خبرگزاری شبستان: سیاه پوشی شیعیان در عزای آل الله، خاصه سالار شهدیان، حسین بن علی(ع)، در دوران غیبت نیز به مثابه رسمی عام و رایج ادامه یافت و شواهد این امر در تاریخ و ادب شیعی (به ویژه در مراثی پرسوز و گداز عاشورا) فراوان است.
5. ابن ابی شافین(یا شافیر)، بحرانی (متوفی بعد از 1001) ادیب و منطقی برجسته شیعی در قرن دهم است که علامه امینی از وی به عنوان "یکی از حسنات قرن دهم" یاد کرده و صاحب انوار البدرین" نیز با وصف "اشیخ المحقق العلامة الادیب...واحد عصره فی الفنون کلها و له فی علوم الادب الید الطولی"(1) او را ستوده است.
سید احمد عطار در جلدو دوم "رائق"(ص287) قصیده ای را از ابن ابی شافین نقل می کند که در پاره ای از ابیات آن، ضمن اشاره به عظمت مصائب روز عاشورا و جانگداز بودن حوادث آن، می گوید: دین حنیف اسلام از مصائبی که در این رز بر آل الله وارد گشت جامه های بسیار سیاه و تیره، به رنگ شب های بسیار ظلمانی و تاریک پوشید.
مصائب یوم الطف ادهی المصائب واعظم من ضرب السیوف القواضب
تذوب لها صمّ الجلامید حسرةً و تنهدّ منها شامخات الشناصب
بها لبس الدین الحنیف ملابسا غریب سودا مثل لون الغیاهب(2)
6.سید علی خان مدنی شیرازی، صاحب سلافة العصر(متوفی 1120) عالم و ادیب برجسته شیعی و از مشایخ روایت علامه مجلسی است که مقام بلند علمی و ادبی او مستغنی از تعریف است. وی در غزلی شیوا، سخن از معشوقه ای به میان آورده که در دهه اول محرم در ماتم حسین(ع) لباس سیاه پوشیده بود و چهره سپیدش در جامه سیاه، چونان ماه در ظلمت شب یا خورشید در دل تاریکی می درخشید:
بنفسی من قد جاز لون الدّجی فرعا ولم یکفه حتی تقمّصه درعا
بدی فکانّ البدر فی جنح لیلة! او الشمس وافت فی ظلام الدجی تسعی!
نمته لنا عشر المحرم جهرةً تطارح أتربا تکنفه سبعا
تبدّی علی رزء الحسین مسوّدا و زال یولی فی الهوی کربلا منعا(3)
7. سید محمد بن مال الله ملقب به فلفل (متفوی 1261 یا 1277) عالم و شاعر نزیل کربلا از زبان حضرت زینب (س) خطاب به برادر شهیدش آورده است که ای فرزند پاکان نماز گزار، در عزای تو جامه هایم را سیاه خواهم کرد و از چشمهایم باران اشک جاری خواهم ساخت.
و لزینب نوحا لفقد شقیقتها و تقول یابن الزاکیات الرّکع
الیوم اصبغ فی عزاک ملابسی سودا، و اسکب هاطلات الأدمع(4)
8.شیخ صالح بن عبدالوهاب معروف به ابن عرندس(متوفی 840 در حله) عالم، ادیب، فقیه و اصولی متضلّ شیعه، و صاحب آثار گوناگون است .وی در یکی از قصائد غرّا و پرشور خویش در رثای سالار شهیدان می گوید: کبوتری را دیدم که بر شاخه درختی نوحه سرایی می کند، چندانکه سرایندگان فصیح و شیوا را از نغمات مسج و آهنگین خویش لال و خاموش ساخته است. خود، همچون صبح روشن، سپید بود اما طوقی سیاه بر گردن داشت و دستانش نیز سرخ رنگ بود. به وی گفتم : دلم را کباب کردی، این گریه و زاری از بهر چیست؟! چرا رشته ای که بر گردن سپید خود افکنده ای سیاه، . دستانت نیز سرخ است؟ زمانی که سرگشتگی من و اصرارم را در سوال دید و مشاهده کرد که آتش قلبم کاهش پذیر نیست... با اشاره به شهادت امام حسین (ع) گفت... از سر حزن و اندوه، طوقی سیاه بر گردن افکنده ام، تو نیز با من از سوز دل گریه کن و مرا در مویه بر حسین یاری ده:
و رأیت ساجعةً تنوح بأیکة سجعت فأخرست الفصیح المنشدا
بیضاء کالصبح المضی ء اکفها حمر تطوقت الظلام الأسودا
ناشدتها یاورق ما هدا البکا ردی الجواب فجعت قلبی المکدا
و الطوق فوق بیاض عنقک اسود و أکفک حمر تحاکی العسجدا
لما رأت ولهی و تسالی لها و لهیب قلبی ناره لن تخمدا
رفعت بمنصوب الغصون لهایدا جزمت به نوح النوائح سرمدا
قتل الحسین بکربلا یا لیته لاقی النجاة بها و کنت له الفدا
فأذا تطوّق ذاک دمعی احمر قان مسحت به یدی توردا
و لبست فوق بیاض عنقی من أسی طوقا بسین سواد قلبی اسودا
فالان هاذی قصّتی، یا سائلی نجیع دمعی سائل لن یمدا
فاندب معی بتقرّح و تحرّق و ابکی و کن لی فی بکائی مسعدا...(5)
9. در مصیبت نامه منسوب به علامه مجلسی که نثری مسج بلکه شعری منثور در رثای سالار شهیدان است- نویسنده با بیانی شیوا و آهنگین، جمله کائنات در عزای حسین (ع) شمرده و از سیاه پوشی نجوم و گلها و پرندگان و انبیا در مصیبت عاشورا سخن گفت است:
از اَلَم مصیبت...سیدشهدا و ... سلطان سریر کربلا...
قدسیان ملأ اعلی را سر به زانوست و از روی اندوه و غم ، کرّوبیان بالا را چین بر اب روست و از خون و الم...
زُحَل- سیاه پوش- غلغله در صوامع ملکوت انداخته، و مشتری – شیون کنان- در عالم جبروت گیسو شکافته... وخورشید- زرد رو و ژولیده مو- رنگ از چهره اش پریده...
شب از دود آه لباس سیاه بر تن دوخته، روز از طبانچه آفتاب چره برافروخته، شام گیسوی مشکین از غم شکافته، صبح گریبان ازالم پاره سخته...
ارغوان خون از دیده روان ساخته، ریحان کسوت سیاه در بر انداخته، بنفشه سر بر زانو نهاده نشسته غمگین، از گریستن سفی گشته دیده نسرین، سوسن گشته سیه پوش، زبان بر قفا، نشسته خاموش...غنچه زنبق پوشیده کفت، قمری به گردن کرده رشته سیاه، بلبل در صحن چمن طوق کشیده ناله و اه...
موسی (ع)، از اندوه واقعه اش در طور ماتم شعله آه از شجر آگاهش زبانه کشیده، و عیسی(ع) از حزن دامیه(=زخم خون فشان) اش، در دیر چهارم جامه بر خم افلاک نیل اندود کرده و گریبان پیراهن دریده...(6)
پی نوشت:
1. ادب الطف32/4
2. ادب الطف45/5
3. ادب الطف191/5-192
4. ادب الطف50/7
5. ادب الطف290/4
6. مصیبت نامه منسوب به علامه مجلسی، نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای بهارستان شماره 30598.
-برگرفته از کتاب "سیاه پوشی در سوگ ائمه نور" نوشته مرحوم حجت الاسلام علی ابولحسنی(منذر)
ادامه دارد/
نظر شما