آراء فلاسفه یونان برای بوعلی فرع است و تفکر شیعی اصل

خبرگزاری شبستان: ابن سینا تحت تأثیر فیلسوفان یونان به خصوص افلاطون و ارسطو هم هست و نمی توانیم اینها را نادیده بگیریم اما ابن سینا اینها را به عنوان مباحث خام استفاده می کند و کاملا متاثر از تفکر شیعی است.

خبرنگزاری شبستان: قاسم پورحسن، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در کتاب تازه منتشر شده «ابن سینا و حکمت مشرقی» به حکمت مشرقی ابن سینا پرداخته و معتقد است که ابن سینا بنیانگذار این حکمت در فلسفه اسلامی است. در گفت‌وگویی با وی به بررسی این موضوع پرداختیم که اکنون از نظر شما می گذرد.
 

جایگاه ابن سینا در فلسفه اسلامی کجاست؟
متأسفانه تاکنون ابن سینا را به عنوان شارح و فیلسوفی که تابع ارسطو است، می شناختند. هم در جهان اسلام کار جدی درباره ابن سینا به عنوان فیلسوف ایرانی و کسی که صاحب و مبدع حکمت مشرقی است انجام نشده و هم مستشرقین، ابن سینا را آغاز فهم و شرح ارسطو تلقی می کنند. هر دوی این تلقی‌ها اشتباه است. ابن سینا به معنای دقیق کلمه بنیانگذار حکمت مشرقی در دوره اسلامی است.

 

این سینا چه تأثیری که بر فیلسوفان بعد از خود در جهان اسلام گذاشته است؟
بی تردید ابن سینا بر فیلسوفان پس از خود آنچنان تأثیری گذاشته است که هم در میان موافقان و هم در میان مخالفان، کسی نتوانست به ابن سینا بی‌توجهی کند. غزالی وقتی که می خواهد فلسفه یونان را نقد کند که با شریعت اسلام سازگار نیست، ابن سینا را انتخاب می کند و نقدهایش را متوجه ابن سینا می کند و بزرگ‌تر از ابن سینا فیلسوفی را نمی شناسند. او ابن سینا را نماینده یونان و عقل و تفکر یونانی و فلسفه می داند. (به این نکته که بسیاری از نقدهای غزالی رویکرد کلامی دارد و معتقدم عمده این نقدها ناشی از عدم فهم صحیح آرای ابن سینا است، کاری ندارم)، اما در عین حال غزالی متفکر کوچکی نیست، اگر به هر جایی از جهان اسلام سر بزنید و بگوئید یک متفکر بزرگ اسلامی را نام ببرید، مسلما از غزالی نام می برند. غزالی در تمام آثارش تحت تأثیر ابن سینا است، اوج تأثیرپذیری ابن سینا در «مشکاة الانوار» است و طابق النعل بالنعل همان قدم هایی را بر می دارد که ابن سینا در تفسیر آیه نور بر می دارد. غزالی در هر سه اثر منطقی خود تابع ابن سینا است. غزالی در «مقاصدالفلاسفه» هیچ راهی ندارد الا اینکه آثار ابن سینا را خلاصه کند. غزالی در «تهافت الفلاسفه» همه بیست اشکالی که علیه فلاسفه مطرح می کند به ابن سینا نظر دارد. هیچ تردیدی نداریم که رسائل رمزی سهروردی متأثر از اسم و عنوان ابن سیناست. ابن طفیل به تمامه شاگرد ابن سیناست، «حی ابن یقظان» که بزرگ‌ترین اثر او است همان حی ابن یقظان ابن سیناست ولی با شرح دیگر. ابن رشد را بدون ابن سینا نمی توانیم بفهمیم، منتها ابن رشد نمی تواند همه عظمت ابن سینا را بفهمد و در جایی اذعان می کند که ابن سینا، ارسطو را نفهمیده است، در صورتی که ابن رشد سراسر اشتباه می کند. ابن سینا ارسطو را فهمیده اما ارسطو برای ابن سینا نابسنده است. ارسطو برای ابن سینا نمی تواند جاودانگی نفسی را شرح دهد. ابن سینا همه آثار ارسطو را می داند و تک تک آنها را نقد می کند اما برای علم بالعنایة ابن سینا نمی تواند کافی باشد. ارسطو حتی در باب اصل و حقیقت وجود هم نمی تواند ابن سینا را اقناع کند. بنابراین ابن سینا استثنائی ترین چهره فلسفه و تفکر نه تنها در ایران بلکه در دنیای فلسفه و تفکر است. بخش عظیمی از تفکر ملاصدرا و بقیه فیلسوفان بعد از ابن سینا تحت تأثیر ابن سینا است. اعتقاد بنده این است که علامه طباطبایی (ره) به همان میزان و یا بیشتر از آن که تحت تأثیر ملاصدراست، تحت تأثیر ابن سیناست. بنابراین باید توجه کنیم که ابن سینا هنوز شناخته نشده است. ما تنها ابن سینایی را می شناسیم که فکر می کنیم او حلقه مشائین را گرد هم آورد و به شرح آرای ارسطو پرداخت. اصلا اینگونه نیست او ارسطو را فهمید و از ارسطو عبور کرد. گسست های معرفتی و بینشی که ابن سینا نسبت به ارسطو و یونان دارد شگفت انگیز است، اتفاقا ابن سینا در مقدمه «منطق‌المشرقیین» ابراز می کند که عده ای تکیه گاهشان فقط ارسطو است. اینها عوام هستند و نمی توانند از ارسطو بگذرند. ابن سینا می گوید من از ابتدای جوانی به دنبال حکمت حقیقی بودم اما چه کنم که چشم جمهور به این نوع از حکمت است. ابن سینا می گوید من نمی گویم که ارسطو تلاش کمی کرده است. ارسطو فیلسوف بزرگی است اما برای آنچه که من نظر دارم و می خواهم نظام فلسفی سامان دهم ارسطو کافی نیست. به هر روی در کتاب «ابن سینا و حکمت مشرقی» عنوان کردم که باید این سینا را دوباره بخوانیم. ابن سینا هویت ایرانی حکمت ایرانی را کاملا آشکار می کند و سهروردی هیچ گریزی ندارد که بگوید که ابن سینا پیش از او این کار را انجام داده است گرچه نظام مند نباشد. ابن سینا تلاش می کند تا تلفیقی از تفکر اسلامی، اندیشه ایرانی و فلسفه یونانی به دست دهد، لذا ابن سینا، ابن سیناست.

 

ابن سینا خودش متأثر از چه کسانی بوده است؟
در کتاب «ابن سینا و حکمت مشرقی» ذکر کردم، وقتی به تاریخ فلسفه اسلامی و اندیشه ابن سینا نگاه می کنیم می بینیم در حوزه اسلامی تا حدودی تحت تأثیر فارابی است. تا حدی آرای فارابی را در خصوص منطق بر ابن سینا اثرگذار بوده است. فارابی، منطق‌دان درجه اولی است. وقتی فارابی در مکتب مرو منطق می خواند هیچ کدام از بزرگان منطق در حوزه اسلامی حتی ابوبشر متی بن یونس هم به منطقه ممنوعه منطق وارد نشده بودند اما او وارد شده بود یعنی وقتی فارابی آنالوطیقای دوم را می خواند به بغداد می رود. اینکه فارابی در منطق بر ابن سینا تأثیر زیادی داشت به این معنا نیست که می‌گویم ابن سینا در فارابی متوقف شد ولی تأثیر شگرف فارابی بر ابن سینا در منطق روشن است.
همچنین ابن سینا کاملا متأثر از تفکر باطنی و اسماعیلیه است، گرچه در نوشته های مربوط به زندگی ابن سینا می آوریم که برادر و پدر ابن سینا در جلسات باطنی ها شرکت می کردند و ابن سینا هم کم و بیش شرکت می کرد اما از آنها تأثیر نپذیرفت. این حرف، درست نیست و اتفاقا ابن سینا کاملا تحت تأثیر تفکر شیعی و حکمت باطنی است. وقتی آرای ابن سینا را بررسی می کنیم این تأثیر را کاملا می بینیم.
ابن سینا تحت تأثیر فیلسوفان یونان به خصوص افلاطون و ارسطو هم هست و نمی توانیم اینها را نادیده بگیریم اما ابن سینا اینها را به عنوان مباحث خام استفاده می کند.
پس ابن سینا در حوزه اسلامی تحت تأثیر فارابی است و چندان عنایتی به کندی و ابوالحسن عامری ندارد و ابوعلی مسکویه و زکریای رازی را چندان فیلسوف نمی داند اما فارابی را فیلسوفی درجه اول می داند. در حوزه یونان تحت تأثیر افلاطون و ارسطوست اما من معتقدم که ابن سینایی که ما به عنوان حکمت مشرقی مطرح می کنیم گرچه هنوز کار جدی در این زمینه انجام نشده است، اما ابن سینا خواهی نخواهی؛ فیثاعورثی درجه یک است. دیدگاه اخوان الصفا نیز بر ابن سینا، تأثیراتی گذاشته و همان این همانی را دارد که ما در حوزه بحث های حکمت باطنی از ابن سینا می بینیم.
ادامه دارد/

کد خبر 292388

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha