خبرگزاری شبستان: در ابتدای بحث از اهمیت و جایگاه علوم انسانی در کشور بهتر است به سخنان مقام معظم رهبری در این باره اشاره ای داشته باشیم. ایشان می فرمایند: “ علوم انسانی برای جامعه، جهت دهنده است؛ فکر ساز است؛ حرکت یک جامعه، مسیر یک جامعه، مقصد یک جامعه را مشخص می کند. این، خیلی مهم است. بنابراین باید مسئولان هم اهمیت علوم انسانی را بفهمند “. مقام معظم رهبری در بخشی دیگر از اظهارات خود علوم انسانی غرب را دیگر مانع پیشرفت علوم انسانی عنوان کرده اند و فرمودند: “ اینکه ترجمه را رد کنیم؛ من این را بارها در مجامع دانشگاهی گفته ام؛ نخیر، ترجمه هم خیلی خوب است؛ یاد گرفتن از دیگران خوب است؛ اما ترجمه کنیم تا بتوانیم خودمان به وجود آوریم. حرف دیگران را بفهمیم تا حرف نو به ذهن خود ما برسد؛ نه اینکه همیشه پای حرف کهنه دیگران بمانیم". معضلی که امروزه در محافل علمی از آن بسیار گفته می شود تسلط "ترجمه بدون نقد" برعلوم انسانی کشور می باشد که از سوی عده ای دیگر با عنوان" ترجمه بدون بازتولید نیز از آن یاد می شود که رهبری بدرستی بدان اشاره داشتند.
باید در نظر داشت که علوم انسانی در بنیاد خود باید هدف شناخت انسان به عنوان تجلی خداوند و بهترین آفریدگان را داشته باشد. اهمیت علوم انسانی به یک معنا به اهمیت بعد ذهنی، فکری، روانی و معنوی انسان مربوط می شود. هر چه این بعد از انسان بودن ما و نیازهای مربوط به آن بیشتر مورد نظر باشد علوم انسانی اهمیت بیشتری پیدا می کند، بنابراین ا گر ما علوم انسانی را به یک معنای دیگر علوم فرهنگی بنامیم، چون فرهنگ عامل اصلی رشد و کمال انسان تلقی می شود، پس علوم انسانی به طور عام کلمه، علومی هستند که با چگونگی رشد و کمال و پیشرفت انسان سروکار دارند. بنابراین به میزانی که این امور در زندگی انسان اهمیت دارد، به همان میزان علوم انسانی نیز اهمیت می یابد این بخش از علوم انسانی با روان و ذهن و فکر انسان و یا به عبارتی دیگر با نیازهای معنوی انسان سرو کار دارد. بخش دیگری از علوم انسانی وجود دارد که می توان به آن علوم اجتماعی گفت که ما در ایران وقتی می گوییم علوم انسانی هر دو را با هم استفاده می کنیم. آنها هم به انواع مختل رفتارهای انسان از جمله رفتارهای اقتصادی، ا جتماعی، سیاسی و غیره توجه می کنند؛ هدف آنها فهمیدن علل و عوامل چنین رفتارهای مختلفی است که از انسان سر می زند و همه آنها در راستای بهبود زندگی انسان قرار دارند. درمجموع علوم انسانی برای ایجاد یک زندگی بهتر و در جهت رشد و کمال انسان هستند. به میزانی که این امور اهمیت پیدا می کند، علوم انسانی هم در جوامع اهمیت پیدا می کند.
مساله جدیدی که چندین سال است در فضای علمی ،فرهنگی و دانشگاهی کشور به طور فراگیر مطرح شده است علوم انسانی بومی است ،از آنرو که اولاً علوم انسانی به راحتی از جامعه ای به جامعه دیگر قابل تقلید نیستند. هر جامعه ای براساس بسترهای تمدنی خودش باید علوم انسانی اش را تولید کند تا برای پدیده های آن موضع مفید باشد و همچنین عدم کارآمدی علوم انسانی تقلیدی در جامعه ما روز به روز روشن تر می شود. همه این ها ما را متوجة این قضیه می کند که اگر می خواهیم جامعه و زندگی بهتری داشته باشیم، باید به علوم انسانی بیشترتوجه کنیم. مسایلی که در حال حاضر در جامعه مان با آنها روبرو هستیم بیشتر از منظرعلوم انسانی قابل حل و فصل و طرح و بررسی است و علوم طبیعی دیگر توان حل مسایل این حوزه را ندارد. مثل معضل ترافیک شهر تهران یا حوزه جرم و جرایم و مسایلی از این قبیل؛ این مسائل و سایر معضلات اجتماعی و انسانی، موضوع بررسی علوم انسانی هستند. این موضوعات هستند که باید وارد حوزه مطالعاتی این علوم شوند و آنها را بفهمند، تبیین کنند و راه حلی برایشان پیدا کنند. در این گونه مسائل علوم طبیعی و فنی و تجربی کمتر می توانند کمک کنند. نه به این معنا که اصلاً کاربردی ندارند ولی بیشترین بعد این مسایل به علوم انسانی بر می گردد و از منظر علوم انسانی و اجتماعی است که به عنوان علوم نرم افزاری قابل بحث و فهم و درک هستند.
امروزه دیگر علوم انسانی و پرداختن پرورش گونه به آن در رشد و تعالی معنوی جوامع نقشی حیاتی پیدا کرده است. از این رو جستجو و تلاش برای نظریه پردازی و کاربرد علوم انسانی بومی بسیار مهم است و در صدر استراتژی ها وبرنامه ریزی های علمی کشور باید کماکان قرار داشته باشد.
نویسنده: اقدس اقبال
پایان پیام/
نظر شما