تمسک به ولایت؛ راه رهایی از فتنه های آخرالزمان

نهضت امام مهدی(عج) نیز همانند نهضت امام‎حسین(ع) است. همان امر به معروف و نهی از منکر. پس از طغیان و حمله آنان، امام‎زمان با آن‎‎ها خواهد جنگید و انحراف بنیادی نهفته در وجودشان را نابود خواهد ساخت.

خبرگزاری شبستان: از ابتدای ادیان ابراهیمی، همواره این سوال مطرح بوده که اختیار انسان تاکجا و اختیار خدا تا کجاست؟ در تورات یهود، اختیار، تابعی از عقل شمرده‎شده‎ و گفته‎شده انسان با عقلش، صاحب‎اختیار است. اگر این عقل را بر باد ندهد درمقابل خدا قیام می‎‎کند و این‎جاست که ایمان، ضدعقل است. پس اگر ایمان بیاورد، اختیار را از دست داده و طغیان نخواهدکرد و اگر ایمان را از دست دهد و به عقلش تکیه‎کند، اختیار یافته و گناه می‎‎کند. یعنی اختیار، گناه‎آفرین و ایمان، تقواآفرین است. حتی میوه ممنوعه‎ای را که موجب هبوط انسان شد، عقل و دانش می‎‎دانند که خورد و یک‎باره صاحب اختیار شد. و از بهشتی که در آن اختیاری نداشت و تسلیم محض بود؛ تنزل یافته و چون عقل و شعور پیدا کرد، شروع کرد به گناه و گفته شد پس از این برای انسان زندگی سختی بر روی زمین خواهد بود، چون از ایمان که مقوله‎ای بهشتی است، گذشت و به عقل و اختیار که مقوله‎ای است زمینی رسید. با این وضعیت خاص، انسان در ادوار مختلف تاریخی، یا ایمانی یا عقلی شد. عهد ایمانی، عهد تسلیم؛ و عهد کفر و شرک، عهد اختیار ‎شد. همانند دوره قرون وسطی که دوره ایمانی است و عهد جدید که دوره طغیان و شرک و گناه است.

 

برهمین اساس در طول تاریخ، همواره این سوال مطرح بوده که آیا انسان می‎‎تواند جهان خویش را بسازد یا خیر؟ یهود درپاسخ این سئوال نیز گفته: اگر اراده کند که فقط آخرت را بسازد، راهش تسلیم و ایمان و بازگشت به قرون وسطی است. اما اگر بخواهد بهشت زمین را بسازد، راهش عقل و اختیار است. به‎همین‎خاطر عده‎ای انقلاب قرون وسطی به قرون جدید را عدول از عصر ایمان به عصرعقل دانستند که از همان ابتدا نیز مبنای کلیسا به‎وجود آمد. زمانی که تفسیر یهودی مسیحیت، به‎وسیله لوتر و اومانیست‎‎ها به‎وجود آمد؛ عبادت وسیله‎ای برای رسیدن به مقام خدایی و کار خدایی کردن، شد.

 

در یهود خدا با یعقوب کشتی می‎‎گیرد و دم‎صبح که دم‎وصال است، انسان می‎‎تواند خدا را برزمین زند. به‎عبارتی خدا را محدود کرده و اختیارات را به‎دست گرفته است. به‎همین‎دلیل یهود همیشه طرفدار انقلاب بوده است. انقلابی که با آن بهشت زمینی را بسازد و خدا را محدود کند، همان که در قرآن باعبارت «یدالله مغلوله» آمده است. خدا دستش بسته شده و انسان در زمین اختیار مطلق دارد. یهود همیشه سعی کرده به‎وسیله جن‎‎ها و تسلط بر عالم دخانی از اخبار ملکوت بهره‎مندشود. بنابراین بحث تسلط بر جهان، منحصر به جهان مادی نبوده، بلکه تسلط بر جهان معنا نیز بوده است. بحث فراماسونری نیز از یهود برمی‎آید. چون فراماسونری، مکتبی عرفانی است که می‎‎خواهد در تقدیر جهان دست‎برده و آن را عوض کرده و در دست گیرد.

به‎همین‎خاطر در طول تاریخ، یک حالت مبارزه با خدا در بعد معنا و ماده در یهود وجود داشته و بر همین اساس به‎دنبال علومی بوده که هم تغییر مادی و هم تغییر معنوی ایجاد کند. طغیانش در برابر خدا یک طغیان جامع است که آن را به‎دنبال عالم دخان و تغییر تقدیر جهان می‎‎کشاند. یعنی می‎‎خواهد آخرالزمان را تغییر دهد. بر همین اساس به شدت بر روی آخرالزمان کار می‎‎کند و فیلم‎‎هایی چون 2012 می‎‎سازد.

 

مسیحیت نیز در دوره رنسانس، یک‎باره تفسیر یهودی را به خود می‎‎‎پذیرد. از عهد ایمانی خارج و به عهد جدید وارد می‎‎شود. پس رنسانس با تفسیر یهودی، انسان را در عرض خدا قرار می‎‎دهد و براساس تفسیر اومانیسمی، انسان در مقابل خدا می‎‎تواند دنیا را عوض کند. رنسانس یک نوع انسان مختار ما یشاء در مقابل خدایی فعالِ مایشاء ایجاد کرد. این برخورد همواره وجود داشت تا دوران فلسفه دکارت؛ که ایمان را با شک ‎شکست. وی در مرکز کاتولیسم مسیحی، یک اومانیسم معرفتی یهودی ایجاد کرد و گفت: من فکر می‎‎کنم، پس شک می‎‎کنم؛ پس هستم.

این‎جا بود که عهد عقل‎گرایی، با شک در ایمان به‎وجود آمد. با عقل‎گرایی، بحث روش و روش‎شناسی به‎وجود ‎آمد. به همین دلیل روش‎شناسی با ایمان و حقیقت در تضاد است. واقعیت روش‎پذیر است، اما حقیقت، روش‎پذیر نیست. در دوره کانت عقل مایشاء یا همان عقل خودبنیاد به‎جای خدا در بعد فلسفی مطرح ‎شد و اومانیسم فلسفی به اوج ‎رسید و این‎جابود که فسلفه انقلاب جهانی توسط کانت برجسته ‎شد. با این ساختار، کانت علوم تجربی را روش‎مند و به‎وسیله این علوم، نقش خدا در طبیعت را انکار کرد. و در نهایت به‎یک نوع اومانیسم جنسی که بازهم ضد ایمان است، رسید. در دوره فروید و مارکس، ایمان کاملا نقش خدایی می‎‎گیرد و جای خدا می‎‎نشیند.

 

نتیجه‎اش مدرنیسم می‎‎شود که بعد از آن ایمانی به‎وجود می‎‎آید که ضدخداست. یک ایمان مختار ما یشاء و عرفانی. پس از دوران عقل، در دوره پست مدرن نیز یک ایمان شیطانی ایجاد می‎شود. چراکه انسان مدرن از این شهوت‎گرایی تکراری و بی‎معنا خسته می‎‎شود. از دهه1960 به بعد یک‎باره انسان غربی دچار بی‎معنایی و وهم‎گرایی شده و عرفان جنسی را خلق می‎‎کند. عرفانی که می‎‎تواند همراه با ایمان جنسی باشد. روابط جنسی آزاد و بی‎حد و حصر و در نهایت هم‎جنس‎بازی بدون هیچ قاعده خاص به‎عنوان یک رابطه جنسی مطرح می‎‎شود. رابطه‎ای معنویت‎گرایانه که نام خود را عرفان شیطانی گذاشته و کاملا ضدخدا عمل می‎‎کند.

 

بنابراین انقلاب جهانی در غرب با این تفسیر از انسان آغاز می‎‎شود و در نهایت به یک نوع انقلاب شیطانی در بعد معنوی و یک نوع عرفان‎گرایی شیطانی درحال‎گسترش منجر می‎شود. این، نتیجه تئوری انقلاب جهانی است. پس با تفکر اسلامی به‎خصوص تشیع در تضاد می‎‎آید. تشیع برخلاف وهابیت، قائل به انقلاب‎جهانی نیست بلکه معتقد به انحلال جهانی است. پس از شهادت امام حسین(ع) پیوسته یک حالت گریه را در میان شیعه می‎‎یابیم که در ظاهر یک نوع انفعال است، اما درحقیقت یک انفعال فعال است. در دعای ندبه؛ آن‎جا که می‎‎گوید: در آخرالزمان انتقام خون امام حسین(ع) گرفته می‎‎شود، یک‎باره گفته می‎شود: "فلیبک الباکون"؛ گریه‎کنندگان باید گریه کنند. بنابراین سیستم گریه، یک نوع اعتراض نرم به کشته شدن امام توسط عرفان شیطانی ضدخدایی یزید است. یزید همیشه به‎دنبال عیش و نوش و فسق علنی بود؛ عرفانی داشت به‎نام یزیدیه که هنوز در برخی محافل شام وجود دارد. پس بدون عرفان، طغیان وجود ندارد. خصوصا عرفانی که چهارچوبش یهودی است. و براساس همین چهارچوب‎‎ها نیز در حال جهانی شدن است(حتی در ایران نیز دیده شده است) انقلاب جهانی که یهود به‎دنبال آن است؛ یک انحراف است.

 

انقلاب اسلامی ایران نیز یک انحلال بود. همه خودبه‎خود از درون منحل شدند. هیچ مبارزه مسلحانه‎ای در میان نبود. ما به‎دنبال یک مبارزه نرم، همانند امام حسین(ع) که با امر به معروف و نهی از منکر مبارزه نرم می‎‎کردند و جهانی می‎‎اندیشیدند؛ هستیم. نهضت امام مهدی(عج) نیز همانند نهضت امام‎حسین(ع) است، همان امر به معروف و نهی از منکر. پس از طغیان و حمله آنان، امام‎زمان با آن‎‎ها خواهد جنگید و انحراف بنیادی نهفته در وجودشان را نابود خواهد ساخت. پس ما نباید دچار عرفان یهودی شویم. ما جنگ‎طلب و خشونت‎طلب نیستیم. امام حسین(ع) هیچ‎گاه آغازکننده جنگ نبودند. ما نیز شروع‎کننده جنگ در جهان نیستیم. این بحث را که عده‎ای در ایران نیز مطرح می‎‎کنند و نمونه‎ای از آن را در بعضی فیلم‎‎ها مشاهده می‎‎کنیم، مطرح کردن عرفان دخانی است. یک نوع عرفان یهودی که هدفش کشاندن جهان تشیع به‎سمت انقلاب جهانی است. ما هم‎اکنون نیازی به انقلاب جهانی نداریم، چون جهان در دست خدا و نایب معصومش که تجلی اسماء الهی است.

 

در دعای ندبه می‎‎خوانیم: امام زمان (عج) سبب اتصال آسمان و زمین و وجه خدا بر روی زمین و باب فیوضات الهی بر بندگان است. ولایت ایشان، ولایت عام است. در نتیجه ما انقلابی نخواهیم داشت. ما وظیفه‎ و امتحانی در پیش داریم که فتنه‎‎ها معنایش همین است. در آخرالزمان، فتنه‎‎ها نرم است. ما فقط باید توجه‎مان به ولایت باشد. با ولایت است که می‎‎توانیم در مقابل فتنه‎‎ها بایستیم. در نتیجه ما اصلا جایی برای عرفان یهودی - که قائل به انقلاب‎جهانی است - در عقایدمان نداریم، بلکه به‎دنبال انحلال جهانی هستیم که مقدمه ظهور امام زمان بوده و مکانیسم آن هم براساس امربه معروف و نهی از منکر جهانی است.

منبع: هفته نامه پنجره

 

پایان پیام/

کد خبر 197365

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha