ترتیب داستان آدم و فرشتگان و شیطان در قرآن چگونه است؟

ابلیس پس از طرد از مقام قدس از کرده خویش پشیمان نگشت بلکه بعکس، برای انحراف بشر از راه سعادت از خداوند متعال تقاضای مهلت تا روز حشر را کرد..

 

 

به گزارش خبرگزاری شبستان، با تامل درآیات قرآن کریم و بررسی داستان حضرت آدم و فرشتگان و ابلیس، می توان ترتیب داستان را اینگونه بیان کرد:

1. خبر دادن خداوند متعال از قرار دادن خلیفه خود بر روی زمین

قرآن کریم در سورۀ بقره می فرماید:« وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَة»؛[1]به خاطر بیاور هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روى زمین، جانشینى [نماینده‏اى‏] قرار خواهم داد.

این آیه سخنی از ماهیت این خلیفه بیان نمی دارد، اما در سورۀ حجر ماهیت خلیفۀ خود را مشخص می سازد که او انسان است که خلق شده از گل خشکیده و بد بویی است:«وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون»؛[2] به خاطر بیاور هنگامى که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گل خشکیده‏اى که از گل بدبویى گرفته شده، مى‏آفرینم.

2. سوال واستفهام ملائکه نسبت به انتخاب آدم

هنگامی که خداوند متعال خبر از خلق نمودن خلیفۀ خود بر روی زمین داد، ملائکه(با توجه به خلقت مادی او و جایگاهش که در عالم ماده است، واینکه چنین موجودی خالی از خشم و غضب نخواهد بود) سؤال نمودند که پروردگارا!آیا کسی را جانشین خود بر می گزینی که اهل فساد و خونریزی است؟ در حالی که خلیفه تو باید اهل تسبیح و تقدیس باشد و چنین ویژگی ای در ما وجود دارد:«قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ»؛فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا کسى را در آن قرار مى‏دهى که فساد و خونریزى کند؟! ما تسبیح و حمد تو را بجا مى‏آوریم، و تو را تقدیس مى‏کنیم».که خداوند متعال در پاسخ آنها فرمود: قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون؛ من حقایقى را مى‏دانم که شما نمى‏دانید».

3. آفرینش آدم و دمیده روح در او وصدور دستور سجده بر آدم

قرآن کریم در این رابطه می فرماید:

«فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ...»؛[3] هنگامى که کار آن را به پایان رساندم، و از روح خود در او دمیدم، همگى براى او سجده کنید.

که بعد از آفرینش آدم علیه السلام و دستور به سجده بر او همۀ ملائکه به سجده افتادند:
«فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُون... »؛[4] در آن هنگام همه فرشتگان سجده کردند.

4. استکبار ابلیس و عدم سجده برآدم

قرآن کریم در آیاتی در این رابطه می فرماید:

الف) «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبى‏ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِین»؛[5]و (یاد کن) هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده و خضوع کنید!» همگى سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانى و تکبرش) از کافران شد.

ب) «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ قالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِینا»؛[6] (به یاد آورید) زمانى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده کنید!» آنها همگى سجده کردند، جز ابلیس که گفت: آیا براى کسى سجده کنم که او را از خاک آفریده‏اى؟».

ج) «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّه»؛[7] به یاد آرید زمانى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده کنید!» آنها همگى سجده کردند جز ابلیس- که از جن بود- و از فرمان پروردگارش بیرون شد.

ه) « وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبى»؛[8] و به یاد آور هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده کنید!» همگى سجده کردند جز ابلیس که سرباز زد (و سجده نکرد)!

و) «وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ لَمْ یَکُنْ مِنَ السَّاجِدِین»؛[9] ما شما را آفریدیم سپس صورت بندى کردیم بعد به فرشتگان گفتیم: «براى آدم خضوع کنید!» آنها همه سجده کردند جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود.
ز) «قالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون»[10].حجر/33،ص:264. گفت من هرگز براى بشرى که او را از خاک خشکیده‏اى که از گل بدبویى گرفته شده است آفریده‏اى سجده نخواهم کرد!

5- و طرد شدن شیطان از مقام قدس

ابلیس هم تمرد نمود و هم تفاخر و استکبار نمود، که نتیجه آن اخراج از آن مقام و منزلت بود، قرآن کریم درآیاتی در این رابطه می فرماید:

الف) «قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیها فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِین»؛[11]فرمود: از آن (مقام و مرتبه‏ات) فرود آى! تو حقّ ندارى در آن (مقام و مرتبه) تکبّر کنى! بیرون رو، که تو از افراد پست و کوچکى.

ب) «فاهبط منها فما یکون لک ان تتکبر فیها. اعراف/13»؛[12]فرمود: از صف آنها [فرشتگان‏] بیرون رو، که رانده‏شده‏اى (از درگاه ما!).

ج) «قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجِیمٌ ؛ وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلى‏ یَوْمِ الدِّین»؛[13]فرمود: از آسمانها (و صفوف ملائکه) خارج شو، که تو رانده درگاه منى.

6. مهلت خواستن شیطان و قسم او بر اغوای انسانها

ابلیس پس از طرد از مقام قدس از کرده خویش پشیمان نگشت بلکه بعکس، برای انحراف بشر از راه سعادت از خداوند متعال تقاضای مهلت تا روز حشر را نمود، که خداوند متعال با خواسته او نه تاروز قیامت بلکه تا روز وقت معلوم موافقت نمود:

«قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛ قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ ؛ إِلى‏ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ؛ قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ؛ إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِین»؛[14] گفت: «پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من (نعمتهاى مادّى را) در زمین در نظر آنها زینت مى‏دهم، و همگى را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان مخلصت را.
«قالَ أَ رَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلاَّ قَلِیلا»؛[15] (سپس) گفت: «به من بگو، این کسى را که بر من برترى داده‏اى (به چه دلیل بوده است؟) اگر مرا تا روز قیامت زنده بگذارى، همه فرزندانش را، جز عده کمى، گمراه و ریشه‏کن خواهم ساخت!

7. تعلیم اسما به آدم و عرضه اسماء به ملائکه وعجز آنان از حقیقت آن

«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ؛ قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیم»؛[16]سپس علم اسماء [علم اسرار آفرینش و نامگذارى موجودات‏] را همگى به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست مى‏گویید، اسامى اینها را به من خبر دهید!

خداوند متعال حقیقت تمامی اسماء را به آدم علیه السلام آموخت و آن اسماء را بر فرشتگان عرضه نمود(نه اینکه تعلیم بنماید)، سپس به آنان فرمود از این اسماء گزارش دهید که آنان از فهم آن عاجز ماندند و عرضه داشتند:«قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ؛[17] فرشتگان عرض کردند: منزهى تو! ما چیزى جز آنچه به ما تعلیم داده‏اى، نمى‏دانیم تو دانا و حکیمى.

8. گزارش آدم علیه السلام از حقیقت اسماء

بعد از عجز فرشتگان از گزارش از حقیقت اسماء، خداوند متعال به آدم علیه السلام امر نمود که او گزارشی از آن حقائق بدهد تا آنان به حکمت انتخاب او به عنوان خلافت الهی واقف گردند:«قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ»؛[18]فرمود: اى آدم! آنان را از نام‏هاى اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نام‏هاى اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمان‏ها و زمین را مى‏دانم و از آنچه آشکار مى‏کنید و پوشیده مى‏داشتید آگاهم؟

9. اسکان آدم در بهشت برزخی و تحذیر او از فریب شیطان
الف) «وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ»؛[19] و گفتیم: اى آدم! تو و همسرت در بهشت جاى گیرید و از (نعمت‏هاى) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید.

ب) «فَقُلْنا یا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَ لِزَوْجِکَ فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى»؛[20] گفتیم: اى آدم! این (ابلیس) دشمن تو و دشمن همسر توست، مبادا شما را از بهشت بیرون براند که در سختى افتى.

10.فریب خوردن آدم توسط ابلیس

الف)«فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فِیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حِین»؛[21] پس شیطان موجب لغزش آنها از بهشت شد و آنان را از آنچه در آن بودند، بیرون کرد. و (در این هنگام) به آنها گفتیم: «همگى (به زمین) فرود آیید! در حالى که بعضى دشمن دیگرى خواهید بود. و براى شما در زمین، تا مدت معینى قرارگاه و وسیله بهره بردارى خواهد بود.

ب)«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ؛ وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ؛ فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَکُما عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَکُما إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُما عَدُوٌّ مُبِینٌ»؛[22] سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشکار سازد و گفت: «پروردگارتان شما را از این درخت نهى نکرده مگر بخاطر اینکه (اگر از آن بخورید،) فرشته خواهید شد، یا جاودانه (در بهشت) خواهید ماند! و براى آنها سوگند یاد کرد که من براى شما از خیرخواهانم. و به این ترتیب، آنها را با فریب (از مقامشان) فرودآورد. و هنگامى که از آن درخت چشیدند، اندامشان [عورتشان‏] بر آنها آشکار شد و شروع کردند به قرار دادن برگهاى (درختان) بهشتى بر خود، تا آن را بپوشانند. و پروردگارشان آنها را نداد داد که: «آیا شما را از آن درخت نهى نکردم؟! و نگفتم که شیطان براى شما دشمن آشکارى است؟

ج)«فَقُلْنا یا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَ لِزَوْجِکَ فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقی؛ إِنَّ لَکَ أَلاَّ تَجُوعَ فِیها وَ لا تَعْرى‏؛ وَ أَنَّکَ لا تَظْمَؤُا فِیها وَ لا تَضْحى‏؛ فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلى‏؛ فَأَکَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‏»؛[23] پس گفتیم: «اى آدم! این (ابلیس) دشمن تو و (دشمن) همسر توست! مبادا شما را از بهشت بیرون کند که به زحمت و رنج خواهى افتاد! (امّا تو در بهشت راحت هستى! و مزیّتش) براى تو این است که در آن گرسنه و برهنه نخواهى شد، و در آن تشنه نمى‏شوى، و حرارت آفتاب آزارت نمى‏دهد!. ولى شیطان او را وسوسه کرد و گفت: «اى آدم! آیا مى‏خواهى تو را به درخت زندگى جاوید، و ملکى بى‏زوال راهنمایى کنم؟!سرانجام هر دو از آن خوردند، (و لباس بهشتیشان فرو ریخت،) و عورتشان آشکار گشت و براى پوشاندن خود، از برگهاى (درختان) بهشتى جامه دوختند! (آرى) آدم پروردگارش را نافرمانى کرد، و از پاداش او محروم شد!

11. توبه آدم و تلقی کلمات و پذیرش توبه او

الف) «وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حِینٍ.فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ؛ قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ»؛[24] و (در این هنگام) به آنها گفتیم: «همگى (به زمین) فرود آیید! در حالى که بعضى دشمن دیگرى خواهید بود. و براى شما در زمین، تا مدت معینى قرارگاه و وسیله بهره بردارى خواهد بود. گفتیم: «همگى از آن، فرود آیید! هر گاه هدایتى از طرف من براى شما آمد، کسانى که از آن پیروى کنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین شوند.
نکته: اینکه توبه میانه این دو امر به هبوط واسطه شده، اشعار بر این معنا دارد، که توبه وقتى از آدم و همسرش سر زده، که هنوز از بهشت جدا نشده بودند، هر چند که در بهشت هم نبوده، و موقعیت قبلى را نداشته‏اند. و این اشعار را نیز دارد، که نداى (وَ ناداهُما رَبُّهُما: أَ لَمْ أَنْهَکُما عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ؟[25]

پروردگارشان ندایشان داد: که مگر شما را از این درخت نهى نکردم؟ الخ بعد از نهى (لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ) الخ، بوده که در اولى اشاره را با لفظ (تلکما) آورد، که مخصوص اشاره به دور است، و در دومى که قبل از اولى واقع شده، این اشاره با لفظ (هذا) آمده، که مخصوص اشاره به نزدیک است، در اولى کلمه (نادى ندا کرد) آمده، که باز مخصوص دور است، و در دومى کلمه (قال) که مخصوص نزدیک است بکار رفته است.

ب) «قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ؛ قالَ اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حِینٍ»؛[26] گفتند: «پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم! و اگر ما را نبخشى و بر ما رحم نکنى، از زیانکاران خواهیم بود! فرمود: « (از مقام خویش،) فرود آیید، در حالى که بعضى از شما نسبت به بعض دیگر، دشمن خواهید بود! (شیطان دشمن شماست، و شما دشمن او!) و براى شما در زمین، قرارگاه و وسیله بهره‏گیرى تا زمان معینى خواهد بود.

12. هبوط آدم و حوا و شیطان به زمین

الف) «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»؛[27] گفتیم: «همگى از آن، فرود آیید! هر گاه هدایتى از طرف من براى شما آمد، کسانى که از آن پیروى کنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین شوند.
ب) «قالَ اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حِینٍ؛ قالَ فِیها تَحْیَوْنَ وَ فِیها تَمُوتُونَ وَ مِنْها تُخْرَجُون»؛[28] فرمود: « (از مقام خویش،) فرود آیید، در حالى که بعضى از شما نسبت به بعض دیگر، دشمن خواهید بود! (شیطان دشمن شماست، و شما دشمن او!) و براى شما در زمین، قرارگاه و وسیله بهره‏گیرى تا زمان معینى خواهد بود.
 

 

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . البقرة/30.

[2] .الحجر/28.

[3] .الحجر/22؛ ص/72.

[4] .ص/73؛الحجر/30.

[5] .البقرة/34.

[6] .الاسری /61.

[7] .الکهف/50.

[8] .طه/116.

[9] .الاعراف/11.

[10] .الحجر/23.

[11] .الاعراف/13.

[12] .الحجر/34.

[13] .ص/78.

[14] .الحجر/36.

[15] .الاسری/62.

[16] . البقره/31.

[17] .البقرة/32.

[18] .البقرة/33.

[19] .البقرة/35.

[20] .طه/117.

[21] .البقرة/36.

[22] .الاعراف/19.

[23] .طه/117-121.

[24] .البقرة/36-38.

[25] .الاعراف/22.

[26] .الاعراف/23-24.

[27] .البقرة/38.

[28] .الاعراف/24.

 

پایان پیام/

 

کد خبر 178094

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha