خبرگزاری شبستان: انتظار که از وظایف یاران امام مهدی(عج) است، یک حالت و عمل قلبی و درونی است که آثار و برکتهای فراوان بیرونی هم دارد. انسان منتظر، دائماً به در نگاه میکند. پیوسته در درون و باطن به عالم بالا نگاه میکند که آقایش چه زمانی تشریف میآورد.
رابطه عاشقانه با پروردگار
آیات متعدّد دیگرى در قرآن داریم که بنا بر روایات پیامبر و اهل بیت(ع) در شأن گروهى از شیعیان علوى نازل شده است که در آخرالزّمان پدیدار خواهند شد. یکى از این آیات شریف که بر "ربّیون کثیر" نیز تطبیق مىشود، این آیه نورانى است:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْم یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّة عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّة عَلَى الْکافِرِینَ.(2)
اى کسانى که ایمان آورده اید! هرکس از شما که از آیین خود بازگردد، [بداند که ]خداوند به زودى، قومى را برمى انگیزاند که ایشان را بسیار دوست مىدارد و آنها نیز خداوند را دوست مىدارند و در برابر مؤمنان سرافکنده و فروتن و در مقابل کافران سرافراز و مقتدرند.
لحن آیه پیشین، رنج و ناراحتى پیامبر اکرم(ص) و مؤمنان راستین از سست عنصرى و دم دمى مزاجىِ افراد ضعیف الایمان را نشان مىدهد؛ ناراحتى و نگرانى از عقبگرد و بازگشت مسلمانان سست ایمان به حلقه کافران.
این آیه نورانى دربردارنده بشارتى شورانگیز به پیامبر و مؤمنان راستین است که هرگز نپندارید قوام دین خدا فقط به عدّهاى تازه مسلمانانِ ضعیف است که اگر به کفر و شرک بازگردند، اسلام و افتخارهاى آن از بین مىرود. اگر عدّهاى از اسلام روى گردانیدند و به کفر بازگشتند، هرگز اندوهى به خویش راه ندهید؛ چرا که خداوند، در آینده، مؤمنانى را برخواهد انگیخت که نخستین صفت و مدال افتخارشان این است که محبوب خداوندگار، و محبِّ اویند: یُحِبُّهُم و یُحِبُّونَهُ؛ خداوند دوستدار ایشان است و ایشان نیز دوستدار خداوندند. عشقى مقدّس و طرفینى بین ایشان و پروردگارشان برقرار شده است؛ فضیلتى بس ارزشمند که مقامى بالاتر از آن تصوّر شدنى نیست.
فروتنى در برابر مؤمنان و گردنفرازى در مقابل کافران
علامت این عشق پاک طرفینى، دو صفتِ همراه با هم است: أَذِلة عَلَى المُؤمِنینَ و أَعِزَّة عَلَى الکَافِرینَ؛ در برابر مؤمنان متواضع و فروتنند و در مقابل کافران گردن فراز و مقتدرند. در مقابل اهل ایمان، چنان تواضع دارند که گویا بنده ایشانند. در برابر مؤمنان به هیچ وجه انانیت و خودبینى ندارند؛ به طورى که گویا خودِ ایشانند. همینان که در برابر مؤمنان، چنین خاکى و متواضعند، در مقابل کافران، سرسخت و عزتمندند. ایشان در مقابل گردن کشان چنان در اوج عزّت و قدرت و گردن فرازى اند که گویا آنان را هرگز به شمار نمى آورند.
وعده الهى در این آیه نورانى و معجزه آمیز، از ظهورِ خداباورانى ثابت قدم با دو صفت والاى باطنى و روحى خبر مىدهد که هم محبوب خدا، و هم محبّ اویند؛ ویژگىهاى والایى که از راههاى ظاهرى قابل تشخیص نیست؛ زیرا این دو ویژگىِ قلبى، رازى نهان بین عاشق و معشوق است که بیگانگان از آن آگاهى ندارند؛ امّا کسانى که این دو ویژگىِ قلبى را دارا هستند، دو نشانه ظاهرى در رفتار و گفتارشان پدیدار مىشود: 1. أَذِلّة عَلَى المُؤمِنینَ؛ خاضع و فروتن در برابر مؤمنان؛ 2. أعَِزَّة عَلَى الکَافِریِنَ؛ عزّتمند و مقتدر در برابر کافران.
اگر این ویژگىها را بر خصوصیاتى که براى "ربیّون کثیر" ذکر شده بود، تطبیق دهیم؛ و آن گاه بر تاریخ اسلام مرورى کنیم، براى آن هیچ مصداقى، جز بسیجیان شورآفرین ایران اسلامى نمى یابیم؛ ارتشى میلیونى که اکثریتشان، داراى این اوصافند؛ البتّه وجود شدّت و ضعف و درجههاى گوناگون براى این ویژگىها طبیعى است.
در چشمان حقیقت بین بسیجیان ما، قدرتمندترین قدرتهاى جهان، حقیرترین و ناچیزترین افراد به شمار مىآیند. امام و پیشواى این گروه میلیونى، همان رادمردى بود که درباره قاهرترین قدرت زمانه اش، آن هم در هنگامه جنگ تحمیلى و محاصره کامل اقتصادى و با نبود سپاه و ارتشى منظّم، چنان سخن مىگفت که گویا درباره موشى خوار و ذلیل سخن مىگوید: "امریکا، هیچ غلطى نمى تواند بکند". "هرچه فریاد دارید، بر سرِ امریکا بکشید". با دلهره به محضرش عرض کردند: امریکا رابطه اش را با ایران به طورکلّى قطع کرده است و ناوهاى جنگى او به سوى خلیج فارس در راهند. در این هنگام، در اوج صلابت و عزّت فرمود:
"مگر این رابطه براى ما چه نفعى داشته است که از قطع آن نگران باشیم. اینکه به برهاى بگویند گرگى خونخوار رابطه اش را با تو قطع کرده است، نه تنها نگرانى و ناراحتى ندارد؛ بلکه سرور و خوشحالى دارد.
این تجلّىِ أَعِزَّة عَلَى الکَافِرینَ است که در برابر هیچ قدرت شیطانى خضوع نمى کند و اندک باجى نمى دهد؛ چرا که روح والایش به اقیانوس بیکرانِ قدرت الاهى متّصل شده است. پشتوانه چنین رادمردانى، کوهسارى عظیم از قدرتِ خدایى و عنایت اولیاى الهى است. اینان تحت عنایتهاى خاصّ پیامبر اکرم(ص)، امامان(ع) و در صدر ایشان، تحت ولایت خاصّ امام عصر(عج) قرار گرفته اند؛ از این رو در برابر هیبت و شوکت دشمنان، خم به ابرو نمى آورند و هیچ گاه احساس شکست و حقارت نمى کنند؛ هر چند در مقابل تجهیزاتِ فوق مدرن کافران هیچ سلاحى نداشته باشند. این مردان ربّانى، با قدرتِ بى نهایت، رابطهاى عاشقانه برقرار کرده و محبوب او شده اند؛ تمام هستى خویش را در برابر او باخته و همه چیز را به او یافته اند؛ امّا همان امام، در برابر کارگر فقیر یا پدر شهید، با کمال خضوع و مهربانى، مىفرمود: "من دست شما را مىبوسم" یا خطاب به بسیجیان مىفرمود: "اى کاش من هم یک بسیجى بودم".
نهراسیدن از سرزنشها
نشانه دیگر این مردان الهى این است که در جهاد فى سبیل اللّه، از هیچ سرزنشى نمى هراسند: یُجاهِدُونَ فِى سَبِیلِ اللّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم؛(1) آنها در راه خدا مجاهده مىکنند و از سرزنش هیچ ملامت گرى هراسى ندارند. مجاهده فرهنگى این رادمردان، زبان ملامتگران را ضدّشان مىگشاید؛ ولى آنها هیچ باکى ندارند. اگر بنا بود، در مجاهدتهاى الهى ملامتى در کار نباشد، این آیه براى چه بود؟!
شیعیانى مخلص همچون میثم تمّارها، عمروبن حمدها، حجربن عدىها و ابوذرها تبعید شدند؛ زندانى و شکنجه شدند، و بدنهایشان را بر دار نگه داشتند؛ امّا لحظهاى از ولایت مولایشان على(ع) و ستایش او دست برنداشتند تا آن که زبانشان را بریدند؛ شکمشان را دریدند و عاقبت به شهادت رسیدند.
اگر ما نیز بخواهیم در شمار شیعیان واقعى على بن ابى طالب(ع) و امام زمانمان باشیم، باید خود را آماده کنیم و در راه انجام وظیفه و اظهار حق، از هیچ چیزى، حتّى از سرزنش دوستان نیز نهراسیم. خیلى راحت است که انسان به دست دشمنان ترور و کشته شود؛ امّا آن چه تحمّلش مشکل است، ملامت دوستان است. کسانى که خداوند، براى زنده کردن دینش برخواهد انگیخت، از سرزنش دوستان نیز نمى هراسند.
بر حذر باشیم که اگر خود را براى ایفاى چنین مسؤولیت سنگینى آماده نکنیم و یا در دام ملامتگران و فتنه جویان گرفتار آییم، جزو گروه و حزبى خواهیم شد که خلافِ قرآن و معارف اهل بیت(ع) رفتار مىکنند؛ البتّه با شعار و فریاد، انسان نه علوى مىشود و نه حسینى. به فرمایش مقام معظّم رهبرى، رفتارمان باید علوى باشد؛ وگرنه شاه هم شعار اسلام پناهى و شایسته سالارى مىداد. چه فایدهاى خواهد داشت اگر در شعار و گفتار بگوییم: یَا لَیتَنا کُنّا مَعَکُم فَنَفُوزَ فَوزاً عظیماً؛ اى کاش در کربلا با شما بودیم تا به شهادت مىرسیدیم؛ امّا در عمل حاضر نباشیم حتّى یک سیلى بخوریم؟ حاضر نباشیم یک فحش بشنویم؟ این دیگر چگونه حسینى بودن است؟!
این بزرگواران غیور کجا، و بى غیرتان ترسو کجا؟! مردمى سست ایمان که با کوچک ترین تهدید امریکا مىگریزند و میدان را خالى مىگذارند، و آنان که دلهایشان همواره از قطع رابطه با امریکا هراسان و لرزان است، از روحیه و حماسه حسینى چه بهرهاى برده اند؟!
ملاک یارىرسانى الهى
هرچه رابطه عاشقانه و متوکّلانه ما با خداوند قوىتر باشد، مددرسانىهاى خداوند و اولیاى او گستردهتر خواهد بود. نمونههایى زیبا از این رابطه را بارها و بارها در جبههها مشاهده کردید: آن هنگام که قوى ترین افراد احساس مىکردند کار تمام شده است و شکست خورده ایم، اخلاص و توکّل عاشقانه رزمندگان، عنایتهاى خاصّ الاهى را به یارى مىرساند؛ چرا که زبانشان همواره به این درخواست عاجزانه و متوکّلانه مترنّم بود:
رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فِی أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ.(1)
ازسوى دیگر، هرچه احساس نیازمندى ما به خداوند، کمتر باشد و به جاى اتّکا بر قدرت الاهى، به فراوانى جمعیت دل خوش داریم و به فن آورى پیشرفته و کمکهاى خارجى امیدوار باشیم، عنایتها و امدادهاى الاهى نیز در حقّ ما کمتر خواهد بود.
میزان عنایت و مددرسانى الاهى در گرو میزان ارتباط و مددگیرى ما از خدا است. سنّت پابرجا و قطعى خداوند همواره این بوده است که اگر در راه یارى دین حق هرچه داریم در طبق اخلاص نهیم، کمبودهایمان از سوى خداوند رحمان جبران خواهد شد: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ؛(2) اى اهل ایمان! اگر آیین خدا را یارى دهید، شما را یارى مىدهد و گامهایتان را استوار مىدارد. او با هیچ کس خویش و قومى ندارد و براى هیچ کس تضمینى را برعهده نگرفته است؛ امّا سنّت و شیوه همیشگى او این است که هرکه خالصانه به سوى او رود و دین او را یارى کند، یاورى اش را برعهده خواهد گرفت؛ وعدهاى قطعى که هیچ تخلّفى در آن راه ندارد: إِنَّ اللَّهَ لاَ یُخلِفُ المِیعَادَ؛(3) خداوند، هرگز وعده خویش را نقض نخواهد کرد.
هرگز نپنداریم که چون در طول هشت سال دفاع مقدّس، مشمول کمکها و امدادهاى خداوند شده ایم، تا ابد بیمه شده و مصونیت یافته ایم. کار خداوند از روى حکمت و حساب است. هر زمان که رابطه ما با خداوند، چه در مسائل فردى و چه در امور اجتماعى، به ضعف و کاستى بگراید، مددرسانى الهى نیز به ما کاستى مىگیرد و هرگاه که به خود متّکى شویم، به خود واگذار خواهیم شد.
قرآن کریم، حال کسانى را یادآورى مىکند که چون در زندگى فردى و اجتماعى شان، همواره به یاد خدا بودند و عبادت و بندگى او را فراموش نمى کردند و شعایر الهى را در جامعه پابرجا نگه مىداشتند، خدا هم دوستشان داشت و عزّتشان بخشید؛ امّا وقتى حال و رابطه شان را با خداوند تغییر دادند، خداوند هم حال و عزّتشان را تغییر داد:
ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْم حتّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ...؛(1) این به آن دلیل است که خداوند، هرگاه نعمتى را به قومى عطا فرمود، آن را تغییر نمى دهد تا آن هنگام که آن قوم، حال خود را تغییر دهند.
آرى، همانان که عزّتمندان روزگار و نورچشمىهاى پروردگار بودند، چون رابطه شان با خدا به سستى گرایید، اوج نعمت و عزّتشان به حضیض ذلّت و ظلالت وا گرایید:
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا؛(2) از آن قوم خداپرست، جانشینانى بازماندند که نماز را فرو گذاشتند و از شهوات پیروى کردند و زود باشد که به زیان و ذلّت و گمراهى فرو افتند.
این فرمودههاى نورانى قرآن، فقط روایتِ تاریخ نیست؛ بلکه درس عبرتى براى ما است. قرآن از اساس، کتاب تاریخ نگارى یا داستان پردازى نیست؛ بلکه کتاب هدایتگرى و انسان سازى است. درس و پیام آیه پیشین این است که اگر آن سحرخیزىها، آن گریهها و تضرّعها، و آن زیارت عاشوراها و دعاى کمیلها، جاى خود را به تماشاى فیلمهاى آن چنانى و گوش سپارى به ترانههاى کذایى داد؛ اگر آن نمازهاى شورانگیز و آن حضور قلبهاى روح فزا جاى خود را به تباه سازىِ حرمت نماز داد؛ اگر آن خداپرستىها به نفس پرستى بدل شد، به طور قطع، گمراهى و فرو افتادن به منجلاب خوارى و گمراهى را در پى خواهد داشت:
أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ...؛(3) آیا دیدى حال آن کس را که هواى نفس خود را خداى خویش ساخت.
با دانستن این حقایق ژرف قرآنى، دیگر جاى شگفتى نخواهد بود که شاهد باشیم مبارزانى خستگى ناپذیر و شکنجه دیده، در ادامه مسیر حق، در گمراهى و ضدّیت با راه حق فرو غلتند و این است رمز و راز آن دعاى همیشگى ربّیّون که از خداوند، ثبات قدم و توفیق دور ماندن از جاذبهها و شبهات شیطانى را مىطلبند.
از یک سو، شبهه انگیزىهاى شیطانى، دین و ایمانمان را مىرباید و به تردید دچارمان مىکند و فساد در عقیده و ایمان را باعث مىشود، و از سوى دیگر، جاذبههاى فریبنده دنیایى، ارزشها و فضیلتهاى ما را محو مىکند و به فساد و تباهى مبتلایمان مىسازد و فساد در اخلاق و رفتار را باعث مىشود. در چنین حالى، طبق چه ملاکى مىتوان یارى الهى را انتظار کشید؟! بنا بر چه سنّتى و براساس چه حکمتى؟!
اگر فتنه انگیزى و دنیاپرستى در بیشتر افراد جامعهاى رواج یابد، کار به جایى خواهد رسید که حمایت از چنین جامعهاى برخلاف حکمت الهى خواهد بود. ان شاء اللّه به برکت امامان(ع) و در سایه عنایتهاى ویژه حضرت ولىّ عصر(عجّ)، تا هنگامى که پیوندمان با جانشین بر حقّ امام زمان ارواحنافداه محکم است، چنین بلاها و عقوبتهایى برملّت و کشور ما فرود نخواهد آمد.
پی نوشت ها:
مائده (5)، 54.
مائده (5)، 54.
آل عمران (3)، 147.
2محمّد (47)، 7.
آل عمران (3)، 9.
انفال (8)، 53.
مریم (19)، 59.
فرقان (25)، 43.
پایان پیام/
نظر شما