خبرگزاری شبستان: " اهتمام به تربیت نیز، در کنار توجه به تعلیم بسیار ضروری است. تربیت و پرورش صحیح قوای روحی و جسمی، عامل شکوفایی استعداد های ذاتی بشر برای رسیدن به رشد و کمال حقیقی است. هیچ آباد کردنی به قدر آباد کردن روان انسان و فکر انسان - که در حقیقت راه آینده¬ او را ترسیم می¬کند - نمی ¬رسد."
مقام معظم رهبری در دیدار با مسئولین آموزش و پرورش در مرداد ماه سال هفتاد و هفت در بیانات فوق تأکید می نمایند که تربیت موضوعی ضروری بوده و ایجاد تفکر و اندیشه صحیح و اسلامی مهم ترین و پر ارزش ترین اقدام است.
در شماره دوم از این یادداشت، این نتیجه بدست آمد که انقلاب فرهنگی که مرحله مهم و اساسی انقلاب است، با ایجاد فکر و اندیشه صحیح در فرد فرد جامعه بدست می آید و در نتیجه باید اندیشه فردی افراد جامعه، کانون انقلاب قرار گیرد.
این جا چهار سوال مهم مطرح می شود:
1- جامعه ای که سال ها با نماز و روزه و شرعیات در ارتباط بوده است، وقتی که انقلابی اسلامی را به ثمر می رسانند، پس یعنی پایبند به اسلام هستند، پس دیگر چه نیازی به ایجاد جریان تولید اندیشه و فکر اسلامی هست؟ و تفاوت این دو در چیست؟
2- برای این نوع انقلاب چه راهکار هایی توسط حضرت امام و مقام معظم رهبری تبیین گردیده است؟
3- از راه کار های موجود در این رابطه کدام یک اجرا شده است؟
4- وظیفه امروز ما چیست؟
رهبر کبیر انقلاب در رابطه با تربیت؛ مطلبی را بیان می کنند که راه گشا در پاسخ به سوال اول ما است. ایشان می فرمایند:
" مسئله اساسی در باب تربیت، مساله روح و قلب آدمی است. زیرا اگر قلب الهی شود، همه کردار، رفتار و نیات او نیز الهی خواهد شد و به طور کلی، سعادت انسان به روح یعنی قلب او بستگی دارد."
این مطلب چند نکته مهم را در بر می گیرد؛ اول اینکه قلب و روح باید در مسیر تکامل و رسیدن به حق تعالی حرکت کنند تا انسان به تربیت صحیح دست یابد. به عبارتی دیگر حضرت امام می فرمایند که؛ در صورتی انسان صحیح تربیت می شود و به اندیشه صحیح دست می یابد که بصورت قلبی به حق تعالی رسیده باشد.
موضوع دیگری که قابل تأمل است این مطلب است که، عامل اصلی در تربیت صحیح، قلبی است که خداوند در آن ریشه دوانیده باشد، این نشان می دهد که عوامل دیگری نیز وجود دارند و در تربیت و انسان سازی تأثیر گذارند؛ پس پذیرفتن این عامل دلیل بر رد دیگر عوامل نیست؛ اما این عامل، عامل اصلی و پی و بنیان تربیت انسان ها است.
کلید واژه صحبت های فوق، روح و قلب آدمی از یک سو و از سوی دیگر خداوند و اسلام است. و این همان دلایل نیاز به انقلاب فرهنگی و به تبع آن انقلاب فکری در جامعه اسلامی است که تا قبل از انقلاب اسلامی وجود داشته است. هر چند که خداوند و اسلام در جامعه قبل از انقلاب وجود داشت اما به اعتقاد صحیح حضرت امام می بایست این اسلام در قلب انسان ها نفوذ نماید.
از خلقت حضرت آدم تا به امروز، انسان در حال پیشرفت و تکامل روحی و اندیشه ای می باشد. هر روز شاهد شکوفایی بیشتر علم و دانش در جامعه انسانی و افزایش درک بیشتر انسان از محیط خود و مهمتر از آن درک بیشتر از ماهیت وجودی خود می باشیم. در همین راستا خداوند متعال تا زمان خاتم انبیا، سطح دانش بشر را در حدی می دانست که می بایست مطالب دینی بصورت واضح و آشکارا ارائه می شد و انسان آن روزگار توان استخراج مفاهیم را نداشت، بهمین دلیل است که کلیه کتب الهی قبل از قرآن کریم همه چیز را به وضوح و به زبان ساده بیان کرده و نیاز به تفسیر گسترده ندارند.
اما از زمان رسول خاتم حضرت محمد (ص)، سطح دانش بشری بحدی رسیده بود که بتوانند بخش کوچکی از مفاهیم را خود جستار کنند و با راهنمایی گرفتن از پیامبر و ائمه به کنه مطالب پی ببرند. در این موقعیت بود که خداوند قرآن کریم را نازل فرمود و پیامبر و ائمه را به عنوان راهنما به انسان ها موهبت نمود. طبق روایات، آیات قرآن دارای مفاهیم گسترده و عمیقی است که جامعه اسلامی در هر دوره ای نسبت به پیشرفت عقلی و اندیشه ای خود به حدی از آن دست می یابد و این دست یافتن به اعماق مفاهیم آیات پیش خواهد رفت تا ظهور حضرت مهدی (عج)، که توسط ایشان به نهایت خود خواهد رسید.
پس هر مرحله که یک فرد به سطح بالاتری از درک دست می یابد، می بایست با کمک راهنمایان دینی به سطح بالاتری از معارف نیز دست یابد. به وجود آمدن ادیان خرافی و اوهام مثلا عرفانی و گروه های انحرافی در ادیان، به دلیل پاسخ نگفتن سران دینی به این نیاز انسان ها می باشد.
بصورت آشکارا این انحراف در دین را در زمان خروج اروپا از قرون وسطی می توان یافت، جایی که مسیحیان از دین راکد و پوسیده کلیسا خسته شدند و به نوآوری در آن - به شیوه غلط - روی آوردند که سرانجام آن بی دینی گسترده امروز جامعه مسیحی، خصوصا در غرب است.
این موضوع همان چیزی است که امام خمینی و مقام معظم رهبری برای رسیدن به آن، انقلاب فکری و فرهنگی را مهم و قسمت مهمی از انقلاب اسلامی می دانند. و این همان تفاوتی است که جامعه اسلامی بعد از انقلاب با جامعه اسلامی قبل از انقلاب باید داشته باشد.
باید در جامعه اسلامی بعد از انقلاب نه بشکلی که از سطح جامعه پایین تر باشد بلکه در سطح جامعه و در مواردی بالاتر از سطح جامعه معارف دینی ارائه گردد. و علما و فضلا سعی در بالا بردن سطح فکری جامعه از لحاظ دینی داشته باشند. و این همان چیزی است که در نتیجه خود انقلاب فرهنگی و به تبع آن انقلاب اسلامی را به ثمر خواهد رسانید.
با توجه به متوسط سطح بینش جامعه اسلامی، سال ها و شاید چند قرن توسعه در فرهنگ جامعه رخ نداده بود. و فقط دانشمندان دینی آن هم به تعداد انگشتان دست در دوره هایی و یا کمتر از آن، به سطوح بالاتر از معارف اسلامی دست یافته و آن ها را بیشتر در کتب محفوظ و مستور می نمودند و این معارف وارد جامعه نمی شد. البته چون حکومت در اختیار این قشر قرار نداشت و در اکثر موارد حکام سعی در سرکوب مفاهیم اصیل اسلامی و حفظ فقط ظاهر دین را داشتند؛ ممکن بود ارائه این معارف به سطح عموم جامعه و بدون کنترل و مهار، همان دین و تقوای موجود در جامعه را به دلیل تند روی و کند روی و انحراف، از بین ببرد. لذا در اکثر موارد به ارائه حداقل های دین اکتفا گردید و از فقه، آن هم فقط ظاهر فقه، فراتر قدمی پیش نرفت.
حضرت امام خمینی بعنوان فقیه، عارف و عالم به دین و مفاهیم دینی، با شعله ور نمودن انقلاب اسلامی جامعه اسلامی را به مفاهیم اجتماعی اسلام متوجه نمود ولذا یک گام نه فقط جامعه اسلامی ایران بلکه جامعه جهانی اسلام را در مفاهیم دینی به پیش برد. اما این قدم کافی نبود، چون به فرمایش خود حضرت امام دین اسلام می بایست در قلب های انسان ها رسوخ نماید.
در شماره بعدی به این موضوع و پاسخ سه سوال دیگر خواهیم پرداخت.
ادامه دارد...
حضرت امام خمینی:
"ان شاء اللَّه، همه نقیصهها تمام مىشود. و شما امیدوار باشید به فضل خدا. همه این مسائل تمام مىشود. و شما سرفرازید پیش خداى تبارک و تعالى و پیش عالم. خداوند همه تان را حفظ کند."
پایان پیام/
نظر شما