خبرگزاری شبستان: در دنیای امروز کمتر ملتی است که به مفاخر گذشته خود توجه نکند، زیرا یکی از علایم حیات و زنده بودن ملت ها توجه داشتن به مفاخر گذشته در عرصه های مختلف فلسفی، علمی، فرهنگی، ادبی، سیاسی، اجتماعی و ملی است که این گذشتگان با وجود گذشت روزگار و سیر زمان و وقوع حوادث ناگوار با هزاران خون دل برای آیندگان خود به میراث گذاشتهاند که باید آنرا گرامی و عزیز داشت و بارور ساخت.
تقویم کشور ما، بزرگداشت و روز ولادت و وفات بسیاری از اندیشمندان و دانشمندان کشور را در خود جای داده است. امروز اول شهریورماه است که به پاس بزرگداشت خدمات ابوعلی سینا، ستاره پرفروغ عرصه طب در ایران "روز پزشک" نامیده شده است.
ابن سینا ازجمله اندیشمندان و بزرگان ایران است که در رشته های مختلف علمی سرآمد بوده و در این میان توانایی او در فلسفه و طب از دیگر علوم زبانزدتر است. برخی از کارشناسان فلسفه اسلامی مانند دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی بر این عقیده است که اگر ابن سینا فیلسوف نبود در دیگر رشته ها مانند طب هم نمی توانست موفق باشد. در واقع این فیلسوفان، تخصص ابن سینا در طب و سایر علوم را زیر سایه فلسفه او می دانند.
در جهان اسلام و در میان پزشکان ایرانی، مسلما ابن سینا دارای مقام شامخی است و این مناسبت شایسته ای که روز بزرگداشت ابن سینا روز پزشک نامیده شود تا از مقام طب و پزشکی این اندیشمند برجسته ایرانی و دیگر پزشکان ایران زمین تجلیل شود، اما آنچه که بدیهی است این است که روز دیگری در بزرگداشت مقام فلسفی نابغه شرق وجود ندارد.
انتقاد از بی توجهی به مقام فلسفی او در کنار مرتبت پزشکی
سالهاست که مراکز و پژوهشگاه های فلسفی به مناسبت روز بزرگداشت ابن سینا و روز پزشک همزمان با مراکز پزشکی، مراسم تجلیل از مقام فلسفی ابن سینا را برگزار می کنند و سخنرانان از بی توجهی به مقام علمی و خصوصا فلسفی او انتقاد دارند.
دکتر کریم مجتهدی در این باره می گوید: «به این امر اعتراض دارم که جامعهای که ابن سینا دارد در موقع تجلیل از او، «فلسفه» را در حاشیه قرار میدهند و ایشان را به عنوان طبیب مورد تجلیل قرار میدهند. ابن سینا برای این طبیب حاذقی است که متفکر بزرگی است، طب ابن سینا دائما اشاره به فلسفه دارد، اگر دقت کنید اسم کتاب طب ابن سینا «قانون» و اسم کتاب فلسفه وی، «شفا» است. در مقدمه کتاب قانون گفته میشود کسی که طب میخواند باید فلسفه بداند. طب ابن سینا نیز به فلسفه وی بر میگردد. این جامعیت فلسفه ابن سیناست که میتواند برای ما مفید باشد. در درجه اول، تفکر ابن سینا جامعیت دارد.»
دکتر دینانی هم در این باره معتقد است: «ای کاش ابن سینا علم طبابت نمیدانست برای اینکه به خاطر آگاهی او به علم طب، پادشاهان او را راحت نمیگذاشته و موجب آزار و اذیت او را فراهم میآوردند.» به همین خاطر او آرامش نداشت تا به کارهای فلسفی خود بپردازد.
ابن سینا، مظهر آزاداندیشی در غرب
همگان می دانند که آثار ابن سینا خصوصا آثار فلسفی و پزشکی او در غرب تدریس می شد، اما شاید کمتر به گوش ما رسیده و یا خوانده ایم که ابن سینا در قرن 12 میلادی مظهر آزاداندیشی در غرب بود. در قرن دوازدهم هرکس میخواست آزادانه بیاندیشند خود را به ابن سینا منسوب میکرد به طوری که حتی بسیاری از مخالفان کلیسا افکار خود را در لابهلای افکار و نوشتههای بوعلی جستجو میکردند. ترجمه این آثار تأثیرات ویژهای در اروپا داشت به طوری که گروه زیادی از دانشمندان غربی رسالهنویسی به سبک بوعلی را آغاز کردند.
بی توجهی و کم اقبالی به ابن سینا به دوره معاصر محدود نمی شود. وی در زندگی خود همواره خانه به دوش و از دست نمایندگان و فرستادگان حاکمان، فراری بوده و کمتر آرامشی در زندگی خود داشته است، اما با این وجود با تلاش و کوشش و با حافظه قوی، آثار بسیاری نوشته است و در آفرینش این آثار بدون دسترسی به منابع مختلف دست به نگارش زده است.
دکتر نجفقلی حبیبی، می گوید: روال کار ابن سینا این بوده که به پیشنهاد و درخواست شخصی از علما یا حاکمان کتابی را می نوشته و به او می داده است بدون اینکه نسخه ای برای خود داشته باشد. بنابراین برخی از مهم ترین آثار او که مربوط به دوران تحول فکری اوست در دسترس ما نیست.
حکمت المشرقیین از جمله مهم ترین این آثار است که تنها بخش کوچک و مقدمهای از این کتاب پیدا شده است. «البر و الاسم» و «الانصاف» از دیگر آثار اوست که نشان دهنده فلسفه اشراقی اوست که به دست ما نرسیده است.
موسس فلسفه اشراق نه رییس المشائیون!
از دیگر جفاها به ابن سینا این است که حتی برخی از اساتید و کارشناسان فلسفه اسلامی او را فیلسوفی مشائی می دانند و بنابراین وی را رئیس المشائیون می نامند، در صورتی که مهم ترین اساتید فلسفه اسلامی مانند دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی و دکتر غلامرضا اعوانی، ابن سینا را فیلسوفی اشراقی می دانند و حتی معتقدند او را باید مؤسس فلسفه اشراق دانست.
همان طور که گفته شد ابن سینا در برخی از آثارش فلسفه اشراق را بیان کرده و آن را فلسفه خواص دانسته است که اگرچه کاملا به دست ما نرسیده است اما جهت گیری او در برخی از آثارش خصوصا نماط نهم و دهم اشارات و رسائل رمزی نشان می دهد که او در مسیر یک حکمت الهی ناب است.
مشاء فلسفه مورد قبول من نیست...
ابن سینا برای نخستین بار در اول کتاب شفا، حکمت المشرقیین را مطرح و تصریح و تأکید میکند که آنچه را در این کتاب مینویسم، از روش مشائیان پیروی کردم، اما فلسفهای که مورد قبول من باشد نیست و کسی که بخواهد به فلسفه دقیق که مورد توجه و قبول من است، آشنا شود به کتاب حکمت المشرقیین مراجعه کند.
وی در مقدمه حکمت المشرقیین میگوید آدمهای بسیار متعصبی هستند که هیچ افق فکر و دید ندارند و مسائل فلسفی را به صورت تقلیدی یاد گرفتند و دارای قوه انتقاد نیستند و اگر کسی کوچک ترین مخالفتی کند، نهایت تعصب ورزی و خامی را به خرج میدهند، اینها مشائیان زمان ما هستند. در جوانی از اینها خیلی پشتیبانی میکردم، ولی آنچه را که فلسفه مورد قبول من باشد، را در این کتاب مینویسم.
به هر حال منظور ما از نگارش این چند سطر، توجه به بعد فلسفی و مقام فلسفی ابن سینا است که به نظر می رسد زیر سایه مقام پزشکی او قرار گرفته و آنچنان که باید دیده نمی شود.
پایان پیام/
نظر شما