خبرگزاری شبستان: هر فرد از جمله به واسطه مشکلات زندگی امکان دارد در مقطعی دچار شوک های عصبی شود. اما انچه در این جستار مطح نظر است بحران روانی و معنوی اشت. به دیگر بیان چالش مداوم که تمامی ابعاد وجودی انسان را در بر گرفته و به زندگی انسان جهت میبخشد. بی هویتی انسان مدرن نه یکی مشکل مقطعی و ان بلکه چالشی امیخته به زندگی اوست. علی رغم تمامی پیشرفتهای مادی و تجملات و وسائل رفاهی و داروهای و وسایل و تجهیزات پیشرفته درمانی، بی هویتی و چالش معنوی انسان امروز با خطر جدی مواجه است.
بحران معرفتی عصر مدرن تا انجا پیش رفت که انسانیت را مورد پرستش قرار داد. اگوست کنت پدر جامعه شناسی که دوران رشد را به سه دوران تقسیم می کند بلوغ بشریت را در سایه علوم تجربی می پندارد. وی در یک تقسیم بندی یه دوران را برای فکر بشری میشمارد ابتدا دوران دین و خرافات است که در ان انسان حوادث پیرامون خود را بر اساس اعتقاد به رب النوع و دست خدا و دین وخرافات تفسیر میکند. بعد یک مرحله فکر بشریت کمی رشد کرده و بر اساس فکر فلسفی حوادث را تبیین میکند. اما هر دو مرحله در دوران طفولیت بشریت است. انسان باید به مرلحله سوم یعنی علوم تجربی گام بر دارد تا حوادث را انگونه که هست درک کند بدون الوده شدن به خدا و دین و خرافات!! وی سر انجام به این نتیجیه رسید که اموزه های وی یعنی نفی دین مشکلات روحی و روانی را به بار می اورد لذا انسان پرستی را با اموزها و معابد انسان پرستی مطرح کرد. مردمان گردهم می امدند و انسانیت را میپرستیدند. بعد از سالها انسان مدرن اومانیسم الحادی و افراطی را حلال مشکلات معنوی و روحی دید و چه خیال بی ثمر و شومی بود!!
حتی روانشناسی تجربی نیز به اثبات رسنده است که دین و ایمان دینی در پیشگیری و درمان ناهنجاری های روانی بسیار موثر است.
روانشناس برجسته کارل گوستاویونگ 1961-1875 نیز در خصوص شماری از بیماران روحی میگوید : «هیچ یک از انان تا هنگامی که دیدگان دینی خود را از نو باز نیافتند واقعا شفا پیدا نکردند» (تفکر دینی در قرن بیستم ص222).
بهداشت و سلامت در اندشه دینی
در قرآن کریم از برخى امور یاد شده که داراى جنبه تعبدى و دینى و جنبه بهداشتى است. یعنى برخى از احکام دینى که در قرآن بدانها تصریح شده داراى فواید پزشکى و بهداشتى است و رعایت آنها باعث جلوگیرى از بیماریهاى زیادى مىشود. یعنى این احکام داراى مصلحتها و حکمتهایى بوده که با پیشرفت علوم پزشکى بدانها پى بردهایم و به عبارت دیگر قرآن به برخى نکات اشاره مىکند که علوم پزشکى و عقل آدمیان در صدر اسلام آنها را کشف نکرده بود و این خود نوعى اعجاز علمى قرآن محسوب مىشود.
اهمّیّت طبّ نفوس نزد ابن سینا کمتر از طبّ اجساد. فلسفه او متأثّر از طبّ و طبّ او متأثّر از فلسفه بوده است و این تعبیر پیشینیان که فلسفه طبّ روح و طبّ فلسفه بدن است، ناظر به همین حقیقت مىباشد.
ابن سینا کتاب هاى متعدّدى در فلسفه از جمله کتاب النّجاة، و الإشارات و التّنبیهات، و عیون الحکمة، و دانشنامه علائى به رشته تحریر درآورده، ولى از همه مهمتر کتاب شفاى اوست که در واقع نخستین دائرة المعارف علوم و فلسفه در عالم اسلام به شمار مىآید، چنانکه مهمترین و مفصّلترین کتابهاى پزشکى او، کتاب قانون است که ظهور آن کتابهاى پیشین را متروک و منسوخ کرد.
برخى از دانشمندان بر تسمیه این دو کتاب خرده گرفته که شفا مناسب با پزشکى است و قانون با فلسفه تناسب دارد و برخى دیگر در توجیه این نامگذارى گفتهاند که ابن سینا با این عمل خواسته بفهماند که اهمّیّت طبّ نفوس نزد او کمتر از طبّ اجساد نیست و نیز فلسفه او متأثّر از طبّ و طبّ او متأثّر از فلسفه بوده است و این تعبیر پیشینیان که فلسفه طبّ روح و طبّ فلسفه بدن است، ناظر به همین حقیقت مىباشد. (رگ شناسى یا رساله در نبض، پیشگفتار، ص: 3).
ظن ان داریم ابن سینا به اهمیت مباحث روحی و روانی پی برده بوده مقوله ای که در جهان کنونی اهمیت ویژه یافته است و حتی در حوزه قدرت و سلطه جهانی نقش کلیدی بازی میکند. مقوله جنگ نرم در حوزه مباحث سیاسی و قدرت نقشی بی بدیل دارد. کشوری قدرتمند است که بتواند ایدئولوژی بهتری ارائه دهد.
همانگونه که طبیب بیماریهای جسمانی را درمان میکند حکیم نیز نفوس بشری را از امراض روحی و روانی رهایی می بخشد. از دیر باز دو علم اهمیت داشته است و در احادیث نیز به ان اشاره شده است: علم طب و الهیات ( مذهب و دین و اخلاق).
عَنِ النَّبِیِّ (ص) الْعِلْمُ عِلْمَانِ عِلْمُ الْأَدْیَانِ وَ عِلْمُ الْأَبْدَان( بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج1، ص: 220).
ابن سینا در کتاب شفا از هیچ بحث و مطلبى در فلسفه و علوم فروگذارى نکرده است. نظر به اهمیّت این کتاب بوده است که او خود در زمان حیاتش با وجود مشاغل ادارى و گرفتاریهاى دنیوى به تدریس آن مىپرداخته است. چنانکه بیهقى مىگوید: «طالبان علم هر شب در خانه استاد جمع مىشدند. ابو عبید پارهاى از کتاب شفاء، و معصومى پارهاى از قانون، و ابن زیله پارهاى از اشارات، و بهمنیار پارهاى از حاصل و محصول را بر او قرائت مىکردند».
هنوز یک قرن از وفات ابن سینا نگذشته بود که ترجمههاى پارهاى از شفاى او آغاز شد و به سرعت در عاصمههاى بزرگ اروپایى راه یافت و این نفوذ چنان بود که در اوائل قرن سیزدهم، مکتب «سینوى لاتینى» در برابر «ابن رشد لاتینى» کاملًا چهره خود را نمایان ساخت و بزرگانى همچون روجر بیکن و البرت کبیر به آثار علمى ابن سینا توجّه خاصّى مبذول داشتند و بزرگانى دیگر همچون گیوم دورونى و توماس اکویناس از ترس نفوذ او در صدد معارضه و ردّ و نقض او برآمدند و این نشاندهنده اثر عمیق ابن سینا در حرکت فکرى گسترده دانشمندان دین و فلسفه در زمانى است که فلسفه مدرسهاى (اسکولاستیک) در اوج ترقّى و تعالى خود بوده است.
بی توجهی به اندیشه های روح بخش ابن سینا در برخی بلاد اسلامی
على رغم توجّه شدید اروپائیان به آثار فلسفى ابن سینا و بحث و فحص در مطالب آن، در عالم اسلام خاصّه در حوزههاى علمى اهل تسنّن موج شدیدى بر علیه او برخاست، تا بجایى که سنّت فلسفى او را شومى روزگار محسوب داشتند و شفاى او را شقا و خوانندگان آن را بیمار خواندند و کذب ابن سینا را حتّى در دم واپسین یاد کردند و کتاب شفا را در ملأ عام سوزاندند و وقاحت را تا جایى رساندند که ابن سینا را از جمله مخانیث دهریّه خواندند و این در حالى است که در حوزههاى علمى تشیّع از او با جلالت و بزرگى یاد مىکردند. میر داماد استرآبادى او را رئیس فلاسفة الإسلام و رئیس المشّائیّة من فلاسفة الاسلام مىخواند و به شریک بودن با او در ریاست افتخار مىکند و صدر الدّین شیرازى او را شیخ الفلاسفة مىخواند و از شفاى او و تحصیل شاگرد او، بهمنیار بن مرزبان، به عنوان کتب اهل فن استناد مىجوید. (رگ شناسى یا رساله در نبض، پیشگفتار، ص: 12)
مهمترین بخش کتاب الشّفاء بخش الهیّات است. ابن سینا مباحث الهیاتی و اعتقاد به خداوند را شفا بخش میدانست و به نظر میرسد بر همین اساس نام کتاب خود را شفا گزارده است. خداوند متعال در قران کریم در ایات متعدد به حیثیت شفا بخشی ایات قران و اعتقاد به خداوند متعال اشاره میکنند. قران در ایات متعدد به نحوه برخورد پیامبران با حوادث خوب و ناگوار اشاره میکند که تا حدی با باورها و عقاید ایشان ارتباط تنگ بلکه بی بدیل داشته است.
قرآن و بهداشت روان انسان
برخى از آیات قرآن حاوى دستورات و سفارشهایى در زمینه عقاید، اخلاق، عبادات و ... است که در آرامش روانى و تعادل روحى انسان تأثیر مثبت دارد و نتیجه آنها سلامت روانى انسان است. چرا که موجب رفع اضطرابها و نگرانىهاى بشر مىشود. و به اصطلاح او را شفاء مىدهد.
وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً . «قرآن را نازل مىکنیم که شفاء و رحمت براى مؤمنان است و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمىافزاید.»
قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ «بتحقیق از سوى پروردگارتان اندرز و شفا دهنده دلها نازل شد.». قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ «بگو این قرآن براى مؤمنان مایه هدایت و شفاء است.»
واژه «شفاء» در مقابل بیمارىها و عیبها و نقصها است بنابراین نخستین کارى که قرآن در وجود انسان مىکند همان پاکسازى از انواع بیماریهاى فکرى و اخلاقى فرد و جامعه است.
و واژه رحمت همان مرحله تخلّق به اخلاق الهى و جوانه زدن شکوفههاى فضایل انسانى در وجود افرادى است که تحت تربیت قرآن قرار گرفتهاند.
پس «شفاء» اشاره به پاکسازى و «رحمت» اشاره به بازسازى است.
«بدون شک بیماریهاى روحى و اخلاقى انسان، شباهت زیادى به بیماریهاى جسمى او دارد. هر دو کشنده است، هر دو نیاز به طبیب و درمان و پرهیز دارد، هر دو گاهى سبب سرایت به دیگران مىشود .. چه تشبیه جالب و پر معنا و پر مایهاى؟ آرى قرآن نسخه حیات بخش است براى آنها که مىخواهند با جهل و کبر و غرور و حسد و نفاق به مبارزه برخیزند. قرآن نسخه شفابخشى است براى برطرف ساختن ضعفها و زبونىها و ترسهاى بىدلیل، اختلافها و پراکندگىها، براى آنها که از بیمارى عشق به دنیا، وابستگى به مادیات و تسلیم بىقید و شرط در برابر شهوتها رنج مىبرند.قرآن نسخه شفابخش جهانى است که آتش جنگ در هر سوى آن افروخته است و در زیر بار مسابقه تسلیحاتى کمرش خم شده است.» « تفسیر نمونه، ج 12، ص 238- 239»
در برخى روایات اسلامى نیز به بعد شفابخشى قرآن اشاره شده است:
حضرت على (ع) مىفرماید:« فاستشفوه من ادوائکم و استعینوا به على لاوائکم فان فیه شفاء من اکبر الداء و هو الکفر و النفاق و الغى و الضلال. « نهج البلاغه، خطبه/ 176».
«از این کتاب بزرگ آسمانى براى بیماریهاى خود شفا بخواهید و براى حل مشکلاتتان از آن یارى بطلبید، چرا که در این کتاب درمان بزرگترین دردها است: درد کفر و نفاق و گمراهى و ضلالت.»
بهترین دلیل براى اثبات شفابخشى قرآن، مقایسه وضع عرب جاهلى با تربیت شدگان مکتب قرآن و پیامبر (ص) در آغاز اسلام است.
عربها قبل از ظهور اسلام گرفتار جهل، خونخوارى و انواع بیماریهاى اجتماعى و اخلاقى بودند. اما با نسخه شفابخش قرآن نه تنها درمان یافتند، بلکه آنچنان نیرومند شدند که ابر قدرتهاى جبار جهان را به زانو درآوردند.
برخى از روانشناسان و جامعهشناسان، قرآن و مطالب آیات آن را مورد توجه قرار داده و تأثیرات آنها را در روان انسان مورد بررسى قرار دادهاند و از این رهگذر شفابخشى قرآن را با علوم تجربى به اثبات رسانده و به نتایج جالب و شگفتانگیزى دست یافتهاند. تأثیرات قرائت قرآن بر کاهش درد، اضطراب و افسردگى از جمله یافته ای پژوهشگران در این حوزه بوده است.
در آذر سال 1376 ش، به همت مسئولین دانشگاه علوم پزشکى و خدمات بهداشتى درمانى ایران، همایش «نقش دین در بهداشت روان» برگزار شد و 67 مقاله و سخنرانى در مورد بهداشت روانى همراه با آیات قرآنى و روایات ارائه گردید. خلاصه آنها نیز منتشر شد و نیز مجموعه چکیده 40 سخنرانى در مورد بهداشت روانى، در سال 1376 توسط معاونت دانشجویى، فرهنگى، حقوقى و مجلس، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکى و دفتر مطالعات اسلامى در بهداشت روانى منتشر شد. و نیز فصلنامه اندیشه و رفتار، مجله روانپزشکى و روانشناسى بالینى، سال سوم ضمیمه شماره 9- 10، تابستان و پاییز 1376 ش، که ویژه نقش دین در بهداشت روان است، مقالات متعددى در این زمینه ارائه کرده است. و نیز فصلنامه علمى- پژوهشى، دانشگاه اسلامى، سال اول، شماره 4، بهار 77 مقالات متعددى از نقش دین در بهداشت روان به چاپ رسانده است.
دمیدن روح امید و ممنوعیت یأس ناامیدى ازجمله اثار مثبت روحی و روانی قرا ن کریم است..در قرآن کریم مىخوانیم:
وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ «1» «و از رحمت بىمنتهاى خدا نومید مباشید که هرگز هیچ کس از رحمت خدا نومید نیست، مگر کافران.»
کتابهاى مذهبى و بویژه قرآن کریم بر توکل به خدا و امید به فضل و رحمت الهى و مذمت ناامیدى و یأس تأکید دارند؛ بطورى که در اسلام ناامیدى از خدا یک گناه کبیره به حساب مىآید. همین مطلب موجب مىشود که مؤمنان همیشه شاداب و امیدوار باشند و به دامن افسردگى و یأس نیفتند.
یکى از صاحبنظران در این زمینه مىنویسد:
«نتایج (یک آزمون) نشان داد بیمارانى که باورهاى مذهبى قوىتر داشتند و اعمال مذهبى را انجام مىدادند نسبت به گروه دیگر کمتر افسردگى داشتند و راه طولانىترى را در هنگام ترخیص از بیمارستان پیاده طى کردند.همچنین دانستن خداوند به عنوان منشأ قدرت و آرامش و انجام فرایض دینى به صورت معنىدارى با درجه پایین افسردگى در هنگام ترخیص از بیمارستان ارتباط داشته است.»« فصلنامه اندیشه و رفتار (مجله روانپزشکى و روانشناسى بالینى) ضمیمه ش 9- 10 تابستان و پاییز 1376، ص 41، پرسمن، لیونز، لارسون، استرین، 1990 م».
نظر شما