خبرگزاری شبستان: در ابتدای تیتراژ فیلم سفرهای گالیور عبارات تقدیم میکند شرکتهای پخشکننده و تولیدکننده در شکل و فرمی غیرمعمول ظاهر میشود و متعاقب آن اسامی تیتراژ با فونتی بزرگ روی در و دیوار، بیلبوردها و اتوبوسهای یک کلان شهر (نیویورک) نمایان میشود که همراستا با پیرنگ داستان یعنی تقابل و تعامل انسانها در بزرگی و کوچکی اندازه است و نویددهنده فیلمی خوش ساخت و خوش فکر در ژانر فانتزی و چند سابژانر مطرح است. اما تیتراژ به نیمه نرسیده اسامی به گوشه قاب میروند و بازی گالیور بزرگسال با آدمکها (نه سرباز جنگی بلکه شخصیتهای سری فیلمهای جنگ ستارگان) و ارائه تیپی مافوق کلیشهای و نخنما از یک مرد- کودک تکلیف فیلم را حداقل برای مخاطب معمولی روشن میکند، به خصوص برای افرادی که از نسخه سینمایی گالیور (البته فقط از لحاظ مضمونی و عنوانی) با بازی ریچارد هریس خاطره ماندگاری دارند.
این نخستین بار نیست که صنعت سینمای اقتباسی هالیوود سراغ کتاب معروف جاناتان سوییفت می رود .این کتاب تخیلی از نویسنده قرن هجدهمی (ایرلندی انگلیسی ) به نوعی هجو کتاب های سفرنامه ایی را با طنز گزنده در مورد طبیعت ،بشر ، انتقاد سربسته سیاسی - اجتماعی از تبهکاری و عوام فریبی انگلستان قرن هجدهم را با یکدیگر ترکیب کرده است و به محض انتشار در نیمه اول قرن هجدهم پر فروش شد وهنوزهم یکی از کتاب های پرفروش دنیاست .این کتاب آنقدر در اقوام آنگلوساکسون تاثیر داشت که کلمات واسامی ساختگی همچون لی لی پوت و یاهو وارد زبان رسمی انگلیسی و بسیاری زبانهای دیگر شد.
ناسرگرم کننده !!!
سفرهای گالیور در بخشها و شاخههای فنی، هنری، فرمی و محتوایی دارای چنان ضعفها و نقصانهایی است که برمبنای مثل معروف «ادب از که آموختی ...» میتوان آنرا در کلاسهای آموزشی سینمایی بهعنوان درس عبرت تدریس کرد! از کارگردانی این قسم فیلمها چیز زیادی نمیتوان گفت، نقش کارگردان در این نوع فیلمها بیشتر نقش نظارتی و انضباطی- اجرایی است و به واقع کارگردان اصلی را باید مهندسان و متصدیان جلوههای ویژه میدانی و رایانهای دانست البته هستند کارگردانهای مطرحی چون اسپیلبرگ و جکسون که با اشراف به هر دو نوع جلوههای ویژه فیلم؛ آثاری قابل اعتنا مطابق بر جهانبینی و عقاید خود میسازند. هر چند که نباید توقع کارگردانی مولف گونه از کارگردان فیلم داشت ولی در چهار شاخه اصلی کارگردانی یعنی فیلمنامه، بازیگری، فیلمبرداری (یا دکوپاژ) و تدوین مورد دندانگیری دیده نمیشود و اگر هم چیزکی هست احتمالا باید آنرا در تواناییهای عوامل شاخههای مرتبط دانست، در مورد دکوپاژ هم نباید فراموش کرد آن چند مورد دوربین کشیهای اغراقآمیز و گاه حماسهای را نباید به حساب کارگردانی گذاشت زیرا معنا و محتوای خاصی در باطن آنها نیست و صرفا باید آنرا تمهیدی از جانب تیم جلوههای ویژه و مهمتر ردیف بودجه پروژه دانست که صرفا برای زرق و برق دار کردن فیلم است.
برای بازیها چیز قابل ذکری وجود ندارد زیرا مخاطب با مشتی تیپ مذکر و مونث مواجه است و تنها بازیگرکاربلدی همچون جک به لک (در نقش گالیور) میتواند شمایل بسیاری از کارهای گذشتهاش را یادآوری کند
نمره قبولی برای تدوین
تدوین رکن اساسی دیگر یک فیلم است. زمانیکه تدوینگر با فیلمی صرفا سرگرمکننده سروکار دارد و عوامل حرفهای سر صحنه کار خود را با نظارتی دقیق وعالی انجام دادهاند؛ فقط کافیست تدوینگر برداشتهای نهایی را به هم بچسباند. البته نکتهای که در برخی سکانسهای سفرهای گالیور شایان ذکر است؛ کوتاه کردن زمان برخی صحنههاست که احتمالا بر اثر ضعف کارگردانی و شاید حشو فیلمنامه؛ تدوینگر را مجبور کرده به قیمت حفظ ریتم به کاتهایی ناشیانه تن دهد، مانند اولین صحنه خواستگاری ژنرال از پرنسس شهر لیلی پوت. به طور کلی همین حفظ ریتم نه تند و نه کند است که باعث میشود تنها تدوین در بین ارکان فیلم نمره قبولی بگیرد. برای بازیها چیز قابل ذکری وجود ندارد زیرا مخاطب با مشتی تیپ مذکر و مونث مواجه است و تنها بازیگرکاربلدی همچون جک به لک (در نقش گالیور) میتواند شمایل بسیاری از کارهای گذشتهاش را یادآوری کند. البته جک به لک هیچگاه نمیتواند جیم کری باشد، او بهعنوان بازیگری قهار با شناخت کافی از جهان بازیگری هوشمندانهترین بازیش را در سطح اجرا کردهاست و نخواسته (شاید هم نتوانسته!) یک تنه بار فیلم را به دوش کشد.
فیلمنامه چند تکه
هر گونه تحلیل و تفسیر بر فیلمنامه سفرهای گالیور فقط بیهوده کاریست و فقط فیلمنامه را در یک مثال میتوان تعبیر کرد؛ نامههایی که کلمات و واژههای آن از تکه کلمات بریده شده، روزنامهها و مکتوبات چاپی تشکیل شده که دست نوشته نباشد تا از روی رسمالخط هویت فرستنده شناسایی نشود، مثل فیلمهای جنایی که آدم ربایان برای خانواده خاطی نامه درخواست وجه میدهند. در تحلیل بخش محتوایی فیلم هیچ گونه برداشت هرمونتیک و استراتژیک جامعه و کامل نمیتوان داشت اما مواردی از چند تکه بودن محتوایی و فرمی که گویا نشات گرفته از اعمال نظرها و بازنویسیهای چندباره فیلمنامه از دیدگاهای مختلف است، محرز است. در چند سکانس، فیلمهای مطرحی چون تایتانیک، آواتارویا پدرخوانده (راه رفتن هوریشیو روی پشت بام که مانند راه رفتن دنیرو در پدرخوانده قسمت دوم است) و یا سریالهایی مثل 24 و یا حتی بندهای موسیقی معروفی مثل بند کیس مورد هجو قرار گرفته و به سمت فیلمهایی میل کرده که مجموعهای از فیلمهای مطرح را هجو میکنند که اغلب فیلمهای مل بروکس بهترین مثال برای آن است. این در حالیست که فیلم از لحاظ محتوایی در تعامل و تقابل پارادوکسیکال آدمهای بزرگ و کوچک و نیز سنت و مدرنیته، فیذاته دارای بستری کمیک است و اضافه کردن هجویه ای بیربط، بر شوری آن افزوده است.
سفرهای گالیور در بخشها و شاخههای فنی، هنری، فرمی و محتوایی دارای چنان ضعفها و نقصانهایی است که برمبنای مثل معروف «ادب از که آموختی...» میتوان آنرا در کلاسهای آموزشی سینمایی بهعنوان درس عبرت تدریس کرد!
شخضصیت گالیور تصویر روح یک انسان مصرفگرای بیخاصیت و دروغکار است که حتی موقعی که در شهر آدم کوتولهها از لحاظ اندامی دارای بزرگیست تنها با ادرار کردن به کاخ آتش گرفته پادشاهی و نجات پادشاه میتواند به یک قهرمان و یا اسطوره تبدیل شود! انسان مصرفگرایی که با قدم گذاشتن به سرزمین جدید بساط بیلبوردهای غول آسا موبایل و قوطی کوکاکولا و... را بر پا میکند. جریزهای که معلوم نیست بر اثر چه به این حال و روز درآمده و قرار است به کجا برود و فقط طبق قراردهای مرسوم این دست فیلمها بر اثر عشق بیمنطق و دمدستیتر از باقی ادله فیلم دچار استحالهای سطحی میشود وظاهرا به صورت موقت همه چیز را سرو سامان میدهد و به پایان شادی میرسد. از سرفصلهای مهم انتقال فرهنگ مصرفگرایی و لذتجویی مولفههای مدل زندگی آمریکایی است. سفرهای گالیوِر با عنوان کامل «سفرهایی به برخی ممالک دور افتاده? جهان در چهار بخش. نوشته? لموئل گالیور، نخست در نقش پزشک کشتی و سپس به عنوان ناخدا» داستانی تخیلی نوشته? جاناتان سویفت به زبان انگلیسی است. این کتاب یکی از آثار ماندگار و کلاسیک ادبیات انگلیسی و همچنین اثری هزل بر طبیعت انسان و هجو داستانهای ماجراجویانه آن روزگار.
یادداشتی از علی ستاریان
پایان پیام/
نظر شما