خبرگزاری شبستان: یکی از مهمترین رویدادهای حوزه نشر کشور در سال های اخیر که به واقع از درخشان ترین موفقیت های نشر کتاب محسوب می شود، برگزاری "مجمع ناشران انقلاب اسلامی" است. اهمیت این موضوع زمانی مشخص می شود که به نحوه کار نویسندگان در سه دهه اخیر توجه کنیم. زیرا در طول 30 سال گذشته، اگرچه هرکدام از نویسندگان متعهد در حوزه کار خود تجربیات موفقی داشتند اما نتوانسته اند به طور منسجم و سیستماتیک در این میان حاضر شوند. برخی انتشارات همچون سوره مهر و ... نیز به واسطه خلاقیت خود در حوزه توزیع، به موفقیت دست پیدا کرده اند.
فعالیت مجمع ناشران بیش از هر کس برای نویسندگان حوزه داستان خوشایند است.زیرا موضوعات اعتقادی در هیچ شاخه ای به اندازه داستان نویسی مهم نیست. در حوزه علوم انسانی به خصوص ادبیات از دیرباز شبکه های خاصی حوزه توزیع را برعهده داشتند که مجمع ناشرین انقلاب اسلامی می تواند این حوزه را از چنگال شبکه های روشنفکر و شبه روشنفکر خارج کند. همچنین این مجمع در حوزه تولید، معرفی داستان نویسان جدید و موضوعات تازه نیز می تواند حضور موثر داشته باشد.
موضوع دوم این است که به نظر می رسد برخی از موسسات انتشاراتی خصوصا در حوزه داستان، به صورت مشخص چندین هدف را دنبال می کنند. معرفی نویسندگان جدید در حوزه ادبیات داستانی با نشر آثار کم تیراژ، از داستان نویسانی ناشناخته،نشان دهنده این است که نشر های حوزه روشنفکری در حال پایه گذاری نسل جدید نویسندگان هستند. به این معنا که نسل گذشته به زودی با جا به جایی و پوست اندازی روبرو می شود. استفاده عموم این ناشران از موضوع ممیزی و غوغا سالاری در این حوزه و تحت فشار قراردادن وزارت ارشاد در ارائه مجوز با تولید و معرفی انبوه کتاب و حتی باز نشر آثاری که سال ها از اولین چاپ آن می گذرد از حربه های این مجامع برای رسیدن به اهدافشان است.آن ها از این راه به عنوان اهرمی برای مواجهه با ارزش های مکتبی انقلاب که در قانون ممیزی لحاظ می شود بهره می برند.
همچنین باید گفت نسل نویسندگان در حال پوست اندازی است و نویسندگان متعهد نسل انقلاب بابد سهم خود رابه شکل بهتری ادا کنند. البته جشنواره های فراوانی در کشور برگزار می شوند که داعیه دار معرفی چهره های تازه در حوزه ادبیات هستند اما هنوز به تعداد این چهره های تازه، ناشری برای چاپ آثار نداریم.
از طرف دیگر محافل نقد برگزار شده در این انتشارات شبه روشنفکر زمینه ای برای تحلیل و جا انداختن اندیشه های خاص ایشان است. جریان روشنفکری ما درطول سال های دهه هفتاد و هشتاد گرفتار نوعی فرم زدگی شد که ریشه در ادبیات ترجمه داشت. آن ها با این نوع رابطه و علاقه به آثار غربی عملا بر فرم اندیشی تاکید کردند. اما از آنجا که این نوع نوشتار درمیان مردم ما با استقبال خاصی مواجه نشد، برای پر کردن خلا مخاطبین به هنجار گریزی، شکستن خطوط و تعادل ها، لحن بیانی دور از ادب و استفاده از شخصیت های لاابالی و ستیز با مبانی دین اسلام روی آوردند. در اکثر این داستان ها گریز از عقل دینی ، مبارزه با مبانی فقهی شریعت و یا کنار گذاشتن فکر دینی و تمسک به تحریف اندیشه های انقلاب به روشنی مشاهده می شود.
از سویی بسیاری از جشنواره های ما در سال جاری برگزیده نداشتند و این هشداری به حوزه نشر است که ما همچنان بر تربیت و تعالی نویسندگان موفق و فرهیخته تمرکزی نداریم و بیشتر فعالیت های خود را بر رونق نشر اختصاص داده ایم. مشکل بزرگتر فقر اندیشه حتی در آثار نویسندگان متعهد است که اگرچه آثاری سالم با پبام های سازنده تولید می کنند اما این آثار از عمق لازم برخوردار نیستند. بیش از 14 قرن از ظهور اسلام گذشته است اما نویسندگان هنوز با گنجینه مضامین دینی به خوبی آشنایی ندارند.
در رابطه با موضوع کمبود مطالعه در کشور نیز باید گفت این مسئله اضلاع گوناگونی دارد و وجوه مختلفی را در برمی گیرد. مسئله مخاطب، برنامه ریزی فرهنگی حکومت اعم از دولت، مشکلات حوزه چاپ و نشر و در آخر توزیع کتاب از مسائلی است که باید به آن توجه کرده و مورد بررسی قرار گیرد، اما اولین ومهمترین موضوعی که اهمیت آن بر سایر موارد غلبه دارد و بسیاری از مشکلات به آن بر می گردد خود نویسنده است. متاسفانه در کشور ما نویسندگی امری سهل الوصول است و این را می توان از تعداد فراوان آثار منتشر شده دریافت. یک نویسنده تنها برای عصر خود نمی نویسند و این کار امری فرا زمانی است. به همین علت هیچ کس در مواجه با سرانه مطالعه پایین از نوشتن دست بر نمی دارد. اما باید دید آیا آن چشمه زلال در جان نویسنده می جوشد و آیا تا آن حد زلال است که کام تشنگان را سیراب کند.
مسئله مهمتر این است که معیار نویسندگی با مخاطب مشخص نمی شود و این کار باید توسط منتقد فهیم و منصف انجام شود. متاسفانه در کشور ما جریان نقد فعال، منصف وتاثیر گذار وجود ندارد. جریان های نقد روشنفکری نیز به تحلیلی بر پایه تکثر و فارغ از یقین می پردازند. این نوع نقد با توجه به تعالیم دینی اسلام که بر پایه عقل شکل می گیرد در میان مردم ما جایگاهی ندارد. چه این که بساری از این محافل به نوعی عقل مضموم را پرورش می دهند.
همچنین باید گفت ظرفیت های نقد هنوز در کشور ما مشخص نیست و مدیران، خرد حمعی و دور اندیشی لازم را در این مورد ندارند تا با پرورش منتقد و ایجاد جریان نقد، زمینه رشد ادبیات سالم و متعهد را بیش از پیش پرورش دهند. زیرا بدون این کار جریان نشردر دست ادبیات عامه پسند می افتد و هیچ چشم آگاهی در صدد راهنمایی مخاطب به سوی آثار فاخر بر نمی آید.
پایان پیام/
نظر شما