خبرگزاری شبستان: در تاریخ 17 ربیع الاول عامالفیل ( 570 م ) ، یا به روایتی 12 همان ماه در تقویم عربی محمد (ص) فرزند عبدالله و آمنه دختر وهب دیده به جهان گشود فرزندی از همان آغاز برگزیده بود تا جهان عرصه ای نو از اندیشه در بر گیرد. این طفل که تولدش گنگره های ظلم را لرزاند و تاریخ تا ابدیت از نامش سرشار شد نقشی ماندگار در ادبیات فارسی شد چنانکه فارسی گویان خوش سخن آغاز منظومه های خود را به نام و مدحش مزین کردند و این نوع نگاه خود سنتی ادبی در میان سخن سرایان ادب فارسی شد .
نگاهی به آغاز کتابهای شعر و نثر پارسی از دیر باز شاهدی بر این مدعااست و شاید کمتر شاعری باشد که این سنت را به جای نیاورده باشد. حدیقه الحقیقه ، مثنوی معنوی ، منطق الطیر عطار، بوستان سعدی ،مخزن الاسرار نظامی و...همگی اشعار زیبایی را به مدح و ثنای پیامبر اختصاص داده اند و داد سخن در این باره سر داده اند و درنعت خواجه لولاک طبع آزمایی کرده اند .
اما برخی از صفاتی که شاعران در ادب پارسی درباره پیامبر(ص) به کار گرفته اند صفاتی بر گرفته از روایات و آیات است که در اینجا به برخی از این صفات اشاره می کنیم.
امی گویا :کنایه از حضرت محمد (ص) و اشاره به آیه 158 سوره اعراف دارد که: «فامنو ا باالله و رسوله النبی الامی الذی یومن بالله و کلماته...» «به خداوند و پیامبر درس نا خوانده ای که به خداوند و کلمات او ایمان آورده ، ایمان آورید» برخی نیز امی را منسوب به ام القرای یعنی مکه داشته اند .
امی گویا به زبان فصیح /از الف آدم و میم مسیح
نظامی (مخزن الاسرار -ص13) یعنی پیامبر (ص) درس ناخوانده گویای است که با زبان فصیح از الف آدم تا میم مسیح را می داند . پیامبر (ص) خود در حدیث معراج فرمودند.(خداوند قطره ای در دهان من چکاند که به آن دانش اولین و آخرین را دانستم.
خواجه بعث و نشر : یعنی سرور مردم در روز رستاخیز . سعدی(بوستان ،4) گفته است :
شفیع الوری خواجه بعث و نشر /امام الهدی صدر ایوان حشر
این بیت یادآور حدیث نبوی است :«انا سید ولد آدم یوم القیامه و لا فخرء و بیدی لواء الحمد و لا فخر و ماَمن نبی یومئذ ، آدم فمن سواء الا تحت لوائی و انا اول شافع و اول مشفع و لا فخر ».(جامع الصغیر ج 1/90) یعنی من بی آنکه تفاخر کنم ،در روز قیامت سرور فرزندان آدمم و درفش سپاسگزاری در دست من است و در آن روز پیغمبری نیست ، از آدم گرفته تا دیگران ، که زیر سایه درفش من نباشد . من نخستین شفاعتگر و نخستین کسی هستم که شفاعتش مورد قبول واقع می شود.
خواجه لولاک: مولوی در مثنوی (دفتر دوم ، 971تا974)گفته است:
میوه ها در فکر دل اول بود /در عمل ظاهر به آخر می شود
چون عمل کردی،شجر بنشاندی /اندر آخر حرف اول خواندی
گرچه شاخ و برگ و بیخش اول است/آن همه از بهر میوه مرسل است
پس سری که مغز آن افلاک بود /اندر آخر خواجه لولاک بود
یعنی رازی که مغز و زبده افلاک بود و ابتدا در فکر باغبان وجود پدید آمد(تعبیر با مسامحه است) سرانجام آن راز نهان،وجود حضرت پیامبراکرم(ص)بود که حدیث لولاک به آن سرور خطاب می کند که «لولاک لما خلقت الافلاک» ای پیامبر اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی کردم.
رحمه للعالمین: که اشاره به آیه(و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین -ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم )
از رحمه للعالمین اقبال درویشان بین /چون در منور خرقه ها گل معطر شالها
جامه خواب بر حدث را یک فضول /قاصد آورد در پیش رسول
که چنین کرده است مهمانت ببین /خنده ای زد رحمه للعالمین (مثنوی دفتر پنجم ، بین 107و108)
سید اولین رسل: خواجوی کرمانی(دیوان،ص1) پیامبر را چنین وصف کرده است:
سید اولین رسل مرسل آخرین زمان /صاحب هفتمین قران خواجه هشتمین سرا
ساقی عرب: عطار نیشابوری:
همچو عطار این شراب صاف عشق / نوش کن از دست ساقی عرب
سید البشر:خاقانی(دیوان ،ص5)
یا سید البشر زده خورشید بر نگین /یا احسن الصور زده ناهید بر نوا
او نایب سید البشر شد /سید به مغاک غار در شد
شه معراجی:مولوی:
آمد شه معراجی شب دوست زمحتاجی /گردون به نثار او با دامن زر آمد
-مرحوم سیدکریم امیری فیروزکوهی(دیوان،ج1ص409)
آنکه آواز نبی از در بطحا شنوید/ذکر حق را ز در افتادن بتها شنوید
نور اسلام بر آمد ز کران تا نگرید/بانگ توحید در آمد به جهان تا شنوید
بس شنیدید سخنها زخدا بی خبران/اینک آیید و سخنهای خدا را شنوید
آنچه گفتند زیاسین و زطاها به خبر/گوش دارید و ز یاسین و ز طاها شنوید
و هزار صفتی احسنی که به واقع شایسته نام خاتم پیامبران محمد مصطفی است ودرادب فارسی به وفور یافت می شود و به واقع شاعران معاصر نیز در این باره داد سخن به زیبایی سر داده اند اما جمع آوری صفات بکار گرفته شده توسط شاعران معاصر درباره محمد مصطفی(ص) نیازمند کاری پژوهشی است و در این فرصت اندک نمی گنجد.
پایان پیام/
نظر شما