حق مالکیت زنان در غرب مرهون ماشین است نه عدالت انسانی!

استقلالى که فقه شیعه برای زن در دارایی برشمرده در حقوق یونان و رم و ژاپن و تا چندى پیش در حقوق غالب کشورها وجود نداشت؛ در حالی که اسلام با عدالت و حفظ جنبه های انسانی این حق را به رسمیت شناخته است.

خبرگزاری شبستان: از جمله مسائلی که در حوزه تقابل آراء غرب و اسلام قابل تامل است، تفاوت دیدگاه غرب به زن و جایگاه زن در اسلام است. بر پایه برخی از باورهای دینی، میان اسلام و آنچه در مکاتب غربی و گرایش های متنوع نظیر فمینیسنم، لیبرالیسم، سکولاریسم، اومانیسم الحادی و سکولار عرضه می شود، تقابل و گاه تضاد وجود دارد.
از این رو در این نوشتار و نیز نوشتارهای آتی برخی از مهمترین این تفاوت ها به بحث و بررسی گذاشته می شود.

 

نگاهى به تاریخ حقوق زن در اروپا
در قرن بیستم براى نخستین بار مسأله «حقوق زن» در برابر حقوق مرد عنوان شد. انگلستان- که قدیمترین کشور دموکرات به شمار مى‏رود- فقط در اوایل قرن بیستم براى زن و مرد حقوق مساوى قائل شد. دولت های متحده آمریکا با آنکه در قرن هجدهم ضمن اعلان استقلال به حقوق عمومى بشر اعتراف کرده بودند، در سال 1920 میلادى قانون تساوى زن و مرد را در حقوق سیاسى تصویب کردند و همچنین فرانسه در قرن بیستم تسلیم این امر شد.
به هر حال در قرن بیستم گروه هاى زیادى در همه جهان طرفدار تحول عمیقى در روابط مرد و زن از نظر حقوق و وظایف گردیدند. به عقیده اینها تحول و دگرگونى در روابط ملت ها با دولت ها و روابط زحمتکشان و رنجبران با کارفرمایان و سرمایه داران، مادامى که در روابط حقوقى مرد و زن اصلاحاتى صورت نگیرد، وافى به تأمین عدالت اجتماعى نیست.
از این رو براى نخستین بار در اعلامیه جهانى حقوق بشر- که پس از جنگ جهانى دوم در سال 1948 میلادى (1327 هجرى شمسى) از طرف سازمان ملل متحد منتشر شد- در مقدمه آن آورده است:
"از آنجا که مردم ملل متحد ایمان خود را به حقوق بشر و مقام و ارزش فرد انسانى و تساوى حقوق مرد و زن مجدداً در منشور اعلام کرده‏اند ...».
تحول و بحران ماشینى قرن نوزدهم و بیستم و به فلاکت افتادن کارگران و بخصوص زنان بیش از پیش سبب شد که به موضوع حقوق زن رسیدگى شود".
این بود تاریخچه مختصرى از نهضت حقوق بشر در اروپا. چنانکه مى‏دانیم همه مواد اعلامیه‏هاى حقوق بشر که براى اروپاییان تازگى دارد در چهارده قرن پیش در اسلام پیش بینى شده و بعضى از دانشمندان عرب و ایرانى آنها را با مقایسه به این اعلامیه‏ها در کتاب هاى خود آورده‏اند. البته اختلافاتى در بعضى قسمت ها میان آنچه در این اعلامیه‏ها آمده با آنچه اسلام آورده وجود دارد و این خود بحث دلکش و شیرینى است؛ از آن جمله است مسأله حقوق زن و مرد که اسلام عدالت را مى‏پذیرد اما تشابه و وحدت و یکنواختى را در زمینه حقوق زن و مرد نمى‏پذیرد.
 

حق مالکیت زن در اسلام و غرب
استقلالى که زن در دارایى خود دارد و فقه شیعه از ابتدا آن را شناخته است، در حقوق یونان و رم و ژاپن و تا چندى پیش هم در حقوق غالب کشورها وجود نداشته است. بی شک زن و مرد در انسانیت مشترکند اما آیا در تمامی حقوق و وظایف زن و مرد مساوی و مشترک و متشابه می باشند! صرف نظر از مباحث و چالش هایی که در باب حفظ حقوق زن در حقوق بشر مطرح می شود و انتقاداتی که برخی بر نقض حقوق زن در اسلام اشاره دارند که در بسیاری موارد ناشی از مغالطات کژاندیشان است؛ می توان حفظ حق مالکیت زن در اسلام را از نقاط قوت تاریخی و مصداقی جایگاه زن در اسلام تلقی برشمرد.

آیا اسلام برای مرد حق استثمار و بهره کشی قائل است؟ آیا در ازاء نفقه مرد حق سلب مالکیت زن را دارد؟ اگر اسلام به مرد حق مى‏داد که زن را در خدمت خود بگمارد و محصول کار و زحمت و بالأخره ثروتى که زن تولید مى‏کند مال خود بداند، علت و فلسفه نفقه دادن مرد به زن روشن بود اما حقیقت آن است که فلسفه نفقه در اسلام چنین نیست لذا نمی توان حق مالکیت زن را سلب کرد .

اگر انسان، حیوان یا انسان دیگرى را مورد بهره بردارى اقتصادى قرار دهد مایحتاج و مخارج زندگى او را نیز تأمین می کند. بهره کشی از حیوانات نیز وظایفی را بر مالک تحمیل می کند. اما در اسلام رابطه زن و مرد چنین غیر انسانی و ابزاری نیست. زن نه شی است و نه حیوان... در اسلام مقام والایی برای زن در نظر گرفته شده است. مرد حق ندارد به صرف پرداخت نفقه زن را از مالک شدن و تحصیل ثروت منع کند. در اسلام به مرد حق تصرف در ثروت زن داده نشده است.

در حالی که بر مرد لازم است که بودجه خانواده را تأمین کند، مخارج زن و فرزندان و نوکر و کلفت مسکن و غیره را بپردازد زن چنین وطیفه ای را ندارد و در عین حال حق ماکیت برای او مطرح است .

در شرح قانون مدنى ایران تألیف دکتر شایگان، صفحه 362 چنین نوشته شده است:
"استقلالى که زن در دارایى خود دارد و فقه شیعه از ابتدا آن را شناخته است، در حقوق یونان و رم و ژاپن و تا چندى پیش هم در حقوق غالب کشورها وجود نداشته؛ یعنى زن مثل صغیر و مجنون، محجور و از تصرف در اموال خود ممنوع بوده است. در انگلستان که سابقاً شخصیت زن کاملًا در شخصیت شوهر محو بود دو قانون، یکى در سال 1870 و دیگرى در سال 1882 میلادى به اسم قانون مالکیت زن شوهردار، از زن رفع حجر نمود. در ایتالیا قانون 1919 میلادى زن را از شمار محجورین خارج کرد."

حالا چطور شد که در یک قرن چنین حادثه مهمى رخ داد؟ آیا احساسات انسانى مردان اروپایى به غلیان آمد و به ظالمانه بودن کار خود پى بردند؟

 

چرایی تحولات یک باره پس از قرن ها!
شهید مطهری علل تغییر نگرش غرب به حق مالکیت زن را در ابعاد و اهداف اقتصادی غرب برمی شمارد.

ویل دورانت در کتاب معروف خود این واقعه تاریخی را چنین تحلیل می کند:

«زن اروپایى براى آزادى و حق مالکیت خود، از ماشین باید تشکر کند نه از آدم، و در مقابل چرخ هاى عظیم ماشین باید سر تعظیم فرود آورد نه در مقابل مردان اروپایى. آزمندى و حرص صاحبان کارخانه بود که براى اینکه سود بیشترى ببرند و مزد کمترى بدهند قانون استقلال اقتصادى را در مجلس انگلستان گذراند.»
ویل دورانت مى‏گوید: «این واژگونى سریع عادات و رسوم محترم و قدیمتر از تاریخ مسیحیت را چگونه تعلیل کنیم؟ علت عمومى این تغییر، فراوانى و تعدد ماشین آلات است. «آزادى» زن از عوارض انقلاب صنعتى است... نخستین قدم براى آزادى مادران بزرگ ما قانون 1882 بود. به موجب این قانون، زنان بریتانیاى کبیر از آن پس از امتیاز بى‏سابقه‏اى برخوردار مى‏شدند و آن اینکه پولى را که به دست مى‏آوردند حق داشتند براى خود نگه دارند. این قانون اخلاقى عالى و مسیحى را کارخانه داران مجلس عوام وضع کردند تا بتوانند زنان انگلستان را به کارخانه‏ها بکشانند. از آن سال تا به امسال سودجویى مقاومت ناپذیرى آنان‏ را از بندگى و جان کندن در خانه رهانیده، گرفتار بندگى و جان کندن در مغازه و کارخانه کرده است.»

 

اوج رعایت حقوق زنان در 1400 سال پیش
در حالی که سرمایه داران و کارخانه داران انگلستان به خاطر منافع مادى حق مالکیت را برای زنان قائل شدند، اسلام در 1400 سال پیش این قانون را گذراند و گفت: «لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ» (نساء/ 32). مردان را از آنچه کسب مى‏کنند و به دست مى‏آورند بهره‏اى است و زنان را از آنچه کسب مى‏کنند و به دست مى‏آورند بهره‏اى است.
قرآن در آیه کریمه همان طورى که مردان را در نتایج کار و فعالیتشان ذى حق دانست، زنان را نیز در نتیجه کار و فعالیتشان ذى حق شمرد.

صرف نظر از انکه قرآن 14 قرن قبل حق مالکیت زن را محترم شمرده است علل حفظ حقوق مالکیت زن در اسلام در مقایسه با غرب نیز برتری اسلام را بازگو می سازد.
انگیزه‏اى که سبب شد اسلام به زن استقلال اقتصادى بدهد جز جنبه‏هاى انسانى و عدالت دوستى و الهى اسلام نبوده. در آنجا مطالبى از قبیل مطامع کارخانه داران انگلستان وجود نداشت که به خاطر پرکردن شکم خود این قانون را گذراندند.
ثانیاً اسلام به زن استقلال اقتصادى داد، اما به قول ویل دورانت خانه براندازى نکرد، اساس خانواده‏ها را متزلزل نکرد، زنان را علیه شوهران و دختران را علیه پدران به تمرد و عصیان وادار نکرد. اسلام با این دو آیه انقلاب عظیم اجتماعى به وجود آورد، اما آرام و بى‏ضرر و بى‏خطر.
ثالثاً آنچه دنیاى غرب کرد این بود که به قول ویل دورانت زن را از بندگى و جان کندن در خانه رهانید و گرفتار بندگى و جان کندن در مغازه و کارخانه کرد؛ یعنى اروپا غل و زنجیرى از دست و پاى زن باز کرد و غل و زنجیر دیگرى که کمتر از اولى نبود به دست و پاى او بست. اما اسلام زن را از بندگى و بردگى مرد در خانه و مزارع و غیره رهانید و با الزام مرد به تأمین بودجه اجتماع خانوادگى، هر نوع اجبار و الزامى را از دوش زن براى تأمین مخارج خود و خانواده برداشت. زن از نظر اسلام در عین اینکه حق دارد طبق غریزه انسانى به تحصیل ثروت و حفظ و افزایش آن بپردازد، طورى نیست که جبر زندگى، او را تحت فشار قرار دهد و غرور و جمال و زیبایى را از او بگیرد.
پایان پیام/
 

کد خبر 184770

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha