خبرگزاری شبستان: از لحاظ تاریخی، از دیرباز در جهان اسلام گرایش هایی به نام "عرفان" و "تصوف" وجود داشته و از قرن چهارم تا هشتم هجری در بسیاری کشورها، مانند ایران و ترکیه به اوج خود رسیده است.
اکنون نیز نحله ها و فرقه های گوناگون متصوفان در سراسر جهان اسلام، به ویژه در شمال آفریقا حضور دارند. مشابه این گرایش در میان پیروان سایر ادیان نیز وجود داشته است. با توجه به همین نقطه اشتراک، این سوال مطرح می شود که آیا در اسلام چیزی به نام عرفان اسلامی وجود دارد؟
برخی به طور مطلق منکر عرفان در اسلام شده و آن را امری بدعت آمیز و مردود شمرده اند. برخی دیگر آن را در خارج از متن اسلام، ولی سازگار با آن دانسته اند.
در این میان گروه سومی، عرفان را جزئی از اسلام، ولی سازگار با آن دانسته اند که مانند سایر بخش های اسلام از قرآن کریم و سنت نبوی سرچشمه گرفته است و از سایر مکاتب و مسالک اقتباس نشده است.
از نظر این دیدگاه، وجود مشابهت بین عرفان اسلامی و سایر عرفان ها دلیل اقتباس عرفان اسلامی از آنها نیست؛ چنانکه مشابهت پاره ای از احکام و قوانین شریعت اسلام با سایر شرایع آسمانی، به معنای اقتباس اسلام از آنها نمی باشد. به نظر ما رأی اخیر پسندیده تر است.
البته باید یادآور شد که اصالت عرفان اسلامی، به معنای صحت هر آنچه در عالم اسلام به نام "عرفان"، و "تصوف" نامیده می شود نیست بلکه ما در عین اعتراف به وجود عرفان اصیل –عرفانی که مرتبه عالی آن را پیامبر اکرم (ص) و جانشینان راستین آن حضرت علیهم السلام داشتند- وجود عناصر بیگانه را در میان عرفا و متصوفان مسلمان انکار نمی کنیم و بسیاری از آرای نظری، شیوه های عملی و رفتاری طوایفی از متصوفان را قابل مناقشه می دانیم.
کسی که به آیات کریمه قرآن، سخنان پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت (ع) طاهرین اش با دقت توجه کند، بی شک مطالب بسیار بلند و ژرف در قلمرو عرفان نظری و نیز آداب و دستور العمل های فراوانی در ارتباط با سیر و سلوک عرفانی خواهد یافت.
برای نمونه می توان به آیات مربوطه به توحید ذات و صفات و افعال در سوره توحید، ابتدای سوره حدید و آخر سوره حشر اشاره کرد و هم چنین می تنوان از آیاتی که بر حضور ذات اقدس الهی در سراسر عالم هستی و بر احاطه او نسبت به تمام موجودات تسبیح و سجده تکوینی همه مخلوقات برای خدای متعال دلالت دارد، نام برد.
همچنین در قرآن کریم آیاتی مشتمل بر آداب و سننی ویژه وجو دارد که می توان آنها را آیین سیر و سلوک اسلامی نامید، مانند آیات تفکر و تامل، ذکر و توجه دائمی، سحرخیزی و شب زنده داری، روزه داری، سجده و تسبیح طولانی در شب ها، خضوع، خشوع، اِخبات، گریه کردن و به خاک افتادن به هنگام شنیدن و خواندن آیات قرآن، اخلاص در عبادت، انجام کارهای نیک از سر عشق و محبت به خدا و به انگیزه رسیدن به قرب و رضوان الهی و نیز آیات مربوط به توکل، رضا و تسلیم در پیشگاه پروردگار.
علاوه بر قرآن، مطالب فراوانی نیز در این زمینه در روایات اسلامی وجود دارد و آنچه که در بیانات پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار علیهم السلام، ادعیه و مناجات های ایشان در ارتباط با این مطالب آمده، قابل احصاء و شمارش نیست.
البته مانند بسیاری از مسائل دیگر، در اینجا و در مواجهه با این گونه آیات و روایات، کسانی راه تفریط و کسانی راه افراط را در پیش گرفته اند.
گروه اول با دیدی تنگ نظرانه و ظاهر بینانه، با حمل این قبیل آیات و روایات بر معانی بسیار ساده، پیش پا افتاده و تهی کردن آن ها از محتوا و مضامین عالی و بلندشان ، حتی برای خدا متعال، حالات متغیر، نزول و صعود جسمانی قائل شده اند.
اینان همان کسانی هستند که به طور کلی منکر وجود چیزی به نام "عرفان" در معارف و متون اسلامی شده اند. از سوی دیگر نیز گروهی، تحت تاثیر عوامل گوناگون اجتماعی، با وارد کردن عناصر و اجزایی بیگانه، اموری را پذیرفته و بدان معتقد شده اند که نمی توان آن را برخاسته از متون دینی، مضامین کتاب و سنت محسوب داشت و بلکه برخی از آنها با نصوص صریح و غیر قابل تاویل نیز مخالف است.
اینان همچنین از حیث عمل، از یک سو آداب و رسومی از پیش خود اختراع و وضع کرده یا از فرقه های غیر اسلامی وام گرفته اند، و از سوی دیگر به سقوط تکلیف عارف واصل قائل شده اند! در پاسخ اینان باید گفت:
بدون تردید واصل تر از پیامبر خدا (ص) امیرمومنان علی(ع)، نمی توان سراغ گرفت، ولی این بزرگواران تا پایان عمر به انجام تکالیف الهی ملتزم بوده اند و بلکه بسیار بیش از افراد عادی بدان اهتمام داشته اند.
البته کسانی به همه عرفان و متصوفه حسن ظن فوق العاده ای دارند و باری همه این مطالب توجیهات و تاویلاتی ذکر کرده اند، ولی انصاف این است که دست کم، برخی از اینگونه سخنان هیچ توجیهی مقبولی ندارد.
در این زمینه نباید عظمت شخصیت های علمی و عرفانی آن چنان ما را تحت تاثیر قرار دهد که همه گفتارها، نوشتارها و مطالب آنان را چشم و گوش بسته بپذیریم، آنها را تایید کنیم و حق هر گونه نقد و بررسی مطالب آنان را از دیگران سلب کنیم.
اما روشن است که پذیرفتن حق نقد به معنای صحه گذاشتن بر داوری های خام و نسنجیده، اظهارات متعصبانه و غیر منصفانه و نادیده گرفتن نقطه های مثبت و ارزنده نیست.
در هر حال باید در جستجوی حق و حقیقت بود. طریق عدل و انصاف را پیمود و از خوش بینی ها یا بدبینی های افراطی و بی دلیل پرهیز کرد و از خدای متعال برای شناختن حق و پایداری در طریق آن یاری خواست.
"عرفان" و "شَرع"؛ متلازم و یا متفارق؟
گفتنی است که از دیدگاه اسلامی، سیر و سلوک عرفانی راه مستقلی در کنار راه شرع نیست، بلکه بخش دقیق تر و لطیف تری از همان است. اگر اصطلاح "شریعت" را به احکام ظاهری اختصاص دهیم، باید گفت: طریقت و حقیقت در طول شریعت یا در باطن آن قرار دارد و تنها با رعایت احکام شریعت قابل تحقق است.
برای نمونه شریعت احکام ظاهری نماز را تعیین می کند و طریقت عهده دار راه های تمرکز و حواس و حضور قلب در آن و شروط کمال عبادات است.
بنابراین دنباله روی از شریعت و طریقت، باید به حقیقت، (کشف حقایق) منتهی شود.(*)
* برگرفته از در کوچه های آفتاب به قلم آیت الله مصباح یزدی
پایان پیام/
نظر شما