عنوان یک امکان بدیل.
رهیافت نظام محور والرشتاین تمایزی بین عوامل داخلی و خارجی قائل نیست و تمام عوامل نظام جهانی را داخلی میداند. او مفهوم جامعه را رد میکند زبرا به پدیده های اجتماعی حالیت شیئیت می بخشد در حالیکه جامعه یک ابزار تحلیلی برای جمع بندی فرایندهای اجتماعی است.
والرشتاین معتقد است:
- امکان نیل به حقیقت عملا وجود ندارد و هر مفهومی به یک دوره خاص مربوط می باشد و حقیقت های اجتماعی مقطعی هستند.
- نمی شود بین رشته های علوم اجتماعی تفکیک قائل شد
- نمی شود مجموعه خاصی از رویدادها را بدون مفاهیم تاریخی تحلیل کرد (یعنی علوم اجتماعی باید با استفاده از تارخ تحلیل شود).
والرشتاین به پدیده های تاریخی و اجتماعی نگاه ساختارگرایانه داشته و تحلیل او از بالا به پایین است و او به ساختار نظام جهانی در تحلیل خود توجه میکند. البته والرشتاین دانشمندی تبیین گرا میباشد و معرفت شناسی او تبیینی- کلان است.
او دیدگاه نظام جهانی خود را دیالکتیک میداند زیرا حفظ و یا تغییر در یک ساختار جزئی بر کل مجموعه اثر میگذارد.
اصول روش شناختی والرشتاین از نگاه گلدفرانک:
- توجه به تحولات بلند مدت و گسترده
- توجه به مباحث اصلی نظری و سیاسی جهان معاصر
- توجه به فرایندهای تاریخی به عنوان عوامل قوام جامعه
- توجه به جایگاه تمامیت مربوطه
- توجه به زمان و مکان در تحلیل پدیده های مدرن اجتماعی
- استفاده از تحلیل مقایسه ای
نظام جهانی سرمایه داری و شکل گیری آن
نظریه نظام جهانی ، نظام جهانی را یک نظام اجتماعی میداند که دارای ویژگی هایی است:
- درونی بودن زندگی و توسعه در آن
- درونی بودن یک تقسیم کار در بین حوزه های آن در عین وجود نظام های متعدد فرهنگی
- ممکن است نظام جهانی یک نظام سیاسی مشترک نیز داشته باشد که در اینصورت امپراتوری جهانی میشود و اگر نظام سیاسی نداشته باشد به یک اقتصاد جهانی شکل خواهد داد.
- یک نظام تاریخی است با مجموعه قواعد که مبنای رسیدن افراد به منابع و منافع و ارزشهاست
والرشتاین : اقتصاد جهانی مدرن یا سرمایه داری در اروپای قرن 16 شکل گرفت که جایگزین فئودالیسم گردید وتنها اقتصاد نسبتا باثبات تا به امروز است.
سمیر امین: قبل از قرن شانزدهم ، همان اقتصادها وجود داشتند اما بعد از قرن شانزدهم اصول سرمایه داری بر آنها حاکم شد که تا قبل اینطور نبود . از این رو نظاک های قبل از قرن 16 تحت سلطه ایدئولوژیک و سیاسی بودند و نظام های بعد از آن (سرمایه داری) تحت سلطه اقتصادی هستند.
والرشتاین وجه مشخص نظام مدرن جهانی را اولویت ساختاری انباشت سرمایه بی وقفه میداند.
فرانک و ژیل : سابقه نظام جهانی به پنج هزار سال قبل بر میگردد و ویژگی های آن در گذشته نیز بوده است اما باید نگاهی غیر اروپا محور داشت.
نظر شما