محمد رضا صوفی/خبرگزاری شبستان: ولادیمیر پوتین در سفری دو روزه، دوشنبه وارد اسرائیل شد و با مقامات این کشور از جمله نتانیاهو و پرز دیدار کرد. مقامات اسرائیل در این سفر تلاش کردند تا نظر مثبت پوتین را برای برخوردهای بیشتر با ایران و سوریه بدست آورند که تاکید رئیس جمهور روسیه بر راه های دیپلماتیک در حل مسائل ایران و سوریه این اقدام را ناکام گذاشت، اما شاید حواشی شکل گرفته پیرامون این دیدار پیش از سفر پوتین مهمتر از متن ماجرا باشد. بر این اساس تبلیغات گسترده ای توسط خبرگزاری هایی چون BBC فارسی و VOA صورت گرفت که بر توافق پوتین و اسرائیل در این سفر بر سر این دو موضوع تاکید می کرد و نفس این سفر را برای اعمال فشار به ایران توصیف می کرد. برخی نیز در ایران با توجه به این گمانه زنی ها، مجددا موضوع روابط ایران و روسیه را به میان کشیده و مدعی شدند ایران با طناب پوسیده روسیه وارد چاه تقابل با غرب رفته و هم اکنون این طناب در حال پاره شدن است. بر این اساس شناخت فضای حاکم بر اتخاذ سیاست ها در کرملین می تواند در این رابطه راهگشا باشد.
موضوع رابطه ایران و روسیه موضوعی بوده است که همواره در سالهای اخیر مورد اختلاف و مناقشه میان نظریه پردازان سیاست خارجی ایران بوده است. با روی کارآمدن ولادیمیر پوتین در سال 2000 میلادی در روسیه و قرار گرفتن وی در راس سیاست خارجی این کشور، تحول معناداری نیز در سیاست های بین المللی این کشور صورت گرفت. این تغییر را می توان در راستای رشد عمل گرایی و واقع گرایی در نگرش های سیاسی سران کرملین توصیف کرد. براین اساس تغییرات نگاه بین المللی روسیه نسبت به خاورمیانه و ایران موجب شد تا سطح روابط دو کشور به میزان زیادی افزایش یابد. اما همواره این روابط وسیع مورد انتقاد بسیاری از فعالان سیاسی در ایران بوده است.
گذری کوتاه بر روسیه در زمان بوریس یلتسین نشان می دهد که راهبرد کلان این کشور در این دوره مبتنی بر دو اصل بوده است: اعتماد کامل نسبت به نهادهای اقتصادی بینالمللی برای توسعه اقتصادی روسیه و خوشبینی نسبت به همکاری با غرب در زمینه سیاست خارجی. این نگرش که از آن به " اروآتلانتیک گرایی " نیز تعبیر می شود، تلاشی است برای مشابهت دادن ارزش ها و مفاهیم روسی و غربی که بخشی مهم از گفتمان کثرت گرای روابط بین الملل دوره پسا شوروی بود و غرب را نه نقطه مقابل، بلکه شریک طبیعی روسیه می انگاشت و برهمگرایی همه جانبه با غرب و تثبیت جایگاه روسیه به عنوان کشوری هنجارمند و شریکی قابل اعتماد در جامعه کشورهای متمدن تاکید می کرد. غفلت از مزایای توجه به شرق و خاورمیانه تحت تاثیر شیفتگی و اعتماد خوش بینانه نسبت به ارتباط با غرب برای رفع مشکلات روسیه در حوزه های مختلف مهمترین نتیجه این سیاست بود. بر این اساس روسیه به طورکامل با سیاست های آمریکا در این منطقه خود را هماهنگ ساخت و در نتیجه کشورهایی چون ایران و چین در شمار کانون های تهدید برای روسیه خوانده شده و بهبود و توسعة روابط با کشورهای وابسته به غرب در حوزه خلیج فارس مانند اسرائیل، امارات متحده عربی و عربستان در دستور کار قرار گرفت. اما با گذشت زمان ناکارآمدی سیاست اعتماد به غرب روز به روز خود را آشکارتر می کرد. به نتیجه نرسیدن اصلاحات اقتصادی، برنامه گسترش ناتو به شرق، جنگ در چچن و ... از مواردی بود که به مرور زمان روس ها را به غرب بی اعتماد کرد و از سال 1994، نگرش جدیدی شروع به قدرت گرفتن کرد که در آن، روسیه خواستار این بود که به عنوان یک بازیگر بزرگ در نظام بین الملل ایفای نقش کند. بر این اساس با توجه به هویت متفاوتِ فرهنگی و ژئوپولیتیکی روسیه، راهبرد سیاست خارجی مسکو نمی بایست بر آرمان تبدیل شدن به جزیی از دنیای غرب، بلکه باید بر اصلِ تبدیل آن به یک قطبِ قدرت مستقل از نظام چندقطبی استوار شود. این ایده با به قدرت رسیدن پوتین شکل جدی تری به خود گرفت و مشی سیاست خارجی بر اثر آن شکل گرفت.
بر اساس رویکرد جدید نگاه واقع گرایانه نسبت به غرب جایگزین اعتماد به غرب شد. و مشی عملگرایانه ای در دستور کار قرار گرفت که با محاسبات دقیق منافع ملی وارد هر موضوع بین المللی شده و سعی می کرد در هر موضع گیری حداکثر منافع را برای روسیه بدست آورد. در این رویکرد روسیه نه تنها اعتماد به غرب را کنار گذاشت بلکه به هیچ کشور دیگری هم اعتماد نکرد و تلاش کرد با استفاده از ابزارهای گوناگون و موضع گیری های پیچیده بتواند شرایط را همواره به سمت و سویی ببرد که منافعش تامین شود.
با توجه به این مطلب برخی معتقدند علی رغم بهبود روابط ایران و روسیه به نسبت دوران ریاست جمهوری یلتسین، ایران نباید هیچگاه به سیاست روسها اعتماد کرده و بر پایه آن وارد بازیهای بین المللی شود. حتی اظهارنظرهای افراطی نیز بعضا مطرح می شود که بیان می دارد روسیه صرفا به ایران و روابط با این کشور به عنوان ابزار فشار به غرب نگاه می کند. که البته از عدم درک صحیح سیاست خارجی روسها و البته حس خود کوچک بینی حکایت می کند که جایگاه مرکزی ایران در سیاستهای منطقه را نادیده می گیرد. حسی که باعث شده است تصور کنند ایران توانایی دفاع از منافع ملی خویش بدون سر خم کردن در برابر غرب را ندارد.
در ارتباط با این موضوع فارغ از نتیجه مذاکرات تلاویو دو نکته کلی مطرح است که مساله روابط ایران و روسیه را روشن تر می کند:
1- در مورد روسیه متذکر شدیم که هم اکنون طرز تفکری در میان مردم و دستگاه حکومتی غالب است که می خواهد روسیه را در جایگاه یکی از قطب های قدرت جهان ببیند. طبق یک استنتاج منطقی برای نیل به این هدف یک ایران ضعیف به درد روسیه نمی خورد. چرا که ضعف قدرت ایران در منطقه موجب بسط قدرت غربی ها خواهد شد و مشخص است که این با اهداف روس ها منافات دارد. با توجه به این مطلب طرز تلقی امتیاز گیری روسیه از غرب از طریق ایران، برداشتی بچه گانه است که با اهداف کلی سیاست خارجی روسیه هماهنگی ندارد. البته این مطلب را نیز می توان استنتاج کرد که ایران قوی نیز در منطقه برای روسیه خطرناک است و بر این اساس نقش انفعالی این کشور در مورد قطعنامه های پیشین توجیه می شود. اما می توان مطمئن بود که روسیه هنگامی که تقابل غرب و ایران جدی شود به طور مثال در ارتباط با تحریم نفتی و یا در ارتباط با ماجرای سوریه، نقش متوازن کننده قوا را بازی خواهد کرد.
2- عملکرد دستگاه سیاست خارجی ایران بر اساس اتکای صرف به هیچ کشوری قابل اندازه گیری نیست. بلکه دفاع از مبانی و منافع ملی در هر شرایطی وظیفه این دستگاه بوده که در هر زمانی با استفاده از ظرفیت های بین المللی نسبت به آن اقدام کرده است. در مورد روسیه نیز اعتماد بیش از اندازه وجود ندارد و نوع عملکرد مقامات این کشور برای مسئولین ما آشناست. در این رابطه به نظر می رسد تفاوت دیدگاههای داخلی از اختلاف در برداشت هایی حاصل می شود که ناظر بر قدرت ایران در منطقه و قدرت غرب است. در واقع عدم هضم توانایی ایران برای دفاع از منافع خود در برابر دست اندازیهای غرب از سوی برخی جریانها موجب شده که تصور کنند اقدامات غیر سازشکارانه ایران به اتکا حمایت روسیه صورت می پذیرد.
پایان پیام/
نظر شما