خبرگزاری شبستان: برای درک هرچه بیشتر ارتباط قدرت و علم و میزان تاثیرگذاری هر کدام از این دو عامل بر یکدیگر ابتدا باید تلقی مان را از علم و همچنین از قدرت معین کنیم، مخصوصا تلقی که از علم داریم قابل توجه و اهمیت است. اگر علم را به معنی مطلق آگاهی و دانش در نظر بگیریم و با توجه به آنچه در منابع اسلامی یاد شده است. این دو می توانند کارکردها و تاثیرگذاری های متفاوتی داشته باشند. برای تبیین این موضوع گفت و گویی را با حجت الاسلام والمسلمین ابوالحسن غفاری، مدیر گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی انجام داده این که مشروح آن را می خوانید..
در منابع اسلامی چه نگاهی به علم می شود؟
در منابع اسلامی علم نور است که خداوند متعال این نور را در دل کسانی که می خواهد قرار می دهد و اگر ما این تلقی از علم را داشته باشیم در واقع علم نوعی کمال محسوب می شود، کمال نفس و روح است و انسان در مراتب بالای وجودی به این مرتبه و مرحله می رسد، مهمترین وجه تمایز بین انسان و موجودات دیگر همین علم است که عالی ترین مرتبه این علم در وجود خود خداوند متعال پیدا می شود و علم او بی نهایت است و مراتب پایین تر آن به تعداد وسعت وجودی هر کسی در انسان ها پیدا می شود.
در دیگاه منابع اسلامی از علم، قدرت چه جایگاهی دارد؟
از این دیدگاه که دانش به عنوان یک نور و کمال نفس و روح در نظر گرفته شود برتر از قدرت است و می تواند به قدرت جهت بدهد. می تواند انگیزه های سیاسی و شاخه های قدرت سیاسی، روش ها و اهداف سلطه سیاسی و همه آنچه مربوط به قدرت سیاسی است را سامان می دهد.
علم در منابع اسلامی فقط بر قدرت سیاسی متمرکز می شود یا حوزه های دیگر را هم می تواند مورد نفوذ قرار دهد ؟
خیر، فقط مربوط به قدرت حوزه سیاسی نیست حوزه اقتصاد، فرهنگ، تعلیم و تربیت و دیگر حوزه ها هم علم به این معنا می تواند دخالت کند و به همه این موارد نیز جهت دهد و در حوزه سیاست و اخلاق اینگونه و درباره نیکی و بدی و حسن خلق و با وجه اشتراکی که با سیاست دارد، می تواند سامان دهی کند.
علم در این معنا به قدرت هم خدمت می کند و خادم قدرت است و قدرت سیاسی را ساماندهی و هدف دهی می کند.
آیا علم دینی فساد را در قدرت کمتر می کند؟ چگونه می تواند موثر واقع شود؟
به برکت این نوع علم است که می تواند قدرت متعالی و سازنده شکل بگیرد و قدرت مخرب وجود ندارد و می توانیم ادعا کنیم به این معنای علم و دانش؛ یک فرد عالم با این سعه وجودی و با این قدرت روحانی که نصیبش شده که نور و معرفتی از طرف خداوند برای او فرستاده شده است، در واقع این معنا قدرت فساد نمی آورد و اگر فساد هم داشته باشد؛ بسیار اندک است به دلیل اینکه زمام امور قدرت؛ در قدرت سیاسی توسط علمی اداره می شود که در نتیجه تربیت صحیح روحی آنها ارائه شده است .
به این معنا در حقیقت افراد و صاحب منصبان سیاسی؛ منافع ملی و مصالح اجتماعی را بر منافع شخصی ترجیح می دهند چون آن فرد انسان وارسته ای است و منافع ملی را ترجیح می دهد و در آن زمان؛ فناوری و علم و صنعت در جهت خدمت به بشر و علم متعالی قرار می گیرد و نتیجه اش این می شود که ما می توانیم جامعه ای درست کنیم که به تعبیر فیلسوف بزرگ فارابی آن جامعه، مدینه فاضله است و افراد آن همیشه در تعاون و همکاری اند و رابطه انسانی بین آنها برقرار است، اهداف و برنامه ها و دغدغه های مشترکی دارند برای این اهداف مشترک با همدیگر همکاری می کنند.
در چنین موردی علم اگر اینگونه باشد موتور محرک جامعه خواهد بود و تصمیماتی که در کشور گرفته می شود بسیار حکیمانه می شود و در فرمایشات رهبر معظم انقلاب آمده است و راجع به مساله علم هر گاه اشاره داشته اند به این نکته مهمی که توجه داده اند مسئله علم و ایمان است، آنچه مثلا در ایجاد قدرت ملی مهم است علم و ایمان است .
علم را چون در کنار ایمان آورده اند، علم همان نور الهی در واقع کمال و نوعی استغنای روحی بشر است و در این معنا از علم می تواند قدرت تولید کند وحدت آفرین باشد و قدرت سیاسی بیاورد و در اینجا کسانی که ادعا می کنند منبع قدرت را ثروت تعیین کند مورد نقد واقع می شوند و علم می تواند توسط عالمی که مهذب باشد تولید شده و به عنوان منبع قدرت واقع شود .
آیا اینگونه علم نورانی می تواند به تبیین الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت هم یاری برساند؟
بله؛ علم به عنوان کمال نفسانی و نور الهی است و هم خودش کنترل شده است و هم حاکم می تواند جامعه را براساس آن علم اداره کند و قدرت او قدرتی است که به سمت منافع ملی پیش می رود و در واقع آن انگیزه ها و اهداف الهی پیاده می شود، البته چنین تلقی ای می تواند الگوهای متعددی از علم را که در بحث تعیین الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت وجود دارد مورد استفاده قرار گیرد و اقتصادی تولید شود اسلامی و اجتماعی که ناظر بر برنامه های دنیوی و اخروی باشد.
اگر علم را به معنای علوم تجربی و ساینس در نظر بگیریم چه جایگاهی در قدرت سیاسی پیدا می کند؟
اما اگر علم را در تلقی دوم که بیشتر در علوم اخیر رواج پیدا کرده و به عنوان دانش مطلق که نور است در دل بشر قرار داده شده ملاحظه نکنیم، بلکه ماورالطبیعه را در نظر گرفته و علم را مخصوصا در نسل جدید به عنوان ساینس و علم تجربی لحاظ کنیم در اینجا علم در واقع درست است که ابزاری برای توسعه است و درست است که کمال نفس را می تواند باشد اما در حقیقت آن علم در شئون کمال انسانی و برآورده کردن آن نیست بلکه در خدمت خواسته های پایین دست روح و نفس است. البته ممکن است این نوع علم در حقیقت کمال ممکن؛ به صورت عقلانیت ابزاری ظهور و بروز پیدا کند و ممکن است برای ابزار و اخلاق سنتی مورد استفاده قرار گیرد و نه عقلانیتی که توجه به معاد دارد.
رابطه این علم و قدرت را بطور کلی در نگاه علوم تجربی چطور ارزیابی می کنید؟
در این تلقی علم می تواند علم ابزاری در دست قدرت باشد و حاکم قدرت باشد و به نظر می رسد کمتر می تواند به این معنا قدرت را دربر بگیرد و در این معنا علم به معنای پژوهش هایی است که منشا ایجاد ثروت و قدرت است و به برکت این ایجاد قدرت، مزیت ها و فرصت های جدیدی برای انسان ها ایجاد می شود و هدف اصلی تصرف بر طبیعت است و در عرصه اجتماعی و سیاسی حضور پیدا کردن است و در سیاست می تواند از بروز برخی تنش ها جلوگیری کند و تنش های اجتماعی را کنترل کند.
سیاست در جامعه ای که به علم تجربی اعتقاد دارد چگونه اداره می شود؟
اما بخاطر اینکه علم به عنوان یک ابزار در دست قدرت است، این امکان بسیار وجود دارد صاحبان قدرت سیاسی در بحث علم و مباحثی که مربوط به علم است و علم را به سمت نیازها و خواسته های خودشان کنترل کنند و علم به سمت خدمت به قدرت و صرفا ابزار در دست قدرت باشد. این حقیقت هم وجود دارد که در فعالیت های علمی در محتوا کمی از انتظار صاحبان علم دور باشد اما این احتمال هست که هم در محتوا بخواهند دخالت کنند و هم در ساختارها و شکل آن .
اما این جای شک و شبهه نیست که قدرت سیاسی در این مورد برنامه های سیاسی خواسته های خود را بر علم تحمیل کند، در این نوع تلقی است که علم همواره در نوسان است و با نوسان قدرت علم هم ممکن است در نوسان قرار بگیرد و منافع نهاد قدرت را برآورد کند.
این تلقی از علم از چه زمانی شکل گرفت؟
این تلقی از علم بعد از انقلاب صنعتی شروع شده است و افراد در آن زمان علم را ابزاری می دانستند که با آن می توانست تولید و صنعت مشروعیت پیدا کند و مبتنی بر علم ابزاری و عقلانیت خود بنیان است . عقلانیتی که خیلی توجهی بر ماورالطبیعت و امور معنوی ندارد علم به مثابه یک بنیاد اقتصادی در خدمت قدرت قرار می گیرد .
اگر علم را به علاوه قدرت سیاسی در نظر بگیریم چه مشکلی پیدا می شود؟
در اینجا ما با یک مشکلی مواجه هستیم اگر علم را به علاوه اعمال قدرت سیاسی در نظر بگیریم ممکن است کسی معترض شود تولید علم و در وجهه دوم اگر بگوییم که قدرت سیاسی یک کنترلی روی علم هم نداشته باشد ممکن است که علمی تولید شود که علم سکولار باشد. برای اینکه ما ار این دو منظور یعنی تولید علم سکولار و علم ایدئولوگ پرهیز کنیم باید علم معطوف به ایمان را استفاده کنیم. زیرا این علم هم به قدرت می تواند برسد و نگاه ابزاری به علم در واقع کمتر شود و به این سمت نرود که علم صرفا به عنوان یک ابزار مورد استفاده قرار گیرد اگر علم معطوف به ایمان را نداشته باشیم در جهان امروزی بسیاری از گروه های علمی در خدمت قدرت های سیاسی قرار می گیرند.
قوای علمی امروزه چه خدمتی به جهان می کنند؟
به تولید سلاح های کشتار جمعی می کنند و گاها گروه های علمی در اختیار این گروه های فاسد قرار گرفته اند در اکثر کشورهای غربی می بینیم پژوهش های علمی یا تحت نظرند یا جهت دهی می شوند البته نهاد علم و قدرت با هم تعامل دارند و در آن هیچ شکی نیست و قطعا این تعامل به چه شکل باشد و به چه میزانی باید باشد اما آنچه هم اکنون در جهان می بینیم این است که یک نگاه افراطی وجود دارد اما اینکه ما به بنیادهای علمی بگوییم که به آن سمت بروند ولی باید معطوف به ایمان باشد وگرنه ما با این علم به مشکل می خوریم.
پایان پیام/
نظر شما