خبرگزاری شبستان: پس از آن که نقش و جایگاه روشنفکران در دوران مشروطه و پس از آن، حکوکت رضاخان را از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی مورد بررسی قراردادیم، خدمت و خیانت روشنفکران در دوران مصدق به طور جدی تر مورد واکاوی قرار می گیرد:
روشنفکران در دهه بیست/ روشنفکران در دهه سی
...این دوره، تا حدود دوران «دکتر مصدّق» و بعد بیست وهشت مرداد 1332 ادامه یافت.22/2/77بعد از بیست وهشت مرداد، از لحاظ نشان دادن انگیزه های یک روشنفکر در مقابل یک دستگاه فاسد، سکوت عجیبی در فضای روشنفکری هست.
خیلی از کسانی که در دهه بیست مورد غضب دستگاه قرار گرفته بودند، در دهه سی به همکاران مطیع دستگاه تبدیل شدند. آل احمد در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران»، از همین روشنفکری دهه سی حرف می زند.
در خدمت و خیانت روشنفکران جلال
آل احمد این کتاب را در سال چهل وسه شروع کرده، که تا سال چهل وهفت ادامه داشت. سال چهل وهفت که آل احمد به مشهد آمد، ما ایشان را دیدیم. به مناسبتی صحبت از این کتاب شد، گفت مدتی است به کاری مشغولم؛ بعد فهمیدیم که از سال چهل وسه مشغول این کتاب بوده است. او از ما در زمینه های خاصی مطالبی می خواست، که فکر می کرد ما از آنها اطلاع داریم. آنجا بود که ما فهمیدیم او این کتاب را می نویسد.
جلال، وقتی اسیر کلیشه روشنفکری بود...
این کتاب بعد از فوتش منتشر شد. یعنی کتابی نبود که در رژیم گذشته اجازه پخش داشته باشد؛ کتاب صددرصد ممنوعی محسوب می شد و امکان نداشت پخش شود. البته در اینجا آل احمد مواضع خیلی خوبی را اتخاذ می کند، اما درعین حال شما می بینید که همین آل احمد معتقد به مذهب و معتقد به سنت های ایرانی و بومی و شدیداً پایبند به این سنت ها و معتقد به زبان و ادب فارسی و بیگانه از غرب و دشمن غرب زدگی؛ باز درباره مسائل روشنفکری، در همان فضای روشنفکری غربی فکر کرده، تأمل کرده، حرف زده و قضاوت نموده است. اینکه می گویم روشنفکری در ایران بیمار متولد شد، معنایش همین است. تا هرجا هم ادامه پیدا کرده، بیماری ادامه پیدا کرده است.
روشنفکری ایرانی
و اما این بیماری چه بود یعنی کجا بروز می کرد؟ این را از زبان آل احمد برای شما ذکر می کنم. آل احمد در مشخصات روشنفکر می گوید یک مشخصات مشخصات عوامانه روشنفکر است او می گوید معنای عوامانه این نیست که عوام روشنفکر را اینگونه تصور می کند بلکه خود روشنفکر هم گاهی همینطور فکر می کند. این خصوصیات سه تاست: اول، مخالفت با مذهب و دین- یعنی روشنفکر لزوماً بایستی با دین مخالف باشد!- دوم، علاقهمندی به سنن غربی و اروپا رفتگی و اینطور چیزها؛ سوم هم درس خواندگی. این دیگر برداشتهای عامیانه از روشنفکری است؛ ممیزات روشنفکر این است. یعنی اگر کسی متدین شد، چنانچه علامهی دهر باشد، اول هنرمند باشد، بزرگترین فیلسوف باشد؛ روشنفکر نیست! بعد میگوید این سه خصوصیتی که برداشت عامیانه و خصوصیات عامیانهی روشنفکری است، در حقیقت سادهشدهی دو خصوصیت دیگری است که با زبان عالمانه یا زبان روشنفکری میشود آنها را بیان کرد. یکی از آن دو خصوصیت، عبارت است از بیاعتنایی به سنتهای بومی و فرهنگ خودی- که این دیگر بحث عوامانه نیست؛ این حتمی است- دیگری، اعتقادی به جهانبینی علمی، رابطهی علمی، دانش و قضا و قدری نبودن اینها؛ مثالهایی هم میزند.
روشنفکری غربی
این در حالی است که در معنای روشنفکری ساخته و پرداختهی فرنگ- که اینها آن را از فرنگ گرفتند و آوردند- به هیچ وجه این مفهوم و این خط و جهت و این معنا نیست؟ یعنی چرا باید یک روشنفکر حتماً به سنتهای بومیش بیاعتنا باشد؛ علت چیست؟ روشنفکری، عبارت است از آن حرکتی، شغلی، کار و وضعی که با فعالیت فکر سر و کار دارد، روشنفکر، کسی است که بیشتر با مغز خودش کار میکند، تا با بازویش؛ با اعصاب خودش کار میکند، تا با عضلاتش؛ این روشنفکراست. لذا در طبقات روشنفکری که سپس در فصلهای بعدی کتابش ذکر میکند، از شاعر و نویسنده و متفکر و امثال اینها شروع میکند، تا به استاد دانشگاه و دانشجو و دبیر و معلم و روزنامهنگار- که آخرین آنها روزنامهنگار و خبرنگار است- میرسد.
روشنفکری غربی/ روشنفکری ایرانی
چرا باید کسی که با تفکر خودش کار میکند، لزوماً به سنتهای زادگاه و کشور و میهن و تاریخ خودش بیگانه باشد، حتّی با آنها دشمن باشد، یا بایستی با مذهب مخالف باشد. پاسخ این سوال در خلال حرفهای خود این مرحوم، یا بعضی حرفهای دیگری که در این زمینهها زده شده، به دست میآید. علت این است که آن روزی که مقولهی روشنفکری - مقولهی «انتلکتوئل»- اول بار در فرانسه به وجود آمد، اوقاتی بود که ملت فرانسه و اروپا از قرون وسطی خارج شده بودند؛ مذهب کلیسایی سیاهِ خشنِ خرافی مسیحیت را پشت سر انداخته و طرد کرده بودند. [مذهبی که ] دانشمند را میکشد، مکتشف و مخترع را محاکمه میکند، تبعید میکند، نابود میکند، کتاب علمی را از بین میبرد. این بدیهی است که یک عده انسانهای فرزانه پیدا شوند و آن مذهبی که این خصوصیات را داشت و از خرافات و حرفهایی که هیچ انسان خردپسندی آن را قبول نمیکند، پر بود، به کناری بیندازند و به کارهای جدید رو بیاورند و دائرةالمعارف جدید فرانسه را بنویسند و کارهای بزرگ علمی را شروع کنند. بدیهی است که اینها طبیعت کارشان پشت کردن به آن مذهب بود. آن وقت روشنفکر مقلد ایرانی در دورهی قاجار، که اول بار مقولهی «انتلکتوئل» را وارد کشور کرد و اسم منورالفکر به آن داد، بعد به روشنفکر با همان خصوصیت ضد مذهبش تبدیل شد، آن را در مقابل اسلام آورد؛ اسلامی که منطقیترین تفکرات، روشنترین معارف، محکمترین استدلالها و شفافترین اخلاقیات را داشت؛ اسلامی که همان وقت در ایران همان کاری را میکرد که روشنفکران غربی میخواستند در غرب انجام بدهند یعنی در برههای از دوران استعمار، روشنفکران غربی، با مردم مناطق استعمارزاده غرب همصدا شدند، مثلاً اگر کشور اسپانیا، کوبا را استعمار کرده بود و ثروت آن جا- شکر کوبا- را در اختیار گرفته بود، ژان پل سارتر فرانسوی از مردم کوبا و از فیدل کاسترو و از چهگوارا، علیه دولت استعماری فرانسه دفاع میکرد و کتاب مینوشت: جنگ شکر در کوبا.
برگرفته از کتاب دغدغه های فرهنگی(شرح مزجی از بیانات محوری مقام معظم رهبری در سال 1373 با استفاده از بیانات معظم له)
پایان پیام/
نظر شما