به گزارش خبرگزاری شبستان از استان کرمانشاه و به نقل از خبرگزاری پلیس، در میان انبوه دانش آموزان کرمانشاهی که دست در دست پدر و مادر خود روانه مدرسه شدند، بودند کودکانی که دنیایی از حسرت را با خود حمل کردند و به جای اینکه پدر دستشان را بگیرد و روانه مدرسه اشان کند، آن ها قاپ عکس پدر خود را به دست گرفتند و با دنیایی از دلتنگی راهی کلاس درس شدند.
کودکانی که امروز با افتخار مقابل همکلاسی ها و هم مدرسه ای های خود سربلند کردند که پدرمان در راه امنیت شما جان عزیزش را فدا کرده و شهید شده است.
امروز (اول مهر) برای بهار، آیدا، فاطیما، ساینا، پناه و یسنا حال و هوایی دیگر داشت، قرار بود به مدرسه بروند و در کنار همکلاسی ها و هم مدرسه ای های خود سال تحصیلی جدید را آغاز کنند.
از کنار هر مدسه ای که عبور می کردی شور و شوق وصف نشدنی کودکانی را می دیدی که همراه والدین خود پا به مدرسه گذاشته بودند تا در سنگر علم و دانش، آینده ای زیبا برای این سرزمین مقدس ترسیم کنند.
کودکان دست در دست پدر و مادر خود یکی یکی وارد مدرسه می شدند و وقتی در صف قرار می گرفتند با لبخندی بر لب دستی هم برایشان تکان می دادند، حضور پدرها و مادرها در روز اول مدرسه گویی قوت قلبی بود برای دانش آموزانی که در محیط مدرسه گرد هم جمع شده بودند.
اما در میان دانش آموزان کرمانشاهی که امروز همراه پدر و مادر خود روانه مدرسه شدند، بودند افرادی که جای خالی عزیزی را کنار خود به خوبی حس می کردند، عزیزی که همچون کوهی استوار امنیت و آرامش را به آن ها هدیه می داد.
وقتی همکلاسی ها و هم مدرسه ای های "بهار"، "آیدا"، " فاطیما"، "ساینا"، " پناه" و "یسنا" دست در دست پدران خود قدم به مدرسه گذاشتند انگار غمی به جان آن ها افتاد و یاد پدران آسمانیشان افتادند، شاید در همان حال و هوای کودکانه خود بارها در میان جمعیت چشم گرداندند تا پدر مهربان خود را، پدر غیرتمندشان را در حالی که لبخندی به لب دارد و برایشان دست تکان می دهد، ببینند اما... .
بهار ، آیدا، فاطیما، ساینا، پناه و یسنا هرچه نگاه کردند بابای مهربانشان را در کنار بقیه پدرها و مادرها ندیدند، با خود فکر کردند شاید یادشان رفته امروز روز اول مدرسه است و دلخوش به این فراموشی در انتظار آمدنشان بودند تا اگر شده از راه دور، از همان دم در مدسه هم شده دستی برایشان تکان دهند و آن ها دلخوش به این ملاقات کوتاه کلاس درس و مدرسه اشان را آغاز کنند اما گویی این انتظار باید تبدیل به حسرتی می شد که تا ابد بر دلشان سنگینی کند.
چشم های منتظر بهار، آیدا، فاطیما، ساینا، پناه و یسنا به در مدرسه بود و به شور و اشتیاق بچه های دیگر نگاه می کردند که ناگهان یادشان افتاد قرار نیست هیچ وقت بابای مهربانشان بیاید و همین نیامدن، غمی مضاعف به جانشان ریخت و بغضی گلوی کودکانه اشان را فشرد.
شاید پدر آسمانیشان، شاید که نه حتما زودتر از همه پدرهای دیگر، خود را از بهشت به مدرسه آن ها رسانده اند و جگرگوشه های خود را تا کلاس درس بدرقه و همراهی کرده اند تا ثابت کنند برای همیشه مواظب آن ها خواهند بود.
اما این همه ماجرا نبود، در مجموعه انتظامی استان کرمانشاه، فرماندهان و مسئولانی بودند که در حق فرزندان همکاران شهید خود پدری کنند تا آن ها جای خالیشان را کمتر احساس کنند.
همزمان با آغاز سال تحصیلی جدید و بازگشایی مدارس، سردار "مهدی حاجیان" فرمانده، سردار "محمد رستمی" جانشین فرمانده و جمعی دیگر از مدیران انتظامی استان امروز آمدند و فرزندان شهدای انتظامی استان را تا مدرسه و کلاس های درس همراهی و بدرقه کردند.
فرماندهانی به سان پدر که غیرت مردانه اشان قبول نکرد پاره تن و گوشه جگر عزیزترین همکاران شهیدشان امروز تنها و با اندوهی در دل روانه مدارس شوند، آن ها امروز آمدند و پدر شدند برای دخترکانی که مدت هاست حسرت نوازش پدرانه بر سر خود را می کشند.
سردار حاجیان و سردار رستمی و دیگر مسئولان انتظامی استان آمدند و دستان پرمهرشان را بر سر دختران شهید کشدند تا مبادا غم و اندوه و دلتنگی بر جان این فرشته های کوچک زمینی رخنه کند، آمدند و ثابت کردند اگر پدر رفت آن ها پدری می کنند برای این دردانه های زیبا و معصوم.
نظر شما