شبستان:ما در این المپیک بهترین نتیجه را در تاریخ ورزش خود گرفتیم. همه کسانی که مدال گرفتند و شاهکار کردند در این کشور بودند و همین جا کار کردند. حال چگونه است که ما در این بخش خوب هستیم، اما در فوتبالمان حتی رو به جلو هم نرفتهایم. با وضعیت کنونی فوتبال ما، فاصلهمان با کره جنوبی و ژاپن کمکم نوری میشود.
در این جا یک تئوری مطرح میشود که در ورزشهای دسته جمعی که ما ایرانیها نمیتوانیم همکاری کنیم، موفق نیستیم. اما این تئوری از بیخ و بن اشتباه است. مگر ما در یکی، دو سال گذشته در والیبال خوب نبودیم؟ مگر بسکتبال ما به المپیک نرفت؟ یا همین هندبال مگر سوم آسیا نشد؟
المپیک درسهای زیادی برای ما داشت.حتما تفکر و برنامهریزی انجام شده که حاصل کار ورزشکاران ما در المپیک این شده، در حالی که تمام اینها در فوتبال غایب است. کشتی فرنگی یک عاشق و خاک خورده مثل بنا دارد. یا وزنهبرداری که در آن مربیان با عشق کار میکنند، اما در فوتبال عاشقی وجود ندارد و این خیلی مهم است. 55 سال است که در این فوتبال حضور دارم، اما درصد زیادی از افرادی که مدیریت فوتبال دست آنهاست را نمیشناسم. برنامهریزی و هدفگذاری هم بدون عشق راه به جایی نمی برد. عاشقان فوتبال کجا هستند؟ ما این همه آدم تحصیلکرده فوتبالی داریم. یکی از آنها نباید در مدیریت این ورزش باشد؟
وقتی میبینیم که رسول خادم با آن سوابق و تحصیلات چند ماهی است بالای سر تیم کشتی آزاد است، به عنوان یک ایرانی دلمان گرم میشود. اما وقتی افراد بیاثر را در فوتبال میبینیم، به شخصه ضربان قلبم بالا میرود و هول میشوم. همه آنهایی که مدال گرفتند از دل همین جامعه بیرون آمدهاند، اما فقط این فوتبال است که به هیچ جا نمیرسد. فوتبال ما در بخش پایه بسیار ضعیف است. اسم پایه روی آن است یعنی ستون. ستون فوتبال ما لرزان است. واقعا دردمند این فوتبال شدهام. همه چیز این فوتبال دردآور است. تغییر فرد چیزی را در این فوتبال عوض نمیکند. ما یک نگاه تازه نیاز داریم. آقایانی که در فوتبال کار میکنند میگویند من 10 ـ 12 سال است که در فوتبال هستم، اما کسانی که با این ورزش زندگی کردهاند و با فوتبال پیر شدهاند، الان جایی نیستند و اصلا رانده شدهاند.
فوتبال ما به جای کاسبی، عاشقی میخواهد. آن اقلیتی هم که با عشق در فوتبال کار میکنند، زورشان به بقیه نمیرسد. فاصله ما با فوتبال کره و ژاپن کمکم نوری میشود. وقتی کره جنوبی در خانه قطر چهار گل به این تیم میزند و چهار گل دیگر هم نمیزند و ما در ورزشگاه 100 هزار نفری زیر فشار این همه هوادار حتی نمیتوانیم موقعیتی هم روی دروازه قطر خلق کنیم، واقعا چه میتوانیم بگوییم؟
یک مثال دیگر میزنم. وقتی یک بازیکن بزرگ پنالتی را از دست میدهد، خیلی مهم است. باید آن حس را داشته باشید تا بفهمید. یا مثلا من چطور میتوانم حس یک دکتر را وقتی تیغ جراحی را بر بدن بیمار میگذارد درک کنم؟ موضوع همین جاست، چرا در کشتی موفق هستیم و در فوتبال نه؟ چرا که فردی مثل محمد بنا عاشق کشتی است و خاک آن را خورده است. میداند وقتی داور میگوید تشک را پاک کنید، میخواهد فرصتی به کشتیگیر کوبایی بدهد تا مقابل حبیب الله اخلاقی نفسی چاق کند و بنا از این درد میکشد.
فوتبال ما حتی از سه دوره حضور در جام جهانی هیچ درسی نگرفته. فوتبال در دنیا ورزش پر درآمدی است، اما خروجی هم دارد. اینجا خروجی فوتبال چه بوده است؟ آیا به صحنههای بینالمللی رفتیم؟ 40 سال است که به المپیک نرفتهایم. جام جهانی را هم که دو دوره در میان تجربه میکنیم. وقتی جام جهانی برگزار میشود، سه تیم مقام میآورند و 29 تیم دست خالی بر میگردند، اما آنها در واقع دست پر برگشتهاند، چرا که هزاران درس و تجربه از حضور در جام جهانی میگیرند. ما از سه دوره حضورمان در جام جهانی چه درسی گرفتیم؟ جز این که در بازگشت فقط ترور شخصیت کردیم.
این را مطمئن باشید که فوتبال ما با کاسبی به جایی نمیرسد. خیلی باید بیمعرفت باشیم که مقابل این جوانانی که بچههای این آب و خاکند و برای ما افتخار آفرینی کردند، از فوتبال دفاع کنیم. جوانانی که اشک را در چشمانمان جاری کردند و کمک کردند که به جای کابوس، رویا ببینیم. در این نابسامانی فوتبال المپیکیها روحیهمان را سرجایش آوردند.
منبع:ایسنا
پایان پیام/
نظر شما