خبرگزاری شبستان: رابطه یکسویه نه تنها موجب تکامل و بارور شدن انسان نمی شود بلکه بر عکس هر لحظه از استحکام آن کاسته و در مراحل نهائی به تنفر و جدائی ختم می شود. برای آنکه این محیط بارور و بالنده باشد توصیه هائی از سوی بزرگان ارائه شده است. دین مبین اسلام مملوء از توصیه های اخلاق و تربیتی برای زوجین است تا آرامش را دست یافته و هر لحظه بر ایمان آنها افزوده شود.
در یادداشت های قبل به برخی از این توصیه ها اشاره شد. در ادامه به برخی از روایات و احادیث تربتی اشاره می شود به امید آنکه با نشر آن زندگی بهتری را در میان زوجین ایرانی شاهد باشیم.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: جبرئیل آنقدر راجع به زن به من سفارش کرد که گمان کردم جز در کار زشت آشکار نمى شود زن را طلاق گفت.
یکی از نخست مشکلات امروز جوامع حتی جوامع پیشرفته و گاهلا اسلامی طلاق هاى ناجوانمردانه است.
اسلام با طلاق، سخت مخالف است. اسلام مىخواهد تا حد ممکن طلاق صورت نگیرد. اسلام طلاق را به عنوان یک چاره جویى در مواردى که چاره منحصر به جدایى است تجویز کرده است. اسلام مردانى را که مرتب زن مىگیرند و طلاق مىدهند و به اصطلاح «مِطلاق» مىباشند دشمن خدا مىداند.
در کافى مىنویسد:
رسول خدا به مردى رسید و از او پرسید: با زنت چه کردى؟
گفت: او را طلاق دادم.
فرمود: آیا کار بدى از او دیدى؟
گفت: نه، کار بدى هم از او ندیدم.
قضیه گذشت و آن مرد بار دیگر ازدواج کرد. پیغمبر از او پرسید: زن دیگر گرفتى؟
گفت: بلى.
پس از چندى که باز به او رسید پرسید: با این زن چه کردى؟
گفت: طلاقش دادم.
فرمود: کار بدى از او دیدى؟
گفت: نه، کار بدى هم از او ندیدم.
این قضیه نیز گذشت و آن مرد نوبت سوم ازدواج کرد. پیغمبر اکرم از او پرسید:
باز زن گرفتى؟
گفت: بلى یا رسول اللَّه.
مدتى گذشت و پیغمبر اکرم به او رسید و پرسید: با این زن چه کردى؟
- این را هم طلاق دادم.
- بدى از او دیدى؟
- نه، بدى از او ندیدم.
رسول اکرم فرمود: خداوند دشمن مىدارد و لعنت مىکند مردى را که دلش مىخواهد مرتب زن عوض کند و زنى را که دلش مىخواهد مرتب شوهر عوض کند.
به پیغمبر اکرم خبر دادند که ابوایوب انصارى تصمیم گرفته زن خود ام ایوب را طلاق دهد. پیغمبر کهام ایوب را مىشناخت و مىدانست طلاق ابوایوب بر اساس یک دلیل صحیحى نیست، فرمود: «انَّ طَلاقَ امِّ ایّوبَ لَحوب» یعنى طلاق ام ایوب گناه بزرگ است.
ایضاً پیغمبر اکرم فرمود: جبرئیل آنقدر به من در باره زن سفارش و توصیه کرد که گمان کردم طلاق زن جز در وقتى که مرتکب فحشاء قطعى شده باشد سزاوار نیست.
امام صادق از پیغمبر اکرم نقل کرده که فرمود: «چیزى در نزد خدا محبوبتر از خانهاى که در آن پیوند ازدواجى صورت گیرد وجود ندارد و چیزى در نزد خدا مبغوضتر از خانهاى که در آن خانه پیوندى با طلاق بگسلد وجود ندارد». امام صادق آنگاه فرمود: اینکه در قرآن نام طلاق مکرر آمده و جزئیات کار طلاق مورد عنایت و توجه قرآن واقع شده، از آن است که خداوند جدایى را دشمن مىدارد.
طبرسى در مکارم الاخلاق از رسول خدا نقل کرده است که فرمود: «ازدواج کنید ولى طلاق ندهید، زیرا عرش الهى از طلاق به لرزه درمىآید».
امام صادق فرمود: «هیچ چیز حلالى مانند طلاق مبغوض و منفور پیشگاه الهى نیست. خداوند مردمان بسیارطلاق دهنده را دشمن مىدارد».
قبح طلاق اختصاص به روایات شیعه ندارد، اهل تسنن نیز نظیر اینها را روایت کردهاند. در سنن ابوداود از پیغمبر اکرم نقل مىکند: «ما احَلَّ اللَّهُ شَیْئاً ابْغَضَ الَیْهِ مِنَ الطَّلاق» یعنى خداوند چیزى را حلال نکرده که در عین حال آن را دشمن داشته باشد مانند طلاق.
مولوى در داستان معروف موسى و شبان، اشاره به همین حدیث نبوى مىکند آنجا که مىگوید:
تا توانى پا منه اندر فراق ابْغَضُ الْاشْیاء عِنْدى الطَّلاق
آنچه در سیرت پیشوایان دین مشاهده مىشود این است که تا حدود امکان از طلاق پرهیز داشتهاند و لهذا طلاق از طرف آنها بسیار به ندرت صورت گرفته است و هر وقت صورت گرفته دلیل معقول و منطقى داشته است. مثلًا امام باقر زنى اختیار مىکند و آن زن خیلى مورد علاقه ایشان واقع مىشود. در جریانى امام متوجه مىشود که این زن «ناصبیه» است یعنى با على بن ابیطالب علیه السلام دشمنى مىورزد و بغض آن حضرت را در دل مىپروراند. امام او را طلاق داد. از امام پرسیدند: تو که او را دوست داشتى چرا طلاقش دادى؟ فرمود: نخواستم قطعه آتشى از آتش هاى جهنم در کنارم باشد.
در اینجا یک سؤال مهم پیش مىآید و آن اینکه اگر طلاق تا این اندازه مبغوض است که خداوند مرد اینکاره را دشمن مىدارد، پس چرا اسلام طلاق را تحریم نکرده است؟ چه مانعى داشت که اسلام طلاق را تحریم کند و فقط در موارد خاص و معینى آن را مجاز بشمارد؟ به عبارت دیگر آیا بهتر نبود که اسلام براى طلاق شرایط قرار مىداد و تنها در صورت وجود آن شرایط به مرد اجازه طلاق مىداد؟ و چون طلاق مشروط بود قهراً جنبه قضایى پیدا مىکرد؛ هر وقت مردى مىخواست زن خود را طلاق دهد مجبور بود اول دلیل خود را از نظر تحقق شرایط به محکمه عرضه بدارد، محکمه اگر دلایل او را کافى مىدانست به او اجازه طلاق مىداد و الّا نه.
اساساً معنى این جمله: «مبغوض ترین حلال ها در نزد خدا طلاق است» چیست؟
طلاق اگر حلال است مبغوض نیست و اگر مبغوض است حلال نیست. مبغوض بودن با حلال بودن ناسازگار است.
بعد از همه اینها آیا اجتماع، یعنى آن هیأتى که به نام محکمه و غیره نماینده اجتماع است، حق دارد در امر طلاق- که از نظر اسلام منفور و مبغوض است- این قدر مداخله کند که از تسریع در تصمیم به طلاق جلوگیرى کند و آن قدر طلاق را به تأخیر بیندازد که مرد از تصمیم خود پشیمان شود و یا بر اجتماع یعنى همان هیأت روشن شود که ازدواج مورد نظر سازش پذیر نیست و بهتر این است که زناشویى فسخ شود؟
ممکن است بعضى افراد از گفتههاى پیش چنین نتیجه گیرى کنند که ما مدعى هستیم براى طلاق مرد هیچ گونه مانعى نباید به وجود آورد؛ همینکه مردى تصمیم به طلاق گرفت باید راه را از هر جهت به روى او باز گذاشت. خیر، چنین نیست.
اسلام از هر عامل انصراف از طلاق استقبال مىکند اما در عین حال از زور و جبر قانونی به عنوان مانع در جلو مرد استفاده نمیکند. اسلام عمداً براى طلاق شرایط و مقرراتى قرار داده که طبعاً موجب تأخیر افتادن طلاق و غالباً موجب انصراف از طلاق مىگردد.
اسلام علاوه بر اینکه مجریان صیغه و شهود و دیگران را توصیه کرده که با کوشش هاى خود مرد را از طلاق منصرف کنند، طلاق را جز در حضور دو شاهد عادل صحیح نمىداند، یعنى همان دو نفرى که اگر بنا باشد طلاق در حضور آنها صورت بگیرد، به واسطه خاصیت عدالت و تقواى خود منتهاى سعى و کوشش را براى ایجاد صلح و صفا میان زن و مرد به کار مىبرند.
به هر حال یکى از امورى که موجب انصراف مردان از طلاق مىگردد لزوم حضور عدلین است اگر به صورت صحیحى عمل بشود. اسلام براى ازدواج که آغاز پیمان است حضور عدلین را شرط ندانسته است زیرا نمىخواسته است عملًا موجبات تأخیر افتادن کار خیرى را فراهم کند، ولى براى طلاق با اینکه پایان کار است حضور عدلین را شرط دانسته است.
غرض این است که هر اقدامى که سبب تأخیر اقدام زوج در تصمیم به طلاق بشود از نظر اسلام عمل صحیح و مطلوبى است.
آیا اجتماع، یعنى آن هیأتى که به نام محکمه و غیره نماینده اجتماع است، حق دارد در امر طلاق که از نظر اسلام مبغوض و منفور است مداخله کند به این صورت که از تسریع در تصمیم مرد به طلاق جلوگیرى کند؟»
جواب این است: البته مىتواند چنین کارى بکند، زیرا همه تصمیم هایى که به طلاق گرفته مىشود نشانه مرگ واقعى ازدواج نیست. به عبارت دیگر، همه تصمیم هایى که در باره طلاق گرفته مىشود دلیل خاموش شدن کامل شعله محبت مرد و سقوط زن از مقام و موقع طبیعى خود و عدم قابلیت مرد براى نگهدارى از زن نیست؛ غالب تصمیم ها در اثر یک عصبانیت و یا غفلت و اشتباه پیدا مىشود. جامعه هر اندازه و به هر وسیله اقداماتى به عمل آورد که تصمیمات ناشى از عصبانیت و غفلت عملى نشود، بجاست و مورد استقبال اسلام است.
محاکم به عنوان نمایندگى از اجتماع مىتوانند متصدیان دفاتر طلاق را از اقدام به طلاق- تا وقتى محکمه عدم موفقیت خود را در ایجاد صلح و سازش میان زوجین به اطلاع آنها نرسانده است- منع کنند. محاکم کوشش خود را در ایجاد صلح و سازش میان زوجین به عمل مىآورند و فقط هنگامى که بر محکمه ثابت شد که امکان صلح و سازش میان زوجین نیست، گواهى عدم امکان سازش صادر و به اطلاع صاحبان دفاتر مىرساند.
پایان پیام/
نظر شما