به گزارش خبرگزاری شبستان، به گزارش خبرگزاری شبستان، آیت الله العظمی جوادی آملی در رساله علمی ـ عرفانی کنگره بین المللی حج با بیان جمال حج و جلال عمره و عظیم دانستن کنگره بینالمللی حج، حج را فرصتی مناسب برای قیام همگانی به حبل متین الهی دانست و بهترین توشه حاجیان را معرفت ناب خداوند برشمرد.
بنابر گزارش روابط عمومی بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسراء، متن کامل پیام بدین شرح است:
بِسْمِ اللّه الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ إیّاهُ نَسْتَعِین
حمد ازلی خدای سبحان را سزاست، تحیّت ابدی، پیامبران الهی، مخصوصاً حضرت ختمی نبوّت صلی الله علیه و آله و سلم را رواست و درود بیکران، اهل بیت عصمت و طهارت به ویژه حضرت ختمی امامت، مهدی موجود موعودعجّل الله تعالی فرجه الشریف را بجاست; به این ذوات قدسی تولّی داریم و از معاندان آنان تبرّی می نماییم.
حضور حاجیان محترم و معتمران ارجمند را که از اقلیم های دور و نزدیک به حرم الهی بار یافته اند گرامی می داریم و از خداوند منّان، توفیق کاملِ همگان را با حج و عمره مقبول و زیارت پذیرفته شده و ادعیه مستجاب، مسئلت داریم و موفقیّت مهمانداران کشور مهمّ عربستان را خواهانیم و تعامل متعادلِ عاکف و بادی، تازی و فارسی، عرب و عجم را درخواست می کنیم.
هر چند جمال حج و جلال عمره و شکوه کنگره عظیم سالانه ضیافتِ پروردگار، فوق آن است که محتاج به پیام باشد; لیکن تذکر چند نکته جهت بهره وری بیشتر از این برنامه بین المللی سودمند خواهد بود.
یکم: خداوند، کعبه را که قبله و مطافِ مسلمانان جهان است، عامل قیام مردم در برابر جهل علمی و جهالت عملیِ تبهکاران قرار داد: ﴿جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَه الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَاماً لِلنَّاسِ﴾.[1] کعبه از آن نظر که دو پیامبرِ پروردگار، معماری آن را طبق رهنمود خدا به عهده داشتند و اوّلین مَعبدِ توحیدی در روی زمین است، می تواند محور ایستادگی جامعه توحیدی در قبال الحاد و نیز در برابر شرک بوده و مدار مقاومت در مَصافِ با هر گونه طغیان و ستم باشد. گرچه خداوند، قیام متفکّرانه موضعی و ایستادگیِ اندیشمندانه مقطعی را برای گردهمایی محلّی و منطقه ای دستور داد و به صورت نمونه چنین فرمود: ﴿إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَه أَنْ تَقُومُوا للَّهِ ِ مَثْنَی وَفُرَادَی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّه إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ﴾;[2] لیکن برای همایش بین المللی، قیام همگانی را در حریم مَهبط وحی لازم نمود، به طوری که قیام فردی، اثر ایستادگی جمعی را ندارد; همانند نماز فُرادا که تأثیر نماز جماعت را نخواهد داشت. آنچه از آیه: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا﴾[3] برمی آید این است که اعتصام فردی به حبل متین الهی و دین مبین اسلام که به وسیله ثقلین ارائه شده است، اثر اعتصام جمعی و بدون افتراق را نخواهد داشت و حج، فرصت مناسبی برای این قیام همگانی، جهت ترویج توحید و توجیه جامعه بشری به مزایای آن و آثار زیانبارِ انحراف از آن است.
دوم: بهترین ره توشه حاجیان و معتمران در کنار مائده خداوند و مأدبه حضرت باری متعال، معرفتِ ناب خدا و اسمای حسنای او و شناختِ صفات علیای وی و آگاهی از علوم وحیانی آن حضرت است که به وسیله فرشتگان و معصومان بشری به مردم ابلاغ شد. چنین رسالتی، زمینه صیانتِ کعبه از لوث وَثَن و صَنَم و طهارت سرزمین وحی از روثِِ لات و عُزّیٰ و نزاهت حرمِ پروردگار از رِجس خمر و رجز قمار را اولاً و وسیله رهایی سایر مناطق از رجز گناهِ ظلم به محرومان و رسیدن به رفاه نسبی در ظلّ اسلام را ثانیاً، فراهم می نماید، لذا امام جعفربن محمد الصادق علیها السلام فرموده است: «لا یزالُ الدّینُ قائماً ما قامَتِ الْکَعْبَه»[4] و قیام کعبه، همان معمور بودن قبله مسلمانان و آباد بودنِ جریانِ مطاف بودن آن است و این دو سِمَت، توسط اولیای خاص خدا تحقّق می پذیرد که ﴿إِنْ أَوْلِیَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ﴾.[5]
در جاهلیت که زمانِ فَترَت بود، غبار جهل و رَیْنِ ضلال، بر چهره فطرت نشست و با نشستنِ گَردِ گناه، صفای روح برخاست و خواسته های برخاسته از وهم و خیال در بخش اندیشه و شهوت و غضب در بخش انگیزه، صحنه آرا شد و ثمرِ تلخِ چنان جهلِ علمی و چنین جهالتِ عملی این شد که مهم ترین مَعبد الهی، رسمی ترین بتکده گشت و دو پیامبر توحیدی یعنی حضرت ابراهیم خلیل و اسماعیل ذبیح که پرچم پُرافتخار خداپرستی را بر دوش و تبر توانمند بت شکنی را در دست و سابقه درخشانِ ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً إِلَّا کَبِیراً لَهُمْ﴾[6] را در نامه عمل و فریاد مردانه ﴿أُفٍّ لَکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ﴾[7] را بر لب داشتند، به صورت بت مُجسَّم شدند و ازْلامِ قمار، در دست تبردارِ اینان قرار گرفت. آنچه محمدبن الأثیر جزری در جامع الاصول فی احادیث الرسول از عبدالله بن عباس نقل کرد این است: «إنّ رسول الله لما قَدِمَ، أبی أنْ یَدخُلَ البیت و فیه الآلهه، فأمَرَ بها فَأُخْرِجَتْ، فأخرجوا صوره ابراهیم و اسماعیل و فی ایدیهما الأزلام، فقال رسول الله قاتلهم الله، اَما واللهِ لقد علموا أنّهما
لم یستقسِما بها قطّ فدخلَ البیت فَکَبَّرَ فی نواحیه و لم یُصَلِّ فیه. اخرجه البخاری».[8]
اکنون که فروغ اسلام جامعه انسانیْ را به جهان بینی حکیمانه توحیدی و جهان بانیِ معمارانه دینی و جهان آرایی خردمندانه مذهبی فرا می خواند با وحدت اسلامی دسیسه مشئوم هر ابرهه ای که خیال خامِ اهانت به قرآن و هتک حریم حضرت ختمی نبوت صلی الله علیه و آله و سلم را در سر بپروراند کشف و برطرف خواهد شد و بهترین فرصتِ آن، مراسم جهانی حج است که با هماهنگی همه موحّدان، هر گونه کژاندیشی و کجروی برطرف می شود.
سوم: تقابل حق و باطل، تطاردِ خیر و شرّ، تمانعِ صدق و کذب، تنافیِ حُسن و قبح و بالأخره برائت توحید از شرک و نزاهت تألّه از الحاد به قدری است که هرگز ایمان، با ذره ای از کفر جمع نخواهد شد، به طوری که مجموع زیبا و زشت، زشت است و مُلفَّق از قبول حق و نکول آن نکول خواهد بود و این مطلب همان نکته فاخر توحیدی است که قرآن مجید به آن چنین عنایت فرمود: ﴿فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ ﴾;[9] ﴿أَلا للَّهِ ِ الدِّینُ الْخَالِصُ﴾[10] وارثان حضرت ابراهیم خلیلعلیه السلام رسالت مهمّی را باید ایفا نمایند و آن نگهبانی تَلبیه از لوثِ شرکِ جاهلیتِ مدرن است زیرا در جاهلیت کهنه، صریحاً شرک وارد حرم اَمنِ توحید شد و همتای چیزی قرار گرفت که منزّه از آن بود. چون مشرکان حجاز، هنگام تَلبیه حج چنین می گفتند: «لبیک لا شریکَ لَک الاّ شریکاً هو لَک تَملِکُهُ و ما مَلَک»[11] و با همین شعارِ شرک آلود طواف می کردند.
هر چند در عصر کنونی اثری از صَنَمِ صوری و وَثَنِ محسوس نیست ولی اثر گرایش با استکبار یا صهیونیست و یا زراندوز و زورمدارِ دیگر، در برخی افراد، اقوام و ملل مشهود است و با چنین تولّیِ مذموم به جای تبرّیِ محمود، تَلبیه آنان مشوب به لبیک گفتن، به ترفندِ تلخِ استعمار پیر و استکبار جوان است و مصداق آیه مبارکِ ﴿وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ﴾[12] خواهد بود. آنچه از دستور خدا به حضرت ابراهیم و اسماعیل راجع به تطهیر بیت الهی از فَرْثِ صنم و دَمِ وَثَن برمی آید این است که لَبَن خالصِ حکمت توحیدی، نصیب زائران مطاف و قبله شود و ضیافت الهی به غبار شرک آلوده نگردد. از دیرزمان گفته می شود: «أکثَفُ الصَنَم الوَثنُ و ألْطَفُهُ الهویٰ»; غلیظ ترین بت، وَثَن مادّیِ محسوس است و لطیف ترین آنِ هوا و هوس است که مانع هر گونه طهارت و عبادت است: «... إتّقوا إنّ الهویٰ حَیْضُ الرّجال».
چهارم: حاجیان و معتمرانِ موفّق کسانی اند که بین مهمانی و میزبانی، جمع سالم نمایند به طوری که هم از فیض ضیافت طَرْفی ببندند و هم از فَوْز اِضافه بهره مند گردند یعنی هم لایق مهمان خدا شدن در سرزمین وحی باشند و هم شایسته میزبانی صاحبِ خانه. ذات اقدس خدا در هویّت مطلق خود نه معقول حکیم است و نه مشهودِ عارف، زیرا حقیقتِ عینیِ بسیطِ نامتناهی ذهنی نخواهد شد، چون ذاتاً عینی است و تجزیه پذیر نخواهد بود، چون بسیط است و مورد اکتناه نمی شود، چون نامحدود است.
اسمای حسنا و صفات ذاتیِ آن سبّوحِ قدوس نیز عین ذات وی اند و همان حکم ذات خدا را خواهند داشت; امّا اسمای فعلی و اوصافِ خارج از ذات و قائم به آن به قیام صدوری یا ظهوری، هم قابل تحلیل عقلی اند و هم در خور شهود قلبی. جریان ضیافتِ خدا و نیز اضافه آن حضرت، دو صفت از اوصاف فعلی اوست. چون خداوند از منظر تجلّی که جهانِ امکان طبق بیان نورانی سیّد موحّدانِ هستی، امیرمؤمنان حضرت علی بن ابی طالبعلیهالسلام جلوهگاه خدا ست: « اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّی لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ»[13] گاهی در عُلّو، ظهور دارد و زمانی در دنّو چنانکه حضرت علی بن الحسین السجادعلیهما السلام فرمود: « لا إله الاّ أنْتَ، الدانی فی عُلُوِّه و العالی فی دُنوِّه»[14] هنگامی که در علّو ظهور نمود مؤمنان را به حضور می پذیرد و با اضافه آنها مهمان نوازی می کند و زائران کوی توحید را در کنار مائده قرآن و مأدبه سنّتِ معصومان تغذیه روحی می نماید و زمانی که در دنّو و نزدیکی تجلّی کرد، ضیافتِ صاحب دلانِ مکسورُ القلب را می پذیرد و مهمانِ دل های شکسته آنان می شود و نجوای آنها را می شنود و زمزمه تسبیح و ترنّم تقدیس آنان را گوش می دهد و « سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَه» را درباره آنها عملی می کند و وعده ملکوتیِ « اَنَا عِنْدَ الْمُنْکَسِره قُلوبُهم »[15] را جامه عمل می پوشاند و به اِضافه دل سوختگانی که قلب آنها مُتَیّم به حُبّ الهی است پاسخ مثبت می دهد. و چون خداوند با هیچ ظهوری از تجلّی دیگر مشغول نخواهد شد: « لا یَشْغَلُه شأنٌ عن شأنٍ و لا شیءٌ عَن شیءٍ و لا یَشْغَله الحاح المُلحّین» لذا در عین ظهورِ علّو و میزبانیِ ضیوف، تجلّیِ دنّو و نزدیکی داشته، مهمانیِ دل شکستگان را می پذیرد. البته توفیق میزبان خدا شدن به برکت مهمان آن حضرت شدن است که با یک فیض، استعداد عطا می کند و با فیض دیگر به استعدادِ مُسْتَعِدّ، عنایتِ ویژه می کند.
هر چند خدای سبحان همه اسمای حسنا نظیر عالی و دانی بودن را به طور کامل، جمع سالم می نماید و مظاهر تامّ آن حضرت که از جوامع الکلم برخوردارند مانند حضرت ختمی نبوّت صلی الله علیه و آله و سلم و دوده طاها و اُسْرَه یاسین، جامع هر دو کمال اند به نحو جمع سالم; لیکن افراد دیگر به چند گروه منقسم اند: برخی اصلاً از فیض ضیافت خدا سهمی ندارند: ﴿أُولئِکَ یُنَادَوْنَ مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ﴾;[16] بعضی در ماه مبارک رمضان یا در ایام حجّ و عمره از نعمت مهمانی خدا برخوردارند ولی توفیق میزبانی آن حضرت را ندارند; گروهی پَرْسوخته اند و زاویه قلب منکسر آنها مَجْلای فیض ویژه خداست لیکن برای حضور در سرزمین وحی موفّق نمی شوند; عدّه ای توفیق هر دو فیض (ضیافت و اضافه) را دارند ولی به طور جمع مکسّر نه جمع سالم [و] افراد نادری به جمع سالم بین فیض مهمانی و فوز میزبانی خدا کامیاب می گردند.
هان ای حاجیان و معتمرانِ مشارق ارض و مغارب آن! در نیایش های خود هر دو مطلب و نیز جمع سالم بین آنها را از پروردگاری که فیض او ظاهر در اشیاء بدون امتزاج و حلول و اتحاد و خارج از آنها، بدون بینونت و ابتعاد و بیگانگی است بخواهید و در طلب آن کوشا باشید و در این ساحتِ مُغتنم، جز به توحید خدا و وحدت امّت اسلامی و تبرّی از الحاد و شرک نیندیشید! امید آنکه پایان شب ستم استکبار و ظلم استعمار و جفای استثمار و قهر استعباد و نیرنگ استحمار، بامداد حق و عقل و عدل و استقلال و آزادی جوامع بشری باشد!
پنجم: دوام فیض خدا را می توان در دعاهای ویژه ماه مبارک رمضان که سفره مهمانی خدا گسترده است مشاهده نمود، زیرا یکی از دستورهای مکرّر و مؤکَّد شهرالله، درخواست زیارت بیت الله است: « وارزقنی حجّ بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام»[17] که هر دو نمونه بارز میزبانی خداست. اضافه الهی اختصاص به برکت های معنوی مانند علم و حکمت ندارد بلکه شامل بهره وری از نعمت های مادی نیز می شود. راز این کار را می توان از حکم الهی که توسط پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شد استظهار کرد: حمّادبن عیسی گفت از حضرت امام جعفر صادقعلیه السلام شنیدم که می فرمود پدرم گفت که امیرمؤمنان علی بن ابی طالبعلیه السلام فرمود: حضرت رسول اکرم، بُدَیْل بن ورقاء خزاعی را دستور که در ایام مِنا در بین مردم اعلام کند: « ألا لا تَصوموا فانّها ایامُ أکلٍ و شُربٍ»[18] و همچنین از حضرت پیامبر اعظم و امامان معصومعلیهم السلام رسیده است که « إنّما کُرِهَ الصّیام فی ایام التّشریق لأنّ القوم زُوّارُ الله فَهُم فی ضیافته ولا یَنْبَغی للضَّیف أنْ یصومَ عند مَن زارَه و أضافه»،[19] البته مراد از کراهت در اینجا حرمت است چنانکه منظور از کلمه «لا ینبغی» در این حدیث، منع لزومی یعنی حرمت است. این منعِ خاص، نشانِ احتیاج مهمانی به اذن ویژه است و در همه موارد نمی توان بین دو فضیلت یاد شده (مهمانی صیام و مهمانی حج) جمع کرد لیکن همواره می توان با تحصیل قلب شکسته، بین مهمانی خدا و میزبانی آن حضرت جمع نمود. لازم است عنایت شود که انکسار قلب وقتی به کمال شایسته خود می رسد که برای هجرانِ قربِ خدا و نرسیدن به مقام والای رضا و مانند آن باشد وگرنه شکستگیِ دل در امور عادی و پناه بردن به خدا هر چند مطلوب دینی است لیکن کمال نهایی نیست. برخی از پیشینیان چنین گفته اند: گریه کردنِ ملازمِ حزن، عیبِ نفس را برطرف می کند ولی گریه نمودن از حزن نه در حزن، فراغت و راحت آور است[20] (که چنین رفاه و راحتی مطلوب نیست).
غرض آنکه صیانتِ انکسار قلب و عدم ترمیم و شکسته بندیِ آن، زمینه دوام میزبانی خدا را فراهم می کند، زیرا شکسته دلی، از معرفت خدا و حیای از احسان او پدید می آید[21]. بسیاری از این برکت ها در سرزمین وحی برای مهمانانِ زائر فراهم است امید آنکه روزی بقیّه الله، حضرت امام مهدی موجود موعود عجّل الله تعالی فرجه الشریف ظهور کند و در کنار کعبه، ملّت ها را به سه اصل یاد شده 1 جهان بینی دینی 2 جهان بانی اسلامی 3 و جهان آرایی الهی، دعوت نماید و با اصحاب عاقل و صحابه عادل، حیاتِ طیّب را بهره آنان فرماید!
پروردگارا! حجّ و عمره ضیوف الرحمن را و زیارت قبور پیامبر و اهل بیتعلیهم السلام و اولیای آنها را قبول و نیز ادعیه خالصه آنان را مستجاب و همگان را با سلامت به اوطان برگردان!
والسلام علیکم و رحمه الله
جوادی آملی
ایام حج 1431 ه.ق = 1389 ه .ش
[1]. سورهٴ مائده، آیهٴ 97.
[2]. سورهٴ سبأ، آیهٴ 46.
[3]. سورهٴ آلعمران، آیهٴ 103.
[4]. الکافی، ج4، ص271.
[5]. سورهٴ انفال، آیهٴ 34.
[6]. سورهٴ انبیاء، آیهٴ 58.
[7]. سورهٴ انبیاء، آیهٴ 67.
[8]. جامع الاصول، ج3، ص229.
[9]. سورهٴ زمر، آیات 2.
[10]. سورهٴ زمر، آیات 3.
[11]. جامع الاصول، ج3، ص94.
[12]. سورهٴ یوسف، آیهٴ 106.
[13]. نهجالبلاغه، خطبهٴ 108.
[14]. الصحیفة السجادیة، دعای 47.
[15]. منیة المرید، ص123؛ التفسیر الکبیر، ج2، ص320.
[16]. سوره فصلت، آیهٴ 44.
[17]. اقبال الأعمال، ص39.
[18]. قرب الإسناد، ص11؛ وسائل الشیعه، ج10، ص518.
[19]. وسائل الشیعة، ج 10، ص 517.
[20]. مجموعه آثار ابو عبدالرحمن سلّمی، ج 1، ص 413.
[21]. مجموعه آثار ابو عبدالرحمن سلّمی، ج 1، ص 483.
پایان پیام/
نظر شما