خبرگزاری شبستان: گرایش به دین از اصلی ترین و کهن ترین گرایش های انسانی است که تاریخ از آن یاد می کند؛ با این وصف و در حالی که دین خواهی به صورت یک پدیده فراگیر جهانی درآمده است، جویندگان حقیقت می خواهند این عطش فطری خود را از طریق آخرین صاحب شریعت آسمانی، پیامبر اکرم (ص) و عترت مطهر (ع) ایشان فرا بگیرند. از این رو در سلسله مباحثی منشور عقاید امامیه از لسان آیت الله جعفر سبحانی در حوزه های مختلف و در قالب اصول ارائه می شود.
از مباحث گذشته، دیدگاه اسلام درباره انسان و جهان روشن گردید. در این مورد اصول و نکات دیگرى نیز وجود دارد که در جاى مناسب خواهیم آورد. اینک به بیان دیدگاه هاى اسلام در زمینه اعتقادات و احکام مى پردازیم.
اصل بیستم
اعمال انسان، گذشته از اینکه در سراى دیگر پاداش یا کیفر دارد، در این جهان نیز خالى از پیامدهاى خوب و بد نیست. در حقیقت پاره اى از حوادث جهان عکس العملِ فعل او مى باشد، و این حقیقتى است که وحى از آن پرده برداشته و علم بشر نیز تا حدى بدان پى برده است. قرآن کریم در این باره آیات بسیارى دارد که دو نمونه را یادآور مى شویم:
(وَ لَوْ أَنّ أَهْلَ القُرى آمنُوا وَاتَقَوا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکات مِنَ السَّماءِوَ الأَرضِ وَلکن کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ) (اعراف/96): هرگاه اهل آبادی ها ایمان آورند و پرهیزگار باشند، درهاى برکات آسمان و زمین را به روى آنان مى گشاییم، ولى آنان (آیات الهى را) تکذیب کردند، پس ما نیز آنها را به کیفر اعمالشان رساندیم.
حضرت نوح (ع) به امت خود یادآور مى شود که میان پاکى از گناه و گشوده شدن درهاى رحمت الهى و فزونى نعمت خداوند رابطه اى برقرار است. چنانکه مى فرماید:(فَقُلتُ اسَْتَغْفِرُوا رَبّکُم إِنَّهُ کانَ غَفّاراً * یُرْسِلِ السَّماء عَلَیْکُمْ مِدراراً * وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوال وَبَنِینَ وَیَجْعَلْ لَکُمْ جَنّات وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً) (نوح10ـ12):(به قوم خود) گفتم از خدا طلب آمرزش کنید، او آمرزنده گناهاست، در این صورت از آسمان بر شما باران فراوان فرود مى فرستد. و با مال و فرزند شما را کمک مى کند. وبراى شما باغ ها و چشمه سارهایى پدید مى آورد.
اصل بیست و یکم
پیشرفت و عقبگرد امت ها ناشى از عللى است که صرفنظر از برخى عوامل بیرونى، عمدتاً ریشه در عقاید و اخلاق و رفتار خود آنان دارد. این اصل با قضا و قدر الهى نیز منافات ندارد، زیرا این قاعده خود از مظاهر تقدیر کلى الهى است. یعنى مشیت کلّى الهى بر این تعلق گرفته است که امت ها از طریق عقاید و رفتار خود سرنوشت خود را رقم زنند. مثلاً جامعه اى که روابط اجتماعى خود را بر اصل عدالت و دادگرى استوار سازد، زندگى نیک و آرامى خواهد داشت، و امتى که روابط اجتماعى خود را بر خلاف آن قرار دهد، سرنوشتى ناگوار در کمین او خواهد بود. این اصل همان است که در اصطلاح قرآن «سنت هاى الهى» نامیده شده است. چنانکه قرآن مجید مى فرماید:
(فَلَمّا جاءَهُمْ نَذیرٌ ما زادَهُمْ إِلاّ نُفُوراً * اِسْتِکْباراً فِی الأَرضِ وَمَکْرَ السَّىِّء وَلا یَحِیقُ الْمَکْرُالسَّیِّئُ إِلاّ بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنْظُرونَ إِلاّ سُنَّةَ الأَوَّلینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبْدِیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَحْویلاً).(فاطر/42ـ43): آنگاه که بیم دهنده اى نزدشان آمد، جز دورى از بیم دهنده آنها را سودى نبخشید، به علت استکبار در زمین و نیرنگ هاى زشت،(باید دانست که) نیرنگ هاى بد جز نیرنگبازان را در بر نمى گیرد. آیا آنان جز سنتى که بر گذشتگان حاکم بود، منتظر چیز دیگرى هستند؟! در سنت خدا هیچ تحول و دگرگونى نمى یابى.
(...وَ أَنْتُمُ الأَعْلَونَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ...وَ تِلْکَ الأَیّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النّاسِ...) (آل عمران/139ـ140): شماها برترید اگر مؤمن باشید... و این روزها (پیروزى و شکست) را بین مردم دست به دست مى گردانیم.
اصل بیست و دوم
تاریخ بشر آینده روشنى دارد. درست است که زندگى بشر غالباً با نابرابری ها و نابسامانی ها همراه بوده است، ولى این وضع تا آخر ادامه نخواهد داشت، بلکه تاریخ بشر به سوى آینده اى روشن در حرکت است که در آن عدل فراگیر حاکم شده و به تعبیر قرآن کریم صالحان، حاکمان زمین خواهند بود. چنانکه مى فرماید:
(وَ لَقَدْکَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ انَّ الأَرضَ یَرِثُها عِبادی الصّالِحُونَ) (انبیاء/105): ما در زبور پس از «ذکر» (شاید مقصود تورات باشد) نوشتیم که صالحان حاکمان زمین خواهند شد.
و نیز مى فرماید: (وَعَدَ اللّهُ الّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الّذِینَ مِنْ قَبْلِهمْ)(نور/55): خداوند به افرادى از شما که ایمان آورده و کارهاى نیک انجام دهند وعده داده است که آنان را در زمین خلافت بخشد، همانگونه که پیشینیان را خلافت بخشیده است.
بنابراین در آینده تاریخ و در گردونه مبارزه مستمر حق و باطل، پیروزى نهایى از آن حق است، هر چند به طول انجامد. چنانکه مى فرماید: (بَلْ نَقْذِفُ بِالحَقِّ عَلَى الباطِلِ فَیَدْمَغهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ) (الأنبیاء/18): حق را بر سر باطل مى زنیم تا آن را درهم کوبد، پس ناگهان نابود گردد.
اصل بیست و سوم
انسان از دیدگاه قرآن کریم از کرامتى ویژه برخوردار است، تا آنجا که مسجود فرشتگان قرار گرفته است. چنانکه مى فرماید:
(وَ لَقَدْکَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَرَزَقْناهُمْ مِنَ الطَیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثِیر مِمَّنْ خَلَقْنا تَفضیلاً) (اسراء/70): همانا بنى آدم را کرامت بخشیدیم و آنان را در خشکى و دریا جاى داده و از طیبات روزى دادیم و بربسیارى از آفریده هاى خود برترى بخشیدیم.
با توجه به اینکه اساس زندگى انسان را حفظ کرامت و عزت نفس تشکیل مى دهد، انجام هرگونه کارى که این موهبت الهى را خدشه دار سازد از نظر اسلام ممنوع است. به تعبیرى روشنتر، هر نوع سلطه گرى و سلطه پذیرى ناروا، اکیداً ممنوع مى باشد. امیر مؤمنان على (علیه السلام)مى فرماید: «ولا تکُنْ عبدَ غیرک وقدْ جعَلَکَ اللّهُ حرّاً»(1): بنده دیگرى مباش، وحال آنکه خدا ترا آزاد آفریده است.
نیز مى فرماید: «انّ اللّه تبارک و تعالى فوّض إلى المؤمن کلّ شیء إلاّ اذلال نفسه»: خدا کارهاى فرد با ایمان را به دست خود او سپرده (و او را در انجام و ترک آنها آزاد گذارده) جز خوار ساختن خویش را.(2)
روشن است که حکومت هاى مشروع الهى با این قانون منافات ندارد، چنانکه توضیح آن در بحث آینده خواهد آمد.
اصل بیست و چهارم
حیات عقلانى انسان از دیدگاه اسلام جایگاه ویژه اى دارد، زیرا برترى و ملاک امتیاز انسان از سایر حیوانات به قوه تفکر و نیروى خرد او است. از این روى در آیات بسیارى از قرآن کریم، بشر به تفکر و اندیشه ورزى دعوت شده است تا آنجا که پرورش فکر و تفکر در مظاهر خلقت را از ویژگى هاى خردمندان دانسته است. چنانکه مى فرماید:
(الّذینَ یَذْکُرُونَ اللّه قِیاماً وَقُعُوداً وَعَلى جُنُوبِهِمْ وَیَتَّفَکرونَ فِی خَلْقِ السَّمواتِوالأَرض رَبَّنا ما خَلَقْتُ هذا باطِلاً) (آل عمران/192): آنان کسانى هستند که خدا را، ایستاده و نشسته و در حالیکه به پهلو خوابیده اند، یاد مى کنند و در آفرینش آسمانها و زمین مى اندیشند و مى گویند: پروردگارا این جهان را بیهوده نیافریده اى(آیات مربوط به لزوم تفکر و مطالعه در مظاهر خلقت و آیات الهى بیش از آن است که در اینجا نقل شود).بر اساس چنین دیدگاهى است که قرآن، انسان ها را از پیروی هاى نسنجیده و کورکورانه از گذشتگان منع مى کند.
اصل بیست و پنجم
آزادی هاى فردى در قلمرو مسایل اقتصادى، سیاسى و غیره در اسلام مشروط به این است که با تعالى معنوى او منافات نداشته و نیز مصالح عمومى را خدشه دار نسازد. در حقیقت فلسفه تکلیف در اسلام همین است که مى خواهد با موظف کردن انسان، کرامت ذاتى او را حفظ نموده و مصالح عمومى را تأمین کند. جلوگیرى اسلام از بت پرستى و میگسارى و نظایر آن براى حفظ کرامت و حرمت انسانى است، و از اینجا حکمت قوانین کیفرى اسلام نیز روشن مى گردد.
قرآن کریم اجراى قانون قصاص را عامل حیات انسان دانسته و مى فرماید:(وَ لَکُمْ فِی القِصاصِ حَیاةٌ یا أَولى الأَلْبابِ) (بقره/179):اى خردمندان، قصاص حافظ حیات شما است.
پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «إنَّ المعصیة إذا عَمِلَ بها العبدُ سرّاً لم یضرّإلاّعامَلها، فإذا عمل بها علانیة ولم یُغیّر علیه أضرّت بالعامة»: هرگاه فردى به صورت پنهانى مرتکب گناه شود فقط به خود ضرر مى زند، ولى اگر آشکارا انجام دهد ومورد اعتراض واقع نشود به عموم ضرر مى رساند.
امام صادق (علیه السلام) پس از نقل حدیث مى افزاید:«ذلک انّه یُذِّلُ بعمله دینَ اللّه و یقتدی به أهلُ عداوة اللّه»: علت این امر آن است که فرد متظاهر به گناه با رفتار خود حرمت احکام الهى را مى شکند و دشمنان خدا از او پیروى مى کنند.(3)
اصل بیست و ششم
یکى از مظاهر آزادى فردى در اسلام این است که در پذیرش دین اجبارى نیست، چنانکه مى فرماید: (لا إِکْراهَ فِی الدِّین قَدْتَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَىِّ) (بقره/256).زیرا دین مطلوب در اسلام، ایمان و باور قلبى است و این چیزى نیست که با عنف و زور در دل انسان جاى گیرد، بلکه در گروی حصول یک رشته مقدمات است که مهمترین آنها روشن شدن حق از باطل مى باشد. هرگاه این شناخت حاصل شود، در شرایط طبیعى، انسان حق را برمى گزیند.
درست است که «جهاد» یکى از فرایض مهم اسلامى است، ولى معناى آن اجبار دیگران به پذیرش اسلام نیست، بلکه مقصود از آن برطرف ساختن موانع ابلاغ پیام الهى به گوش جهانیان است تا «تبیّن رشد» تحقق پذیرد. طبیعى است چنانچه سوداگران زر و زور روى اغراض مادى و شیطانى مانع رسیدن پیام آزادی بخش دین به گوش جان انسان ها گردند، فلسفه نبوت (که همانا ارشاد و هدایت بشر است) اقتضا مى کند که جهادگران هرگونه مانع و یا موانع را از سر راه بردارند، تا شرایط ابلاغ پیام حق به افراد بشر فراهم گردد.
[1 . نهج البلاغه، بخش نامه ها، شماره 38.
[2 . وسائل الشیعه:11/424، (کتاب الأمر بالمعروف، باب 12، حدیث4).
[3 . وسائل الشیعه:11/407، کتاب الأمر بالمعروف، باب 4، حدیث 1.
پایان پیام/
نظر شما