محرم تابلوی بی‌نظیر  هنرنمایی بندگان صالح خدا است

محرم و در اصل آن عاشورا تابلوی بی‌نظیری است که لحظه لحظه آن هنرنمایی یکی از بندگان صالح و معصوم خدا در بوم نقاشی زمین الهی به تصویر می کشد.

خبرگزاری شبستان: گاهی محرم را در یک عصر عاشورا می‌بینیم. گاهی به صبح و عصر و شام غریبان و کوفه و شام و سپس مدینه هم می‌پردازیم. همه این‌ها به گونه‌ای ما را به کربلا و اباعبدالله (ع) پیوند می‌دهد و عاطفه و سرشکی را رقم می‌زند. البته عاشورا تابلوی بی‌نظیری است که لحظه لحظه آن هنرنمایی یکی از بندگان صالح و معصوم خدا و گروهی از پیروان اوست. تابلوی شگفتی که چشم‌انداز افق و گستره شگفتی‌های آن تا ابدیت امتداد دارد. 

ما از انجا که معتقدیم حادثه عاشورا حادثه عظیمی در تاریخ اسلام بوده و نقش تعیین کننده ای در سعادت انسانها و روشن شدن راه هدایت مردم دارد ، این رخداد در نظر ما ارزشمند است؛ لذا بزرگداست و بازسازی این حادثه و بخاطر اوردن ان موجب می شود تا از برکات ان در جامعه ی امروز نیز بهره مند شویم.

 

ورود به نینوا تا عصر عاشورا 
 زمانی حادثه را از دوم محرم و زمانی که اباعبدالله به نینوا، غاضریه و کربلا وارد شد، می‌بینیم. این البته تفصیل بیشتری دارد. رو به ‌رو شدن با سپاه هزار نفری حر تا توبه او تا عصر عاشورا و بسیاری ماجراهای شگفت دیگر.


از مدینه تا نینوا
نگاه من اما، اگر قلبم از همین قطعه کوچک، ولی بی‌کران تاریخ، پاره پاره نشود و اشک امانم دهد، حادثه را با همه پیشینه و عواملش جست و جو می‌کند. از این روست که ماجرا را از مدینه تا نینوا دنبال خواهد کرد و همه گفتارها و رفتارها و کنش‌ها و واکنش‌های معصوم را در برهه‌ای وسیع‌تر پی می‌گیرد؛

چرا که همه تجلیات معصوم در نهایت لطف و حکمت و زیبایی است. با خود می‌گویم هرچه حادثه را از عمق و ریشه بررسی کنم، چهره تابناک این ولی شهید را بهتر می بینم. اما تعقیب ماجرا از مدینه تا نینوا هم اگرچه در مقام تحلیل و تدوین و نگارش قلم‌ها و کتاب‌ها را ناتوان می‌کند، ولی کافی به نظر نمی‌رسد.

گویی سرنخ‌های دیگری وجود دارد که می‌توان هنوز هم حادثه را در گستره‌ای وسیع‌تر از تاریخ دنبال کرد و باید چنین کرد. صحنه‌گردانان عاشورا منحصر به پسر مرجانه و پسر زیاد و پسر سعد و پسر ذی‌الجوشن نیست. گویی بسیارند کسانی که شومی‌ها را آفریدند و بسیارند کسانی که در خط زیبای هدایت تا عاشورا و پس از آن امتداد دارند.


از سقیفه تا نینوا

این بار، باز هم تاریخ را غریم و بدهکار دیدم. گفتم باید حادثه را از سقیفه تا مدینه تا نینوا پی بگیرم؛ اگرچه حالا گستره وسیعی از عوامل و موانع حادثه را می‌دیدم، اما باز هم کافی نبود، که حادثه عمیق‌تر از این است. چرا که گستره پیشینی عاشورا فراتر از این بود و گستره فراروی آن تا بی‌کران ادامه می‌یافت.


از غدیر تا نینوا
از این رو  باید از تاریخ مطالبه می‌شد. چه سخت و سنگین است این تاریخ. بسیار رازها دارد و صامت است، اگر از او غفلت کنی و به حال خود واگذاریش و از او مطالبه نکنی، هیچ با تو نمی‌گوید و غرامت‌ها و دیون بی‌شمار بر ذمه‌اش می‌ماند. غدیر را هم مرور کردم چه غوغا و شور و هیاهویی است این‌جا. چه تبریک و تهنیت‌هایی نثار جان پیامبر (ص) می‌شود؛ اما آیا وضع به همین منوال خواهد ماند؟ آیا این تهنیت‌ها فرجامی دارد؟ اگر دارد پس سقیفه و جمل و صفین و نهروان و سب او و شهادت او و شهادت مجتبی (ع) و سپس این حادثه شگفت عاشورا که در پهنه تاریخ دیده می‌شود برای چیست؟ آیا شروع از غدیر هم برای تحلیل ماجرا کافی است؟ یا هنوز هم باید از تاریخ مطالبه کرد؟


یوم‌الدار تا کربلا
تاریخ را ورق می‌زنم از غزوات وسرایا و نقش‌آفرینی‌های حیرت‌انگیز علی (ع) و فرار و فضاحت‌های برخی دیگر می‌گذرم تا به یوم‌الدار می‌رسم. روزی که رسول مهربانی (ص) همه عشیره و اقربا را فراخواند تا ولایت و منزلت "علی اعلا" (ع) را به بنمایاند. او چند بار منزلت علی (ع) را یادآور شد و با بی‌اعتنایی و نخوت حاضران روبرو شد. گمانم همان روز هم غدیر و هم سقیفه به موازات هم تا عاشورا رقم خورد. اما دیدم ماجرا عمیق‌تر از این‌هاست.


از آدم (ع) تا کربلا
آن طرف‌تر نگریستم و دیدم که آدم و نوح و ابراهیم (ع) از حسین (ع) خبر می‌دهند و بر او می‌گریند و خدا را به او می‌خوانند. گویی ماجرای هابیل و قابیل هم خلاصه و بسیطی از کربلاست و دعوت‌ها و اصرارهای نوح (ع) که هیچ گوشی بدهکارش نبود، صحنه کش‌داری از سخن گفتن حسین (ع) با کسانی است که لقمه‌های حرام گوش‌هایشان راکر کرده. خروج موسای خائف و مراقب (ع) از مصر تمثیلی از خروج حسین (ع) از مدینه است. رؤیای ابراهیم (ع) و باقی ماجرا تنها اشراقی از تجلیات حسین (ع) است. بی‌وفایی برخی حواریون و اندکی انصار فرزند مریم (ع) و عروج او که بر صلیبش پنداشتند تنها نمای ناتمامی از کوفه و نینوا و مقتل بود.


 از کربلا تا غیبت

تاریخ را از آدم (ع) تا حسین (ع) که دنبال کنی همه را حسین (ع) می‌بینی. مگر نه این که هستی به نور احمدی هست شد و همو گفت: حسین از من است و من از او. از این روست که هستی حسینی است، چرا که احمدی است. به تاریخ نگریستم، اما این بار پس از کربلا. دیدم حسین (ع) که از آغاز آفرینش هستی را همراهی کرده است تا کربلا، اکنون پس از کربلا ادامه می‌یابد. اما تا کجا؟ افق این امتداد تا کجاست؟ دیدم حسین (ع) با نجواهای سید الساجدین، با شگفتی‌های دانش شکافنده علوم، با صدق جعفری، کظم موسوی، با رضوان رضوی، با جود و هدایت جواد و هادی و با تقیه عسکری و جمال مهدوی ادامه دارد. اگرچه با حصر و حبس و شهادت. با این حال، در شگفتم! هر چه به برج دوازدهم نزدیک‌تر می‌شوم این ماه کوتاه‌تر و کوتاه‌‌تر می‌شود و ناگهان ماه من به نیمه نرسیده نهان می‌شود .


از کربلا تا ظهور
اما ماه من فقط ریشه تا آغاز خلقت ندارد او امتداد دارد. به امتداد هستی. اگرچه نهان است، ولی پرتواش دست‌کم تا ظهور، هستی را همراهی می‌کند. چشم بگشا این افق بی‌کران را ببین، گویی ستاره باران است، و همه از ماه نهان من پرتو دارند. ماه من هزاران خورشید و ستاره را فروزان ساخته تا به امروز و تا فردای ظهور. شکر که ماه من زمزمه جاری هستی تا ظهور است. از همین روست که گذشته و آینده تاریخ به من بدهکار است. او باید همواره از ماه من بگوید و رازهای بسیاری برملا کند. آنگاه که هستی هست شد تا به امروز و تا عصر ظهور؛ اما این هم کافی نیست.


 از کربلا تا قیامت

حسیدن (ع) از احمد (ص) است و احمد (ص) از او و هستی به نور احمدی برپاست. پس به نور حسینی ادامه دارد تا قیامت. عجبا اگر آن سوی هستی را بنگری، رستاخیز و صراط را می‌بینی که به نور حسین (ع) برپاست. اکنون دوباره به آسمان عاشورا بنگر، آیا در نمایش او از همه هستی از آغاز تا فرجام، خللی می‌بینی؟ هرگز. این عاشوراست که نمایش آفرینش از آغاز خلقت تا فرجام است. ببین آن‌که نفس مطمئن، راضی و خوشنود او را آفرید اکنون به خود می‌خواندش. طلوع او بر بلندای مقتل نماد آغاز آفرینش و نجوای او در مقتل که رضا برضائک، تسلیما لقضائک فرجام آن.از این روست که ماه من تو را به آفرینش و همه سلسله پیام‌آوران آسمانی تا خاتم و تا پیمانه‌دار کوثر و تا سرچشمه کوثر و هر آنچه در این میان است، پیوند می‌زند.

پایان پیام/

کد خبر 194698

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha