خبرگزاری شبستان: یازدهم سپتامبر سال 2001 یاد آور حادثه تلخی بود که در آن چهار هواپیمای مسافری –تجاری مورد هواپیما ربایی قرار گرفتند وپس از اصابت با برج های دوقلو تجارت جهانی شهر نیورک، ساختمان پنتاگون (آرلینگتون) وسقوط در ایالت پنسیلوانیا بیش از 2990 تن جان باختند. به ظاهر گروهک القاعده مسئول این فجایع غیر انسانی معرفی شد، اما آن چیز که هنوز برای بسیاری در حاله ای از ابهام است و بیشتر خاصیت راز گونه دارد، پیشینه ها وزمینه های این حادثه است که در پی آن تاریخ ایالات متحده آمریکا را تغییر داده است. بررسی ریشه ها وابعاد این حادثه آنقدر اذهان عمومی دنیا را مشغول خود کرد که بسیاری آن را تاثیربرانگیز ترین حادثه قرن بیست ویکم نامیدند، البته بسیاری از اکتیویتیست های سیاسی و دانشمندان حوزه بین الملل نیز این حادثه را شروع نظام تک قطبی به رهبری آمریکا دانستند زیرا مهمترین مخاطرات منافع ملی آمریکا به بهانه این حادثه از بین خواهند رفت. در زیر تلاش داریم این زمینه ها وپیشینه ها را مورد بررسی قرار دهیم و همچنین با کندوکاو در فرضیه های مطروحه راهبرد ها واهداف پس از آن را مورد خوانش بگذاریم:
شرح حادثه و وقایع اسف بار یازدهم سپتامبر که در آن بسیاری از شهروندان غیر نطامی آمریکا جان خودرا از دست دادند از هیچ کس پوشیده نیست، علاوه برآن تصدیق تمامی کشور های دنیا مبنی بر غیر انسانی بودن این واقعه وابراز همدردی با مردم آمریکا، چشمگیر بود، جمهوری اسلامی ایران نیزبه نوبه خود در زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی مراتب تاسف و همدردی از این واقعه را به جامعه بین المللی و مردم آمریکا منتقل کرد. البته تنها کشوری که بعد ازاین حادثه پیامی ارایه نکرد عراق بود که این حادثه را میوه تلخ جنایات ضد بشری امریکا نامید، در پی آن طالبان و وگروهک القاعده به رهبری بن لادن، ایمن الظواهری وفضل الرحمان این حادثه را عرصه چالش بین المللی مسلمانان با آمریکا معرفی وطی بیانیه ای کشتن هر آمریکایی در هر نقطه از جهان را واجب دانستند.
گروهک القاعده به رهبری بن لادن از سال 1996 چهره ای تبلیغاتی پیداکرد و بسیاری از دپارتمان های علمی و رسانه ای آنرا مصداق اصلی بنیادگرایی سیاسی ودینی میدانستند. گزارش ها حاکی از آن است اولین حملات تروریستی این گروهک در سال های 97و98 با بمب گذاری در چند سفارت خانه ی امریکا شروع شد وپس از آن شیخ محمد یکی از اعضای القاعده طرح انتحاری هواپیماربایی را به اسامه بن لادن ارایه کرد که مورد مخالفت قرار گرفت. بعد از آن بن لادن دستور به اعلام حمایت از این طرح کرد و هزینه های آن را بالغ بر500 هزار دلار برآورد کرد ولیکن در این میان منبع مالی این طرح مبهم است. پس از این واقعه القاعده حملات نظامی خود را در افغانستان ادامه داد و طرح ترور بسیاری از مقامات ارشد دولت وارتش این کشور را عملیاتی کرد.
دولت فدرال امریکا و مجلس سنای ان کشور جنگ رسانه ای وفضاسازی تبلیغاتی خود را مبنی بر تحریکات نظامی وامنیتی ضد منافع ملی و موجودیت امریکا از سال 1996 دنبال کرد و با شانتاژ هایی از قبیل تسریع طرح حملات نظامی به مرزهای خاکی اش سعی در آمادگی اذهان عمومی از توطئه های احتمالی در آینده داشت. واقعه 11سپتامبر به نوبه خود این پیش بینی ها را به عرصه عمل رساند وبعد ازآن شاهد دخالت مستقیم ایالات متحده آمریکا در منطقه خاورمیانه به بهانه مبارزه با تروریسم بودیم. این دخالت ها در طرح امنیت وصلح جهانی و همچنین مبارزه با تروریسم و دولت های دیکتاتوری که پایگاه اصلی تروریسم معرفی میشدند آغاز شد.
حادثه 11سپتامبر نقطه عطف سیاست های بعدی آمریکا در منطقه خاورمیانه بود، در واقع این حادثه شروع کننده طرح دولت نومحافظه کارجرج دبلیو بوش در منطقه خاورمیانه بود، این طرح که به عنوان برنامه هدفمند وطولانی مدت نظم نوین در خاورمیانه بزرگ شناخته شده است، در پی مبارزه با تروریسم جهانی شروع به کار کرد و اولین اقدام خود رامعطوف به اشغال سرزمینی افغانستان و مبارزه با طالبان و شبکه القاعده کرد، به طور کلی حزب جمهوری خواه آمریکا درپی تزاید منافع ملی در منطقه خاورمیانه بود. بسیاری این طرح را بانام ویلسونیسم در چکمه یاد آور میشوند که در آن آرمان های ویلسون در تعمیم صلح وامنیت جهانی خود را با ابزار نظامی وجنگ محقق میکند. بعدازآن وجود دولت های مستبد و دیکتاتور به عنوان پایگاه اصلی بنیادگرایی و طالبانیسم مورد تقبیح و نشر و بسط گوهر های دمکراتیک در این دولت ها ترسیم شد. ولیکن همانطور که می دانیم سیاست های کلان ایالات متحده امریکا بعد از فروپاشی شوروی سهم خواهی وحمایت مستقیم از دیکتاتورهای منطقه بود واین هدف نیز با کارکردهای متناقض آمریکایی در چشم انداز خاورمیانه بزرگ قابل تجمیع نیست.
بعد از این واقعه افکار عمومی آمریکا ظرفیت پذیرش این توطئه علیه کشورشان را نداشتند، چندی نگذشت که مردم آمریکا وخانواده های قربانیان در اولین سالگرد این حادثه با تجمع در مقابل کاخ سفید خواستار شفاف سازی و پاسخگویی هزار سوال تودر تو ی خویش ازین واقعه شدند، در پی آن نشریات و مجلات آمریکایی این حادثه را یک حادثه از پیش تعریف شده برای توجیه ورود نظامی آمریکا به منطقه خاورمیانه دانستند و به طور کلی تمامی این فرضیات حول محور تئوری توطئه بازگو شد. این فرضیه بنیان خود را بر توطئه سازی و دشمن هراسی داخلی برای توجیه سیاست ها وراهبرد ها ی خارجی و ضمایم آن میداند. طرفداران این فرضیه دلایلی از قبیل صوری بودن حوادث 11سپتامبر و عدم جدیت در پیگیری پرونده های متهمان ویا عدم جلوگیری تعمدی مسئولین امنیتی اقامه میکردند. و در ادامه به شواهدی پرداختند که موید این فرضیه است، از جمله می توان به شواهدی اشاره کرد که خرابی ساختمان پنتاگون را ناشی از بمب گذاری یا سامانه موشکی میداند زیرا حفره ایجاد شده در مرکز این ساختمان به اندازه یک هواپیما بویینگ نیست همچنین بر خی نیز خرابی یکی از این برج ها را در اثر انفجار کنترل شده در طبقات پایین می داند.
پیگیری سیاست های استراتژیک آمریکا ومبادرت در اشغال نظامی کشور افغانستان وعراق این فرضیه تئوری توطئه را تقویت میکند، همچنین برداشت از منابع زیر زمینی این کشور ها وتزریق ان در تولید داخلی این کشور وافزون برآن عدم نقشه وبرنامه ژئو استراتژیک در از بین بردن پایگاه های بن لادن نیز در طول این چند سال حضور، مزید بر دلایل بالاست.
اگرنیم نگاهی به تاریخ ورود آمریکا در صحنه بین الملل تا کنون بیاندازیم و راهبرد های استراتژیک این کشور واهداف کوتاه مدت وبلند مدت ان را بررسی کنیم، خواهیم دریافت این کشور علی رغم منویات و اهداف ظاهری خود که عمومآ بشردوستانه وحافظ صلح وامنیت پایدار انسانی تلقی میشود، به دنبال افزایش یا نمایش قدرت یا حفظ استیلای خود برکشور های دنیاست، مهمترین مصداق برای این مورد جنگ سرد وخطر نفوذ کمونیسم دربین کشورهاست که تمامی سیاست ها و راهبرد های استراتژیک و پسا استراتژیک آمریکا در جهت همین مورد تعریف میشد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1990 و استقرار نظام هژمونیک به سرکردگی آمریکا و تلقی پلیس بین المللی و قوه قاهره از آن شاهد رکود نمایش قدرت از جانب آمریکا بودیم. علی الاصول این کشور باید به دنبال معاضدتی بین المللی می بود تا بتواند در سایه آن قدرت خود را به صورت یک قدرت فراملی وهژمونیک بازتولید کند. از طرفی رشد تفکرات ضد امپریالیستی و ضد استکباری در منطقه خاورمیانه سبب ساز موج ناملایمتی و ناهمگونی با این قدرت هژمون شد. این تفکرات و عقاید در بستر کشورهایی صورت گرفت که در طول تاریخ شاهد زعامت مستقیم یا غیر مستقیم قدرت هایی بزرگ بر سرنوشت خویش بودند. علاوه براین ریشه بسیاری از این تفکرات نیز برخلاف جهان بینی ترویج شده از سوی آمریکا بود که اصولا خودرا موظف به نگهداری وحفظ بنیاد های اصیل دینی از طریق رویارویی با موج مدرنیسم ولیبرال دمکراسی می دانست و عموما به شکل گروهک های تروریستی از قبیل طالبانیسم متولد شد، البته نکته ای که هنوز بسیار مبهم است چگونگی ورود شبکه ای تروریستی با ظرفیت ها وپنانسیل بالا در منطقه و دنیا است و همیشه این نکته جای خالی حمایت کننده ای از بیرون را خالی میگذارد.
همانطور که ذکر شد تمامی سیاست ها وراهبرد های استراتژیک آمریکا با زایش تهدید امنیتی ای بزرگ به اسم طالبانیسم والقاعده مورد چرخش قرار گرفت و سیاست های نظامی واستیلای یک جانبه نظامی وامنیتی جای افزایش قدرت اقتصادی و استیلای وابستگی کشور های در حال توسعه به عنوان پیرامون گرفت. واین تهدید امنیتی بهانه ای برای دخالت مستقیم در بسیاری از کشور های خاورمیانه شد و به تبع آن استراتژی بلند مدتی ترسیم شد که در آن سامان دادن به کشور های خاورمیانه همسو با منافع ملی آمریکا، از میان برداشتن تهدید هایی از قبیل ایران و اجرای صلح و امنیتی پایدار بوسیله ریشه کن کردن تروریسم دغدغه اصلی تلقی می شد.
بسیاری بر این باورند کشوری همچون آمریکا همیشه بایک برنامه ریزی بلند مدت در پی تعریض و پیگیری مداوم منافع خویش بوده است، حتی اگر بسیاری از شعارها، راهبرد ها وکارویژه هایش دچار تغییر وتطور شود ولیکن انچه که باقی است ماهیت و بن مایه آن برنامه هاست. از همین زاویه دید، آمریکا در پس پرده 11سپتامبر و مبارزه با بنیادگرایی در پی حفظ وضعیت موجود بین الملل وادامه سلطه وهژمونی خویش بود علاوه برآن به طور حتم نیم نگاهی به ظرفیت ها و منابع عظیم اقتصادی ومالی خاورمیانه داشته است وهمچنین این منابع را بسیار مفید فایده برای اهداف بلند مدت خویش دانسته است. موید آن نیز سربرآوردن کنسرسیوم های عظیم نفتی در عراق و منطقه خلیج فارس می باشد.
آنچه که مسلم است عدم توفیق آمریکا در منطقه می باشد و اگر قرار است فرصت های پیش روی آن درخاورمیانه لحاظ شود، به تبع آن باید هزینه ها و احتساب توفیق یا عدم توفیق این کشور نیز تطبیق داده شود. هزینه های هنگفت نظامی، کاهش مشروعیت و عقب نشیینی افکار عمومی شهروندان این کشور ومرد م دنیا از تحمیل جنگ وفشار های روحی و روانی وعلاوه برآن افزایش موج امریکا ستیزی در بسیاری از کشور های خاورمیانه است. هر ساله مردم امریکا باتجمع در میادین اصلی شهرها و تجمع در مقابل کاخ سفید خواستار پایان جنگ افروزی های کشورشان در سرتاسر دنیا می شوند و هم زمان با این بسیاری نیز هزینه های هنگفت نظامی در پی این سیاست ها را منافی منافع ملی مردم آمریکا می دانند.
در پایان باید افزود گزارش ها و نظر سنجی هاحاکی از آن است یازدهم سپتامبر امسال باید پایانی بر آغاز نافرجام سیاست های جنگ طلبانه دولت مردان آمریکا در بیرون از خاک این کشور باشد واین موضوع نیز خود به عنوان فاکتوری تبایغاتی در آستانه انتخابات مورد پذیرش یارد کاتدیداها قرار می گیرد.
پایان پیام/
یازده سپتامبر 2001 به عنوان نقطه ی عطفی درتاریخ و سیاست خارجی آمریکا شناخته میشود، آنچه که در جهان امروز مورد مناقشه است هزینه ها و فرصت های شروعی تازه برای تاریخ آمریکا پس از این واقعه است.
کد خبر 172097
نظر شما