خبرگزاری شبستان: یکی از مسائل مهم در زمان غیبت امام عصر(عج)، تبلیغ و انتشار معارف حقیقی و ناب اسلامی است. البته این خاص زمان غیبت نیست چنانچه در زمان حیات نبی اکرم نیز شاهد حضور مبلغانی هستیم که به فرمان حضرت به دیگر نقاط جزیره العرب اعزام می شدند تا معارف اسلامی را به گوش مردم برسانند.
در حیات نبی اکرم(ص) می خوانیم: 6 نفر از قبیله خزرج در ملاقاتی که با حضرت در موسم حج داشتند، ایمان آورده و انتشار اسلام در میان مردم یثرب را آغاز کردند. پیامبر(ص) برای تشکیل حکوت اسلامی در یثرب که بعدها مدینه النبی نام گرفت، با ارسال مبلغانی بستر لازم را فراهم آورد. مبلغان بسترسازان تشکیل حکومت اسلامی و حکومت عادلان و کاملان هستند. در پیمان اول عقبه که در سال 12 بعثت رخ داد، پیامبر اسلام "مصعب بن عمیر" را برای تعلیم قرآن و معارف اسلامی به عنوان مبلغ به یثرب فرستادند. "در پرتوی تبلیغ و تعلیم این مبلغ توانا، مسلمانان در غیاب پیامبر دور هم جمع می شدند و اقامه جماعت میکردند"( فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، جعفر سبحانی ص182).
حیات نبی اکرم(ص) اسوه حسنه برای جامعه اسلامی و مسلمانان است. لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا (٣٣:٢١)
مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند.
اسوه به معنای الگو و سرمشق است. پیامبر در زمان حیات خود مبلغانی را برای ترویج معارف اسلامی به دیگر نقاط اعزام می کرد تا در غیاب حضرت، بحث انزار و هدایت متوقف نشود. حال که ما در زمان غیاب امام زمان خود به سر می بریم، لازم است بیش از همه دورران ها که پیامبران و امامان حضور عمومی تری داشته اند، به بحث تبلیغ اهمیت دهیم.
رهبر انقلاب در سخنانی به متد تبلیغ معارف اسلامی اشاره کرده اند. در ادامه رویکرد رهبری را بازگو کرده و امید داریم با بهره گیری از سخنان ایشان الگوی مناسبی را برای ترویج معارف ناب اسلامی در زمان غیبت امام عصر(روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه فداء) شاهد باشیم.
بیانات در دیدار روحانیون استان سمنان (1385/08/17):
" عزیزان من! امروز تهاجم فرهنگى با استفاده از ابزارها و فناوری هاى جدید ارتباطى خیلى جدى است؛ صدها وسیله و راهروِ اطلاعات به سمت فکر جوان و نوجوان ما وجود دارد؛ از انواع شیوههاى تلویزیونى و رادیویى و رایانهاى و امثال این ها استفاده مىکنند و همینطور به صورت انبوه، افکار و شبهههاى گوناگون را در آنها مىریزند. باید در مقابل اینها ایستاد. امروز نمىشود به همان روش هاى قدیمى خودمان اکتفا کنیم؛ البته که جوان نمىآید. جوان را باید بشناسید؛ فکر او را باید بشناسید؛ آنچه را که به او هجوم آورده، باید بشناسید. تا میکروب و بیمارى را نشناسید که علاج نمىتوان کرد. اینها همه ملایى مىخواهد. درس خواندن، مطالعه کردن و کار کردن، که همهى اینها زیر عنوان مهارت هاى دینى خلاصه مىشود.
مسئله دیگر، مبارزهى با خرافات است. در کنار ترویج و تبلیغ معارف اصیل دینى و اسلام ناب، باید با خرافات مبارزه کرد. کسانى دارند روزبهروز خرافات جدیدى را وارد جامعهى ما مىکنند. مبارزهى با خرافات را باید جدى بگیرید. این روش علماى ما بوده. مرحوم آقا جمال خوانسارى، عالم معروف، مُحشىِّ شرح لمعه - که حاشیههاى او را در حواشى شرح لمعههاى قدیم دیدهاید. نمىدانم حالا هم چاپ مىشود یا نه. پسر مرحوم آقا حسین خوانسارى (که پدر و پسر از علما و برجستگان تاریخ روحانیت شیعهاند) - سیصد سال پیش براى اینکه خرافات را برملا کند، کتابى به نام "کلثوم ننه" را نوشت، که الان هست. بنده چاپ هاى قدیمش را داشتم و اخیراً هم دیدم مجدداً چاپ شده است، که چاپ جدیدش را هم براى من آوردند. ایشان با زبان طنز، معروف ترین خرافات زمان خودش را به زبان فتواى فقهاى زنان درآورده و مىگوید زنان پنج فقیه بزرگ دارند! یکىاش، کلثوم ننه است! یکى، دده بزمآراست! یکى، بىبىشاه زینب است! یکى، فلان است. آن وقت از قول اینها مثلاً در باب محرم و نامحرم، در باب طهارت و نجاست و در باب انواع و اقسام چیزها، مطالبى را نقل مىکند. یعنى عالم دینى به این چیزها مىپردازد. ما خیال مىکنیم اگر با یک مطلبى که مورد عقیدهى مردم است و خرافى و خلاف واقع است، مقاومت کردیم، برخلاف شئون روحانى عمل کردهایم؛ نه، شأن روحانى این است. همین آیهاى که الان این آقاى عزیزمان با صداى خوبى خواندند: "الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه ولا یخشون احدا الّا اللَّه و کفى باللَّه حسیباً" در مورد چیست؟ این آیه در مبارزهى با یک خرافه است. "و اذ تقول للّذى انعم اللَّه علیه و انعمت علیه امسک علیک زوجک واتّق اللَّه و تخفى فى نفسک مااللَّه مبدیه و تخشى النّاس واللَّه احقّ ان تخشاه فلمّا قضى زید منها وطرا زوّجناکها لکن لا یکون على المؤمنین حرج فى ازواج ادعیائهم اذا قضوا منهنّ وطرا"؛ این آیه مربوط به قضیهى "زید" است. آیهى بعدى:"سنّة اللَّه فى الذّین خلوا من قبل و کان امراللَّه قدراً مقدورا. الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه ولایخشون احدا الّا اللَّه" راجع به یک خرافه است. پیغمبر اکرم(ص) از طریق جبرئیل مطلع شد که زینب (دختر عمهاش) که یک روزى براى مبارزهى با اشرافی گرى، او را به عقد پسرخواندهى آزاد شدهى خودش (یعنى زیدبن حارثه) درآورده بود، همسرش خواهد شد.
پیغمبر زیدبن حارثه را که غلامش بود، خرید، آزاد کرد و به عنوان پسرخواندهى خودش انتخاب کرد و بعد هم دختر عمهى خودش زینب را - که از اشراف و خانوادهى قریش و بنىهاشم بود - به تزویج او درآورد. با هم زندگى مىکردند. جبرئیل خبر داد که این زینب، زن تو خواهد شد. پیغمبر سکوت کرد، "و تخشى النّاس واللَّه احبّ ان تخشاه". بعد خود زید آمد و به پیغمبر شکایت کرد که من نمىتوانم با این خانم زندگى کنم؛ خانم و اشراف زاده و اعیانزاده، و من، غلام و سابقهى بردگى؛ اصرار داشت که او را طلاق دهد. پیغمبر اکرم سفارش کرد که: "امسک علیک زوجک"؛ او را نگهدار. "و تحفى فى نفسک ما اللَّه مبدیه". بعد بالاخره آنچه که تقدیر و امر الهى بود، انجام گرفت. پیغمبر هم که مطیع امر پروردگار است. زید، زینب را طلاق داد و پیغمبر زنِ پسر خواندهى خودش را خواستگارى کرد و گرفت؛ و این درحالى بود که زنِ پسر خوانده را مثل زنِ فرزند مىدانستند؛ خرافه یعنى این. برحسب سنت هاى قدیم جاهلى، مسلمان ها هم هنوز در همان فکرها بودند که کسى زنِ پسرخواندهى خودش را نمىتواند بگیرد؛ اما پیغمبر زن پسرخواندهى خودش را گرفت. این است که مىگوید: "الّذین یبلّغون رسالات اللَّه"؛ یعنى ناظر بر این قضیه است. البته کلى است؛ اما در این قضیه وارد شده؛ مبارزهى با خرافات اینقدر مهم است. در مبارزهى با خرافات شجاع باشید. البته خرافه چیست؟ خود این مهم است. بعضی ها هستند که حقایق دینى را هم به عنوان خرافه انکار مىکنند. ما کارى با آنها نداریم. آنچه که با کتاب و سنت متقن و معتبر ثابت شده، از دین است؛ چه حالا عقول بپسندند یا نپسندند. از این حمایت و دفاع کنید. آنچه که با دلیل معتبر ثابت نشده است و با مبانى و اصول دینى معارضه ندارد، دربارهى آن ساکت بمانید. آنچه که با یکى از اصول دینى معارضه دارد و مدرک معتبرى ندارد، ردش کنید. این مىشود خرافه، و معیار خرافه این است.امروز شما ببینید مدعیان ارتباط با امام زمان(عج) و ارتباط با غیب، با شکل هاى مختلف درجامعه دارند کار مىکنند. البته این همه نشانهى این است که گرایش به دین، یک عنصر اصلى در زندگى مردم است. مردم به مسائل دینى علاقه دارند که آدم خرافه ساز، مىرود خرافه درست مىکند؛ چون آن کالاى اصلى در اختیارش نیست، کالاى تقلبى را به میدان مىآورد تا اینکه مردم را جذب کند. این نشانهى گرایش مردم به دین است. اما خوب، این خطرناک است. در مقابلهى با خرافات و آن چیزهایى که از دین نیست، شجاع باشید و بگویید. ملاحظهى اینکه حالا ممکن است کسى بدش بیاید یا ممکن است چه بکند، نکنید؛ که غالباً در مواردى انسان متأسفانه مىبیند که این مراعات ها هست.
آزاد فکرى و عقلانیت شیعه، این دو عنصرِ در کنار هم، مایهى افتخار ماست. تفکرات شیعه، عقلانى است. ما از اول تشیع در تعالیم ائمه (ع) به سوى عقل، منطق و استدلال سوق داده شدیم و همینطور هم باید عمل بکنیم؛ حتّى در فقه. شما ببینید شاگردان برجستهى امام صادق و امام باقر(ع) در مواردى با حضرت طورى حرف مىزدند که حضرت با آنها استدلالى حرف مىزدند. "یعرف هذا و اشباهه من کتاب اللَّه عزّوجلّ: ما جعل علیکم فى الدّین من حرج"؛ یعنى به "زراره" یاد مىداد که اینطورى باید از کتاب خدا استفاده کنى؛ یعنى امام روش اجتهاد و استنباط از قرآن را به او یاد مىدهد. ما از اول این طورى رشد کردیم؛ شیعه عقلانى و با آزادفکرى رشد کرده است. این را باید قدر دانست و دنبال کرد ....".
"ردا"
پایان پیام/
نظر شما