سرانجامی شوم در انتظار «کهنه دیکتاتور» لیبی

غرب برای جلوگیری از اتصال حرکت‌های اصیل اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا، سعی کرده است که تحولات این منطقه را شطرنجی کند...سناریوی تحمیل جنگ عراق به ایران اکنون در قالب راهبرد تطویل بحران در لیبی دنبال می‌شود.

دکتر حشمت‌الله فلاحت‌پیشه: آنچه در لیبی می‌گذرد، حاصل د‌ل نکندن یک «کهنه دیکتاتور» از قدرت است. ظلم سرهنگ قذافی به مردم خود کامل شده است و اکنون نگرانی از این است که ظلم بعدی او در حق منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا صورت گیرد؛ چرا که تداوم اصرار بر نسل‌کشی لیبیایی‌های آزادیخواه ممکن است بهانه را برای نخستین لشکرکشی نظامی غرب بعد از انقلاب‌های اخیر به دنیای اسلام فراهم نماید.
بنابراین آنچه باید به یک امر محتوم تبدیل شود، عدم بازگشت قذافی به دنیای سیاست است. یعنی باید تحولات لیبی را غیر قابل برگشت دانست چون اگر قذافی بعد از این همه جنایت در قدرت بماند و حتی اگر اینکه این قدرت را در قالب تبدیل لیبی به یک «سودان جدید» حفظ نماید، در آینده دیکتاتورها از امکان ماندن به قیمت ریختن خون‌های بی گناه برخوردار می‌شوند. امری که هدف برخی قدرت‌های غربی برای تحمیل ناآرامی به دنیای اسلام و تبدیل حرکت‌های هدفمند انقلابی به شورش‌های فرسایشی و تفرقه و تجزیه آمیز را تامین می‌نماید.
در سودان تلاش قدرت‌ها برای عدم ایجاد ثبات و فرسایشی‌شدن درگیری‌ها سرانجام نتیجه داد و اکنون امکان تقسیم یکی از کشورهای استراتژیک شمال آفریقا به چند کشور و بویژه ایجاد یک «اسرائیل جدید» در جنوب سودان فراهم شده است.
غرب برای جلوگیری از اتصال حرکت‌های اصیل اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا، سعی کرده است که تحولات این منطقه را شطرنجی نماید. به عبارتی بعد از هر حرکت انقلابی، یک جنگ طراحی شده است و سناریوی تحمیل جنگ عراق به ایران انقلابی، اکنون در قالب راهبرد تطویل بحران در لیبی و امکان مداخله نظامی در این کشور دنبال می‌شود.
سیاست کلی غرب در قبال تحولات انقلابی دنیای اسلام به اجبار در قالبی انفعالی تعریف شده است. آنها تلاش داشتند در قالب طرح «خاورمیانه بزرگ» با ایجاد فضای سیاسی کنترل شده، اصلاحاتی حداقلی را بپذیرند که منجر به حرکت ژرف در دنیای اسلام نشده و در عین حال منافع ملی غرب و بویژه راهبردهای «اسرائیل محور» آن را تامین نماید.
ولی انقلاب از کشورهایی صورت گرفت که همچون تجربه سال 1356 شمسی کارتر و ایران پیش از انقلاب، این بار توسط دموکرات‌های جدید به عنوان «جزیره ثبات» و یار راهبردی آمریکا معرفی شده بودند. به همین دلیل غرب در قبال خیزش دنیای اسلام به سراشیبی انفعال گرفتار شد.
گام اول آمریکا و قدرت‌های غربی همسو با آن، جلوگیری از سقوط دیکتاتورهای در حال تبانی با غرب است. سیاستی که در تونس و مصر نتیجه نداد و اکنون در بحرین، اردن، عربستان، یمن و... دنبال می‌شود.
گام انفعالی دوم طولانی‌کردن دوران انتقال قدرت در دربارهای «انقلاب زده» است. از فرصت حکومت‌های انتقالی تونس و مصر برای از بین بردن اطلاعات تبانی «استبداد» و «استکبار» استفاده می‌شود. بی‌شک در صورت افشای اطلاعات واقعی مربوطه، خیلی زود انقلاب‌های ضد استبدادی، فاز ضد استکباری خود را آغاز خواهند کرد.
گام انفعالی سوم قدرت‌های غربی، ایجاد یک منطقه حایل نظامی با استفاده‌ای دو منظوره است. آنها در تلاش‌اند تا با کسب مجوز اقدام نظامی در کشوری همچون لیبی اولا تحولات را از مسیر انقلاب به مسیر جنگ رهنمون سازند و دنیای اسلام را به کشورهای ضد انقلاب و انقلابی تقسیم نمایند و ثانیا زمینه را برای نزدیک‌کردن محافظان نظامی رژیم صهیونیستی به سرزمین‌های اشغالی فراهم نمایند.
بهترین سرنوشت برای لیبی و دنیای اسلام، پیروزی انقلاب این کشور به دست مردم لیبی است. تنها با حمایت معنوی دنیای اسلام از آنها و وادار کردن کشورهای غربی به موضع‌گیری مشخص و جدی‌ می‌توان آخرین نفس‌های نظام دیکتاتوری 42 ساله لیبی را مشاهده کرد؛ در غیر این صورت هرگونه استفاده کشورهای غربی برای تطهیر جایگاه و نقش خود و رسمیت‌بخشی به نهادهای بین‌المللی حامی دیکتاتورها همچون شورای امنیت سازمان ملل متحد، نه در راستای حقوق مردم انقلابی، بلکه در راستای سیاست انحراف تحولات منطقه قابل ارزیابی است.
استاد دانشگاه و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی


پایان پیام/
 

کد خبر 25032

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha