مبنای فیلم محمد (ص) نظریه نور است

حجت الاسلام جعفریان در مورد تحقیقات برای فیلم محمد(ص) گفت:این مهمترین مسأله برای ما در فیلم بود که ظهور نور هدایت را به نمایش بگذاریم. ، باید بستر ظهور یک نور و تجلّی آن در رفتارهای پیغمبر(ص) را روایت کنیم.

به گزارش خبرگزاری شبستان،روابط عمومی پروژه محمد(ص)جدیدترین ساخته مجید مجیدی، گفت‏وگویی میان حجت‏الاسلام رسول جعفریان، مشاور تحقیقات این پروژه سینمایی، محمد مهدی حیدریان، تهیه‏کننده، و حبیب ایل‏بیگی، مدیر روابط عمومی فیلم را در اختیار این خبرگزاری قرار داده تا شمه ای از روشهای تحقیق برای این فیلم فاخر برای علاقه مندان روشن شود.

 

متن کامل این مصاحبه به شرح زیر است:

 

حبیب ایل‏بیگی: در راستای مستندسازی تحقیقاتی که برای تولید فیلم محمد (ص) صورت گرفته؛ تصمیم گرفته شد با حجت‏الاسلام رسول جعفریان، مشاور تحقیقاتی این پروژه، گفت‏وگویی صورت گیرد. همانطور که قبلا هم اشاره شد، سه سال برای تحقیقات تولید این فیلم سینمایی زمان صرف شده است. در این گفت‏وگو از نظراتِ مهندس محمد مهدی حیدریان، تهیه‏کننده فیلم که در کار تحقیقات هم حضور داشتند،نیز استفاده می‏کنیم و به مسایل و چالش‏هایِ پیرامون کارهای پژوهشی فیلم خواهیم پرداخت. در ابتدا از دوستان می‏خواهم درباره آغاز تحقیقات این فیلم و مستندات و منابعی که به آن استناد شده؛ توضیحاتی ارائه فرمایند.
 

رسول جعفریان: بسم الله الرحمن الرحیم. نکته مهمی که باید در ابتدا توضیح داد، آن است که تحقیق درباره یک دوره تاریخی اگر به هدف یک کار دانشگاهی باشد؛ متفاوت با تحقیق برای تولید یک فیلم یا نوشتن یک فیلمنامه است. رویکرد متفاوت این پژوهش‏ها باعث می‏شود این تحقیقات در بخش‏هایی متفاوت و در بخش‏هایی دیگر، با هم مشترک باشد. به هر حال، در مقوله پژوهش یک اسلوب و روش خاص متناسب با اهداف تحقیق وجود دارد. محققی که می‏خواهد در زمینه سیاسی یا فرهنگی بنویسد؛ یک سری گزاره‏هایی را مطرح و اثبات می‏کند. طبیعی است وقتی کار پژوهش به پایان می‏رسد، باید مورد قبول طیف بخصوصی از پژوهشگران باشد. این مقبولیت باید در زمینه ارجاعات منابع و نحوه استدلال باشد. اما در زمینه نوشتن یک فیلمنامه، نیازهای پژوهشی کمی متفاوت است و شاید در بسیاری از مسایل، با ملزومات کار تحقیق دانشگاهی متفاوت باشد. بخصوص که در نوشتن فیلمنامه، یکی از نکات مهم توجه به فضاسازی‏های خاص است که در تصویر مثمرثمر باشد. استفاده فراوان از سوژه‏های داستانی و شناخت عناصری که بتواند یک فیلم را بسازد و بین عناصر آن ارتباط برقرار کند؛ بعنوان مبنای کار مورد توجه ما بود. این امری مرسوم و معمول در دنیاست. کسانی که برای نوشتن یک فیلمنامه یا داستان مطالعه می‏کنند وافرادی که کار دانشگاهی می‏کنند؛ دو طیف متفاوت هستند و به همین خاطر هم، معمولا کارهایشان مورد قبول هم نیست. از این رو، ما الزاما نباید تصور کنیم این دو پژوهش یک مسیر را برود و در تمام جزئیات توافق داشته باشد و مخصوصا طیف دانشگاهی متنی را که پدید می‏آید، بپذیرند.
 

در سال‏های گذشته هم چه در فیلم‏های تاریخی خارجی و چه فیلم‏های تاریخی داخلی همیشه پژوهشگران این انتقادها را داشته‏اند. علت هم این است که اولا آنها با سبک و سیاق مطالعه‏ای که برای نوشتن یک فیلمنامه صورت می‏گیرد، آشنا نیستند. ثانیا مطالعه برای نوشتن یک متن داستانی به مراتب دشوارتر از نوشتن کتابی است که حالت پژوهشی صرف دارد. چراکه در متن‏های پژوهشی اسلوب کار تقریبا تعریف شده؛ اما در فیلم یا فیلمنامه تجربه آماده‏ای وجود ندارد. ضمن آنکه هر بار نویسنده باید از زاویه‏ای تازه و غیر از زاویه‏هایی که قبلا کار شده، به موضوع بنگرد و اِلّا کارش تکراری می‏شود.
ما در شعر هم این مسأله را داریم. مثلا اگر کسی درباره اتفاقی که افتاده شعر بگوید، ما آن را بعنوان شعر نمی‏پذیریم و می‏گوییم این یک حکایت است که صرفا در قالب نظم درآمده. درحالیکه شعر تخیل است؛ یعنی شما باید بتوانی درباره چیزی که اتفاق نیفتاده، شعر بگویی.
در فیلم تاریخی ما همیشه این دشواری را داریم که قرار است راجع به واقعه‏ای صحبت کنیم که اتفاق افتاده است. بنابراین، اگر بیش از حد به سمت کارهای پژوهشی و دانشگاهی برویم؛ عملا کاری تکراری و بدون جذابیت ارائه خواهیم داد. به همین خاطر ما باید فرض را بر اتفاقاتی که افتاده و متن‏های موجود بگذاریم و بر مبنای آن، یک دنیای کاملا جدید را تصویر کنیم؛ به طوری که مخاطب نتواند پیش‏بینی کند چه اتفاقی می‏افتد. این در کارِ تاریخی کار بسیار دشواری است؛ چون همه می‏دانند ماجرا مسیری دارد و راهی را رفته است. به همین خاطر، مطالعه برای نگارش فیلمنامه تاریخی مطالعه‏ای ویژه و بسیار خاص است و ما باید این امر را بعنوان یک اصل پایه‏ای بپذیریم.
در پروژه محمد (ص) هم، فکر می‏کنم چنین مسیری طی شد. علاوه بر اینکه باید توجه داشت هر مقدار که پژوهش شود؛ در نهایت باید نتایج پژوهش را مثل موم در اختیار کارگردان یا فیلمنامه‏نویس گذاشت. تفهیم این نکته به طیف‏های فرهنگی جامعه و محققان تا حدّی دشوار است. چون فکر می‏کنند قرار است ما کلاس تاریخ بگذاریم یا سیره نبوی یا زندگی ائمه و عالمان را توضیح دهیم. ما این مسأله را در سریال مختار هم شاهد بودیم که تا اواخر کار هم مرتب به کارگردان ایراد گرفته می‏شد که فلان جایِ داستان متناسب با تاریخ نیست. من در جمعی از محققین و علما هم با این مسأله مواجه شدم و فکر کردم دفاع من چقدر در مقابل تصوّراتِ آنها ضعیف است. این دسته از محققان قبل از هر چیز باید بینش خود را نسبت به پژوهش‏هایی که در کار فیلم صورت می‏گیرد، عوض کنند و بدانند این، امری متفاوت با تحقیق نوشتن و تاریخ درس دادن است. در فیلمنامه اصلا مبنای کار چنین نیست. فیلم بسیار دراماتیک‏تر از آن چیزی است که ما فکر می‏کنیم. بنابراین، ما محقّقان باید مواد آماده‏شده را در اختیار کارگردان و فیلمنامه‏نویس قرار دهیم تا آن را به دنیا و فضای تازه‏ای تبدیل کند.
 

محمد مهدی حیدریان: فکر می‏کنم باید نکته‏ای را در تأیید فرمایشِ شما اضافه کنم. به نظر من، عامل همه دغدغه‏هایی که ما در ساخت یک فیلم تاریخی داریم؛ آن است که رسیدن به یک شخصیّت واقعی در داستان و نسبت آن با همان شخصیّت در تاریخ عملا تعارضهایی را شکل می‏دهد. بدین شکل که از یک طرف برای رسیدن به شخصیّت‏ها ما باید تحقیقات جامع و دقیقی صورت دهیم و از طرف دیگر با توجه به همان شرایط و ویژگی‏هایی که حضرتعالی هم فرمودید؛ باید شخصیّتی را خلق کنیم که به آنچه درباره‏اش می‏خواهیم فیلم بسازیم، بسیار نزدیک باشد. یعنی نباید الزاما به هرکاری که آن شخصیّت انجام داده و یا هر کسی را که در زندگی‏اش دیده، بپردازیم. اما درعین‏حال، ماحَصَلِ کار باید یادآور همان شخصیّتی باشد که در تاریخ حضور داشته است. رعایت این مرز در مورد وقایع تاریخی ساده‏تر است؛ اما در مورد شخصیّت‏ها کار خیلی مشکل‏تر می‏شود. به همین خاطر، آنقدر باید تحقیقات جامع و کامل باشد تا هنرمندی که می‏خواهد نقش آن شخصیّت را ایفا کند، بتواند در قالب آن کاراکتر قرار گیرد و قضاوت‏ها و رفتارهایش تقریبا نظیر شخصیّت تاریخی شود.
یک نکته دیگر هم در صحبت‏های جنابعالی بود که نکته ظریف و مشکلی در کار فیلم است. آن هم اینکه در مورد تاریخ مامی‏دانیم چه اتفاقی قرار است بیفتد؛ یعنی همه عاقبت کار را می‏دانند. ولی با این حال باید بنشینند و فیلم را ببینند. به همین خاطر، کارگردان باید به گونه‏ای فیلم خود را بسازد که مخاطب علیرغم اطلاع از پایانِ کار، با میل و رغبت داستان را دنبال کند. پس لازم است در پردازش درام از منابع و ملاط تحقیقاتی آماده‏شده به گونه‏ای استفاده شود که هم حقِ شخصیّت ادا شود و هم پیوستگی در رفتار و کردار شخصیّت‏ها محفوظ بماند.
اینها همه در حالی است که ما در منابع تاریخی بیش از چند درصد از کل گفته‏های مستقیم و کاملا مستند شخصیّت‏های تاریخی را در اختیار نداریم و این معضل هر چه در تاریخ عقب‏تر برویم، شدیدتر است. حتی در مواقعی به آنجا می‏رسیم که در مورد جغرافیا و میزان حضور شخصیّت‏ها در مکان‏هایِ مختلف، اطلاعات دقیقی وجود ندارد. با این حال، نهایتا در فیلم باید چیزی عرضه شود که هم رضایت نسبیِ مخاطب و هم تأیید نسبی محققان و کارشناسان را با خود داشته باشد.
 

حبیب ایل‏بیگی: ما در این فیلم در خصوص مقطع مهمی از تاریخ اسلام می‏خواهیم صحبت کنیم و راجع به شخصیّت ویژه‏ای که برای بسیاری از مردم اهمیت دارد و ازحساسیتی ویژه برخوردار است. شاید اگر می‏خواستیم در حوزه بحث‏های تاریخی دیگرفیلم بسازیم، اینقدر حساسیت وجود نداشت. می‏خواستم سؤال کنم برای یافتن تصویر دقیق، چه منابعی وجود داشته که بتوان به آن مراجعه کرد؟ بعد از 1400 سال الآن کسانی که می‏خواهند استناد کنند یا ایراد بگیرند، از چه منابعی می‏خواهند این را ذکر کنند؟ چون به هر حال در خصوص حضرت پیامبر(ص) در فضای عمومی و کتاب‏های درسی و آموزه‏های دینی از مقطع کودکی پیامبر خیلی گذرا رد می‏شویم و تأمّل چندانی در آن صورت نمی‏گیرد. با توجه به این نکته، در خصوص آن مقطع تاریخی منابع تحقیقِ فیلم چه بوده است؟
 

رسول جعفریان: همانطور که اشاره شد؛ تحقیق درباره یک مقطع تاریخی با هدف فیلم ساختن بسیار دشوار است و اگر این مقطع از حساسیت مذهبی هم برخوردار باشد، مسأله پیچیده‏تر می‏شود. چون باید به حساسیّتِ موضوع ملاحظات خاص معنوی، دینی و شرعی را هم اضافه کرد. به همین دلیل، نوشتن فیلمنامه نیازمند تتبعی گسترده در بسیاری جهات است. ممکن است یک مورخ معمولی توجهی به سبک و سیاق قیافه شخص، حرکات و محیط زندگی او نداشته باشد یا نداند لباس و نوع پوشش آن دوران دققا به چه صورت است؛ در حالیکه ما در فیلم به این موارد نیاز داریم و اینها جزو ارکان کار است. یعنی بدون اینها اصلا نمی‏توانیم فضاهایی را که می‏خواهیم، بسازیم. منابع مربوط به این مسایل در پروژه محمد (ص) جداست. ما منابع و اطلاعات زیادی درباره جغرافیای مکه داریم و حتی من می‏توانم بگویم شاید در دنیای اسلام برای هیچ شهری به اندازه مکه کتب تاریخ و جغرافی نوشته نشده است. ما در منابع کهن مانند تاریخ مکه ازرقی یا اخبار مکه فاکهی یا بسیاری کتب دیگر و حتی در لابه‏لای کتاب‏های حدیث جای تک تکِ خانه‏های بزرگان مکه را می‏توانیم پیدا کنیم.
درباره افراد هم همین طور است. ما در کتاب‏های رجال و یا کتاب‏هایی که به شرح حال اشخاص می‏پردازند؛ حتی بسیاری از قیافه‏ها توصیف شده است. البته آن موقع عکاسی نبوده، امّا اگر شما کتاب‏هایی را که مربوط به زندگی صحابه است، ببینید؛ ممکن است در آنجا به شما بگوید فلانی قدش کوتاه بوده یا شکمش بزرگ بوده یا حتی ابروهای پرپشت و صورت پُرمو داشته است. این نوع تاریخ‏نویسی، ویژه اعراب است و بسیاری کارها که در این فیلم شد، براساس همین گزارش‏ها بوده؛ یعنی گزارش‏های پراکنده‏ای که منظم نیست، اما در کتاب‏ها وجود دارد. ترسیم نقشه دقیق مکه و حتی ساختن این شهری که بعنوان شهر مکه ساخته شد نیز، بر اساس متون تاریخی بود. ممکن است شما از تهران قبل از قاجار خبر نداشته باشید که چند تا حمام داشته، ولی من به شما عرض می‏کنم در مورد مکه آن روز کاملا تعداد حمام‏ها، خانه‏ها، شعب‏ها (دره‏های کوچک) کاملا مشخص است و ما از نظر اطلاعات جغرافیایی چیزی کم نداشتیم. در مورد قیافه‏ها نمی‏توانم بگویم اطلاعات ما در این حد بوده؛ اما باز هم، خوب است. در زمینه امور اقتصادی و اجتماعی هم وضع قبیله، زندگی قبیله‏ای، شبانی،منابع مالی و وضع معیشتی در منابع تاریخی وجود دارد و حتی جای بازارعکاذ و مانندِ آن در مکه و اطراف مکه کاملا مشخص است.
به همین خاطر، باید بگویم که تاریخ‏نویسی صدر اسلام یک تاریخ‏نویسی ویژه است و اطلاعات بسیار دقیقی از آن دوره وجود دارد که شاید محققین امور اسلام و دانشگاهیان چندان به آن توجه نکرده باشند. در اینجا نکته‏ای را بگویم. مدتی پیش ما تحقیقاتی انجام می‏دادیم دراین‏باره که اتفاقات دوران مشروطه در کدام خیابان‏های تهران رخ داده است. شما هر چه کتاب‏ها را بخوانید، چنین اطلاعاتی وجود ندارد؛ چون همه برایشان مسایل سیاسی مهم بوده است. در تاریخ آمده که مشروطه‏خواهان در سفارت انگلیس تحصن کرده‏اند. اما کسی نمی‏نویسد منظور از سفارتخانه انگلیس محل این سفارت در فردوسی است یا باغ قلهک؟ در نهایت هم، یک نفر آمده و با نقشه‏هایی و با هزار زحمت جای اینها را مشخص کرده که اولین تظاهرات از کجا بود، اولین شهید در کجا به زمین افتاد و باقی ماجراها.
اما ما در تاریخ اسلام به‏رغم اینکه ابتدا گمان می‏رود تاریخ شفاهی بوده؛ همه این موارد را ثبت‏شده داریم. مثلا اینکه در جنگ احد 70 و اندی از مسلمانان به شهادت رسیدند یا در بدر تعداد دقیق کشته‏شدگان کفار و حتی اسامی همه آنها را داریم. ممکن است شما فکر کنید این تاریخ‏نگاری چگونه در یک جامعه بیسواد به وقوع پیوسته که اسامی تمامی کشته‏ها و شهدا را حفظ کرده و به ذکر نَسَب و خانواده این افراد نیز پرداخته است. اینها مربوط می‏شود به همان فضاهایی که عرض کردم. نمی‏گوییم در ساخت شهر مکه اشتباهی صورت نگرفته؛ اما حقیقت این است که روی نقشه‏ها و حتی اندازه‏ها خیلی کار شد. مثلا شما درمورد مسجدالحرام می‏بینید تغییراتی که اتفاق افتاده و ابعاد آن، در طول سالیان متفاوت است. ما مخصوصا با قبل از اسلام و اوایل بعثت کار داریم که خوشبختانه اطلاعات آن کاملا وجود دارد. اینکه دیوار کعبه چقدر بود یا آنکه دو تا در وجود داشت و یا حتی اینکه داخل کعبه بت‏ها چطور نصب شده بود و هر بت کجا قرار داشت. اینها اطلاعاتی است که در کتاب‏ها وجود دارد.
البته مردم خیلی از این موارد را نمی‏دانند و صرفا روایتی ساده از زندگی پیغمبر(ص) را شنیده‏اند. اما در مورد این فیلم می‏توانند مطمئن باشند چیزهایی را که می‏بینند، تقریبا سر جایشان گذاشته شده و واقعیت‏های تاریخی رعایت شده است.
 

حبیب ایل‏بیگی: جناب آقای حیدریان درباره گروه‏های مختلفی که تحقیق را انجام دادند، توضیح دهید. این مواردی که جناب جعفریان فرمودند با این دقت در ناریخ وجود دارد، قطعا به تیم طراحی و سازنده دکور و عوامل تولید کمک شایانی می‏کند. راجع به ساخت شهر مکه و استفاده از منابع هم توضیح دهید.
 

محمد مهدی حیدریان: موارد اصلی را آقای جعفریان به دلیل اشرافی که به هر دو حوزه دارند، اشاره کردند. اینها مواردی است که وقتی شکافته شود، هم مردم دوست دارند بدانند و هم کارشناسان لازم است بدانند. مخصوصا در مورد تاریخ عرب و اسلام که منابع بسیار زیادی با جزییات وجود دارد. شاید دلیل این مسأله هم آن باشد که تاریخ اعراب شفاهی بوده و حافظه‏های بسیار قوی داشته‏اند و رسم بوده که همه چیز را به حافظه بسپارند. لذا وقتی هم بنا به مکتوب شدن آن می‏شود، با رجوع به حافظه خیلی از جزییات را در کتاب‏ها آورده‏اند.البته بسیاری از این موارد در آنجایی که باید منبع اصلی باشد و عنوان دارد، نیست؛ اما ممکن است در داخل یک حدیث یا در کتب رجال آمده باشد.
در کنار این، به دلیل حساسیت‏هایی که خود سوژه و شخصیّت اصلی پیامبر بزرگوار(ص) دارد؛ ما مجبور شدیم به منابع اصلی که عمدتا عربی است، مراجعه کنیم. البته بسیاری از این منابع ترجمه شده است. خود آقای جعفریان هم در جمع کردن مطالب و هم در ترجمه کتب و هم در زمینه تحلیل تاریخ اسلام و سیره، بخشی از زحمات را متقبل شده‏اند.
به هر حال، ما باید کار جامعی انجام می‏دادیم. چون شخصیّت پیامبر(ص) یک شخصیّت بین‏المللی است و برای بیش از یک میلیارد مسلمان نفر اول و بالاترین انسان تلقی می‏شود و برای بقیه جهانیان هم امروزه به لحاظ سیاسی و مذهبی مسأله اصلی است. لذا نمی‏توان مجوّز داد که در مورد این شخصیّت خطایی صورت گیرد. از این رو، ما از شش تا هفت نفر از محققان عرب زبان کشورهای مختلف که به قم تردّد داشتند، مدد گرفتیم. پایه کار تحقیقاتی ما بدین صورت گذاشته شد که در مورد همه جزییات صحنه اعم از لباس، فضا و تزئینات کار محققانه صورت بگیرد. در این بخش ما به سراغ همین دریای اطلاعات موجود به زبان عربی رفتیم و عناوینی را مانند جغرافیا با تمامی زیرمجموعه‏هایش تعریف و اطلاعات مربوط به آن را استخراج کردیم. مثلاا در مورد مکه بعنوان محلی که از ابتدا و از زمان ساخت کعبه توسط حضرت ابراهیم (ع) اهمیّت داشته و همچنان هم بر اهمیّت آن افزوده شده، اطلاعات جزئی نظیر محل خانه بزرگان شهر وجود دارد. اما مواردی مانند کوه و دره اکنون دیگر وجود ندارد، ولی ما در فیلم تاریخی مقیّدیم آن کوه و دره را هم نشان دهیم. در مورد قبایل، انساب، اقوام، خویشان، آداب و رسوم، پیمان‏های بین قبایل و بسیاری موضوعات دیگر هم سرفصل‏هایی را تعریف کردیم.
 

حبیب ایل‏بیگی: به مکه و چگونگی شکل‏گیری آن اشاره کردید. آیا در تحقیقات خود به سابقه این شهر و چگونگی گرد آمدن مردم در آن هم پرداخته شد؟ به هر حال، این شهر پس از ساخت کعبه توسط حضرت ابراهیم (ع) واجد اهمیت شده است. آیا لازم دیدید در تحقیقات خود تا آن حد به عقب برگردید؟
 

رسول جعفریان: البته این موضوع مهمی است. اما قبل از آن نکته‏ای را باید بگویم. همانطور که در صحبت‏های ابتدایی خود هم گفتم، ما در فیلم به دنبال مواردی ویژه هستیم که گرچه روشن و بدیهی است، اما باید بتواند هم مخاطب عام و هم کارشناسان را به خود جذب کند. اما خارج از اینها ما نکته خاصی را پیرامون شخص پیامبر (ص) داریم و آن اینکه چندان تصوری که از ایشان داریم، تاریخی محض نیست. این نکته را از این باب می‏گویم که آن حقیقتی که بعنوان نبوّت در وجود آن حضرت متجلّی شده؛ درواقع یک صورتِ آن تاریخی است که بعنوان سیره‏ها مطرح است، اما در این سیره‏ها به جنبه دیگر پیامبر(ص) یعنی نورانیّت و معنویّتِ ایشان چندان توجهی نشده است. به دلیل آنکه از ابتدا نگاه تاریخ‏نویسان مادّی بوده است و به همین دلیل، صرفا بر ثبت حرکات، سکنات، رفتارها، اتفاقات، جنگ‏ها و مواردی از این قبیل متمرکز شده‏اند. در حالیکه وقتی ما به لحاظ دینی به پیامبر(ص) می‏پردازیم، ایشان را وجودی عادی نمی‏دانیم و این نکته برای ما بسیار مهم است. درواقع، ما سرگذشت یک نور و یک حقیقت را توضیح می‏دهیم. البته، منظورم آن نیست که اطلاعات تاریخی درباره این نور وجود ندارد. این اطلاعات در کتاب‏های حدیث، کتب کلامی و باورهای مذهبی ما آمده است.
از این رو، وقتی ما بخواهیم کاری در مورد پیامبر(ص) انجام دهیم؛ باید این ملاحظه را داشته باشیم. این ملاحظه از دو جهت باید صورت گیرد. اول اینکه نسبت ناروایی به ایشان ندهیم و دوم اینکه وقتی می‏خواهیم این شخصیّت را به مردم معرفی کنیم، باید در حد یک نور معرفی کنیم. اینکه خدای ناکرده تصور کنیم عربی بیابانگرد ازدواجی کرده و کودکی متولّد شده که در بزرگی به پیامبری رسیده؛ درست نیست. این نگاهی است که در برخی منابع هم وجود دارد و به شکلی مبهم روایت می‏شود که گویا ایشان همان دین جاهلی خود را داشته است. متأسفانه بخش عظیمی از منابع تاریخی حاوی این نوع اطلاعات نامعقول است.
این با هدف ما که گزارش حقیقت نبوت است، سازگار نیست. چرا که ما با شخصیّتی سروکار داریم که خدا با او سخن می‏گوید و این صحبت‏ها در قرآن منعکس شده است. به عبارتی، ایشان از روز اوّل تحت مراقبت و محافظت الهی بوده‏اند. به همین خاطر، با دیدن فیلم ممکن است این سؤال به ذهن بیاید که آن اطلاعات تاریخی ثبت‏شده در کتاب‏ها کجاست؟ درحالیکه ما اولا این نوع منابع را قبول نداریم. ثانیا برایمان آن چیزی که بعنوان درس از زندگی پیغمبر(ص) از روز اوّل و حتی قبل از بعثت ایشان اهمیت دارد، این است که نشان دهیم خداوند متعال با مبعوث کردن پیامبر(ص) وجود نور هدایت را در زمین استمرار بخشیده است.
از این رو، باید این نور در نگاه‏ها، رفتار و همه مسایل شخصیّت پیامبر(ص) ظهور می‏یافت. این که در نهج‏البلاغه امیرالمؤمنین (ع) می‏فرماید وقتی پیغمبر (ص) به کوه می‏رفت، کوه و درختان به ایشان سلام می‏کردند و او پاسخ می‏گفت، نشان می‏دهد با انسانی عادی مواجه نیستیم. این مهمترین مسأله برای ما در فیلم بود که ظهور نور هدایت را به نمایش بگذاریم. از طرف دیگر، این نور تا حدی دست ما را در فیلم باز می‏گذارد تا آنقدر که مورّخان انتظار دارند، تابع اطلاعات و منابع تاریخی نمانیم . این مسأله در مورد عیسی مسیح (ع) و تصویری که قرآن از ایشان ارائه می‏کند نیز بارز است. در آنجا هم مسیح یک روح است که برای هدایت جامعه و حتی به شکلی غیرطبیعی می‏آید. فیلم‏هایی هم که درباره عیسی مسیح (ع) ساخته شده، همگی در این عوالم سیر می‏کند. آنها نکات موجود در انجیل را اخذ می‏کنند، اما تمام تمرکزشان براین است که قدرت این انسان را در هدایت جامعه و یا زنده کردن مردگان به نمایش بگذارند.
ما هم در این فیلم، باید بستر ظهور یک نور و تجلّی آن در رفتارهای پیغمبر(ص) را روایت کنیم. بنابراین، این یک کار دینی، حدیثی، قرآنی، کلامی و تاریخی است. یعنی ظرف کار ما ناریخ است و در مورد آن تمامی مطالعات و دقت‏ها را انجام می‏دهیم. اما مظروف ما همان موارد دینی است که باید خود را در فیلم نشان دهد. این در مطالعات ما هم تأثیر گذاشت و مثلا ما از دوستانمان خواستیم بحار را بخوانند که تلفیقی از تاریخ و حدیث است. شخصیّتی که از پیامبر(ص) در احادیث ائمه آمده، مهم است. درحالیکه تصویر سیره ابن‏هشام و یا سیره ابن‏اسحاق ممکن است کاملا متفاوت با این هدف باشد. این فیلم متأثر از نظریه نور و تجلّی عصمت و توجه به حقیقت نبوّت است و می‏خواهد توضیح دهد چطور خداوند در آن دوره تاریخی، در چنان منطقه‏ای و در بدترین شرایط آب‏وهوایی، محیطی و زیستی در میان مردمانی چون اعراب که عقب‏افتاده‏ترین و دورترین قوم به تمدّن‏های آن روز بودند؛ نور خود را به مرکز ثقل هدایت تبدیل می‏کند و کم‏کم این نور دنیا را می‏گیرد.
 

محمد مهدی حیدریان: من در ادامه صحبت‏های آقای جعفریان نکته‏ای را عرض کنم و برمی‏گردیم به سؤال شما. حتما این مهم است که رویکرد ما در فیلم چیست و به‏اصطلاح از کدام مشرب به بحث پرداخته‏ایم. آیا قرار است با همان جمود فکری که در برخی مورّخان دیده می‏شود به شخصیّتی که نور مطلق است بپردازیم و آیا اصلا می‏توانیم با چنین رویکردی آن شخصیّت را توصیف کنیم؟ قطعا جواب ما منفی بوده است و اتفاقا این جوابِ منفی، مبتنی بر نص است و آن را از نصِ قرآن گرفته‏ایم. مثلا قرآن در آیات و سوره‏های مختلف پیامبر (ص) را شهادت می‏گیرد در کودکی و از او درباره آن دوران می‏پرسد. مگر شاهد می‏تواند حاضر نباشد؟ مگر شاهد می‏تواند عاقل نباشد؟ شاهد باید به یک موضوع آگاه باشد تا بتواند در مورد آن شهادت دهد. بنابراین، ما در این فیلم سعی داریم شبهات و القائاتی را که از زندگی پیامبر(ص) توسط منابع و نویسندگان با نگرش مادیِ صرف به وجود آمده، از اذهان مردم بزدائیم. درواقع، بخشی از مشکل ما آن بوده که برخی منابع و اطلاعات تاریخی وجود دارد که باید اصلاح شود. البته اصلاح منابع وظیفه ما نیست؛ اما سعی کرده‏ایم نگاهی گسترده‏تراز منابعی از این دست داشته باشیم تا برخی دیدها و تصورهای ساختگی ، ناقص و غلط را از بین ببریم.
 

حبیب ایل‏بیگی: در صحبت‏هایتان اشاره داشتید که درباره جغرافیای مکه و مسایل اجتماعی آن دوره اطلاعات دقیقی وجود دارد. آیا در مورد شخص پیامبر(ص) جایگاه خانوده‏ای که ایشان از آن به دنیا آمدند و رشد کردند نیز همین منابع دقیق وجود داشته است؟ به هر حال، ما در این فیلم با شخصیّت‏پردازی سروکار داریم؛ آیا در مورد پدر، مادر، اجداد و خاندان پیامبر (ص) مستندات کافی وجود داشته تا دستِ فیلمساز با تکیه بر منابع مختلف که در اختیار داشته، باز باشد؟
 

رسول جعفریان: ببینید! زندگی در جزیره‏العرب یک زندگی قبیله‏ای با پشتوانه تاریخی طولانی است. یعنی قومی که ما بعنوان عرب می‏شناسیم، قومی بسیار اصیل است و بسیاری منابع به ما می‏گوید از کجا آمده‏اند و با اقوام اطراف چه دادوستدها و تعاملاتی داشته‏اند. اعراب همان قومی هستند که در تاریخ بعنوان «نژاد سامی» می‏شناسیم. علاوه بر اینها عبرانی‏ها هستند که با اعراب نزدیک بوده‏اند واز نظر زبانی نیز اشتراکات زیادی دارند. همین طور طوایف دیگری با مشابهت زیاد با اعراب وجود داشته‏اند که دامنه آنها تا شامات و شمال آفریقا گسترده بود.در عراق هم به‏تدریج اعراب نفوذ کردند. به سمت هند هم تا کشور عمان پیش آمدند که در آنجا به دلیل اقیانوس هند راهشان بسته شد. ما در این منطقه با اقوامی هندی-عرب مواجه هستیم. اما مرکز ثقل قوم عرب همان جایی است که به نام حجاز، نجد و یمن می‏شناسیم و محیط حاشیه دریای سرخ را شامل می‏شود. مردم این مناطق همانطور که گفتم زندگی قبیله‏ای دارند؛ اما در مورد تاریخ قدیم آنها اطلاعات خیلی دقیقی وجود ندارد. با این حال، در منابع اسلامی مربوط به قرون اول و دوم اطلاعاتی مربوط به دو قرن پیش اعراب وجود دارد که بخشی از آن ساختگی و بخشی واقعی به نظر می‏رسد؛ اما هر چه جلوتر می‏آییم، این اطلاعات واقعی‏تر می‏شوند. چرا که مکه محلی نسبتا متمدّن است و نباید تصور کنیم عده‏ای بادیه‏نشین در آن زندگی می‏کردند. در این میان، قبیله قریش مهمترین قبیله است و این اهیمت صرفا به خاطر جمعیت نیست، بلکه آنها قبیله‏ای بودند که با شاهان ایرانی، امرای شام و یمنی‏ها آمد و رفت و داد و ستد داشته‏اند. به همین خاطر، مکه تبدیل به یک مرکز تجاری شده بود. در حال حاضر هم، دریای سرخ و مناطق حاشیه‏ای آن همین حالت را دارند. اصولا چرا مکه مرکز طلاست؟ این نکته‏ای است که برای مردم عادی هم جالب توجه خواهد بود. از سه تا چهار هزار سال پیش، این مسأله وجود داشته است. همین الان هم، اگر کل طلاهای مغازه‏های تهران را جمع کنید، به اندازه ده طلافروشی مکه نمی‏شود. از نظر تنوع هم همین وضعیت وجود دارد. دلیل این مسأله آن است مکه از دیرباز واسطه انتقال طلا از هند به سمت اروپا بوده است و مسیر تجاری چه از دریای سرخ و چه از راه زمینی از این شهر می‏گذشته است. در کنار این، زندگی قبیله‏ای بخشی از اطلاعات را به صورت شفاهی زنده نگه می‏دارد. مثلا اینکه ابوطالب ده پسر داشته و اسامی هر ده تن آنها ثبت شده است. حتی می‏توان ادعا کرد که به وسیله اطلاعات ثبت‏شده قبیله‏ای می‏توان شجره‏نامه‏ای را ترسیم کرد که در آن تا ده نسل قبل از پیامبر(ص) نه تنها در مورد خاندان بنی‏هاشم بلکه بیست تیره اطراف آن نیز، اطلاعات را جمع‏آوری و به اسم، افراد را ذکر کرد. حتی می‏توان به طور تقریبی تاریخ فوت و سن و سال هر کدام از آنها در زمان مرگ را به دست آورد. به همین خاطر، وقتی شما وارد خاندان بنی‏هاشم و بنی‏امیه می‏شوید؛ از سه تا چهار نسل قبل از پیامبر اطلاعات به شکل دقیق و کامل وجود دارد. البته برخی مطالب آن، صورتِ داستانی دارد؛ اما مبنای تاریخی آن هم قوی و محکم است. وقتی به هسته مرکزی خانواده پیامبر(ص) نزدیک می‏شوید؛ کل بستگان اعم از زن و مرد را خواهید شناخت و هیچ چیز مبهمی وجود ندارد. ما چنین اطلاعاتی را در مورد هیچکدام از انبیای دیگر در اختیار نداریم. بعد از تولد پیامبر(ص) و زندگی ایشان در دوره طفولیت و نوجوانی و همین طور مواردی چون داستان ابرهه بدون نقاط ابهام نیست؛ اما تقریبا سیر این زندگی آشکار است و ابهامی وجود ندارد.
با این حال، باید گفت اطلاعات ریز ما متأسفانه آنقدر که برای فیلم کاربرد داشته باشد، هنوز برای فیلم ضعیف است. چرا که آن زمان به قصد فیلمسازی و تصویرسازی سراغ تاریخ نمی‏رفتند، بلکه صرفا مواردی را حفظ می‏کردند. در نتیجه، هر چیز سرجای خودش نیست. به همین خاطر، الآن ما به پژوهشی جدی نیاز داریم که طی آن همه چیز در جای خود قرار بگیرد. من حتی می‏توانم بگویم علیرغم تاریخ‏نویسی‏های بسیار از زندگی امیرالمؤمنین (ع) حتی در مورد ایشان هم، چنین اطلاعات مجسّمی را در اختیار نداریم تا کارگردان یا فیلمنامه‏نویس با مطالعه آن بتواند به‏راحتی ذهن خود را پرورش دهد.
 

محمد مهدی حیدریان: نکته‏ای را در حاشیه صحبت‏های آقای جعفریان بیان کنم تا بخشی از پرسش قبلی شما را هم پاسخ گفته باشم. به دلیل شرایط جغرافیایی و آب‏وهوایی شبه‏جزیره عربستان و مشخصا مکه عملا ما مهاجرتی از دیگر نقاط دنیا به این شهر نداریم؛ مگر برای تجارت. به عبارت دیگر، مکه تا قبل از اسلام تمدّن بارز و مشخصی نداشته اما در مسیر تجاری کشورهای صاحب تمدّن بوده است. به همین دلیل، گرچه آثار تمدّنی مشخصی برای خود مکه نمی‏توان شمرد، اما آثار سایر تمدّن‏ها در آنجا وجود داشته است و به همین دلیل، محصولات چین، ایران، شام و سایر تمدّن‏های آن روز را در مکه می‏شد یافت. شغل عمده مکیّان هم غیر از شبانی، تجارت بوده است. یکی از اشتغالات خاندان پیامبر(ص) هم تجارت بوده است. به طوری که هاشم جد ایشان، در جریان یک سفر تجاری جان سپرد.
 

حبیب ایل‏بیگی: با توجه به این بحث، ویژگی‏های حکومتی در آن زمان به چه شکل بوده است؟ بویژه آنکه ما درباره پیمان‏های بین قبایل مکه زیاد خوانده‏ایم و به نظر می‏رسد موضوع «وفاداری به پیمان» در نزد اعراب بیش از سایر تمدّن‏ها جایگاه داشته است. این امر به کدام ویژگی مردم مکه مربوط بوده است؟
 

رسول جعفریان: ضمن بحث‏ها به این نکته اشاره شد که نظام حاکم بر مکه نظام قبیله‏ای بوده است. این نظام اصول واحد و مشترکی دارد. قبیله یک واحد اجتماعی-سیاسی است که در نبودِ دولت در یک منطقه تشکیل می‏شود و بیشتر زیر نفوذ رییس طایفه و نفوذ معنوی و گاه نفوذِ مادی یا شجاعت و سخاوت وی قرار دارد. بدین ترتیب، رییس قبیله عملا منطقه‏ای را اداره می‏کند. حتی اگر در آن منطقه به شکل وسیعی پادشاهی هم حضور داشته باشد، پادشاه مجبور است با رییس قبیله کنار بیاید و امتیازاتی در اختیار او قرار دهد و حدود و ثغور قدرت او را حفظ کند. در چارچوب قبیله سنت‏هایی وجود دارد. ممکن است در قبایل سطح سواد پایین باشد، اما نوعی نجابت خانوادگی، اصالت، شرافت و ثروت دارای اهمیّت است. این مسأله هم شکل مثبت دارد و هم منفی. شکل مثبت آن است که به هرحال اصالت قبیله را حفظ می‏کند، اما شکل و ظهور منفی آن این است که نوعی اشرافیت منفی را ایجاد می‏کند که ناشی از کِبر، نخوت و استثمار است.
در قبیله به جمعیت و تکاثر و شجاعت اهمیت زیادی داده می‏شود. اهالی قبایل مهمان‏نواز هستند و نوعی احساس نیاز عاطفی برای برقراری ارتباط با افراد غریب دارند. همچنین مجالس تفریحی با بنیه قوی دارند. ویژگی دیگر اعراب که فراتر از زندگی قبیله‏ای آنهاست؛ داشتن زبانی شیرین و پرلغت و منعطف است که قابلیّت بالایی برای داستانسرایی، شعر و ادبیات در خود دارد. ظرافتی که قرآن در عنایت به ادبیات نشان می‏دهد نیز بی‏ارتباط با این مسأله نیست. در این زندگی قبیله‏ای، قبیله‏های مختلفی حضور دارند که قریش از مهمترین آنهاست و پیامبر(ص) هم از این قبیله ظهور می‏کند. البته پیامبر(ص) علیه این قبیله و سنت‏های غلط آن شورش می‏کند. گرچه از آنها می‏خواهد با همان قدرت قبیله‏ای زندگی را ادامه دهند. طرفدار آن است که صله رحم ادامه پیدا کند، اما برایش حق مهمتر است؛ یعنی همان نوری که صحبتش شد. آدم فرصت‏طلبی نیست که بگوید ما از قدرت این قبیله برای دستیابی به حکومت یا دولت استفاده می‏کنیم. او در جهتِ دفاع از حق در برابر خاندان خود- از جمله عمویش ابولهب- می‏ایستد و حتی برای حفظ خود به قبیله‏ای دیگر پناه می‏برد. بسیاری از این ویژگی‏های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را که پیامبر(ص) برای سربلند ماندن در این جامعه داشت؛ در همین نظام قبیله‏ای می‏توان یافت. با رعایت این نکته که این همان نور است و به همین خاطر برایش فرق ندارد که دشمن حق بیگانه است یا عموی او. درحالیکه قبل از اسلام اینگونه نبود و در هر حال، فرد از عموی خود دفاع می‏کرد؛ چه حق بود و چه باطل. اگر واقعا بخواهیم شناختی خوب از زندگی قبیله‏ای به دست آوریم و اینکه چطور این قبایل یعد از اسلام نهایتا به یک دولت تبدیل شدند؛ لازم هست حرف‏های خلدون را در مقدمه خوب بخوانیم. او به ما یاد می‏دهد اصول زندگی قبیله‏ای چیست و منازعات و اتحاد بین قبایل چگونه شکل می‏گیرد. یکی از جنبه‏های مثبت زندگی قبیله‏ای «وفای به عهد» است که شما نیز به آن اشاره کردید. اما اعراب مجموعه‏ای از ویژگی‏های مثبت و منفی را داشتند که موارد مثبت آنها به‏خوبی در اسلام تعریف شد و موارد منفی، تحت اصلاح و تغییر قرار گرفت. در کتاب «المُفصّل فی تاریخِ قبلَ الاسلام» که شامل ده جلد 800 تا 1000 صفحه‏ای است و عمده مطالب آن به زندگی اعراب صدر اسلام مربوط می‏شود، این موارد آمده است. متأسفانه، ما ایرانیان که مدعی تمدّن هستیم؛ چنین معارفی در مورد دوره ساسانی نداریم. چرا که منابع مکتوب ما اندک است و روایت شفاهی هم نداشتیم. اعراب گرچه منابع مکتوب نداشتند، اما قدرت روایت شفاهی آنها بسیار زیاد بوده است. به همین دلیل، شما تاریخ صدر اسلام را بدون توجه به تاریخ قبیله‏ای متوجه نمی‏شوید.
 

حبیب ایل‏بیگی: محمد (ص) به هر حال یک فیلم با زمانی محدود خواهد بود و طبیعتا نمی‏تواند همه این سوابق و فضای تاریخی را نشان دهد. منتهی چنین توقعی از فیلم وجود دارد. یکی از موضوعات مهم تاریخی در آن مقطع حمله سپاه ابرهه به مکه است. این مسأله به شکلی خیلی کلّی تاکنون گزارش شده است. آیا هیچگونه مقاومتی از سوی قبایل در برابر این سپاه خارجی صورت نگرفت؟
 

محمد مهدی حیدریان: به بحث قبل برمی‏گردم. به هر حال، در فیلم نکاتی وجود دارد که مجبوریم آنها را روایت کنیم تا بتوانیم به داستان مورد نظر خودمان برسیم و نتیجه‏گیری منطقی برای مخاطب به وجود آید. اگر قبیله و مناسبات داخلی آن را نشناسیم و یا جایگاه زن و اعتقادات قبیله‏ای در قبال آن را ندانیم، به مشکل برمی‏خوریم. مثلا بحث زنده به گور کردن دختران باید با تشریح شرایط اجتماعی به نمایش گذاشته شود و نمی‏توان بدون پیش‏زمینه وارد آن شد؛ چرا که مخاطب در این صورت فکر می‏کند آنها دیوانه بوده‏اند. در حالیکه قطعا این مساله در آن جامعه مقبولیت داشته و به همین دلیل براندازی این عادت بد و پلشتی از جامعه، کار سختی خواهد بود. سایر صفات جامعه جاهلی عرب نیز همینطور است و ما تلاش کردیم این موارد را بویژه آنهایی که در قرآن اشاره شده، در فیلم منعکس کنیم.
اما در مورد حمله ابرهه و انگیزه آن دو روایت وجود دارد. یک روایت اقتصادی است. طبق این روایت، ابرهه یکی از دو فرمانده، هانی پادشاه حبشه بوده که در جنگی داخلی فرمانده دیگر را می‏کشد و به فرمانروایی آنجا می‏رسد. در اینجا ابرهه نسبت به موقعیت تجاری و مرکزیت اقتصادی و رونق مکه غبطه می‏خورد. روایت دیگر، بحث مذهبی است و آن اینکه برای از رونق انداختن مکه زیارتگاه و کلیسایی با جواهرات و هزینه بسیار ایجاد می‏کند. بعد هم در برخی مکتوبات داریم که براثر اهانتی که به این زیارتگاه می‏شود، عزمِ انتقام از مکه می‏کند و آن لشکرکشی شکل می‏گیرد. نکته دیگر آن است که حبشه برخلاف مکه دارای دولت است. لذا با سپاهی آراسته و مجهز به مکه حمله می‏کند.
قرآن درباره سایر شرایط قبل از ظهور اسلام اشارات و آیاتی دارد، اما در این مورد خاص یک سوره نازل شده و این نشانگر اهمیت موضوع است و به همین دلیل هم، ما به آن در فیلم پرداخته‏ایم. در مورد حبشه و پادشاه وقت آن ابرهه، در تاریخ صفات زیادی مثل شجاعت و تهوّر ذکر شده است. در مورد سپاه عظیمی که به راه انداخت و حتی فیل‏های عظیم‏الجثه‏ای که در این حمله همراه شد تا کار مکه را یکسره کنند؛ نیز اطلاعاتی وجود دارد. همینطور درباره مذاکراتی که ابرهه با عبدالمطلب در مکه و یا مصالحه‏ای که با پادشاه طائف داشت؛ در تاریخ آمده است.
 

رسول جعفریان: آنچه شما فرمودید همان روایت تاریخی موضوع است اما من از زاویه بستر ظهور اسلام به این حادثه نگاه می‏کنم. داستان ابرهه پایانی بود بر مسیحیت و بشارت بر اینکه قداستِ قدیم کعبه بازخواهد گشت. یعنی خداوند با این داستان، تمام اذهان را توجه کعبه ساخت و اینکه دین مسیحیت به دلایل مختلف دیگر قابل دوام نیست و آینده از آنِ کعبه است. داستان ابرهه بیان سمبولیک این تغییر است. از قدیم‏الایام عرب به کعبه احترام می‏گذاشت. حتی آن زمان که بت‏پرست بود و به همین دلیل بت‏های خود را کنار کعبه گذاشته بود. حبشی‏ها می‏خواستند مسیحیت را ترویج کنند. همانطور که می‏دانید مسیحیان همیشه در پی تبلیغ و تبشیر هستند. برخلافِ یهودیان که چندان یهودی شدن دیگران برایشان اهمیتی ندارد و حتی به دلایل نگاه نژادی، چندان تمایلی به گرویدن دیگران به دین خود ندارند. به هر حال، حبشی‏ها برای تبلیغ دین خود به یمن لشکر کشیدند و پس از تصرّفِ آنجا به فکر براندازی کعبه افتادند. به نظر من، خداوند در اینجا تصویری از آینده تاریخ ارائه می‏کند و اینکه آینده از آن کعبه و پرده‏داران اصیل کعبه است که البته باید طبق دعای ابراهیم (ع)، یکتاپرست و موّحد باشند. از این زاویه، دیگر داستان ابرهه صرفا حادثه‏ای عادی نیست؛ بلکه بر مبنای همان نظریه نور که ما آن را در فیلم تعقیب می‏کنیم، قابلِ تعریف است. در واقع، دراینجا مسیحیت در برابر خدای کعبه شکست می‏خورد و خداوند خود به صحنه می‏آید. همانطور که موسی(ع) وقتی در برابر فرعونیان عصای خود را به زمین می‏اندازد، اژدها می‏شود. یا عیسی بن مریم (ع) وقتی خودش تنهاست؛ مرده زنده می‏کند و دنیا را با این تغییر متوجه خود می‏سازد. با این تفسیر، شاید بتوان گفت داستان ابرهه معجزه اسلام است و نکته جالب آن است که زمان این اتفاق در سال تولد پیغمبر(ص) است. یعنی در آن سال، فاتحه دین‏های گذشته خوانده شد.
 

حبیب ایل‏بیگی: برخلاف قضیه حمله ابرهه که مسیحی بوده؛ ما در مکه بیشتر از یهودی‏ها می‏شنویم. چرا اینقدر درباره مسیحیان نمی‏شنویم؟ نقش آنها در آن زمان به چه صورت بوده است؟
 

رسول جعفریان: به هر حال، مکه محل رفت‏وآمد مردمان مختلف بوده است و عمده ساکنین آن اعراب هستند که بت‏پرست بوده‏اند. مسیحیان عمدتا در قالب برده، عبید و عماء می‏آمدند و یهودیان عمدتا برای تجارت، قرارداد بستن و امضای پیمان به این شهر رفت‏وآمد داشتند. به لحاظ سکونت، مرکز ثقلِ یهودیان در مدینه (یثرب) بود و منطقه بالای مدینه (عالیه) متعلق به آنها بود؛ اما مسیحیان در منطقه نَجران در جنوب حجاز مستقر بودند که 500 تا 600 کیلومتر با مکه فاصله داشت و به یمن نزدیک بود. عمده ساکنان یمن هم مسیحی و برخی یهودی بودند.
اما به لحاظ مذهبی و تصویری که قرآن ارائه می‏کند، کلا بین آنها فرق می‏گذارد و دیدِ قرآن نسبت به مسیحیان معتدل است. دلیل این امر هم، آموزه‏های مسیحیت است که نسبت به آموزه‏های یهود معتدل‏تر است. البته سردمداران کشورهای مسیحی چه در زمان گذشته و چه در زمان حال جنگ‏های صلیبی با مسلمانان به راه انداخته‏اند؛ اما آنها پیروان واقعی مسیح نیستند و آموزه‏های مسیح (ع) و آنچه در انجیل آمده، بسیار آموزه‏های اخلاقی است. برعکس، آموزه‏های یهودی تا حدی قالب نژادی پیدا کرده و سختگیرانه شده است. تصویری هم که قرآن ارائه می‏دهد، هم به لحاظ دینی و هم خصلتی نسبت به یهودیان تندتر است و همین هم باعث شده که همواره در جهان اسلام دیدی منفی به یهودیان وجود داشته باشد. البته مسلمانان همواره با یهودیانی که بعنوان اهل کتاب شناخته می‏شوند، برخورد مناسبی داشته‏اند و در شهرهای مختلف ایران هم یهودیان همچنان بعنوان اقلیت، زندگیِ اقتصادی مناسبی دارند. در چند دهه اخیر هم این اروپاییان بودند که جنگ خود با یهودیان را به جنگ اسلام و یهود تبدیل کردند. در واقع، برخورد مسیحیت با یهود بدتر است چرا که آنها معتقد بودند یهودیان مریم مقدس (س) را به تهمت‏هایی خلاف متهم کردند و به همین دلیل دشمنی میان آن دو دین ریشه‏دارتر است.
علاوه بر این، معضل دیگری که ما در تریخ اسلام داریم آن است که یهودیان با مسلمانان برخورد بدی داشته‏اند و عاملِ آن، توجیهاتی بود که در ذهنشان آمده بود. براساس اطلاعات ما، یهودیان به منطقه‏ای آمدند که اگر قرار باشد پیامبری هم ظهور کند، از آنها و عبری‏ها باشد و نه عرب‏ها. به همین دلیل، همواره رصد می‏کردند که مبادا پیغمبری از نژاد عرب به وجود بیاید. این به دلیل حس نژادی و برتری‏طلبی یهودیان است و موجب تنش‏ها و به وجود آمدن یک سری اطلاعات، اخبار و مجادلات در تاریخ صدر اسلام شده است.
البته آموزه‏های اصلی قرآن با یهود و مسیحیت تفاوتی ندارد و همان مسایلی است که در تورات، انجیل و صحف ابراهیم (ع) آمده است. ما در قرآن هم به صراحت داریم که آموزه‏های ادیان الهی یکی است. خدا به پیغمبر(ص) می‏فرماید ما همان مواردی را به تو گفتیم که به پیامبران قبلی همچون عیسی و موسی گفته بودیم. منتهی شکل ادیان در دوران مختلف تغییر پیدا کرده و بخشی از آن به خاطر همان آموزه‏های غلطی است که در یهودیت وجود داشت و تصویری بسیار خشن از خدا و زندگی ارائه می‏کند. در زمان حال هم، می‏بینیم که این خصلت را بویژه صهیونیست‏ها دارند.
 

محمد مهدی حیدریان: تکلیف یهودیان و موقعیت جغرافیایی آنها در مدینه آن روز و تعاملات، داد و ستد و ارتباطات آنها با مکه روشن است. هدف یهودیان فراهم کردن شرایط برای کسب و کار و تجارت خود بوده و کاری به سایر اقوام نداشتند. مسیحیان هم در حد چند خانواده حضور داشتند و به طور محدود فعالیت تبلیغی می‏کردند. در میان اعراب هم غالب افراد بت‏پرست بودند و البته تعداد اندکی که همان خاندان و اجداد پیامبر را دربرمی‏گیرد، گرایش دینی حنیف داشتند و دین حضرت ابراهیم (ع) را حفظ کرده بودند و به تعبیر قرآن، جزو «حُنَفا» هستند. اما اکثریت غالب مشرک و بت پرستند. این وضعیت، ترکیب دینی و اعتقادی شبه‏جزیره حجاز در آن زمان را شکل می‏داده است.
 

پایان پیام/

کد خبر 112503

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha