خبرگزاری شبستان؛ واقعه عظیم و دردناک عاشورا موضوعی است که طی قرون متمادی بیشترین سهم تالیف در میان شیعه و بلکه در میان مسلمانان را از آن خود کرده است. اما در این میان، بخش ناچیزی از این آثار و تالیفات به بررسی اوضاع اجتماعی دنیای اسلام در زمان واقعه عموما، و شهر کوفه خصوصا، پرداخته است. در حالی که این بررسی می تواند به شناخت بیشتر علل و انگیزه های قیام امام حسین علیه السلام و نیز دلایل عدم موفقیت ظاهری آن کمک شایانی کند. در قسمت پیشین این بحث مطالبی در رابطه با جمعیت کوفه و میزان شیعیان در آن و ترکیب کلی جمعیت در این شهر بیان شد و حال ادامه بحث و بررسی جامعه کوفه از نظر اعتقادی.
ترکیب عقیدتی جامعه کوفه
جامعه کوفه آن روز را از نظر عقیدتی می توان به دو بخش مسلمان و غیرمسلمان تقسیم کرد. بخش غیر مسلمان کوفه را مسیحیان عرب از بنی تغلب و مسیحیان نجران و مسیحیان نبطی، یهودیان رانده شده از شبه جزیره عرب در زمان عمر و مجوسیان ایرانی تشکیل می دادند. (28) اینان در مجموع بخش ناچیزی از کل جمعیت کوفه را در برمی گرفتند. بخش مسلمان کوفه را نیزمی توان شامل شیعیان علی علیه السلام، هواداران بنی امیه، خوارج، و افراد بی طرف دانست. شیعیان نیز به دو بخش رؤسا و شیعیان عادی تقسیم می شدند، از رؤسای شیعه می توان افرادی همچون سلیمان بن صرد خزاعی، مسیب بن نجبه فرازی، مسلم بن عوسجه، حبیب بن مظاهر اسدی، ابوثمامه صائدی و... که از یاران حضرت علی علیه السلام در صفین و دیگر جنگها بودند، نام برد. این افراد عمیقا به خاندان اهل بیت علیهم السلام عشق می ورزیدند و همینان بودند که پس از مرگ معاویه ابتداء باب نامه نگاری به امام حسین علیه السلام را گشودند. (29)
غیبت سرشناسان کوفه در حمایت از مسلم
یکی از نقاط مبهم و تاریک نهضت کوفه، غیبت این افراد در شام هفتم ذی الحجه سال 60 هجری است که «مسلم » قصر «عبیدالله » را محاصره کرد و سپس شکست خورده و یکه و تنها در کوچه های کوفه سرگردان شد. (30) در توجیه این غیبت نظرات مختلفی ابراز شده است که شاید خوشبینانه ترین آنها این باشد که آنان به دستور شخص مسلم از دور او پراکنده شدند تا جان خود را برای پیوستن به امام حسین علیه السلام حفظ کنند. (31) اما این توجیه با توجه به وضعیت نابسامان رهبر قیام، یعنی مسلم بن عقیل علیه السلام غیر وجیه می نماید. نقطه تاریکتر آن که گرچه بعضی از این افراد مانند حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و ابوثمامه صائدی را در صحنه کربلا حاضر می بینیم اما اثر و نشانی از دیگر بزرگان مانند سلیمان بن صرد خزاعی، رفاعة بن شداد بجلی و مسیب بن نجبه فرازی نیست و به نصی تاریخی که دلالت بر قصد پیوستن آنها به امام حسین علیه السلام باشد نیز برخورد نمی کنیم. توبه آنان بعد از واقعه کربلا و تشکیل نهضت توابین نیز شاهد عدم اراده پیوستن آنها به نهضت امام حسین علیه السلام است.
شیعیان عادی که بخش قابل توجهی از مردم کوفه را تشکیل می دادند، گرچه به خاندان اهل بیت عصمت، علاقه وافری داشتند، اما رفتار والیانی همچون زیاد و پسرش، با آنان و نیز سیاستهای کلی امویان در شیعه زدایی جامعه اسلامی، از آنان چشم زهر سختی گرفته بود، به گونه ای که تا احتمال پیروزی را زیاد نمی دیدند وارد نهضتی نمی شدند و شاید علت نامه نگاری آنان و نیز پیوستن آنها به نهضت مسلم و قیام مختار بدین جهت بود که پیروزی نهضتها را بسیار محتمل می دیدند و لذا به محض آنکه بوی شکست نهضت مسلم به مشامشان خورد، از صحنه خارج شدند. البته تعداد فراوانی از آنان بعدها، در نهضت توابین و قیام مختار، شرکت کردند. اما مشخص نیست چه تعداد از این افراد در لشکر عمربن سعد شرکت کرده و علیه امام خود جنگیدند، و نیز بعید به نظر می رسد که تعداد فراوانی از این گروه در کربلا حاضر شده باشند، بلکه عمده لشکر کوفه در کربلا را عناصر دیگر از مسلمانان تشکیل می دادند. اما نکته ای که نباید از یاد برد آنست که صرف نامه نگاری به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دلیل بر شیعه بودن نیست.
آیا خوارج کوفه در واقعه کربلا نقش داشتند؟
هواداران بنی امیه که افرادی همانند عمروبن حجاج زبیدی، یزیدبن حرث، عمروبن حریث، عبدالله بن مسلم، عمارة بن عقبه، عمربن سعد، مسلم بن عمرو باهلی از برجستگان آنها به شمار می رفتند، (32) نیز درصد قابل توجهی از مردم کوفه را تشکیل می دادند به خصوص با توجه به آن که بیست سال از حکومت امویان در کوفه می گذشت و آنها توانسته بودند در این بیست سال بسیار قوت بگیرند. همین افراد بودند که وقتی از پیشرفت کار مسلم بن عقیل و ضعف و فتور نعمان بن بشیر والی کوفه احساس خطر کردند، به شام نامه نوشته و از یزید چاره طلبیدند. رؤسا و متنفذان اکثر قبایل از این حزب بودند و این امر خود باعث گرایش بسیاری از مردم به این سو شده بود.
از سوی دیگر خوارج کوفه پس از سرکوب شدن در جنگ نهروان، در زمان معاویه به واسطه سیاستهای غیراسلامی وی که ناراضیان فراوانی فراهم آورده بود، قدرت گرفتند و در سال 43 هجری در زمان فرمانداری «مغیرة بن شعبه » قیامی را به رهبری «مستوردبن علقه » ترتیب دادند که به شکست انجامید. «زیادبن ابیه » نیز پس از به عهده گرفتن فرمانداری کوفه در سال 50 هجری نقش عظیمی در سرکوب آنان ایفا کرد، اما پنج سال پس از مرگ «زیاد» در سال 58 هجری آنان به رهبری «حیان بن ظبیان » به قیامی دیگر دست زدند. «عبیدالله بن زیاد» نیز پس از به عهده گرفتن زمام امور کوفه به سرکوبی آنها پرداخت. (33) از این رو می توان گفت این گروه در واقعه کربلا نقش چندانی نداشتند.
شاید چنین تحلیلی از وضعیت کوفه با واقعیت سازگارتر باشد که بیشترین سهم جمعیت کوفه از آن افراد بی اعتنا و ابن الوقتی بود که همتی جز پرکردن شکم نداشتند. اینان هنگامی که پیروزی مسلم بن عقیل را نزدیک دیدند، به او پیوستند، اما با ظهور آثار شکست، به سرعت صحنه را خالی کرده و فشار روانی فراوانی به طرفداران واقعی نهضت وارد آوردند و سهم فراوانی در شکست قطعی نهضت مسلم داشتند. سپس به دنبال وعده و وعیدهای «ابن زیاد» به سپاه کوفه پیوستند و به جنگ با امام حسین علیه السلام رفتند. در صورتی که اگر نهضت مسلم به پیروزی می رسید، همین افراد اکثر طرفداران حکومت نوپای مسلم را تشکیل می دادند. و اینها همان افرادی بودند که فرزدق در ملاقات با امام حسین علیه السلام آنها را چنین توصیف نمود «قلب های آنان با تو و شمشیرهایشان علیه تو کشیده شده است ». (34)
روان شناسی جامعه کوفه
به طور کلی خصوصیات روانی جامعه کوفه را که در شکست ظاهری نهضت امام حسین علیه السلام دخیل بود، می توان در چند مورد برشمرد.
(الف)نظام ناپذیری: هسته اولیه شهر کوفه را قبایل بدوی و صحرانشین تشکیل می دادند که بنا به علل مختلف در فتوحات اسلامی شرکت جستند و سپس از صحرانشینی و کوچروی به شهرنشینی روی آوردند، اما با این حال، خلق و خوی صحرانشینی خود را از دست ندادند. یکی از صفات صحرانشینان، آزادی بی حدوحصر در صحراها و بیابانهاست. لذا آنان از همان ابتدا به درگیری با امیران خود برخاستند، به گونه ای که خلیفه دوم را به ستوه آوردند تا جایی که از دست آنان چنین شکوه کرد «وای نائب اعظم من ماة الف لایرضون عن امیر و لا یرضی عنهم امیر»; (35) چه مصیبتی بالاتر از این که با صدهزار جمعیت روبرو باشی که نه آنها از امیران خود خشنودند و نه امیران آنها از آنان رضایت دارند.
تنها امیری که مردم کوفه ازاو رضایت داشتند
بنابراین این افراد در سیر تاریخی کوفه چه با امیران و فرماندهان عادل همچون علی بن ابی طالب علیه السلام و عمار یاسر و چه با امیران ظالم مانند «زیادبن ابیه » ناسازگار بودند. در طول تاریخ کوفه تا سال 61 هجری تنها با یک مورد روبرو می شویم که کوفیان بیشترین رضایت را از امیر خود داشته اند و او همان سیاس معروف عرب، «مغیرة بن شعبه» است! این سیاستمدار کهنه کار که از سال 41 هجری تا سال مرگش(50هجری) از سوی معاویه عهده دار حکومت کوفه بود، سعی می کرد به شکلی رفتار کند که کمترین تعارض را با مردم و گروههای مختلف داشته باشد و لذا وقتی به او می گفتند: فلان شخص دارای عقیده شیعی یا خارجی است، جواب می داد: خداوند چنین حکم کرده که مردم مختلف باشند و خود بین بندگانش حکم خواهد نمود. (36) و همین طرز سلوک بود که عامه مردم را از او خشنود می نمود.
«نعمان بن بشیر» که در سال 59 هجری عهده دار حکومت کوفه شده بود، نیز می توانست امیری مطلوب برای کوفیان باشد، که ناگاه با مرگ معاویه، شرایط و انگیزه های قویتری برای کوفیان پیش آمد که به دعوت از امام حسین علیه السلام انجامید. حضور فراوان صحابه و قراء یکی از عوامل تشدیدکننده این خلق وخوی بود، چرا که آنان خود را مجتهدان و صاحبنظرانی در مقابل حکومت به حساب می آوردند و لذا تا آن هنگام که می توانستند و بر جان خود بیم نداشتند، در مقابل حکومت قد علم می کردند که نمونه بارز آن در جنگ صفین نمایان است،به ویژه آن که جمع کثیری از خوارج نهروان را «قراء» و حافظان قرآن تشکیل می دادند. (37) چنین جامعه ای امیر عادل و آزاداندیش را برنمی تابد، از این گونه امیران سوء استفاده می شود و در مقابل آنها به معارضه برمی خیزند و از فرمانهای آنان اطاعت نمی کنند. نمونه همه این نشانه ها را نیز در رفتار کوفیان با حضرت علی علیه السلام می توان مشاهده کرد. برخلاف جامعه کوفه، جامعه شام را مردمی متمدن و غیرعرب تشکیل می دادند که قرنها به نظام پذیری عادت کرده بودند و از این رو معاویه به راحتی توانست چنین جامعه ای را در اختیار بگیرد. (38)
(ب)دنیاطلبی؛ به محض احساس خطرعقب می نشستند
گرچه بسیاری از مسلمانان صدر اسلام با هدفی خالص و به جهت رضای حق و پیشرفت اسلام در فتوحات اسلامی شرکت جستند، اما کم نبودند افراد و قبایلی که به قصد به دست آوردن غنایم جنگی در این جنگها شرکت می کردند اینان پس از سکونت در کوفه حاضر به از دست دادن دنیای خود نبودند و به محض احساس خطری نسبت به دنیای خود عقب نشینی می کردند و به عکس، هر گاه احساس حظی می نمودند فورا در آن داخل می شدند. شاهد صادق این مطلب حضور کوفیان در دو جنگ جمل و صفین است. هنگامی که در سال 36 هجری حضرت علی علیه السلام از مدینه به سمت عراق برای مقابله با شورشیان مستقر در بصره، رهسپار عراق شد، از کوفیان درخواست کمک نمود. کوفیان که هنوز حکومت علی علیه السلام را نوپا می دیدند و از سرنوشت جنگ به خصوص با توجه به کثرت سپاه بصره بیمناک بودند، کوشیدند از زیر بار این دعوت شانه خالی کنند و بالاخره پس از تبلیغها و تشویقهای فراوان تنها 12 هزار نفر یعنی حدود 10 درصد جمعیت جنگجوی کوفه در این جنگ شرکت جستند; (39) و پس از اتمام جنگ، یکی از اعتراضهای نخبگان و خواص آنان، تقسیم نکردن غنایم از سوی حضرت علی علیه السلام بود. (40) اما در جنگ صفین که کوفیان حکومت علی علیه السلام را سامان یافته می دیدند و امید فراوانی به پیروزی داشتند، رغبت بیشتری به شرکت در جنگ نشان دادند، به طوری که تعداد سپاهیان آن حضرت در این جنگ را بین 65 تا 120 هزار نفر نگاشته اند (41) که شمار افراد غیرکوفی آن بسیار ناچیز بود. کثرت بیعت کنندگان با مسلم را نیز می توان با همین اصل توجیه نمود، گرچه عده قلیلی افراد مخلص نیز در میان آنها بودند.
چرا مردم ازدعوت امام حسین به کوفه استقبال کردند؟
مردم کوفه در آن هنگام از سویی به علت مرگ «معاویه » و جوانی «یزید» حکومت مرکزی شام را دچار ضعف می دیدند و از سوی دیگر فرماندار کوفه، «نعمان بن بشیر» را قادر به مقابله با قیامی جدی نمی دانستند. از این رو تجمع عده ای از شیعیان مخلص به رهبری «سلیمان بن صرد خزاعی » و پیشنهاد دعوت از امام حسین علیه السلام و تشکیل حکومت در کوفه توسط آنان، به سرعت از سوی کوفیان مورد استقبال قرار گرفت زیرا احتمال پیروزی و تشکیل حکومت را قوی می دانستند.
حتی پس از ورود عبیدالله به کوفه، باز هم امید پیروزی را از دست ندادند و از این رو تعداد کثیری به همراه مسلم در محاصره قصر عبیدالله شرکت جستند و هنگامی که احساس خطر کردند، به سرعت از نهضت کناره گرفته و مسلم و هانی را به دست عبیدالله سپردند. این احساس خطر هنگامی شدت گرفت که شایعه حرکت سپاه شام از سوی طرفداران عبیدالله در میان مردم افکنده شد. (42) از اینجاست که به عمق کلام امام حسین علیه السلام هنگام نزول در کربلا پی می بریم که فرمود: «الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه ما درت معایشهم، فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون »; (43) مردم بندگان دنیایند و دین مانند امری لیسیدنی بر زبان آنها افتاده است; تا هنگامی به دنبال دین می روند که معیشت آنها برقرار باشد اما هنگامی که در امتحان افتند، دینداران اندک خواهند بود.
ج: تابع احساسات بودن:با مطالعه مقاطع مختلف حیات کوفه می توان این خصیصه را به خوبی در آن مشاهده کرد. علت اصلی این ویژگی نیز، عدم رسوخ ایمان در قلب است. یکی از موفق ترین کسانی که توانست از احساسات کوفیان به خوبی بهره برداری نماید، جناب مختار بود که البته کوفیان، باز همین که احساس کردند ورق علیه او برگشته است او را تنها گذاشتند تا به دست مصعب بن زبیر کشته شود. (44)
پی نوشتها:
28- حیاة الامام الحسین علیه السلام، 2/441 به بعد.
29- تاریخ طبری، 4/261.
30- همان، 294.
31- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به الف): الدوافع الذاتیة لانصار الحسین علیه السلام، محمد علی عابدین، چاپ دوم: قم، دارالکتاب الاسلامی، 1982م. ب) زندگانی سفیر حسین علیه السلام مسلم بن عقیل، محمدعلی عابدین، ترجمه سید حسن اسلامی، چاپ اول: قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1372.
32- مقرم، عبدالرزاق موسوی، مقتل الحسین، چاپ پنجم[قم]، دارالکتاب الاسلامی،1399ق، ص 149، و حیاة الامام الحسین،3/441.
33- تاریخ طبری، 4/132; ضیف، شوقی، تاریخ الادب العربی، العصر الاسلامی، چاپ سوم، قاهره، دارالمعارف مصر، 1963م، 2/186.
34- مسکویه رازی، ابوعلی، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، چاپ اول، تهران، دار سروش للطباعة و النشر،1366 ش، 2/57.
35- تاریخ طبری،3/243.
36- تجارب الامم، 2/15.
37- مروج الذهب، 2/405.
38- زکی صفوت، احمد، جمهرة خطب العرب فی عصور العربیة الزاهر، چاپ دوم: مصر، مطبعة الحلبی، 1385 ق، 1/420 به بعد.
39- تاریخ طبری،3/513.
40- همان، 545.
41- همان، 4/59; مروج الذهب، 2/385.
42- تاریخ طبری، 4/277.
43- محمود شریفی و دیگران. (معهد تحقیقات باقرالعلوم وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی) موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام، چاپ اول: قم، دارالمعروف، 1415ق، ص 373.
44- تاریخ طبری، 4/558 به بعد.
منبع: فصلنامه مشکوة، دکتر نعمت الله صفری فروشانی، مدیر گروه فرهنگ و تمدن پژوهشکدۀ تاریخ و سیرۀ اهل بیت(ع)
ادامه دارد.../
نظر شما