حضرت فاطمه سلام الله علیها در زمان وفات حضرت محمد (ص) هنوز سی سالش نبود. پدرش از فرط محبتی که به او داشت او را ام ابیها میخواند. فاطمه زنی بود صبور و پرکار. در نگهداشت خانه و پرورش فرزند حوصلهای تام داشت. فقر و بی برگی را که در سالهای نخستین در خانه شوهر داشت با صبر و شکیبایی هموار میکرد. با گرفتاریهایی که در خانه داشت با پارسایی بیشتر اوقاتش در نماز و روزه میگذشت. (بامداد اسلام،۱۲۶)
بر خلاف پندار عیب جویان نه بیمارگونه بود و نه دائم در حال گریه. اگر روایتهایی هست که از ناتوانی و نالانی او حاکی است در واقع حال او را هنگام رنجوری پایان عمر نشان میدهد. دوبار سفر کردنش به مکه، چند بار فرزند زادنش بعلاوه سختیهایی که در کارهای خانه تحمل میکرد نشان میدهد که بنیهای سالم داشت(همان)
ماجرای فدک چه بود؟
فدک قریه ای بود نزدیک خیبر به فاصلهی دو سه روز راه از مدینه که امروز غالبا آن را با جایی به نام حویط در نزدیک خیبر منطبق میدانند. قریهای یهودی نشین بود که حاصل عمدهاش خرما و غلات به شمار میآمد. وقتی پیغمبر به جنگ خیبر رفت یهود فدک از بیم جان راضی به مصالحه شدند. طبری مینویسد: «چون پیمبر از کار خیبر فراغت یافت و اهل فدک از ماجراى خیبریان خبر یافتند، خدا ترس در دلشان انداخت و کس پیش پیمبر فرستادند که با او صلح کنند و نصف حاصل فدک را بدهند. فرستادگان آنها در خیبر یا در راه یا مدینه پیش پیمبر آمدند و او پذیرفت. فدک خاص پیمبر بود که سپاه و مرکب سوى آن نرفته بود.»
چون فدک به صلح فتح شده بود خاصهی پیغمبر شد. در اسلام زمینهایی که بدون جنگ و با صلح فتح میشوند به پیامبر اختصاص یافته و ایشان می تواند مصارف آن را تعیین نمایند. پیغمبر نیز اصل مالکیت آن را محفوظ داشت و عواید آن را اختصاص داد به ضعفای بنی هاشم و در راه ماندگان.
بعد از رحلت پیامبر فاطمه (س) آن را به ارث طلب کرد. طبری مینویسد: «می گویند پس از رحلت محمد (ص) فاطمه سلام اللّه علیها، دختر حضرت، و عباس عموى پیغمبر، میراث و سهم خود را از فدک خیبر مطالبه کردند ولى ابو بکر خواهش آنها را نپذیرفت و از قول پیشواى اسلام گفت: «ما جماعت انبیا ارثى از خود نمىگذاریم و هرچه از ما باقى باشد، صدقه و مال مسلمانان است. و آل محمد باید مثل سایرین از این اموال استفاده کنند.»بازماندگان حضرت از این جواب در خشم شدند و مدتها مناسبات آنها با ابو بکر تیره بود؛ چنانکه حضرت على (ع) تا شش ماه پس از وفات حضرت با ابو بکر بیعت نکرد.»
حضرت علی (ع) از این دعوی فاطمه حمایت کرد ولی نتیجهای حاصل نشد. بدین ترتیب بود که میراث پیامبر به دست حضرت زهرا نرسید و به بهانهی اینکه پیامبران ارثی از خود به جای نمیگذارند، غصب شد. البته این ارث غصب شده بین خودشان نسل به نسل ارث رسید و بعدها توسط بنی امیه به صورت حق تولیت(بامداد اسلام، ۱۲۸) به حضرت علی واگذار شد و بعدها دوباره از دست فرزندان فاطمه گرفته شد.
ابن اثیر میگوید:«چون خلافت بمعاویه رسید فدک را بمروان بخشید. مروان هم آنرا بدو فرزند خود که عبد الملک و عبد العزیز باشند بخشید چون خلافت بسلیمان بن عبد الملک رسید قسمت خود را بعمر بن عبد العزیز واگذار نمود. خلافت بعمر بن عبد العزیز رسید او (بر منبر رفته) خطبه خواند و بمردم وضع فدک را اطلاع داد (که غصب شده) او فدک را بحال خود که در زمان پیغمبر و ابو بکر و عثمان و على بود برگردانید. آنگاه اولاد فاطمه دختر پیغمبر بتولیت (و بهرهمندى از) آن پرداختند (میراث فاطمه باولاد فاطمه رسید) باز هم از آنها گرفته شد تا در سنه دویست و ده مأمون (خلیفه عباسى) دوباره آنرا (فدک) بآنها (اولاد فاطمه) واگذار نمود.»
فاطمه پشتیبان و حامی علی (ع) و مایه دلگرمی وی بود و چنان بود که على در زندگانى فاطمه جمعى را اطراف خود داشت و چون فاطمه درگذشت کسان از دور وى پراکنده شدند. درگذشت فاطمه شش ماه پس از پیمبر بود.
نظر شما