خبرگزاری شبستان: الگوی حکومت مطلوب سهروردی حکومت حکیم متأله است. وی برای اثبات ضرورت این حکومت نخست به ضرورت زندگی جمعی و نبوت اشاره میکند و از این رهگذر به حکومت حکیم متأله میرسد. «بدان که چون هر یکی از مردم به همه کارها و مهمات خویش قیام نتواند نمود و از معاملات و قصاص و مناکحات چاره نیست و بعضی مردم را از بعضی گریزی نیست، پس از شرعی متبوع و قانونی مضبوط چاره نیست. پس، شارعی ضروریست در هر وقتی و قومی که فاضلالنفس باشد، مطلع بر حقایق، مؤید از عالم نور و جبروت، و او متخصص باشد به افعالی که مردم از آن عاجز باشند، و اگر نه، سخن او نشنوند و او را معارضت و مزاحمت نمایند و این افعال دلالت کند بر صدق سخن او و بر آن که فرستادهای بر حق است به خلق و ایشان را بر مصالح وقت تحریض کند و در تزکیه نفس ترغیب نماید و امر به معروف و نهی از منکر را به مقتضای هر زمان پاس دارد و عبادات را بر ایشان حتم کند تا فراموش نکنند و مستحکم شود».
سهروردی در رساله «یزدان شناخت» زمانی که ضرورت وجود نبی را اثبات میکند اذعان میدارد که بر خلق واجب است تا از وی اطاعت کنند و استدلال میکند که او از ضمیر دل انسان خبر میدهد و در همین جا ارتباط عقل و شرع را ثابت میکند و بیان میدارد بشر به شرع که با منبع فیض الهی ارتباط دارد نیازمند است. وی وجود نبی و رهبر را لطف به انسان ها از سوی پروردگار عالم میداند و در آثار خود کاملترین و زیباترین عبارت را در باب ضرورت زندگی جمعی و وجود رهبری بیان میدارد. سهروردی به رسالت انبیای عظام در طول تاریخ اشاره میکند و ادامه رسالت آنان را به حکیمان میسپارد. وی با طرح عالم مثال از دیدگاه وجودی، نظریه حقیقی معرفت شهودی را ابداع کرده و بدین ترتیب وجود عالم مثال را حفظ میکند، چرا که بدون آن رؤیاهای پیامبران و عرفا و حوادث معاد جای خود را از دست میدهند و معنایی نخواهند داشت. از این رو نظریه معرفت شهودی سهروردی رسالت پیامبر و فیلسوف را از همدیگر جدایی ناپذیر میسازد.
سهروردی پس از تبیین چگونگی گام نهادن فیلسوفان در مسیر انبیاء با اثبات ضرورت وجود رهبری، اطاعت و فرمانبرداری از حاکمان را امری واجب قلمداد میکند و به سرنوشت اقوامی که از رهبران خویش سرپیچی کردهاند اشاره دارد و مردم را به گردن نهادن به فرمان خدای دعوت میکند.
حکومت مطلوب (حکیم متأله) در اندیشه سهروردی
ابن سینا در نمطهای نهم و دهم اشارات خود باب جدیدی در فلسفه اسلامی گشود و با طرح مسأله نظری اتصال به عقل فعال به فلاسفه قبل از خود حیات تازهای داد. سهروردی نیز با ارائه همان مطالب، اما به تفصیل بیشتر و تحلیل جدیتر و با ارائه تأویل آیات قرآنی به همان نتایج فلسفی سیاسی رهنمون میشود. شیخ اشراق در رسالة اعتقادالحکما به خلقت عقل بشر اشاره میکند و مراتب عقل آدمی را بیان میدارد، وی انسان را اشرف حیوانات روی زمین میداند که دارای نفس ناطقه است و روح انسان را روح الهی متعلق به بدن آدمی میداند. سهروردی در میان آدمیان برای فلاسفه ارزش و منزلتی خاص قائل است و از عالم عقل انسان به میدان قدرت تعبیر میکند، وی معتقد است:
هرگاه آدمیان در عرصه میدان قدرت گام برنهند در آن دریایی غوطهور شوند که خاص مقربین درگاهش بود و به آنها آن رسد که مقربانی که در زیر درجت و مقام کبریائی او به نزد مصدر جود و بخشش های بیپایان او مقام گزیدهاند و خدای بزرگ اینان را بر مردمان بدکردار گمراه پیش از آنکه از کالبدهای جسمانی رها شوند و به باب بلندپایه او روی آورند پیروز گرداند و برای آنان زیبایی و بهاء از جمال نوربخش خود قرار دهد.
با این عبارت چنین برداشت میشود حکومتی که سهروردی به دنبال آن است دارای صفت الهی است. حکیمی که سهروردی از او به نام حکیم متأله یاد میکند به سبب ارتباط با خداوند میتواند «مشی علی الماء والهواء» کند و «طیالارض» نماید و سرانجام «الواصل بالسماء» گردد. به اعتقاد سهروردی حاکم حکیم یا رئیس مدینه میباید «صاحب کرامات» باشد تا اهل مدینه با دیدن کرامات وی از او فرمان برند. این اعتقاد حاکی از نگاه آسمانی و الهی سهروردی به سیاست و حکومت است شیخ اشراق رئیس مدینه را در هر عصری «خلیفة الله» میداند و از نظر او حکومت یا ریاست و تأله میتواند با هم در شخصی یگانه ظاهر شوند که همان خلیفة الله است.
عبارتی که شیخ اشراق در مقدمة کتاب حکمةالاشراق آورده است گویاترین گفتار او در زمینه حکمت سیاسی و حاکم آرمانی است: «عالم وجود هیچگاه از دانش حکمت و دانایی که نمودار و قائم به آن بود و حجت و بینات خدا به نزد او باشد تهی نباشد و وی همان خلیفه و جانشین خدای بزرگ بود بر روی زمین و تا روزی که زمین و آسمان پایدار و استوار است نیز چنین خواهد بود ... و مراتب حکمت و حکما بسیار است و حکما را طبقاتی چند است از این قرار:
ـ حکیم الهی که متوغل و فرو رفته در تأله میباشد و گرداگرد بحث و حکمت بحثی نمیگردد؛
ـ حکیم بحاث که گرد تأله و حکمت الهی نگردد؛
ـ حکیم متوغل در تأله و بحث هر دو؛
ـ حکیم متوغل در تأله و متوسط در بحث و یا ناتوان در آن؛
ـ حکیم متوغل در بحث و حکمت بحثی، متوسط در تأله و یا ناتوان در آن؛
ـ دانشجوی و طالب تأله و بحث؛
ـ طالب و جویندة تأله تنها؛
ـ طالب و جویندة بحث تنها.
هرگاه اتفاق افتد که زمانی حکیمی آید که هم متوغل در تأله باشد و هم بحث، او را «ریاست تامه» باشد و «خلیفه» و جانشین خدا اوست و هر گاه که چنین اتفاقی نیفتد پس آن کس که متوغل در تأله و متوسط در بحث باشد ریاست کامله خواهد داشت و هرگاه چنین اتفاقی نیفتد پس ریاست تامه از آن حکیمی باشد متوغل در تأله و از بحث عاری و او خلیفة خدا باشد و جهان وجود هیچگاه از حکیمی که متوغل در تأله باشد خالی نبود و آن حکیم متوغل در بحثی را که متوغل در تأله نباشد ریاستی بر سرزمین خدا نباشد، زیرا هیچگاه جهان از حکیمی که متوغل در تأله است خالی نبود و وی شایستهتر است به ریاست از حکیمی که تنها متوغل در بحث است، زیرا صاحب مقام خلافت را بایسته است که امور و حقایق را بلافاصله از مصدر جلال گیرد».
شیخ اشراق در پایان رساله اعتقادالحکماء نیز به ریاست حکیم متأله در دنیا و آخرت اشاره دارد و برای آنان مقام أعلی در نظر گرفته است. در بحث ماهیت سیاست اشاره شد که سهروردی ریاستی را مطلوب میداند که از راه چیرگی نباشد. وی در همین بحث برای حکیم متأله دو نوع ریاست در نظر میگیرد و آن این که گاه در ظاهر و مکشوفاً حکومت میکند و گاه به طور نهانی. وی حکیم حاکم نوع دوم را همان «قطب» میداند که در نهایت گمنامی ریاست تام را برعهده دارد.
در نظر سهروردی اگر ریاست واقعی جهان به دست حکیمی متأله قرار گیرد زمانه بسیار نورانی و درخشان خواهد بود و برعکس هرگاه جهان از تدبیر حکیمی الهی تهی ماند ظلمتها و تاریکیها بر عالم و مردم آن چیره شود. سهروردی علاوه بر ملک ظاهر شاه فرزند صلاح الدین ایوبی با چند تن دیگر از پادشاهان دوره سلجوقی همچون علاءالدین کیقباد، سلطان سلیمان و ملک عمادالدین ارتق نیز همنشین بوده و برخی آثار خود را نیز به نام این پادشاهان نگاشته است. شیخ اشراق در کتاب الواح عمادی از عروج عرفانی کیخسرو ـ پادشاهی که نزد او مصداق بارزی از حکومت حکیمان و مؤید به فره ایزدی است ـ سخن به میان میآورد. همچنین شیخ سلطنت افریدون را از جمله سلطنتهای موفق و مورد پذیرش خود میداند و به تبیین ویژگیهای این پادشاه میپردازد.
از دید سهروردی حکیم متأله که به حقیقت به کشف و شهود عارفان رسیده کسی است که جسم وی بمانند پیراهن گشته است که گاه از تن بیرون میکند و گاه بدان مخلع میگردد. هیچ کس نمیتواند در زمره عارفان قرار گیرد جز آنکه به واسطه خمیرمایه و فطرت مقدس به حکمت عارفان دست یابد و بسان پیراهن پوشیدن و از تن به در آوردن مجرب گردد چنین شخصی به جانب نور عروج میکند و اگر مایل باشد و لازم بداند به هر صورت که خود برگزیند متظاهر میشود و در این حال او به ذات خویش فرزند عالم نور است.
سهروردی در کتاب الواح عمادی، نفس انسان را خلیفة خدا در زمین میداند و از دو آیة «إنی جاعل فی الارض خلیفة» و «یا داوود إنا جعلناک خلیفة فی الارض» استفاده میکند که «قبیح باشد از خلیفة خدا که ملک فانی وی به سب بطلان ملک عالی دائم او باشد». وی اضافه میکند «و این در حق ملوک ظاهرتر است، زیرا که قبیح است که در آخرت پیش گیرند برایشان کسانی که ایشان زیر دست او بوده باشند و خسرتی عظیم است که بر او سبق برد کسی در آخرت که او به آن کس در این جهان پیشی گرفته بوده است."
عباراتی این چنینی در آثار سهروردی فراوان است و با توجه به مبانی انسانشناسی ایشان، نگاه آسمانی وی به انسان و جهان چنین دیدگاهی را نیز میطلبد. در این عبارات سهروردی به پادشاهان نصیحت میکند که جهانی ورای این جهان فانی وجود دارد که ابدی است و در آن جهان زندگی تدوام دارد، وی درصدد است با نشان دادن جهان آخرت به پادشاهان آنان رااز ظلم و ستم دور سازد. سهروردی در رساله «هیاکل النور» آنجا که نظم عالم را ثابت میکند بر انسانهایی که به جاودانگی این عالم معتقد شده و به همنوعان ظلم و ستم کردهاند خرده میگیرد و با بیان ناهنجاریهای جامعه به نوعی از زمانه خود خبر میدهد که برخی بر اثر دور افتادن از انوار الهی به جایی رسیدند که بر نوع خود ظلم روا میدارند، او این حالات را ناشی از عدم مشاهده حال و استشراق انوار میداند و با این عبارت نشان میدهد که از سرنوشت همنوعان خود رنج میبرده و به دنبال حکیمی با اشراق کامل میگشت تا زمین را از عدالت مملو سازد.
شیخ اشراق کار خود را با توافق اصولی با فارابی در مورد سیرت ویژه حاکم آغاز میکند، اما به موضعی کاملاً متفاوت سوق داده میشود، برای مثال این نظریه فارابی که «همه کس نمیتواند حاکم مدینه فاضله باشد» قطعاً مورد پذیرش سهروردی است، آنجا که میگوید «حکومت باید در دست پیامبران یا نوعی خاص از فلاسفه خردمند باشد ». افزون بر این، حکمران سهروردی مانند حاکم فارابی از بالاترین مدارج بشری برخوردار بوده و به بالاترین مرحله سعادت رسیده است.
تفاوت این دو نظریه از شرطی که فارابی برای سلطه سیاسی قائل شده، یعنی گرایش طبیعی «الفطرة و الّتب» و نگرش اکتسابی و عادت «الهیئة و الملکة الایرادیة» ناشی میشود. سهروردی قائل به این شرایط نیست و اصولاً هیچ گاه مثل فارابی به بحث در مورد کیفیات طبیعی حکمران نمیپردازد. در واقع برخلاف فارابی، سهروردی بر این عقیده است که چون همه افراد بشر استعداد ذاتی برای کسب خرد و حکمت دارند هرکس بالقوه ممکن است یک رهبر باشد. شرط اصلی سهروردی برای کسب حق حکومت، نیل به عقل و حکمت است و این نظریه جایگاهی مرکزی در اندیشه سیاسی اشراقی او دارد.
تفاوت دیگر، ناشی از شیوه نگرش فارابی و سهروردی به عمل حکمران و طریقه مقبولیت عمومی حاکم است. در حالیکه حکمران فارابی باید بتواند مردم را کاملاً در مسیر درست هدایت کند و قوه تخیل آنها را با انتخاب تعابیر صحیح تحریک و بیدار نماید. حاکم سهروردی یک مرد شجاع مسلط و مسحور کننده است که خود به مرحله اعلای سعادت و عشق و عظمت رسیده است و به همین علت مردم او را عمیقاً احترام و تکریم میکنند. از این گذشته فارابی نشانههای مسلم حکمرانی را کیفیاتی انسانی میداند، در حالیکه سهروردی عقیده دارد که حکمران مظهر قدرتهای فرابشری است. بنابراین سهروردی اعتبار سیاسی و بنابر آن، قدرت و هیبت و حکم و شوکت و حکومت حق را از آن کسی میداند که کرامات و خوارق او ظاهر باشد. همان طور که انبیاء با معجزات افراد را به پذیرش بعثت خویش فرا میخوانند، کردار خارقالعادة حکیم متأله، زمینیان را به اطاعت او فرامیخواند.
جمعبندی و حاصل کلام
با توجه به مبانی معرفت شناسی سهروردی، نگاه خاص سهروردی به انسان و جهان سبب شده است وی برای زندگی این جهانی انسان ها از باب ضرورت الگویی مناسب بینش خود ارائه دهد. از آنجا که وی زندگی ابدی را در جهان دیگری جستجو مینمود توجه به امور دنیوی برای شخص وی بیاهمیت بود، اما ظلمها و رنجهای وارده بر همنوعان را تحمل نمیکرد، از این رو در تقسیمبندی حکمت به مباحثی چون «خلقیه، منزلیه و مدینه» توجه میکند. هر چند سهروردی دارای آثار مستقل سیاسی نمیباشد، اما او در آثار متعدد خود از سیاست به معنای استصلاح خلق و رهبری جامعه غافل نبوده و همواره دغدغه سعادت و رسیدن به عدالت در جامعه را داشته است، از اینرو با اثبات ضرورت زندگی جمعی انسان به رسالت انبیاء اشاره میکند و از رهگذر پلی به سوی حکومت حکیمان میزند.
سهروردی ضمن تقسیم عالم به جهان مافوق قمر و ماتحت قمر، انسانهای فانی در جهان ما تحت قمر را به جهان بالا سوق میدهد و معتقد است کسی که در سیر حرکت چهارگانه، خود را با عالم بالا رساند و درجه کمال را دریابد میتواند ریاست طبیعی این جهان را به عهده گیرد. داستان غربت غربی سهروردی به طور کامل این سیر حرکت و بازگشت انسان را به نمایش میگذارد. در این داستان انسان از دیگر جای از ناکجاآباد به راه میافتد و در پی هبوطی غمباره بدین غریبستان تبعید میشود. تمامی سخن قصه غربت غربی این است که چگونه میتوان از غریبستان رهایی یافت و به مأوی نخستین بازگشت. بودن خاکی در نگاه سهروردی برابر با عمری دراز در ظلمت زیستن است؛ در این هنگام، انسان، زندانی چاهسار طبیعت است و رهایی از این زندان در اعتصام به ریسمانی که از ماورای عالم بدین جهان آویخته شده است ممکن می-باشد.
مجموعهای منسجم از مبانی معرفتشناسی، هستیشناسی، انسانشناسی و غایتشناسی، حکومت مطلوب سهروردی را در پی خواهد داشت که مبتنی بر حکومت حکیم متأله است، وی خاستگاه حکومت مطلوب خود را تنها از منظر الهی مطرح میکند و با اثبات نبوت برای بشر، به رسالت انبیاء اشاره مینماید و ضمن بیان وظایف مردم در قبال پیامبران، حکومت حاکم متأله را نیز ادامه سلسله هدایت الهی بشر میداند و برای حاکم متأله، مشروعیتی الهی قایل است. بدین ترتیب داناترین فرد جامعه، به شرط داشتن تأله، رهبری جامعه را بهعهده خواهد گرفت و پذیرش مردم در مشروعیت حکومت وی تأثیری ندارد، زیرا سهروردی خود به دو نوع ریاست ظاهری و نهانی تصریح دارد.
شیخ اشراق در پی رویکرد سیاست متعالی است، نظریه سیاسی و حکومت مطلوب او، توسعه مادی را با تعالی معنوی توأمان تبیین و تأمین میکند. رهیافت اشراقی که حکمت ذوقی و حکمت بحثی را توأمان در خود جمع کرده است، چشمانداز جدیدی به زندگی سیاسی مسلمانان دارد که از قِبَل آن نظریه دو ساحتی انسانی – الهی (اسلامی – اشراقی) جایگزین نظریه و رویکرد مادی جسمانی(دنیوی) و تکساحتی میشود.
اندیشه سیاسی سهروردی با رویکردی اسلامی – اشراقی در نسبت با تفکر یونانی و تفکر ایران باستان، تفکر شیعی اثناعشری، تفکر اسماعیلی قابل بررسی است. بیشک پرداختن به این امور تحقیق مستقل و مجالی دیگر میطلبد.*
*نویسنده: رجبعلی اسفندیار، مدیر امور پژوهشی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
پایان پیام/
نظر شما