خبرگزاری شبستان: یادداشتی با عنوان جایگاه رهبانیت و تجربه دینی در مسیحیت ارائه شد. نتیجه پژوهشهای اندیشمند این مسئله را بر ما روشن میسازد که کلیسای مسیحی برای برون رفت از مشکلات و انحرافات دین تحریف شده مسیحیت و خلاء فقدان عقلانیت در اصول بنیادین این دین به رهبانیت و یا نیرنگ و تهمت زدن به دین عقلانی اسلام و تفسیر تقلیل گرایانه از وحی روی اورد . در این نوشتار نیز بر انیم ادامه بحث را با گفتاری از مثونی معنوی در بیان قول رسول علیه السلام که لا رهبانیه فى الاسلام پیش گیریم .
لاَ رَهْبَانِیَّةَ فِى الْإِسْلام: این حدیث از طریق عامه و خاصه با اندک تغییر در لفظ روایت شده است. از ابو سعید خدرى نقل است: «مردى نزد رسول (ص) آمد و گفت مرا وصیت کن.
گفت تو را وصیت مىکنم به تقوى که آن سر هر چیز است. و بر تو باد به جهاد که لاَ رَهْبَانِیَّةَ فِى الْإِسْلام...» (مسند احمد، ج 3، ص 82). رهبانیت از «رَهب» است به معنى ترسیدن و آن گوشه نشینى است و از مردم دورى گرفتن. و شیوه زاهدان ترسا بوده است که در صومعه مىزیستند و بعضى خود را اخته مىکردند تا به زنشان میلى نباشد. و در حدیث دیگرى است: «لاَ رَهْبَانِیَّةَ وَ لاَ تَبَتُّلَ فِى الْإِسْلام.» (نهایه ابن اثیر، ذیل بتل) تبتل زن نگرفتن است و نیز: «لَیْسَ فِى اُمّتِى رهبانِیَّة و لا سِیَاحَةَ وَ لاَ زَمٌ.» (خصال صدوق، ج 1، ص 155، بحار الانوار، ج 67، ص 115) «سیاحة» دورى از مردم است براى عبادت و «زَمْ» سکوت است و با مردم سخن نگفتن.
مولانا جلال الدین بلخی رومی رهبانیت را مذمت میکند . وی در تشبیهی تعلقات دنیوی را به پر و بال پرندهای تشبیه میکند که نباید به انها دل بست نه انکه انها را بریده و به کنار نهیم .در اندیشه دینی و عرفان اسلامی زن و فرزند و تن و قوای سالم همه و همگی نعمت خداوند است که مومن باید از ان در مسیر صحیح بهره برده و انرا هدف نپندارد بلکه تمامی نعمتهای دنیوی وسیله ای برای قرب و هدف نهایی است .
وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلَادُکُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ [٨:٢٨]
و بدانید اموال و اولاد شما، وسیله آزمایش است؛ و (برای کسانی که از عهده امتحان برآیند،) پاداش عظیمی نزد خداست!
بر مکن پر را و دل بر کن از او ز انکه شرط این جهاد آمد عدو
پرخود را مکن بلکه دل از این پر بر کن پرا که شرط این جهاد (با نفس) داشتن دشمن است
مومن جهاد اکبر و اصغر دارد . اگر شرایط جهاد فراهم بود جهاد محقق میشود اگر شرط جهاد را از میان بریم دیگر نه جهادی است و نه ثواب و عقابی .
چون عدو نبود جهاد آمد محال شهوتت نبود نباشد امتثال
اگر دشمن نباشد جهادى نیست اگر شهوت نباشد ترک شهوت معنى ندارد و اطاعت امرى که در باب ترک شهوت شده ممکن نخواهد شد
صبر نبود چون نباشد میل تو خصم چون نبود چه حاجت حیل تو
هین مکن خود را خصى رهبان مشو ز انکه عفت هست شهوت را گرو
بىهوا نهى از هوا ممکن نبود غازیى بر مردگان نتوان نمود
اگر تو بچیزى مایل نباشى به نرفتن بسوى او صبر از آن عمل نخواهند گفت اگر دشمن نباشد تو سپاه لازم ندارى. خود را اخته مکن و رهبان مباش زیرا که عفت در گرو شهوت است بدون شهوت عفتى نیست. اگر هواى نفس نبود نهى از هوا و جهاد با نفس امکان نداشت زیرا جنگ با مردگان نتوان کرد.
أَنْفِقُوا گفته است پس کسبى بکن ز انکه نبود خرج بىدخل کهن
گر چه آورد أَنْفِقُوا را مطلق او تو بخوان که اکسبوا ثم انفقوا
فرمودهاند از مال خود انفاق کنید پس باید کسب کنى زیرا که خرج بىدخل نمىشود. اگر چه امر أَنْفِقُوا (انفاق کنید) را بطور مطلق فرمودهاند ولى تو این طور بخوان که اکسبوا ثم انفقوا (کسب کنید پس از آن انفاق کنید).
در قران میخوانیم : یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاکُم .... [٢:٢٥٤] ای کسانی که ایمان آوردهاید! از آنچه به شما روزی دادهایم، انفاق کنید!
باید در امد و کسبی باشد تا انفاق کنیم اگر مال و کسبی نبود انفاق معنا ندارد.
همچنان چون شاه فرمود اصبروا رغبتى باید کز آن تابى تو رو
همچنین چون خداى تعالى فرموده که صبر کنید پس باید تو بچیزى مایل باشى تا از او روى بر تافته و صبر کنى و از ارتکاب به آن خود دارى و صبر نمایى.
پس کُلُوا از بهر دام شهوت است بعد از آن لا تُسْرِفُوا آن عفت است
یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ [٧:٣١]
ای فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود بردارید! و (از نعمتهای الهی) بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمیدارد!
پس امر کُلُوا که مىفرماید بخورید براى پیدایش دام شهوت است بعد از آن لا تُسْرِفُوا که مىفرماید اسراف و زیاد روى نکنید براى عفت و خود دارى از شهوت است
چون که محمول به نبود لدیه نیست ممکن بود محمول علیه
چون که رنج صبر نبود مر ترا شرط نبود پس فرو ناید جزا
حبذا آن شرط و شادا آن جزا آن جزاى دل نواز جان فزا
اگر خوردن نباشد زیاده روى نکردن بىمعنى است و بطور کلى اگر محمول به در پیش او نباشد محمول علیه ممکن نخواهد. بالجمله شرط اصلى در اینکه کسى که از ارتکاب به گناه خود دارى نماید و صبر کند این است که آن صبر براى او سخت باشد اگر رنج و سختى صبر را نداشته باشى شرط اصلى موجود نیست پس جزایى هم نخواهد داشت.( موسی نثری ، جلد 5 ص 38).
بر اساس اندیشه مولانا لازمه رهبانیت و اخته کردن با هدف دوری از شهوات دنیوی برای وصول به سعادت اخروی : بی موضوع کردن و بی معنا شدن بسیاری از آموزه های دینی است و نه تنها موجب عدم بهرمندی از نعمت دنیوی است بلکه بالاتر انکه از این روش سعادت اخروی نیز بدست نمی اید. جهاد با نفس هنگامى متحقق است که نفس خواهان چیزى باشد و تو آن را باز دارى.
ر. دا
پایان پیام/
نظر شما