خبرگزاری شبستان: پدیدهی تاریخی عظیمی همچون نهضت عاشورا وقتی برای ما قابل شناخت کامل است که ریشه، علل، زمینهها و ابعاد آن به طور کامل مورد تحلیل و شناسایی قرار گیرد. بنابراین علل و زمینههای رویداد این نهضت بزرگ و پیامها و پیامدهای این حرکت عظیم، از جنبههای گوناگون قابل تحلیل و ارزیابی است. ابعاد انسان شناختی این از جمله ابعاد مهم و تاثیر گذار در عصر کنونی است. انسان مدرن هم اکنون با بحران انسان شناختی مواجه است. اگر تحلیلی دقیق از عاشورا ارائه شود و تفسیر انسان شناختی از آن ارائه دهیم میتوان بحران معرفتی و انسانی عصر مدرن را مورد نقد و بررسی قرار داد. عاشورا، حادثهای فراتر از زمان است. یک الگو و اسوه برای تمامی انقلاب ها و ظلم ستیزی ها و حق جویی ها است. شهادت امام حسین علیه السلام درس ایستادگی و مقاومت و پایداری و انسان سازی، حق جویی، حق طلبی، عزت و افتخار بیداری اسلام و مبارزه با ظلم و فساد و ذلت بود. اگر بخواهیم حادثهی عاشورا را در یک فصل زمانی خاصی بگنجانیم، کار درستی نکردهایم و ماهیت این نهضت را نشناختهایم و حتی معانی جملات و کلمات و مفاهیمی را که آن حضرت ارائه فرمودهاند درک نخواهیم کرد.
یکی از مسائل مهم قابل بررسی در این خصوص این است که امام حسین علیهالسلام بیش از هر چیز، فطرت پاک انسانها را مخاطب قرار داده بودند. نه فقط آن انسانهایی که در آن دوره وجود داشتند، زیرا بسیاری از آن انسانها در دورهی عثمان و پس از آن شخصیت تحریک شدهای پیدا کرده بودند و نفاق در وجود آنها نهادینه شده بود، که اگر بخواهیم اخلاق، خصوصیات و عملکردهای آن انسانها را در نظر بگیریم، آنها شایستگی آن خطابات را نداشتند. کسانی که به امام حسین نامه نوشتند و ایشان را دعوت کردند که رهبریشان را برعهده بگیرد و آنها را به راه راست هدایت کند؛ مورخان نوشتهاند برخی از این افراد نامههایی هم به دمشق و دربار یزید فرستاده بودند. یعنی آدمهای محافظه کاری که حساب زندگی چند روزهی خودشان را میکردند و همه گونه احتمالات را در نظر میگرفتند که به حساب خودشان خطر نکرده باشند و نوعی محافظه کاری، دوگانگی و نفاق در اعمالشان مشهود بوده است.
مخاطب نهضت عاشورا فطرت انسانی است. ای انسان در برابر این حاثه چه می آموزی؟ اگر در این موقعیت بودی کدام جبهه را بر میگزیدی؟ هر زمان و هر مکان عاشورا است. عاشورا الگو و شاخص است. آموزنده و مصباح و هادی است. مثل چراغ است که با آن راه از چاه تشخیص داده می شود و با اختیار خود راه را بر میگزینیم. اگر حق جو هستیم راه حسینی را در پیش میگیریم و اگر بر خلاف فطرت عمل کنیم راه یزیدی را در دستور کار قرار میدهیم.
امام حسین در مبارزهی تاریخی خودش با عنصر ترس مواجه شده و با آن به شدت به نبردی تاریخی پرداخته و ترس را از وجود خودش رانده و همین مبدأ الهام بزرگی واقع شده است و امام حسین علیهالسلام ترس را به کلی زدودند. زیرا وقتی که هدف والایی در ذهن انسان نقش میبندد و انسانها به آرمان بزرگ و بلندی دست مییابند، دیگر مسألهای به نام ترس نمیتواند مطرح باشد. وقتی که هدف بزرگی مطرح میشود، دیگر شکست معنا نمیدهد و ترس هم در این صورت معنایی نخواهد داشت. اینجاست که مسألهی شهادت به وجود میآید و هنگامی که ترس از بین برود و شهادتطلبی و آرمانخواهی مطرح شود، دیگر انسان هدایت یافته و همین است معنای والذین جـاهدوا فـینا لنهدینهم سـبیلنا، هر که در راه ما مجاهده کند، راهـهای خودمان را بـه او نشان خواهیم داد. با این منطقی که قرآن مجید عرضه مینماید، دیگر شکستی برای انسان مؤمن وجود نخواهد داشت.
خداوند متعال، مجموعهی گستردهای از عوامل تکوینی و تشریعی را جهت هدایت بشر در اختیار او نهاده است، یعنی هم عوامل تکوینی و هم عوامل تشریعی را خداوند برای هدایت انسان بسیج فرموده است. یکی از آن عوامل عمده وجود امام است و امام حسین علیهالسلام به عنوان الگو و سمبل هدایتی، انسان را به طور کلی مخاطب هدایت خود قرار داده است. و صحبتها و فرمایشات امام حسین علیهالسلام هم در چنین پروسهای قابل درک و دریافت است. مثلاً عنصر آرمانخواهی در این نهضت موج میزند، عنصر عدالتخواهی، آزادیخواهی، به عنوان فاکتورهای هدایتگرانه در این نهضت موج میزند و همین عناصر هدایتی، به عنوان یک سیر کلی برای همه انسانها و تاریخ سبب میشود که انسانهایی در هند که رابطهی چندانی هم با دین اسلام ندارند، در مبارزهی خودشان امام حسین علیهالسلام را الگو و سرمشق قرار میدهند. رهبر انقلاب هند، گاندی به پیروان خودش میگوید که همه انقلابیون هند، از نهضت امام حسین علیهالسلام الهام میگیرند.
یکی از نکاتی که در نهضت عاشورا بسیار بالا و در سطحی وسیع تجلی نمود، شکست ترس بود. به این لحاظ است که شما میبینید جوانها و نوجوانهایی در آن صـحنه وجود دارند که افقهای بالاتری را مـیببینند و اهـداف بلند آنان به حدی است که جنود ترس را شکستهاند. مثلاً قـاسم بن حسن را در این وادی میبینیم که امام حسین علیهالسلام از او میپرسد که مرگ را چگونه میبینی؟ کیف الموت عندک؟ قال الموت عندی احـلی من الـعسل.(برگرفته از جستارهای انسان شناختی در نهضت عاشورا).
این وضعیت در تمام جوانان و اصحاب و یاران آن حضرت بوده است و لذا همه بیصبرانه منتظرند که نوبت آنها برسد و مرگ را در آغوش بگیرند. چون به این حد از درک رسیده بودند که مرگ، پایان زندگی نـیست، بلکه گـردنهای است که ما را وارد دنـیای فراختر و سـعادتمندانهای مینماید. بالاخره در نظر گاه دینی یک چنین تعبیری از مرگ وجود دارد. لذا اصحاب امام حسین، از مکتب آن حضرت آموخته بودند که باید به وسیلهی شهادت به آن مرحله برسند. رسیدن به این مرحله هم نیاز به سلسلهای از مبانی معرفتی دارد و لازمهاش رسیدن به اوج معرفت دینی است که این را امام حسین علیهالسلام به یاران خود منتقل ساخت. یعنی امام با انتقال آگاهیهای معرفتی و دینی، استعدادها و آرمانخواهیهای آنها را بالابرد و ظرفیت معرفتی آنها را اوج داد و مسأله ترس را در آنان از بین برد و همین مسأله، حرکت عاشورا را متجلی ساخت.
ادامه دارد
پایان پیام /
نظر شما