خبرگزاری شبستان؛ دستیابى به آرامش واقعى یکى از خواسته هاى همیشگى بشر بوده است و در این راستا انسان در طول تاریخ تلاش ها و رنج هاى بسیارى را به جان پذیرفته است بى شک بخش وسیعى از تلاش هاى علمى بشر و کشف رازهاى ناگشوده جهان طبیعت به منظور دسترسى به امکاناتى بوده است که آرامش و آسایش را براى انسان به ارمغان آورد از سوى دیگر مطالعات آکادمیک و تحقیقات روان شناسى پیرامون آرامش و اضطراب و عوامل و موانع هر یک بخش قابل توجهى از پژوهش هاى علوم انسانى را به خود اختصاص داده است. در سالهاى اخیر کوشش هاى زیادى در زمینه روان درمانى افرادى که دچاربیمارى هاى روانى و اضطراب هاى شخصیتى و عدم تعادل هستند، انجام شده و در این زمینه روش هاى مختلفى براى روان درمانى پدید آمده است که هیچ کدام موفقیت مورد انتظار را در از میان بردن یا پیشگیرى از بیمارى هاى روانى کسب نکرده است. وانگهى حال عده اى از بیماران پس از روان درمانى گاه بدتر نیز شده و یا بیمارى پس از مدتى بازگشته است.[1] از این رو روانشناسان به دنبال یافتن علت این امر برآمدند و از طریق آمارگیرى به این نتیجه رسیدند که مهم ترین عامل در درمان بیمارى هاى روانى «دین» است و درصد بهبودى بیمارانى که معتقد به دین هستند بسیار بیشتر از دیگران است. لذا آنان بر این باورند که «ایمان بدون شک مؤثرترین درمان بیمارى هاى روانى به ویژه اضطراب و افسردگى است.»
جوامع غربى نیزمعترفندبراى درمان بیمارى هاى روحى بایدبه دین پناه بُرد
وویلیام جیمز فیلسوف و روان شناسى آمریکایى مى گوید:ایمان نیرویى است که باید براى کمک به انسان در زندگى وجود داشته باشد. فقدان ایمان زنگ خطرى است که ناتوانى انسان را در برابر سختى هاى زندگى اعلام مى دارد.[2] کارل یانگ روان کاو مى گوید: در طول سى سال گذشته افراد زیادى از ملیت هاى مختلف جهان متمدن با من مشورت کردند و من صدها تن از بیماران را معالجه و درمان کرده ام اما از میان بیمارانى که در نیمه دوم عمر خود به سر مى برند یعنى از سى و پنج سالگى به بعد حتى یک بیمار را نیز ندیدم که اساساً مشکلش نیاز به گرایش دینى در زندگى نباشد. به جرأت مى توانم بگویم که تک تک آنان به این دلیل قربانى بیمارى روانى شده اند که آن چیزى را که ادیان موجود در هر زمان به پیروان خود مى دهند نداشتند و تک تک آنان فقط وقتى به دین و دیدگاههاى دینى بازگشته بودند به طور کامل درمان شدند.[3] بنابراین حتى جوامع غربى نیز متوجه شده اند که براى درمان بیمارى هاى روحى باید به دین پناه بُرد و چون دین اسلام خاتم ادیان و اکمل ادیان است پس منشأ اصلى آرامش را باید در آن جست. قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) است و تمام آنچه را که بشر براى هدایت نیاز داشته در آن آمده ، کاملترین نسخه براى آرامش روح است. از این رو بر آنیم تا با نگاهى اجمالى دیدگاه قرآن را در مورد آرامش و عوامل آن را مورد بررسى قرار دهیم.
عوامل آرامش در قرآن؛ قرآن کریم امورى را به عنوان عوامل آرامش معرفى مى کند مانند: نماز، تلاوت قرآن، اهل بیت(علیهم السلام)، توکل، صبر، تقوا، توبه، مطالعه تاریخ انسان هاى بزرگ، عمل صالح، تسلیم بودن در مقابل خدا، انفاق، زکات و...; امابا توجه به آیه شریفه: «أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ;[4] آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مى یابد.» در مى یابیم که تنها چیزى که موجب آرامش روح است یاد و ذکر خداى متعال است و امور دیگرى که قرآن کریم از آنها یاد کرده است به «ذکر و یاد خداوند متعال» بازمى گردد. انسان سر تا پا احتیاج و فقر است، پیوسته کمبود فعلى و خوف از آینده او را در اضطراب و دلهره نگاه مى دارد، از این لحاظ طوفان سهمگین نگرانى، پیوسته در باطن او در حال وزیدن است; اما وقتى که خدا را به نظر مى آورد و آن قدرت بى پایان و فضیلت و کمال مبدأ فیاض را در نظر مجسم مى کند آلام و مصائب و نگرانى در قلب او خنثى مى شود و احساس آرامش مى کند و مى داند به منبع جلال و کبریایى تکیه کرده که مى تواند او را به سعادت برساند و از هر حادثه نگهدارى کند.[5]
آنچه باعث یاد خداوند در روح آدمى مى شود، هر گاه انسان به این مرحله دست یافت و روح او آرام گشت، خداوند از او خشنود و او نیز از خداوند خشنود مى شود: «یَـأَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِى إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً;[6] تو اى روح آرام یافته! به سوى پروردگارت باز گرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است». اما در اینکه چه چیزهایى باعث یاد خداوند در روح آدمى مى شود، قرآن امور زیر را معرفى مى کند: 1. نماز؛ أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکْرِى;[7] نماز را براى یاد من به پا دارد. نماز بزرگ ترین و مهم ترین پیوند میان خلق با خالق و مؤثرترین راه براى فراموش نکردن ذات پاک اوست. نماز بهترین وسیله یاد خداست، در آیه فوق به یکى از فلسفه هاى مهم نماز اشاره شده است و آن اینکه انسان در زندگى این جهان با توجه به عوامل غافل کننده نیاز به تذکر و یادآورى دارد، نماز این وظیفه مهم را بر عهده دارد. کسى که در ابتداى روز، قبل از هر چیز به سراغ نماز مى رود و پس از چند ساعت کار و تلاش و چه بسا میان او و یاد خدا جدایى افتاد ناگهان ظهر مى شود و به نماز مى ایستد دوباره مشغول کار روزانه اش مى شود و در انتهاى روز هم باز ارتباط خود را با خدایش برقرار مى کند; لذا همواره به یاد خداست و با ذکر او آرامش بر زندگى اش حکمفرماست.[8]
2. تلاوت قرآن؛ «وَ الْقُرْءَانِ ذِى الذِّکْرِ;[9] سوگند به قرآنى که داراى ذکر است». قرآن هم خودش ذکر است و هم داراى ذکر، ذکر به معنى یادآورى و زدودن زنگار غفلت از صفحه دل، یاد خداوند، یاد نعمت هاى او، یاد دادگاه بزرگ رستاخیز و یاد هدف خلقت انسان، آرى عامل مهم بدبختى انسان ها فراموشى و غفلت است و قرآن مجید آن را زائل مى کند.[10] 3. اهل بیت(علیهم السلام) اهل بیت(علیهم السلام) در کنار پیامبر(صلى الله علیه وآله) صاحب عصمت کبرى و ملک عظیم، و عباد مخلص خدا و پیشتاز در امر دین و نگهبان حریم دیانت و آسمان معنویت مى باشند که مقام نظارت بر عملکرد بندگان خدا را در دنیا و آخرت بر عهده دارند; آنان ترازوهاى قسط و عدل و حاکمان روز جزاء مى باشند. اهل بیت نبوت(علیهم السلام)مظاهر تام اسماء و صفات خداوند، و واسطه فیض حق براى خلائق مى باشند که انبیاء و اولیاء عظام نیز، بى نیاز از توسل به این وسائط عظیم الهى نمى باشند.[11] از این رو توسل به آنان موجب قرب به خدا و در نتیجه آرامش انسان است. «فَسْـَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ;[12] اگر نمى دانید از آگاهان بپرسید». ذکر یکى از اسامى قرآن است، پس «اهل ذکر» یعنى کسانى که اهل قرآن مى باشند که عنوانى واقعى و مورد تأیید الهى مى باشد چرا که با توجه به آیه شریفه به عنوان مرجع پاسخ گویى به سؤالات مردم معرفى شده اند.[13] و «اهل ذکر» اهل قرآنى هستند که سخنشان موجب علم به دین و عملشان موجب تذکر به حقیقت دین مى باشد.[14] در این آیه شریفه خداوند مى فرماید از اهل ذکر سؤال کنید اگر نمى دانید با اینکه ندانستن اقتضا مى کند انسان از اهل علم بپرسد نه از اهل ذکر این تعبیر (اهل ذکر) بدان جهت بیان شده که از اهل علمى باید سؤال کرد که انسان را به یاد خدا بیندازند.[15]که مصداق کاملش اهل بیت(علیهم السلام) هستند، از پیامبر(صلى الله علیه وآله)روایت شده که مراد از «اهل ذکر» ائمه(علیه السلام)هستند.[16]
4. ایمان ؛ ایمان به خدا: «إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ الَّذِینَ هَادُواْ وَ النَّصَـرَى وَ الصَّـبِـِینَ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَْخِرِ وَ عَمِلَ صَــلِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ;[17] کسانى که ایمان آورده اند (مسلمانان) و یهودیان و نصارى و صابئان (پیروان یحیى یا نوح یا ابراهیم) آنها که ایمان به خدا و روز رستاخیز آورده اند و عمل صالح انجام داده اند پاداش آنها نزد پروردگارشان مسلم است و هیچ گونه ترس و غمى براى آنها از (آینده و گذشته) نیست (و هر کدام از پیروان ادیان که در عصر و زمان خود بر طبق وظائف خویش عمل کرده اند مأجورند).[18] نگاه قدسى انسان مؤمن به جهان، او را در زندگى جهت و هدف بخشیده، از احساس دردناک پوچى مى رهاند و قدرت رویارویى با هر گونه فشار را به او مى بخشد: «رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَـذَا بَـطِلاً سُبْحَـنَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ;[19](و مى گویند:) بار الها! اینها را بیهوده نیافریده اى; منزهى تو! ما را از عذاب آتش نگاه دار».[20] اولیاء و دوستان راستین خدا از هر گونه وابستگى و اسارت به جهان ماده آزاداند، و زهد به معنى حقیقى اش بر وجود آنها حکومت مى کند نه با از دست دادن امکانات مادى جزع و فزع مى کنند و نه ترس از آینده در این گونه مسائل افکارشان را به خود مشغول مى دارد; بنابراین غم ها و ترس هائى که دیگران را دائماً در حال اضطراب و نگرانى نسبت به گذشته و آینده نگه مى دارد در وجود آنها راه ندارد... روحشان بزرگتر و فکرشان بالاتر از آن است که این گونه حوادث، در گذشته و آینده در آنها اثر بگذارد به این ترتیب امنیت و آرامش واقعى بر وجود آنها حکمفرماست.[22] ایمان به آیات خدا: «یَـعِبَادِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لاَ أَنتُمْ تَحْزَنُونَ * الَّذِینَ ءَامَنُواْ بِـَایَـتِنَا وَ کَانُواْ مُسْلِمِینَ;[23] اى بندگان من! امروز نه ترسى بر شماست و نه اندوهگین مى شوید. همان کسانى که به آیات ما ایمان آوردند و تسلیم بودند.» منظور از آیات همه آن چیزهایى است که بر وجود خداى تعالى دلالت مى کند چه پیغمبر باشد، چه کتاب، چه معجزه و چه چیزهاى دیگر.[24] ایمان به معاد: انسانى که معاد را قبول دارد زندگى او هدفدار است و براى رسیدن به هدف که همان رستگارى و سعادت ابدى است تلاش مى کند و در این راه تمام مشکلات را به جان مى خرد چون مى داند که پاداش این سختى ها به او داده مى شود لذا تحمل گرفتارى ها برایش آسان است; «مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الاَْخِرِ وَعَمِلَ صَــلِحًا فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ;[25] هر گاه به خداوند یگانه و روز جزا، ایمان بیاورند، و عمل صالح انجام دهند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین خواهند شد». ایمان به رزاق بودن خدا: «...وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَآءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ;[26] و اگر از فقر مى ترسید، خداوند هرگاه بخواهد، شما را به کرمش بى نیاز مى سازد; (و از راه دیگر جبران مى کند;) خداوند دانا و حکیم است». یکى از فرمان هایى که على(علیه السلام) در مراسم حج سال نهم هجرت، به مردم مکه ابلاغ کرد این بود که از سال آینده هیچ یک از مشرکان حق ورود به مسجد الحرام را ندارند;[27] بعد از ابلاغ این دستور مسلمانان ترسیدند که اجراى این حکم باعث کسادى بازارهایشان مى شود; لذا خداى تعالى ساکنان مکه و آن کسانى که در موسم حج در مکه تجارت داشتند را بشارت مى دهد که از اجراى حکم نترسید، خداوند به زودى شما را از فضل خود بى نیاز مى کند.[28]
5- مطالعه تاریخ زندگى انسان هاى بزرگ؛ داستان زندگى شجاعانه پیامبران از عوامل آرامش شمرده شده است:وَ کُلاًّ نَّقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنبَآءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَ جَآءَکَ فِى هَـذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ;[29] ما از هر یک از سرگذشت هاى انبیا براى تو بازگو کردیم، تا به وسیله آن، قلبت را آرامش بخشیم، (و ارادهت قوى گردد.) و در این (اخبار و سرگذشت ها،) براى تو حق، و براى مؤمنان موعظه و تذکر آمده است. تثبیث قلب پیامبر(صلى الله علیه وآله) و تقویت اراده او که در این آیه به آن اشاره شده یک امر کاملاً طبیعى است زیرا مخالفت هاى سرسختانه دشمنان لجوج و بى رحم خواه ناخواه در قلب پیامبر(صلى الله علیه وآله) اثر مى گذاشت که او هم انسان و بشر بود اما براى اینکه هرگز کمترین گرد و غبار نومیدى و یأس بر قلب پاک او ننشیند و اراده آهنینش از این مخالفت ها و کارشکنى ها به ضعف نگراید خداوند داستان هاى انبیا و مشکلات کار آنها و مقاومت هایشان را در برابر اقوام لجوج و پیروزى آنها را یکى پس از دیگرى شرح مى دهد، تا روح و دل پیامبر(صلى الله علیه وآله) و همچنین مؤمنانى که دوشادوش او در این پیکار بزرگ شرکت دارند، هر روزى قوى تر از روز قبل باشد.[30] یاد اولیاى پاک الهى، خود نوعى یاد خدا بوده، آرامش برخاسته از آن را در پى دارد; از این روى امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه 28 رعد/ 13 مى فرماید: دل ها با یاد محمد(صلى الله علیه وآله) آرام مى گیرد که یاد او همان یاد خداوند است.[31]
6- توکل؛ وَ قَالَ مُوسَى یَـقَوْمِ إِن کُنتُمْ ءَامَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُواْ إِن کُنتُم مُّسْلِمِینَ;[32] موسى گفت: اى قوم من! اگر شما به خدا ایمان آورده اید، بر او توکل کنید اگر تسلیم فرمان او هستید. تمام هستى تحت قدرت و فرمان خداست «...بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَىْء قَدِیرٌ;[33] حکومت جهان هستى به دست اوست و او بر هر چیز تواناست.» و تمام مصائبى هم که در زمین رخ مى دهد همچون زلزله ها، سیل ها، طوفان ها، مرگ و میرها و... همه آنها از قبل مقدر شده است: مَآ أَصَابَ مِن مُّصِیبَة فِى الاَْرْضِ وَ لاَ فِى أَنفُسِکُمْ إِلاَّ فِى کِتَـب مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَآ إِنَّ ذَ لِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ * لِّکَیْلاَ تَأْسَوْاْ عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلاَ تَفْرَحُواْ بِمَآ ءَاتَـکُمْ وَ اللَّهُ لاَ یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَال فَخُور[34] هیچ مصیبتى (ناخواسته) در زمین و نه در وجود شما روى نمى دهد مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است; و این امر براى خدا آسان است. این بخاطر آن است که براى آنچه از دست داده اید تأسف نخورید و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید; و خداوند هیچ متکبر فخرفروشى را دوست ندارد. بنابراین باید تنها بر او توکل کرد و از او استمداد طلبید وَ لاَ تُطِعِ الْکَـفِرِینَ وَ الْمُنَـفِقِینَ وَدَعْ أَذَهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ کَفَى بِاللَّهِ وَکِیلاً;[35] و از کافران و منافقان اطاعت مکن، و به آزارهاى آنها اعتنا منما، بر خدا توکل کن، و همین بس که خدا حامى و مدافع (تو) است. تاریخ مى گوید: پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان نخستین همچون کوه در مقابل انواع آزارها ایستادگى به خرج دادند و هرگز ننگ تسلیم و شکست را نپذیرفتند و سرانجام در اهداف خود پیروز شدند. دلیل این مقاومت و پیروزى همان توکل بر خدا و اعتماد بر ذات پاک او بود، خدایى که همه مشکلات در برابر اراده اش سهل و آسان است. اگر تیغ عالم بجنبد ز جاى *** نبرد رگى تا نخواهد خداى! آرى کافى است که پشتیبان و پناهگاه انسان چنین خدایى باشد.[36] وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ;[37] از خدا بپرهیزید. و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند. روشن است منظور از توکل این نیست که انسان به بهانه واگذارى کارش به خدا شانه از زیر بار مسؤولیت ها خالى کند و یا تسلیم حوادث گردد، بلکه منظور این است که در عین به کار گرفتن تمام قدرت و نیرو اولاً توجه داشته باشد که آنچه دارد از خود او نیست و از ناحیه دیگرى است و به این وسیله روح غرور و خودبینى را در خود بکشد و ثانیاً هرگز از بزرگى حوادث و مشکلات نهراسد و مأیوس نشود و بداند تکیه گاهى دارد که قدرتش بالاترین قدرت هاست.
7. عمل صالح؛ کسانى که اعمال صالح انجام مى دهند و مطیع فرمان خدایند چون به وظیفه خود عمل کرده اند اضطراب و نگرانى ندارند: «...مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَْخِرِ وَ عَمِلَ صَــلِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ;[38]هر گاه به خدا و روز رستاخیز ایمان آورند، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است; و هیچ گونه ترس و اندوهى براى آنها نیست».
8. تسلیم بودن در برابر خدا ؛ اگر انسان خود را عبد و خداى متعال را مولى و مالک خود بداند همواره تسلیم فرمان اوست و هیچ گاه از فرمان او سرپیچى نمى کند در نتیجه احساس مى کند مولایش از او راضى است و همین باعث آرامش خاطر او مى شود: «بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ;[39] آرى کسى که روى خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است; نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مى شوند».
9. انفاق؛ تأکید فراوان آموزه هاى دینى بر هم یارى با دیگران و کمک مالى و معنوى به آن ها در قالب انفاق، صدقه، هدیه، ایثار، گذشت، عفو، بخشش و... در این جهت قابل فهم است. این اعمال افزون بر تقویت حس نوع دوستى در نهاد انسان، حالت هاى انفعالى نفرت و کینه توزى و انگیزه هاى ستم و تجاوز و تمایل به خود خواهى را ریشه کن مى سازد.[40] در نتیجه از فشارهاى روحى و روانى انسان مى کاهد: «الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَ لَهُمْ فِى سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لاَ یُتْبِعُونَ مَآ أَنفَقُواْ مَنًّا وَ لاَ أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ;[41] کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند، سپس به دنبال انفاقى که کرده اند، منّت نمى گذارند و آزارى نمى رسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است; نه ترسى دارند، و نه غمگین مى شوند».
10. خدامحورى و استقامت بر آن؛ کسى که در همه امور زندگى اش خدا را محور قرار دهد آرامش خاصى بر زندگى او حکم فرماست زیرا بر محور استوارى تکیه کرده است: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَـمُواْ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ;[42] کسانى که گفتند: «پروردگار ما «الله» است»، سپس استقامت کردند، نه ترسى براى آنان است و نه اندوهگین مى شوند».
11. پیروى از هدایت خداوند؛ اطاعت از خداوند حس انتساب و استناد به خدا را همواره در انسان زنده کرده و او را از احساس بى هویتى مى رهاند.[43] فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّى هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَاىَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ;[44]هر گاه هدایتى از طرف من براى شما آمد، کسانى که از آن پیروى کنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین شوند».
12. پرداخت زکات؛ انجام واجبات و اداى حقوق الهى حس بندگى و قرب به خدا را در انسان زنده نگه مى دارد و باعث آرامش خاطر و حس اداى وظیفه مى شود. «إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّــلِحَـتِ وَأَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَءَاتَوُاْ الزَّکَوةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ;[45] کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را بر پا داشتند و زکات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است; و نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین مى شوند».
13. تحمل فشارهاى روحى در راه خدا
انسان مؤمن چون خداوند را حاضر و ناظر مى بیند لذا به خاطر توجه به او تمام ملامت ها و تمسخرهاى دشمنان را تحمل مى کند: «أَهَـؤُلآَءِ الَّذِینَ أَقْسَمْتُمْ لاَ یَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَة ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ لاَخَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَلآَ أَنتُمْ تَحْزَنُونَ;[46] آیا اینها ]= و این وماندگان بر اعراف[ همانان نیستند که سوگند یاد کردید رحمت خدا هرگز شامل حالشان نخواهد شد؟! (ولى خداوند بخاطر ایمان و بعضى اعمال خیرشان، آنها را بخشید; هم اکنون به آنها گفته مى شود:) داخل بهشت شوید، که نه ترسى دارید و نه غمناک مى شوید».
در این آیه شریف به دسته از مؤمنان اشاره نموده که ایمان دارند و داراى حسنات و کارهاى نیک اند، ولى بر اثر آلودگیها و پاره اى از گناهان همواره مورد تحقیر دشمنان حق قرار داشتند و مى گفتند چگونه ممکن است چنین افرادى مشمول رحمت حق واقع شوند، ولى سرانجام روح ایمانى و حسناتى که داشتند، در پرتو لطف و رحمت الهى کار خود را مى کند و سرنوشت سعادتمندانه اى مى یابند.[47]
پی نوشها؛
{1]. هفته نامه پرتو، سال پنجم، شماره 237، چهارشنبه 24 تیر 83; مقاله راه درمان افسردگى، ص 7. { 2]. همان. [3]. همان. [4]. رعد/ 13، 28.
[5]. تفسیر احسن الحدیث، ذیل آیه 28 رعد. [6]. فجر/ 89، 27 و 28. [7]. طه/ 22، 14. { 8]. تفسیر نمونه، ذیل آیه 14 طه. [9]. ص/ 38، 1.
[10]. تفسیر نمونه، ذیل آیه 1، سوره ص. [11]. بررسى شخصیت اهل بیت(علیهم السلام) در قرآن به روش قرآن به قرآن، دکتر ولى الله نقى پورفر، ص 3.
[12]. انبیاء/ 21، 7; نحل/ 16، 43. [13]. همان، ص 183. [14]. همان، ص 186. [15]. یکصد و چهارده نکته از قرآن کریم، ص 20.
[16]. بصائر الدرجات، محمد بن صفار، ص 60، (بصائر بابى دارد به نام «فى ائمة آل محمد(صلى الله علیه وآله) انهم اهل الذکر...» که در این باب 28 روایت را نقل مى کند.)
[17]. بقره/ 2، 62. [18]. تفسیر نمونه، ذیل آیه 62 بقره. {19]. آل عمران/ 3، 191. [20]. دائرة المعارف قرآن کریم، ج 1، ص 164. [21]. زخرف/ 43، 68 و 69.
[22]. تفسیر نمونه، ذیل آیه 62 یونس. [23]. زخرف/ 43، 68 و 69. [24]. ترجمه المیزان، موسوى همدانى، ذیل آیه 69 زخرف.
[25]. مائده/ 5، 69. [26]. توبه/ 9، 28. [27]. تفسیر نمونه، ذیل آیه 28 توبه. [28]. ترجمه تفسیر المیزان، ذیل آیه 28 توبه.
[29]. هود/11، 120. [30]. تفسیر نمونه، ذیل آیه 120 هود. [31]. تفسیر عیاشى، ج 2، ص 211، به نقل از دائرة المعارف، ج 1، ص 165.
[32]. یونس/ 10، 84. [33]. ملک/67، 1. [34]. حدید/ 57، 22 و 23. [35]. احزاب/ 33، 48. [36]. همان، ذیل آیه 48 احزاب.
[37]. مائده/ 5،11. [38]. بقره/ 2، 62. [39]. بقره/ 2، 112. [40]. دائرة المعارف قرآن کریم، ج 1، ص 167. [41]. بقره/ 2، 262. [42]. احقاف/ 43، 13. [43]. همان.
[44]. بقره/ 2، 38. [45]. بقره/ 2، 277. [46]. اعراف/ 6، 49. [47]. تفسیر نمونه، ذیل اعراف/ 49.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
پایان پیام/
نظر شما