خبرگزاری شبستان: ولایت فقیه مفهومی است که اسلامی بودن یک حکومت و حرکت کردن جامعه در مسیر قرآن و عترت (ع) با آن معنا می یابد. ضرورت واکاوی این مفهوم که از دوران غیبت امام عصر (عج) بروز و ظهور یافته و امروز تنها در نظام اسلامی ایران تجلی حقیقی دارد در سلسله مباحثی از زبان آیت الله مصباح یزدی مطرح می شود.
در مطلب پیش به این مساله اشاره شد که عده ای بر این باور هستند که باید در زمان غیبت امام معصوم، هرچه اقرب به نظر و رفتار او استف تحقق بیابد، اما این دو راه دارد: یکی اینکه یک نفر در رأس حکومت قرار بگیرد و او حکم صادر کند و دیگر اینکه شورایی برای این کار تعیین بشود. چند نفر بنشینند با هم در هر مسألهای فکر کنند و نظر بدهند. که در نوشتار ذیل نقد این نظریه به بحث و بررسی گذاشته می شود.
این به عنوان یک شبهه مطرح است. آیا ما میتوانیم از نظر اسلامی این احتمال را به کرسی بنشانیم،؛ بپذیریم و یا حتی ترجیح بدهیم بر اینکه رهبر و ولیفقیه یک شخص معین باشد؟ درباره این پرسش، یک وقت ما از راه دلیل عقلی ـ همینطور که تا به حال مشی کردیم ـ میخواهیم مطلبی را اثبات کنیم، و یک وقت از راه ادله نقلی و استناد به نصوصی که درباره ولایتفقیه است.
معروف ترین حاکمان تاریخ نیز فردی حکومت کرده اند
در مسایل اجتماعی بهویژه وقتی از مصلحت تام تنزل کردیم و بنا شد به اقرب موارد اکتفا کنیم، دیگر مسأله امکان عقلی و چیزهایی از این قبیل که در مباحث فلسفی مطرح میشود، مطرح نیست. در اینجا بحث از امکان وقوعی و عقلایی آن در خارج است. در اینباره باید گفت: از آنچه از تاریخ بشر در باب حکومت و سیاست به یاد داریم. آنچه ادله شرعی از قرآن و سنت و حتی کتابهای آسمانی دیگر برای ما حکایت میکند، و آنچه در طول تاریخ 1400 ساله مسلمین و بهویژه شیعیان مشاهده میکنیم، تا به حال کسی احتمال این معنا را هم نداده است. هیچ پیغمبری هم با مجموعهای از پیغمبران دیگر حکومت نکرده است. معروفترین حاکمانی که از پیغمبران داریم حضرت سلیمان و حضرت داوود هستند. اینها به تنهایی حکومت میکردند: «یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ...»(1)؛ هیچجا نداریم که چند نفر بنشینید با همدیگر مشورت و حکومت کنند؛ حتی یک مورد در ادیان آسمانی و در دوران اسلامی از ائمه اطهار (ع)، از فقهای بعدی سراغ نداریم و حتی سراغ نداریم که کسی از میان فقهایی که حرفشان قابل اعتنا باشد، این احتمال را داده باشند. در هیچ کتاب فقهی از کتابهای بزرگانی که تا بهحال نوشته شده ـ؛ غیر از آنچه در این زمانها نوشته میشود و مشوب به افکار غربزده است ـ در کتابهای فقهی سنتی ما هیچجا سراغ نداریم که کسی چنین احتمالی داده باشد.
بنابر مباحث فقهی و طلبگی، اصل در حکومت، اصل عدم تسلط کسی بر کسی است و مسلم این است که همیشه حاکمیت یک فرد مورد قبول بوده است. غیر از پیغمبر (ص) و ائمهاطهار (ع) بنای مسلمین و سیره عقلا و سیره متشرعه بر این بوده است که برای امور حکومتی به یک نفر مراجعه میکردند، نه به یک مجموعهای.
از این رو کجاها سراغ دارید که چند صاحبنظر با هم در یک موضوع تخصصی نه بدیهیات، چون در بدیهیات همه مردم اتفاق دارند، دور هم بنشینند و اتفاقنظر پیدا کنند؟
علاوه بر این در مسائل حکومتی گاهی مواردی پیش میآید که باید یک تصمیم قاطع سریع گرفت و این تصمیم سرنوشتسازی است که اگر بر عهده مردم گذاشته شود، نظرشان با هم اختلاف پیدا میکند و مصلحت مسلمین از میان میرود. مواردی پیش میآید که حتی اگر در آن خطا رخ دهد اولی است از اینکه در آن تاخیر بشود، و مسایل حکومتی گاهی اینطوری است.
یکی از اسرار ضرورت حکومت این است که برای تحقق مصالح جامعه، در موارد اضطراری باید کسی تصمیم قاطع عاجل بگیرد و اگر چنین کسی نباشد مصلحت جامعه تفویت میشود. نمونههای بارز آن در جنگ است. تصمیمی که امام (ره) برای صلح و خاتمه جنگ گرفتند، دربارهاش نظرهای بسیار مختلفی بود، یا شب 22 بهمن که امام دستور دادند که مردم به خیابانها بریزند. در آن روز احدی از کسانی که ما از سیاستمداران، روحانیان و از علما میشناسیم با نظر ایشان موافق نبود، ولی اگر این کار هم نشده بود انقلاب به جایی نمیرسید.
حتی در حکومت شوروی هم سخن یک نفر معتبرتر بود
در مسایل حکومتی و اجتماعی گاهی مواردی هست که باید یک تصمیم سریع قاطع گرفت. آنجا نشستن برای اینکه دیگران بیایند مشورت کنیم بعد هم از اکثریت نظر بگیریم، کار را به تأخیر می اندازد. علاوه بر این در عالم یک حکومت شورایی تشکیل شد ـآن هم عملا در این طور مسایل شورایی نبودـ که حکومت شوروی بود که در هیئت حاکمه آن در قانون پیشبینی شده بود که چند نفر باید با هم تصمیم بگیرند. هیئت رئیسه داشت اما همانجا هم یک صدر هیئت رئیسهای بود که در موارد اختلافنظر، سخن او معتبر بود و بالاخره تصمیم گیرنده یک نفر بود.
مشورت رهبری یا شورای رهبری؟
ما در اسلام مشورت هم داریم. حتی خود معصومین (ع) هم مشورت میکردند. خدا هم به آنها میفرماید: «...وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ...»(2)؛ اما مصلحت، غیر از تصمیمگیری است بعد از «وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ»؛ میفرماید: «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ»؛ «عزمتَ»، نمیفرماید «عزمتم». بعد از مشورتها باید یک نفر تصمیمگیرنده باشد تا مردم بدانند سروکارشان با کیست. در غیر این صورت مصالح مسلمین در معرض نابودی قرار میگیرد و هیچ دلیلی بر جواز آن نیست. آنچه ما در اسلام،؛ از نصوص، از سیره انبیا و ائمه (ع) و از سیره فقها داریم همهجا ولایت، قائم به یک شخص بوده است. از نظر وقوع خارجی هم آنچه را در حکومتهای دنیا سراغ داریم نهایتا تصمیمگیرنده یک نفر بوده است.
من کسی را متهم نمیکنم، اما جا دارد که درباره انگیزه طرح این سؤال با توجه به این زمینهها ـ که نه در عالم و نه در اسلام چنین چیزی سابقه دارد نه در هیچ دینی از ادیان عالم چنین چیزی سابقه داردـ دقت کنیم و احتمال بدهیم که یک دست ناصالحی در کار باشد و انگیزه این نظریه، تضعیف اصل حکومت اسلامی یا ولایتفقیه باشد. باید بدانیم پشت این دست، دست شیطان در کار است برای تضعیف این نظام مقدسی که دنیا مقابل آن زانو زده است. چون همه به این نتیجه رسیدهاند که تا این نظام با همین شکل و با قدرت یک نفر ولیفقیه کار میکند آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.
شایان ذکر است، مطالب مرتبط با ولایت فقیه از لسان آیت الله مصباح یزدی به صورت هفتگی در سرویس اندیشه خبرگزاری شبستان منتشر می شود و علاقه مندان به این بحث می توانند با جستجوی موضوعی از طریق واژه ولایت فقیه در این سرویس سلسله مطالب مرتبط با این موضوع را دنبال کنند.
پی نوشت ها:
1- ص،؛ 26
2- آلعمران، 159
ادامه دارد/
نظر شما