شهیدی که نماز جماعت و اول‌وقت او هیچ‌گاه ترک نشد

کاظم عاملو شهیدی که نماز جماعت و اول‌وقت او هیچ‌گاه ترک نشد وشب وروزش را درمسجد سپری می کرد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از سمنان؛ شهید کاظم عاملو کارمند مخابرات سمنان در هفتم اسفند 66 در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.

 

شهید کاظم عاملو یکی از شهدایی است که پس از گذشت سال‌ها از شهادتش همچنان خاطرات، صحبت‌ها و اعمال پاکش به یاد مانده است.

 

چهارمین فرزند خانواده بود که در بیست و دومین روز از تیر ماه سال ۱۳۴۴ در جنوب سمنان و در محله جهادیه به دنیا آمد که نامش را کاظم گذاشتند.

 

 پدرش غلامرضا نام داشت. کاظم دوران کودکی پرشور و نشاطی داشت، همیشه اهل بگو و بخند و شادی بود، بدن قوی داشت از پنج سالگی به مسائل دینی اهمیت می داد. تحصیلاتش را تا مقطع راهنمایی ادامه داد.

 

به فوتبال و والیبال مسلط بود، با بچه‌های محل رفیق بود و دوستان زیادی داشت، اما نکته مهم اینکه از همان دوران نوجوانی یک بچه مسجدی بود. شب و روزش در مسجد محله جهادیه سمنان سپری می‌شد، در فرهنگی مسجد مشغول فعالیت شد و گروه سرود را فعال کرد، نماز جماعت و اول‌وقت او هیچ‌گاه ترک نشد.

 

معمولاً تا نماز نمی‌خواند غذا نمی‌خورد. به رزمندگان سفارش می‌کرد برای گرفتن هر حاجتی نماز بخوانند و خودش هم همین کار را انجام می‌داد. هنگام نماز سعی می‌کرد چفیه‌اش را بر گردنش بیندازد و بعد از نماز هم آن را بر سرش می‌انداخت و تا مدت‌ها در سجده بود و وقتی سر از سجده بر می‌داشت، چشمانش از شدت گریه سرخ می‌شد.

 

هیچ تعلق و وابستگی به این دنیا نداشت و نگاهش به آخرت بود،شروع جنگ تحمیلی یکی از مقاطع سخت زندگی شهید عاملو بود که حضور را می‌طلبید.

 

شهید عاملو در سال ۱۳۶۲ رهسپار جبهه  شد ودوسال در مناطق عملیاتی حضور داشت.عشق کاظم به جبهه‌ها به این سادگی گسستنی نبود. او چنان پیوندی با خاک جبهه و حال و هوای معنوی سنگر‌ها گرفته بود که توان دور شدن از آن را در خود نمی‌دید. پس از پایان دوران سربازی همچنان در جبهه‌ها ماند و خودش را از هر زمان دیگری به خدای خودش نزدیک‌تر می‌دید.

 

کارمند شرکت مخابرات بود، سال ۱۳۶۵ ازدواج کرد و باز هیچ‌کدام از این موارد نتوانست بین او و جبهه فاصله بیندازد.

 

خواهر شهید نقل می کند: هرکس شهید می شد، ماتم می گرفت و می رفت توی خودش. مرتب می گفت:«من لیاقت شهادت رو ندارم.»

 

مادرم برای دلداری اش می گفت:« هرچیزی وقتی داره نوبت تو هم می رسه. من که تو رو بخشیدم به خدا. تازه مگه خودت نمی خواستی دِینت با حضور بیشتر در جبهه ادا کنی؟» با حرف های مادر آرام می شد و امیدوار.

 

همرزمانش تعریف می‌کنند دو ویژگی را همیشه داشت: یکی با وضو بودن و دیگری عطر زدن. به همه سفارش می‌کرد عطر بزنند.

 

 

محمد حسن حمزه، همرزم کاظم می گوید: تاریخ شهادتش را می دانست و این وعده شهدایی بود که در خواب با آنها ارتباط برقرار می کرد.

 

اولش به دید توّهم نگاه کردیم. شب های بعد به حرفش یقین پیدا کردیم. توی خواب با تک تک دوستان شهیدش حرف می زد و احوالشان را می پرسید. آن شب هم آقایی را دیده بود نورانی که به او نزدیک شده و لبخند به لب داشت. با زبانی بریده بریده و حالتی بهت زده برای ما تعریف می کرد.

 

حسن عزالدین دیگر همرزم شهید با یادآوری خاطره روز شهادت عاملو می گوید: صورتش خیس شده بود. صدای گریه‌اش حسینیه را پر کرده بود. همیشه دیرتر از همه بچه‌ها از حسینیه بیرون می‌آمد. می‌دانستیم قنوت و سجده‌های طولانی دارد، اما این بار فرق می‌کرد. انگار در حال و هوای دیگری بود و هیچ کدام از ما را نمی‌دید. در مسیر هم که باید پیاده تا منطقه گرده‌رش می‌رفتیم، ذکر می‌گفت و گریه می‌کرد. نزدیکی‌های خط مستقر شدیم. خمپاره‌ای نزدیک سنگر ما به زمین خورد. ترکشش پایم را زخمی کرد. پس از چند روز، روی تخت بیمارستان فهمیدم همان خمپاره کاظم را از جمع‌مان گرفت.

 

شهید کاظم عاملو در هفتم اسفند ۱۳۶۶ در ۲۲ سالگی در ماووت عراق رخت شهادت را بر تن کرد و خالصانه به سوی معبود پر کشید.

 

وصيت نامه شهيد عاملو

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

«ولا تحسبن الذین قاتلوا فی‌سبیل‌الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»

و می‌پندارید آن‌هایی را که در راه خدا کشته می‌شوند مرده‌اند بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.

 

بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان .سپاس و ستایش خدایی را که مرا به صراط مستقیم هدایت کرد و نور هدایتش را به قلبم برافروخت و توفیق جهان و فدا کردن هستی خود را در راه اقدسش نصیبم کرد ، چنان‌که بتوانم به خلوص نیت و قوت قلب و عزم جزم در که عاشقانش بر صفی بی‌انتها آن را می‌پیمایند قدم بردارم و با مخلصان و متقیان کوی شهادت در راه خدا همراه گردم و صراطش را چنان بپیمایم که شایسته او می‌باشد.

 

پروردگارا مشتاقان لقایت را بنگر که چگونه نور امید به دیدار تو دارند، و در راه حراست از دین جانبازی و جان‌فشانی می‌کنند. جسم و جان بی‌مقدارم آن‌چنان ارزشی ندارد که برای رضایت ،آن را فدا کنم.

 

درود فراوان به پیامبران عظیم‌الشأن از حضرت آدم (ع)تا حضرت خاتم‌الانبیا حضرت محمد (ص). درود و سلام بر امامان معصوم (ع) که به دست این جنایت‌کاران تاریخ مظلومانه به شهادت رسیدند. سلام بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران که با رهبری داهیانه خود زندگی دوباره به اسلام و امت اسلامی بخشید. درود و سلام بر شهدای به‌خون‌خفته انقلاب اسلامی که در راه تحقق یافتن مکتب اسلام ، خون پاک خود را نثار اسلام کردند از کربلای خونین حسینی تا کربلای خونین امام‌خمینی.

 

سلام بر سنگرهای گلگون خوزستان و کلیه جبهه‌های نبرد حق بر باطل که با یورش ملعونین زمان صدام و صدامیان و ابرقدرت‌ها به خون نشسته است. خدایا طول عمر همراه با سلامتی به امام‌خمینی رهبر انقلاب ، عنایت و سایه اش را تا ظهور حضرت مهدی (عج) بر سر ما مستدام بدار. خدایا رزمندگان اسلام را در کلیه جبهه داخلی و خارجی پیروز و موفق بگردان .

 

خدایا معلولین جنگ و انقلاب را شفای عاجل عنایت بفرما.

خدایا شهدای مارا با شهدای کربلا محشور بگردان .

خدایا توفیق زیارت خانه خودت و ۱۴ معصومت را نصیب ما بگردان .

خدایا پروردگارا ،گناهان ما را ببخش و بیامرز و توفیق شهادت در راه خودت را نصیب ما بگردان .

«استغفرالله الذی لا اله الا هو الحی القیوم الرحمن الرحیم ذوالجلال و الأکرام و اتو ب الیه ». خدایا از گناهانی که کردم پشیمانم و به درگاه عزت و جلالت استغاثه می‌نمایم. (یا رحمن یا رحیم).

 

و اما سخنی با پدر و مادرم؛

پدرجان ، امیدوارم که از من راضی باشی چون آن‌طوری که باید حق اولادی را ادا کرده باشم نکرده ام و نتوانستم زحماتی را که برایم کشیده‌ای جبران کنم . امیدوارم که خداوند روز جزا پاداش زحماتت را بدهد. من به وجود چنین پدری افتخار می‌کنم؛ چرا که همواره در راه خدا کوشش کرده‌ای و پشتیبان من بودی و من به دلگرمی از شما توانستم با روحیه‌ای باز و قوی به جنگ با دشمنان دشمنان خدا بروم. از خداوند متعال می‌خواهم که در روز قیامت با سرافرازی به خدمت حضرت احدیت رفته و از این‌که ( اسماعیلت) را در راه خدا قربانی کرده‌ای رو سپید باشی. مبادا برای من احساس ناراحتی بکنی. پدرجان و مادرجان در ضمن از شما می‌خواهم که دو ماه روزه قضا ( برایم بگیرید).

 

اما مادرم،شما هم از من راضی باش که نتوانستم برای تو فرزند خوبی باشم و آن‌طور که باید از شما پیروی کنم امیدوارم که مرا ببخشی و زحماتی که برایم کشیده‌ای خداوند آن را جبران کند و افتخار کن که مادر شهید هستی و در روز قیامت پیش حضرت فاطمه (س) امام حسین (ع) سربلند باشی و در صف خانواده شهدا .

 

مادر عزیزم ؛ مبادا به‌خاطر من گریه کنی و در نبودن من در خانه احساس ناراحتی بکنی که باعث خوشحالی دشمنان شود و اگر خواستی گریه کنی برای امام حسین (ع) و فرزندان شهیدش و ۷۲ تن یارانش گریه کن. برای شهیدانی چون بهشتی و رجایی و شهدای محراب و شهدای دیگر انقلاب و جنگ باید گریه کرد.

 

چند کلمه‌ای با برادر مهربانم ؛ ای برادر گرامی ،درس تقوا و پرهیزکاری را پیشه کن و در کارها تنها به خداوند بخشنده توکل کن و ادامه‌دهندگان راه شهدای عزیز که راه امام حسین (ع) و یارانش است باش و همیشه و در همه‌جا پشتیبان امام باش . بیشتر در بسیج محل شرکت کن و در دعاها و نماز جماعت شرکت کن .

 

اما خواهرهای ارجمندم ؛

اول این که حجاب اسلامی را رعایت کنید که حجاب شما از خود من عزیزتر است و در نماز جماعت ها و نماز جمعه ها و دعاها شرکت داشته باشد و در کارها برخدا توکل داشته باشید و فرزندتان را خوب تربیت کنید و آنان را به قرآن خواندن و نماز خواندن کوشا باشید و در نمازهایتان امام عزیز و رزمندگان اسلام را دعا کنید و زینب‌وار بر دشمنان اسلام حمله کنید.

 

و اما چند کلمه‌ای به ملت عزیز و شهیدپرور:

اول این‌که، ای ملت مسلمان و شهیدپرور آگاه باشید همان‌طور که اماممان گفت :عزت و شرف ما در گرو همین جنگ است و اسلام در خطر است و همان طورکه تمام هم و غم خودتان را درگرو جنگ گذاشته‌اید از ادامه جنگ سرد نشوید .چون خداوند همیشه برترین‌ها را برای آزمایش انتخاب می‌کند و شما هم در این آزمایش قرار گرفته‌اید، پس شک به دل راه ندهید و جز این راه راهی دیگر نگزینید. زیرا خداوند پشتیبان شماست و ائمه معصومین (ع) با شما هستند و مطمئن باشید که پیروزید.

 

نمی‌دونم چرا وقتی‌که راه زندگی هموار می‌گردد

بشر تغییر حالت می‌دهد خون‌خوار می‌گردد

به‌روز عیش و عشرت می‌نوازد ساز بدمستی

به‌روز تنگ‌دستی مؤمن و دین‌دار می‌گردد

والسلام‌علیکم و رحمةالله و برکاته

و من الله التوفیق

 

کد خبر 1254655

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha