پای درد های یاس کبود ...!!

کینه‏های درونی و نفاق شما ظاهر گشت، شیطان از کمینگاه خود در حالی که شما را به سوی خود می‏خواند سرکشید و دید که چه زود دعوتش را پذیرفتید، لذا شتری را داغ زدید که از آن شما نبود(خلافت را غصب کردید) ...

خبرگزاری شبستان: بر اساس آنچه در تاریخ ذکر شده است، زهرای مرضیه(س) پس از اطلاع از غصب فدک،با جمعی از زنان بنی هاشم به مسجد پیامبر(ص) رفته و در دفاع از حق خود و فراتر از آن دفاع از حق ولایت، خطبه ای بلیغ و بی نظیر در فصاحت و بلاغت ایراد فرمود که در این نوشتار بخشی از این خطبه(در دو قسمت) تقدیم ارادتمندان به ساحت یگانه بانوی بی همتای هستی می شود.    

 نماینده فاطمه(س) را از فدک بیرون کردند

 ابی‏طاهر طیفوری در کتاب «بلاغات النساء» با دو سند خطبه‏ی حضرت فاطمه سلام‏الله‏علیها را نقل کرده که در سند اول از زید بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‏طالب چنین نقل می کند: «قال: لما اجمع ابوبکر رحمه الله علی منع فاطمه بنت رسول‏الله صلی الله علیه و آله و سلم و علیها فدک و بلغ فاطمه لاثت [1] خمارها [2] علی راسها و اقبلت فی لمه [3] من حفدتها [4] تطا (5) ذیولها (6) ما تخرم (7) مشتیها مشیه رسول‏الله- صلی الله علیه (و آله) و سلم- شیئا حتی دخلت علی ابوبکر و هو فی حشد (8) من المهاجرین والانصار، فنیطت (9) دونها ملاءه (10) ثم انت انه (11) اجهش (12) القوم لها بالبکاء، و ارتج (13) المجلس فامهلت حتی سکن نشیج (14) .... وقتی که ابوبکر به خلافت رسید، جلسه‏ای تشکیل داد و فاطمه (س)دختر رسول خدا (ص) را از فدک که مال او بود منع نمود و نماینده‏ی او را از سرزمین فدک بیرون کرد. این خبر به فاطمه (س)رسید، بانوی دو عالم مقنعه و چادر بر سر مبارک گذاشته با عده‏ای از فرزندان خود و بنی‏هاشم به مجلس ابوبکر رفت و در حالی که اطراف چادرش به زمین کشیده می‏شد و راه رفتنش مثل راه رفتن رسول خدا (ص) بود، بر ابوبکر، که در جمعی از مهاجرین و انصار بود وارد شد و بعد پرده کشیده شد و او پشت پرده قرار گرفت. سپس آه طولانی کشید که حضار را به گریه انداخت و مجلس را موج گریه فرا گرفت و یک مقدار صبر کرد، تا اینکه گریه‏ها و بغض گلوهای مردم تمام و از گریه ساکت شدند.

پیش از رسالت پدرم چگونه می زیستید؟ 

 فاطمه (س) کلام خود را با حمد و ثنای بر خدا و درود و تحیات بر رسول او شروع کرد، دفعه‏ی دوم مردم گریه کردند، وقتی که ساکت شدند سخن شریف خود را این گونه شروع فرمود: ای مردم! شما را از میان خودتان پیامبری آمد که رنج و ناراحتی شما بر او دشوار بود، در تربیت شما حریص و مشتاق و بر مؤمنین دلسوز و مهربان بود. اگر از جهت حسب و نسب بخواهید، می‏دانید که او پدر من است، نه پدر شما [22] و برادر پسر عموی من علی علیه‏السلام است، نه برادر مردان شما و او به خوبی رسالت خود را به جهانیان رسانید و کافران و بت پرستان را اندرز و بیم داد، از مسلک و روش مشرکین روی گردانید و بر گردن آنها ضربه‏ای زد و گلوی آنها را فشرد و با حکمت و موعظه‏ی نیکو به راه پروردگارش دعوت فرمود و بتها را درهم شکست و سرهای (دلیران قریش) را بر خاک مذلت افکند تا اینکه آنها را پراکنده ساخت و به هزیمت و گریختن وادار نمود، (در نتیجه پرده‏های ظلمانی شک و کفر برطرف گردید، و چهره‏ی حق و حقیقت چون صبح روشن آشکار و نمایان گشت، زبان پیشوای دین گویا شد و شیاطین و کارشکنان و پیروان آنها لال و خاموش گشتند و طرفداران نفاق هلاک شدند، گره های کفر و شقاق گشوده گردید، در حالی که در پرتگاه آتش دوزخ قرار داشتند.شما از ضعف و زبونی مانند جرعه‏ی آبی برای هر نوشنده و طعمه‏ای برای خورنده و پاره‏ی آتشی برای هر شتابنده (که به سراغ آتش آید) بودید و زیر پای ملل دیگر لگد کوب می‏شدید. شما آبهای گندیده‏ی گودالهایی را که به بول و سرگین شتران آلوده بود می‏نوشیدید، و از برگ درختان تغذیه می‏نمودید. و از پستی و حقارت بیم آن داشتید مردمی‏که در اطراف شما بودند به یک چشم بهم زدن شما را بربایند (این وضع و حال شما پیش از پیامبر(ص)بود). پس خداوند تبارک و تعالی شما را به برکت وجود مقدس (محمد صلی الله علیه و آله و سلم) از همه‏ی بدبختیها نجات بخشید، با اینکه خود او (پیامبر) با مردان شجاع و عربهای گرگ صفت و سرکشان یهود و نصاری درگیر و گرفتار بود.

کینه های درونی و نفاقتان با رحلت پیامبر آشکار شد  

و هر موقعی که مخالفین او آتش برای جنگ شعله‏ور می‏ساختند، خداوند آن را خاموش می‏کرد، و چنانچه گردنکشی چون شاخ شیطان ظاهر می‏شد و یا اژدهایی از مشرکین (مانند عمر وبن عبدود) دهان باز می‏کرد، برادرش علی علیه‏السلام را در کام آن می‏انداخت، و او نیز از آن ورطه‏ی هول‏انگیز برنمی‏گشت مگر موقعی که کله‏ی او را با مشت پولادینش می‏کوفت و شعله‏ی آتش جنگ را با شمشیر سرافشانش خاموش می‏ساخت، او این همه سختیها را در راه خدا متحمل می‏شد و در انجام اوامر خداوند نهایت کوشش را بکار می‏برد، به ذات خدا قسم که او از هر جهت به رسول خدا نزدیک‏تر و سرور اولیاء الله بود و همیشه دامن همت به کمر زده و خیرخواه، جدی و زحمت‏کش در انجام دستورات خدا و رسولش بود، در صورتی که شما در چنین مواقعی در رفاه و آسایش، بسر برده و خوشحال و شادمان و در امان و آسوگی بودید. تا اینکه خدای تعالی خانه‏ی جاودانی انبیا و جایگاه برگزیدگان را برای پیامبرش اختیار نمود، کینه‏های درونی و نفاق شما ظاهر گشت و جامه‏ی دین مندرس و فرسوده شد، گمراهان خاموش به سخن درآمدند و گمنامان فرومایه دعوی نبوغ کردند، شتر باطل گریان به صدا درآمد و در صحن خانه‏هایتان جولان نمود، شیطان از کمینگاه خود در حالی که شما را به سوی خود می‏خواند سرکشید، و دید که چه زود دعوتش را پذیرفتید، و برای خوردن فریب او (شیطان) چقدر آماده‏اید، و به حرکت و قیام وادارتان نمود و شما را سبک و چالاک یافت و به خشم آورد و خشمگین‏تان دید، لذا شتری را داغ زدید که از آن شما نبود (خلافت را غصب کردید) و آن را در غیر آبشخور وارد نمودید، در حالی که از عهد و پیمان و قرار (غدیر خم) چیزی نگذشته و زخم ما بهبود نیافته بود، و پیکر مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خاک سپرده نشده بود، که شما به بهانه‏ی ترس از وقوع فتنه پیشدستی کردید (و خلافت را غصب نمودید).

آیا من باید درباره ارث پدرم، زور بشنوم ؟ 

بدانید که در فتنه افتادید، همانا جهنم کافران را فرا گرفته است! وای بر شما و شما را چه به این کار و چرا و چگونه چنین کردید؟ به کجا می‏روید! در حالی که کتاب خدا پیش روی شماست، کتابی که مطالب و امورش هویدا و احکامش درخشان و نشانه‏هایش روشن، و نواهیش آشکار و اوامرش واضح است، و شما آن را پشت سر خود انداختید! آیا قصد اعراض از قرآن را دارید؟ و یا به غیر قرآن می‏خواهید داوری کنید، و حکم غیر قرآن برای ستم کاران چه بد عوضی است، و هر که جز اسلام دین دیگری اختیار کند، از او پذیرفته نمی‏شود و در قیامت جزء زیانکاران خواهد بود. پس از آن چندان درنگ نکردید که این شتر (خلافت غصبی) آرام گیرد و مهار کردن آن آسان شود، آتش فتنه را برافروختید و آن را شعله‏ور ساختید (هنوز چند روز از غصب خلافت نگذشته بود که فدک را غصب کردید) به بانگ شیطان گمراه کننده پاسخ دادید و چراغ تابناک دین را خاموش ساخته و سنتهای پیامبر برگزیده را مهمل گذاشتید و به بهانه‏ی گرفتن کف شیر، خود شیر را زیر لب و پنهانی می‏خورید، و ما نیز در برابر آن نیرنگهای شما شکیبایی می‏کنیم، مانند شکیبایی کسی که زخم خنجر بخورد و یا نیزه در شکمش فرو رود. شما چنان می‏پندارید که ما از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ارث نمی‏بریم آیا با چنین گمانی حکم جاهلیت را دنبال می‏کنید؟ و برای اهل یقین چه حکمی بهتر از حکم خداست؟ای مسلمانان و ای مهاجرین [23] آیا باید من درباره‏ی ارث پدرم مغلوب شوم، و زور بشنوم؟ ای پسر ابی‏قحافه آیا در کتاب خدا چنین حکمی است که تو از پدرت ارث ببری، و من از پدرم ارث نبرم؟ حقا که چیزی عجیب و حیرت‏انگیز آورده‏ای؟ اینک ای ابوبکر این تو این شتر مهار زده و جهاز بر پشت (سرزمین فدک را) بگیر و ببر که در روز حشر ترا دیدار خواهد کرد و در آن روز چه نیکو حاکمی است خداوند، و چه نیکو زعیمی است محمد- صلی الله علیه و آله و سلم- و چه نیکو وعده گاهی است قیامت که در آن روز اهل باطل زیانکاراند و پشمیانی، شما را سودی نخواهد بخشید، بر هر چیزی جای و قرارگاهی است، و به زودی خواهید دانست که عذاب خوار کننده چه کسی را رسد و عذاب جاودانی بر که وارد شود.

 پدر! پس از تو امت از عهد و پیمان خود برگشتند

فاطمه سلام‏الله‏علیها پس از اتمام حجت بر حاضران در مجلس، روی به جانب قبر مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گردانید و دردها و رنجهایی که در دل داغدار جمع شده بود، چنین اظهار داشت و انشا فرمود: پدرجان پس از تو خبرهایی شد و گرفتاریهای سختی روی داد که اگر تو بودی و آنها را می‏دیدی مشکل چندان مهم نبود. ما دچار فقدان تو شدیم، مانند زمینی که بدون باران بماند، پس از تو نظام امور امت مختل گردید و آنها از عهد و پیمان خود برگشتند، موقعی که تو از انظار پنهان شدی! پس از اینکه تو رحلت نمودی و پرده‏ی خاک جلوی تو حائل گردید، مردانی که از تو برای ما کینه‏هایی در دل داشتند آشکار کردند. بعضی دیگر هم به ما ترش رویی کرده و ما را خفیف و سبک شمردند، چون تو درگذشتی آنچه روی زمین بود تاراج گردید، تو مانند ماه چهارده و چون نوری بودی که از آن روشنی می‏جستند و از جانب پروردگار کتابهایی برای تو نازل می‏گشت. جبرئیل با آیات قرآن به ما انس می‏داد و با فقدان تو تمام خیرات از ما پنهان گردید. ای کاش پیش از تو مرگ ما را با خود می‏برد، پیش از اینکه تو رحلت کنی و پردها میان ما و تو حائل شوند. ما چنان بلا و مصیبت دیدیم که هیچ اندوهگین و مصیب زده‏ای از عرب و عجم چون ما نباشد.

خطبه‏ی حضرت زهرا(س) را بنابر روایتی ابن ابی‏الحدید نیز در جلد 16 شرح نهج‏البلاغه خود آورده است. و نیز در سند دوم، ابی‏طاهر طیفوری با شش سند به نقل از زینب بنت الحسین [24] می‏گوید: «قالت لما بلغ فاطمه سلام‏الله‏علیها اجماع ابوبکر علی منعها فدک لاثت (1) خمارها (2) و خرجت فی حشده (3) نسائها و لمه (4) من قومها، تجر اذ راعها (5) ما تخرم (6) من مشیه رسول‏الله- صلی الله علیه (و آله) و سلم- شیئا حتی وقفت ابوبکر و هو فی حشد من المهاجرین (7) والانصار فانت انه (8) اجهش (9) لها القوم بالبکاء فلما سکنت فورتهم (10) قالت: ابدا بحمد الله ...وقتی که فاطمه سلام‏الله‏علیها با خبر شد که ابوبکر فدک را از او گرفته و نماینده وی را از سرزمین فدک بیرون کرده است، مقنعه بر سر نموده و خود را با چادر پوشانیده و از منزل خارج شد، در حالی که اطراف او گروهی از زنان و عده‏ای از بستگانش گرفته بودند (به طوری که نوشته‏اند) چنان قدم برمی‏داشت که گویی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم راه می‏رود. وقتی که وارد مسجد شد به ابوبکر که در میان مهاجرین و انصار بود برخورد. آه طولانی کشید که مردم بی‏اختیار متأثر شده و گریستند. فاطمه سلام‏الله‏علیها که چنین دید، اندکی سکوت فرمود تا مردم آرام گرفتند. به احترام وی پرده‏ای کشیدند و دختر گرامی پیامبر پشت آن قرار گرفته فرمود: حمد و ستایش خدای را بر نعمتهایی که ارزانی داشت، شکر و سپاس به درگاهش که اندیشه‏ی نیکویی در دل نگاشت و حمد و ثنا بر مواهب فراوان و عطایای بیشماری که بدون درخواست (بندگان) بخشش نمود، و بر نعمتهای کاملی که به همگان عنایت کرده و پی در پی بر ما ارزانی فرمود، چنان نعمتهایی که شمار آنها از عهده‏ی شمارش بیرون است، و از کثرت و فزونی جبران‏ناپذیر و پایانش از ادراک بشر فراتر، و بندگان را برای فزونی پی در پی نعمتها به سپاسگزاری دعوت فرمود و باب حمد را به روی آنان گشود تا نعمتهای خود را بر آنها بزرگ و فراوان گرداند. آن گاه فاطمه (س) روی مبارک را به اهل مسجد نموده و آنها را مخاطب قرار داده فرمود....

ادامه دارد//

کد خبر 125955

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha