گسترش کیفی فرهنگ؛ تربیت هنرمند برای پیشبرد پایگاه فرهنگی

آنچه برای کشور ما و برای عناصر فرهنگی مهم است، گسترش کیفی فرهنگ است، یعنی تربیت شاعر، نویسنده، هنرمند و تربیت کسانی که بتوانند تولید هنری کنند و پایگاه هنری را پیش ببرند.

خبرگزاری شبستان: پس از آن که در نوشتار پیشین، به دیدگاه های رهبر معظم انقلاب پیرامون گسترش کمی فرهنگ در سطح عمومی جامعه و مسئولیت نهادهای فرهنگی، علما و روشنفکران در این زمینه پرداختیم، در این نوشتار به گسترش و توسعه کیفی فرهنگ از دیدگاه ایشان می پردازیم:

 

تولید فرهنگ، منفجر کردن سرچشمه فرهنگ در دل‌ها و روح‌ها و استعدادها...
بخش دوم که اهمیت آن کمتر از این بخش نیست بلکه حتی از لحاظ نگاه به بلندمدت، بیشتر هم هست، گسترش و توسعه کیفی فرهنگ است یعنی تولید فرهنگ، منفجر کردن سرچشمه فرهنگ در دل‌ها و روح‌ها و استعدادها. این خیلی مهم است. ما لازم است که مردم را کتاب‌خوان کنیم اما از این واجب‌تر آن است که استعداد نویسندگی را در بین مردم بیابیم و تولید کتاب کنیم. وادار کنیم که استعداد به کار بیفتد، قلم‌ها روی کاغذ بیاید، فکرها کار کنند و برای مردم بسازند و تولید کنند. این مهم است. کشور ما کشوری است که از جهت استعدادهای هنری و فرهنگی، باید جزو کشورهای علی‌الظاهر کم‌نظیر و نمونه باشد. من چون آماری در این مورد در اختیار ندارم نمی‌توانم به طور قاطع بگویم که درجه اول یا دوم است. اما قاعدتا وقتی که ما نگاه می‌کنیم می‌بینیم استعداد فرهنگی در بین آحاد مردم گسترده است.

 

روح شعرگویی و قریحه شعر در مردم ایران
اخیرا در جایی راجع به مسئله شعر دیدم که نویسنده‌ای از دوران صفویه می‌گوید، کسی که هر گاه یک بار یکی دو بیت می‌گوید، شاعر نیست. همه مردم کشور ما چنین‌اند. این امر خیلی مهمی است، یعنی روح شعرگویی و قریحه شعر، در همه یا اکثر مردم وجود دارد. در واقع هم همین است. شما می‌بینید که در بین روستاییانی که دور از مظاهر و عوامل فرهنگی هم هستند، افراد زیادی پیدا می‌شوند که دارای این قریحه‌اند یا قریحه هنری در بخش‌های دیگر هنر –غیر از شعر- همین‌طور است. ما مردم با هنر و با استعدادی داریم. گاهی در نوشته‌های جوانان و نوجوانان –که به مناسبت‌های مختلف چیزهایی پیش ما عرضه می‌شود- انسان مشاهده می‌کند استعدادهای بسیار خوبی هست، استعداد نگارش، استعداد تولید مطالب فرهنگی و سرازیر کردن فکر از قدرت خردمندی و اندیشه، اینها باید شناخته شود، در همه سطوح همین‌طور است.

 

رادیو و تلویزیون پس از انقلاب، محملی برای بروز استعداد جوانان
البته بعد از انقلاب خوشبختانه رادیو و تلویزیون از انحصار یک طبقه خاص بیرون آمد و شعر جوانان فراوانی به وسیله خودشان با دیگران به مناسبت مجامع شعری و مناسبت‌های گوناگون در رادیو و تلویزیون خوانده می‌شود. سابق این‌طور نبود، در سابق کسانی حق داشتند، مثلا در رادیو شعر بخوانند که دارای خصوصیاتی بودند که آن خصوصیات، به محتوا و ماهیت هنر هم تأثیر خیلی زیادی نداشت. وابستگی‌ها و ارتباط‌ها و بعضی از خصوصیات شرط بود. انسان می‌بیند که چطور این جوانان در میدان شعر وارد شده‌اند، ما امروز چقدر شاعر داریم.


هنر در بین آحاد مردم، گسترده است
یک نفر از اهل شعر و ادب -که علی‌الظاهر گمان می‌کنم آماری هم در این زمینه داشت- دو، سه سال قبل به من می‌گفت که آمار سرایندگان شعر بعد از انقلاب، چند برابر قبل از انقلاب است. این امر خیلی مهمی است. این نشان‌دهنده آن است که در این کشور، هنر در بین آحاد مردم، گسترده است؛ استعداد، فراوان است. استعدادهای گوناگونی هست. متأسفانه این استعدادها به کار گرفته نشده است. در رژیم گذشته، در این بخش به خصوص، نهایت کم‌کاری انجام گرفته است؛ این را توجه کنید، نهایت کم‌کاری. یعنی در آن زمان، هر چیزی که احتیاج داشته است به اینکه با تدبیر و برنامه‌ریزی دنبال شود، معطل مانده است. مگر چیزهایی که به طور طبیعی، مثل چشمه‌ای، خودش می‌جوشیده و جاری بوده است. اما هر کاری از زمینه‌های فرهنگی که احتیاج به پی‌گیری و تلاش مسئولان -در سطوح بالا- داشته است، همین‌طور نصفه‌کاره و معطل و معوق مانده است.

 

صنعت سینما؛ هنری وارداتی نیازمند پیگیری
مثلاً شما ببینید این شعبه‌های فرهنگی وارداتی، مثل سینما، یا تئاتر یا عکاسی و از این قبیل هنرها و فنونی را که بومی کشور ما نیست و از دیگران گرفته‌اند. در طول سال‌های متمادی، مثلاً صد سال سینما در این کشور سابقه دارد. شما نگاه کنید صنعت سینما در کشور ما، اگر امروز از صفر بالاتر است، درجه مختصری بالاتر است. هنری بوده که دنبال‌کردن لازم داشته است ولی اصلا روی آن هیچ کار حسابی نشده است البته بعد از انقلاب، در این زمینه خیلی کار شده است. نه اینکه حالا ما در حد مطلوب هستیم؛ نه.

 

رژیم پهلوی و میراث عقب ماندگی در عرصه هنر
بالاخره ما شصت، هفتاد سال عقب‌ماندگی داریم. مجموعه‌ای که بر یک کشور حکم روایی می‌کنند، آثار کارشان که محدود به بودن وجود نامیمون خودشان نیست مدت‌ها ادامه پیدا خواهد کرد. ما هنوز حالا حالاها درگیر نکبت‌های ناشی از رژیم پهلوی و رژیم قاجار هستیم و تا مدت‌ها خواهیم بود. مگر کسانی که در این زمان‌اند، همت کنند و بتوانند آن غبارهای دیرین را از سر و روی این ملت، مقداری بسترند.

 

تئاتر؛ زبانی رسا که این جا خبری از آن نیست
فرض بفرمایید در تئاتر، هیچ پیشرفتی نداریم؛ در حالی که تئاتر، در جایی که زادگاه آن است یعنی در کشورهای اروپایی و غربی، یکی از رساترین بیان‌ها را دارد ولی اینجا هیچ خبری از این بیان نیست. مثل این است که انسان لغتی را بلد نباشد. لغت‌های هنری این‌گونه است. ملتی که سینما ندارد، مثل انسانی است که زبانی از زبان‌های مورد تفاهم و تکلم را بلد نیست. فرض بفرمایید کسی که در کشور ما، همه لهجه‌های محلی زبان‌های ایرانی را بلد است، این فرد، گستره فهم و تعاطی افکارش نسبت به کسی که بلد نیست، چقدر زیاد است. با همه حرف می‌زند، با همه تفاهم می‌کند، به همه تفهیم می‌کند و از همه می‌گیرد. یا کسی که زبان‌های غیر ایرانی بیگانه را بلد است؛ کسی که عربی، انگلیسی، یا آلمانی بلد است با کسی که بلد نیست، چقدر تفاوت دارد؟ لغت هنر هم همین است. کسی که از تئاتر، نقاشی، عکس یا شعر چیزی نمی‌فهمد راه‌های معرفت به رویش بسته است، ملتی که هر کدام از اینها را ندارد، دریچه‌ای به روی او بسته است.

 

هنرهای بومی و مهجوریت معاصر
در این زمینه‌ها -حتی در زمینه‌هایی که بومی است- هیچ رشدی در آن روز نکرده‌اند. کسانی که اهل فن هستند می‌دانند، مثلاً در زمینه قصه و داستان. داستان، مقوله خیلی مهمی است. البته ما سابقه زیادی در داستان داریم؛ از قدیم قصه‌نویسی وجود داشته است. همین داستان‌های شاهنامه را شما ببینید؛ هزار سال است که شاهنامه در کشور ما وجود دارد. آن داستان‌پردازی فردوسی، چیز کمی نیست؛ خیلی مهم است. تازه خود او از کتاب‌های دیگر گرفته است. اگر ما از دوره قبل از اسلام صرف‌نظر کنیم، دوره اسلامی، دوره‌ای است که سابقه داستان‌گویی، داستان‌پردازی و داستان‌نویسی ما کم نیست. در عین حال شما بفرمایید ببینید که در کشور ما، همین داستان‌نویسی چقدر پیشرفت کرده است؟! اگر از من بپرسند، می‌گویم تا قبل از انقلاب مطلقاً پیشرفت نداشته است! رژیم‌هایی که مدعی بودند با مسایل ایرانی سر و کار دارند -آن ها اسلام را مدعی نبودند ولی بالاخره دم از ایرانی‌گری که می‌زدند- نتوانستند در زبان فارسی که زبان ملی ایران است، چیزی را عرضه و تولید کنند که قابل ترجمه به زبان‌های دیگر باشد. ما در آن قسمت‌ها خیلی ضعیف هستیم؛ در حالی که در دنیا، بخصوص در بعضی از کشورها، چقدر کارهای بزرگ و ارزنده‌ای انجام گرفته است.

 

امیر ارسلان نامدار و رقابت با رمان های مطرح قرن نوزدهم
فرض بفرمایید داستانی در ایران، داستان امیر ارسلان نامدار است. البته قصه است؛ قصه سرگرم کننده‌ای هم هست؛ این‌طور به ذهن من می‌آید که یکی از قصه‌گوهای پادشاهان قاجار، ظاهرا برای خواب‌کردن شاه یا یکی از امرای عالی‌رتبه قاجار، هر شب می‌رفته و پهلوی او می‌نشسته و برای او مقداری قصه می‌بافته است که محصولش همین قصه امیر ارسلان نامدار است، البته من هیچ تحقیقی در این مورد ندارم فقط به گوشم خورده است. اگر این حرف راست باشد، معلوم می‌شود که در دوره قبل از ما، یک ذهن خلاقی در حد امیر ارسلان نامدار بوده است. این یک استعداد است. نمی‌دانم شما امیر ارسلان را خوانده‌اید یا نه؟! من در زمان جوانی، این کتاب را خوانده‌ام. بالاخره یک قصه بزرگ، شاید هزار صفحه‌ای است. بافندگی، خیال‌پردازی و تخیل در آن، خیلی زیاد است یعنی چنین استعدادهایی وجود داشته است که اگر یک آدم باشعور، اهل فرهنگ، قدردان و لایقی در آن دوره‌ها وجود می‌داشت -چون پرداختن به کارهای فرهنگی لیاقت می‌خواهد- ممکن بود بتواند این استعدادها را در آن دوره، به فعلیت‌ها و واقعیت‌هایی تبدیل سازد که امروز در دنیا بدرخشد، کما اینکه اتفاقاً در همان دوره‌ها -یعنی اواسط دوره قاجار که قرن نوزدهم اروپاست- قرن تولد بزرگ‌ترین و ماندگارترین رمان‌های دنیا چه در فرانسه و چه در روسیه است. باارزش‌ترین و معروف‌ترین رمان‌های دنیا که شاید امروز هم بعضی از آنها را بشود گفت که بهترین رمان‌های دنیاست، در همان دوران، در کشورهای اروپایی از جمله در فرانسه –بهترین‌اش در فرانسه- در روسیه و مختصری در انگلیس نوشته شده است.

 

همه راه ها به فرهنگ ختم می شود
ولی متأسفانه این استعدادها در ایران قبل از انقلاب، هیچ پرورش پیدا نکرده است. بعد از انقلاب کارهای نسبتا خوبی انجام شده است اما حرکت، مناسب با شأن این ملت و این توان‌ها و استعدادها نیست. از هر طرف که حرکت می‌کنیم، می‌بینیم که به فرهنگ می‌رسیم و راه‌ها واقعا به فرهنگ ختم می‌شود، برای فرهنگ باید کار کرد.

 

گسترش کیفی فرهنگ و تربیت هنرمند برای پیشبرد پایگاه فرهنگ
بنابراین آنچه که برای کشور ما و برای عناصر فرهنگی مهم است، گسترش کیفی فرهنگ است، یعنی تربیت شاعر، نویسنده، هنرمند و تربیت کسانی که بتوانند تولید هنری کنند و پایگاه هنری را پیش ببرند. اینها لازم است. با تشویق هنرمندان، با شناختن استعدادها، با باز کردن میدان کار برای آنان، اگر بشود در یک استان و در سطح کشور این‌گونه کارها انجام گیرد، آن وقت امیدهای زیادی هست. چرا؟ چون استعدادها، استعدادهای برجسته است. وقتی که یک کار نو و وسیعی در سطح کشور انجام گرفت آن وقت می‌شود خرسند، راضی و امیدوار بود که گردونه فرهنگی به راه افتاده است البته امروز هم از لحاظ فرهنگی، ما متوقف نیستیم؛ در حال پیشرفت‌ایم. به برکت نظام مقدس اسلامی، حقا و انصافا در این زمینه خیلی کار شده است. غالبا مسئولان ما در اساس، فرهنگی هستند. میدان، برای عناصر فرهنگی باز است. در کارهای بزرگ، غالبا عناصر فرهنگی مشغول کارند، لذا قدر فرهنگ و زمینه‌های فرهنگی را می دانند.

 

پایان پیام/

 

کد خبر 140283

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha