معطلّه به چه کسانی اطلاق می شود؟

همه صفات فعل خداوند، از ذات و کمالات ذاتى خدا سرچشمه مى گیرند، یعنى خداوند داراى کمال مطلقى است که مبدء همه این کمالات فعلى است.<BR>

خبرگزاری شبستان: گرایش به دین از اصلی ترین و کهن ترین گرایش های انسانی است که تاریخ از آن یاد می کند؛ با این وصف و در حالی که دین گروی به صورت یک پدیده فراگیر جهانی درآمده است، جویندگان حقیقت می خواهند این عطش فطری خود را از طریق آخرین صاحب شریعت آسمانی، پیامبر اکرم (ص) و عترت مطهر (ع) ایشان فرا بگیرند. از این رو در سلسله مباحثی منشور عقاید امامیه از لسان آیت الله جعفر سبحانی در حوزه های مختلف و در قالب اصول ارائه می شود.
 

اصل سى و چهارم
از آنجا که ذات خداوند حقیقتى غیر متناهى است و مثل و نظیرى ندارد، انسان راهى به درک کنه ذات خداوند نخواهد داشت، در عین حال مى توان او را از طریق صفات جمال و جلال شناخت.
مقصود از صفات جمال، صفاتى است که نشان دهنده کمال وجودى خداوند است، مانند علم، قدرت، حیات، اختیار و نظایر آن.
مقصود از صفات جلال نیز صفاتى است که خدا اجلّ و برتر از آن است که به آنها وصف شود، زیرا این صفات نشانه نقص و کاستى، و عجز و ناتوانى موصوف است، و خداى متعال، غنى مطلق و منزه از هر نقص و عیب است. جسمانیت، داشتن مکان، قرار گرفتن در زمان، ترکیب و امثال آن. از جمله این گونه صفات است.گاه از این دو نوع صفات، به ثبوتى و سلبى نیز تعبیر مى شود، که مقصود از هر دو یک چیز است.
 

اصل سى و پنجم
در بحث شناخت یادآور شدیم که راه هاى عمده شناخت حقایق، حس، عقل و وحى است. براى شناخت صفات جلال و جمال الهى نیز مى توان از این دو راه بهره گرفت.
1. راه عقل: مطالعه جهان آفرینش و اسرار و رموز نهفته در آن، که همگى مخلوق خداوند است، ما را به کمالات وجودى خدا رهبرى مى کند. آیا مى توان تصور کرد بناى کاخ عظیم خلقت، بدون دانایى و توانایى و اختیار برافراشته شده باشد؟! قرآن مجید براى تأیید حکم عقل در این باره، به مطالعه آیات تکوینى در قلمرو آفاق و انفس دعوت مى کند، چنانکه مى فرماید:
(قُلِ انْظُرُوا ما ذا فِی السَّمواتِ وَ الأَرضِ)(یونس/101): بگو دیدگان خود را باز کنید و ببینید در آسمانها و زمین چه حقایقى وجود دارد؟
البته در مطالعه جهان طبیعت، عقل این راه را به کمک حس مى پیماید.بدینگونه که، ابتدا حس موضوع را به صورت شگفت درک مى کند، آنگاه عقل شگفتى مخلوق را نشانه عظمت و جمال خالق مى گیرد.
2. راه وحى: آنگاه که دلایل قطعى، نبوت و وحى را اثبات کرد، و روشن شد که کتاب و گفتار پیامبر همگى از جانب خدا است، طبعاً آنچه در کتاب و سنت آمده مى تواند راهگشاى بشر در شناخت صفات خدا باشد. در این دو مرجع، خدا به برترین صفات وصف شده، و در این زمینه کافى است بدانیم که در قرآن 135 اسم و صفت براى خدا بیان گردیده است که به یک مورد مهم بسنده مى کنیم:
(هُوَ اللّهُ الّذی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ المُؤْمِنُ المُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الجَبّارُ المُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللّهِ عَمّا یُشْرِکُونَ * هُوَ اللّهُ الخالِقُ البارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الأَسْماءُ الحُسْنى یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّمواتِ وَ الأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الحَکیمُ)(حشر/23ـ24).
«او است خدایى که جز او خدایى نیست; فرمانرواى منزه از نقص، ایمنى بخش، رقیب و نگهبان، قدرتمند، عظیم الشأن و شایسته تعظیم. منزه است خدا از آنچه براى او شریک قرار مى دهند. اوست آفریدگار صورتگر، براى او است نامهاى نیکوتر، آنچه در آسمانها و زمین است او را تسبیح مى گویند، و او است قدرتمند و حکیم».
در اینجا باید یادآور شویم، کسانى که از بحث درباره شناخت صفات خدا سر باز مى زنند در حقیقت گروه «معطلّه» مى باشند، زیرا انسان را از معارف بلندى که عقل و وحى به آن هدایت مى کند محروم مى سازند، و اگر بحث و گفتگو درباره این گونه از معارف ممنوع بود، ذکر این همه صفات در قرآن و امر به تدبّر در آنها لزومى نداشت.
 

اصل سى و ششم
صفات خدا از زاویه دیگر به دو قسم تقسیم مى شود:
الف ـ صفات ذات;
ب ـ صفات فعل.
مقصود از صفات ذات، صفاتى است که در وصف خداوند به آنها تصور ذات کافى است، و به اصطلاح از مقام ذات خداوند انتزاع مى شود، مانند علم و قدرت و حیات.
مقصود از صفات فعل نیز، صفاتى است که ذات خداوند با ملاحظه صدور فعل از او، به آنها متصف مى شود، مانند: آفرینندگى، رزق دهى، بخشندگى و مانند آن، که همگى با توجه به صدور فعل از خدا انتزاع مى شوند.
به عبارت دیگر، تا از خداوند فعلى به نام خلقت و رزق صادر نشود او را خالق و رازق بالفعل نمى توان خواند، هرچند قدرت ذاتى بر خلقت و رزق و رحمت و مغفرت دارد.
در خاتمه یادآور مى شویم که همه صفات فعل خداوند، از ذات و کمالات ذاتى خدا سرچشمه مى گیرند، یعنى خداوند داراى کمال مطلقى است که مبدء همه این کمالات فعلى است.
صفات ذات خداوند
پس از آگاهى از تقسیم صفات خداوند به صفات ثبوتى و سلبى، و ذاتى و فعلى، شایسته است مهمترین مسائل مربوط به آن را مطرح نماییم:
 

اصل سى و هفتم
الف ـ علم ازلى و گسترده
علم خدا، به حکم اینکه عین ذات اوست، ازلى بوده و بى نهایت مى باشد. خداى متعال علاوه بر علم به ذات، به ماسواى ذات نیز اعم از کلى و جزئى، پیش از وقوع و بعد از وقوع آگاه است. قرآن بر این حقیقت تأکید بسیار دارد، چنانکه مى فرماید: (إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیء عَلیمٌ)(عنکبوت/62) و نیز مى فرماید: (أَلا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطیفُ الخَبیرُ) (ملک/14). در احادیث ائمه اهل بیت (علیهم السلام) هم کراراً بر ازلیت و گستردگى علم خداوند تأکید شده است، چنانکه امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: لَمْ یَزَلْ عالماً بالمکانِ قبل تکوینه کعلمه به بعد ما کوّنه و کذلک علمه بجمیع الأشیاء.([1]) آگاهى او از مکان پیش از آفرینش بسان آگاهى او از آن بعد از خلقت آن است و به همین منوال علم او به تمام اشیاء و مخلوقات.
ب ـ قدرت گسترده
توانایى خدا، بسان علم وى، ازلى بوده و به حکم اینکه عین ذات اوست مانند علم حق، نامحدود است. قرآن بر گستردگى قدرت خداوند تأکید کرده و مى فرماید: (وَ کانَ اللّهُ عَلى کُلّ شَیء قَدیراً) (احزاب/27) و نیز مى فرماید: (وَ کانَ اللّهُ عَلى کُلّ شَیء مُقْتَدِراً)(کهف/45).
امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «الأشیاءُ له سواء عِلْماً و قُدرةً و سُلْطاناً و مُلْکاً و إحاطَة» ([2]): همه اشیا، از نظر دانش و قدرت و تسلط و مالکیت و احاطه خداوند بر آنها، یکسانند.
ضمناً اگر ایجاد اشیاى ممتنع و محال بالذات از قلمرو قدرت و سیطره خداوند بیرون است، به علت نارسایى قدرت حق نیست، بلکه به علت نارسایى ممتنع است که قابلیت تحقق و هستى را ندارد(و به اصطلاح، نقص در قابل است). مولاى متقیان على (علیه السلام) آنگاه که از او درباره ایجاد ممتنعات سؤال شد چنین فرمود:
«إنَّ اللّه تبارک و تعالى لا ینسب إلى العجز والذی سألتنی لا یکون».([3])
خداوند متعال پیراسته از عجز و ناتوانى است، و آنچه که از آن سؤال کردى شدنى نیست.
ج ـ حیات
خداى دانا و توانا، قطعاً حىّ و زنده نیز هست، زیرا دو وصف پیشین از ویژگیهاى موجود زنده است، و از همین جا دلایل حیات الهى نیز روشن مى شود. البته صفت حیات در خداوند: بسان سایر صفات ـ از هرگونه نقص پیراسته است، و از خصوصیات این صفت در انسان و مانند آن(همچون عروض مَوْت) منزه مى باشد. چه، از آنجا که او حىّ بالذات است، مرگ به ساحت او راه ندارد. و به عبارت دیگر، چون وجود خداوند کمال مطلق است، قطعاً موت که نوعى نقص است به ذات او راه نخواهد داشت. چنانکه مى فرماید: (وَ تَوَکَّلْ عَلَى الحَیِّ الّذی لا یَمُوتُ)(فرقان/58).
د ـ اراده و اختیار
فاعل آگاه از فعل خویش، کاملتر از فاعل ناآگاه است. همچنانکه فاعلِ مرید و مختار در فعل خود(که اگر بخواهد انجام دهد واگر نخواهد انجام ندهد) کاملتر از فاعل مضطر و مجبور است که ناگزیر تنها باید یک طرف فعل یا ترک را برگزیند. با توجه به نکته فوق، و نیز ملاحظه این امر که خدا کاملترین فاعل در پهنه هستى است، طبعاً باید گفت که ذات ربوبى فاعل مختار است، نه مجبور از جانب غیر یا مضطر از ناحیه ذات، واگر مى گوییم خدا مرید است مقصود مختار بودن او است.
اراده، به معناى معروف در انسان که امرى تدریجى و حادث است، در ذات الهى راه ندارد.از این روى در احادیث اهل بیت (علیهم السلام) براى جلوگیرى از خطا و انحراف اشخاص، اراده حق عین انجام و تحقق فعل تلقى شده است، چنانکه مى فرماید: «اراده مربوط به انسان حالتى درونى است که به دنبال آن فعل انجام مى شود، امّا اراده خدا ایجاد فعل است بدون آنکه چنین حالتى در او حادث گردد.([4])
از این بیان روشن شد که اراده ـ به معنى اختیار ـ از صفات ذات بوده، ولى به معنى ایجاد وهستى بخشیدن، از صفات فعل است.
چنانکه مى فرماید:(إِنّما أَمْرُهُ إِذا أَراد شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون)(یس/82).
«فرمان او تنها این است که هرگاه چیزى را اراده کند، به او مى گوید«موجود باش» آن نیز بلا فاصله موجود مى شود».
پی نوشت ها:
[1] . توحید صدوق،ص137، باب 10، حدیث9، .
[2] . توحید صدوق، باب 9، حدیث 15.
[3] . توحید صدوق، ص133، باب 9، حدیث 9.
[4] . کافى:1/109.
ادامه دارد/
 

کد خبر 230295

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha