«لبیک اللهم لبیک، لبیک لاشریک لک لبیک...» تاکید بر اصل توحید

خبرگزاری شبستان: عناصر محوریِ کعبه که مَطاف مسلمین و قبله مسلمین است از خُلّت شروع شده، به محبّت رسیده و تا مودّت ادامه پیدا کرده است؛ در فرازهایی که جای خُلّت است جای محبّت است و جایی برای کینه و عداوت نیست.

 

خبرگزاری شبستان: فرصت مناسبی است ایّام ذی حجّه و اَشهر حج که مناسک حج به بارگاه الهی تقدیم می شود و زائران حرمین از مشرق و مغرب جهان، کنار کعبه که قبله مسلمان ها و مَطاف آن هاست دور هم جمع می شوند تا توحید و معارف الهی را از نزدیک تجربه کنند و مناسک و مراسم دینی را از نزدیک امتثال کنند. نکته مهمّی که همه ما باید به آ ن توجّه کنیم مخصوصاً مبلّغان اسلامی، ائمه محترم جمعه و جماعات حرمین و مبلّغان دینی آن است که توحید، اصل است و همه امور دینی به این توحید برمی گردد. چون توحید اصل است، در آغاز اِحرام که تَلبیه مطرح است این کلمه توحید مکرّر در تلبیه آمده: «لبیک اللهم لبیک، لبیک لاشریک لک لبیک إنّ الحَمد و النعمة...»، )وسائل الشیعه/12/376و377.( این تلبیه که توحیدِ مکرّر است، از جان و زبان همه مسلمآن ها برمی خیزد و دستور اسلامی هم این است که در هر فراز و فرودی تا رسیدن به حرم، تلبیه تکرار بشود و این همانند تکرار «لا إله الاّ اللّه» است که رسول گرامی )علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء( طبق نقل مرحوم صدوق در توحید فرمود نه من نه هیچ پیامبری قبل از من کلمه ای همتای «لا إله الاّ اللّه» نیاوردیم، )التوحید )شیخ صدوق(/ 18.( زیرا خدای سبحان همتا ندارد: «لاشریک لک»، )وسائل الشیعه/12/376.( توحید هم بی همتاست: «لاشریک للتوحید کما لاشریک للواحد»؛ این آغاز و انجام مناسک همه مسلمین است.

مطلب دوم آن است که ذات اقدس الهی، نظام هستی را آفرید و می پروراند یعنی هم خالق کل است هم ربّ کل و هر موجودی را اثری بخشید که مردم نیازشان را در اثر آن موجودِ ذی اثر برطرف کنند؛ اگر تشنه اند به آب رو بیاورند و اگر گرسنه اند به نان توجّه کنند و اگر نیازمند آشیانه و مسکن اند به بیت و دار و خانه مراجعه کنند و اگر نیازمند به علم اند به معلّم و استاد مراجعه کنند و مانند آن؛ این آثار را ذات اقدس الهی به افراد یا اشیاء عطا کرده است )این مطلب دوم.( مطلب سوم آن است که اشیاء یعنی ماسوای خدا و همچنین اشخاص در اصلِ هستی و در بقای هستی و در اوصاف هستی و کمالات هستی، فقرِ محض اند ]و[ فقیر الی اللّه اند: أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّه، )فاطر/15.( این نکته را که از پیروی اهل بیت آموخته ایم، بیش از گذشته توجه کنیم که انسان فقیر است ]اما[ نه یعنی ذاتی دارد که دارای صفت فقر است بلکه او فقرِ مُمثَّل است.

همان طوری که صفت غنا ذاتیِ خداست نه این که ذات خدا جدای از وصف غنا باشد، فقیر بودنِ انسان هم ذاتی اوست نه این که انسان ذاتی دارد و در کنار ذات، دارای فقر است که بشود «ذاتٌ ثَبَتَ له الفقر»؛ همان طوری که خداوند «ذاتٌ ثبت له الغنی¨» نیست بلکه آنجا مشتق و مبدأ یکی است غنا و غَنی یکی است، در انسان هم بشرح ایضاً ]یعنی[ مشتق و مبدأ یکی است فقر و فقیر یکی است. اگر انسان ذاتی می داشت جدای از فقر و فقر برای ذات، وصفی بود نظیر زوجیّتِ اربعه، لازمِ آن این بود که انسان در حریم ذات محتاج نباشد، در حالی که انسان عین حاجت و نیاز است و در حریم ذات به خدای سبحان وابسته است یعنی ذاتی جز رَبط و فقر ندارد که وصف او عین ذات اوست. صفت اگر عین ذات باشد این کمال نیست، تا صفت چه باشد و موصوف که باشد اگر صفت، صفت کمال باشد این عینیّت باعث کمال است مثل این که خداوند عین علم است عین قدرت است عین غِناست و اگر صفت، صفتِ نقص باشد، این اتّحاد، مکمّل نقص است مؤیّد نقص است باعث تحقّقِ عمیق نقص در درون مایه ذات اوست مثل این که می گوییم: «الا؛نسان فقیرٌ». پس فقر عین ذات انسان است و «ذاتٌ ثَبَتَ له الفقر» نیست و این فقر تنها مربوط به انسان نیست، جهان فقیرِ خداست. مطلب بعدی آن است که فقیر به معنای ندار نیست، آن کس که مال ندارد به او می گویند «فاقد» نه فقیر و اگر به کسی گفتند فقیر به این معناست که ستون فقرات او شکسته است ]و[ قدرت قیام ندارد و چون مال و اقتصاد، مایه قِوام و ایستادگی یک ملّت است، اگر فرد یا ملّتی مال نداشت ]و[ از اقتصاد سالم برخوردار نبود، قدرت ایستادگی ندارد، گویا ستون فقرات این امّت شکسته است، از این جهت به این فرد یا آن امّت می گویند «فقیر». هیچ کسی غیر از خدا قدرت قیام ندارد، تنها او حیِّ قیّوم است و تنها قائمِ به قِسط اوست، )آل عمران/ 18.( بلکه تنها قائم، اوست و دیگران افتاده اند و اگر کسی می نشیند یا برمی خیزد نه تنها قدرت قیام ندارد، قدرت نشستن هم ندارد قدرت اِستِلقاء و اِضطِجاع هم ندارد. این که در نماز هنگام برخاستن از سجده به قیام می گوییم: «بحول اللّه تعالی¨ و قوّته أقوم و أقعد» یعنی با قدرت خدا من برمی خیزم و با حول و قوّه الهی می نشینم یعنی نشستن هم به قوّت اوست چه این که اِضطِجاع و به پهلو آرمیدن و استلقاء هم به قدرت اوست. اگر حول الهی و قوّه الهی نباشد، انسان نه تنها قدرت قیام ندارد، قدرت قعود هم ندارد قدرت اضطِجاع هم ندارد قدرت استلقاء هم ندارد قدرت اِنبِطاح هم ندارد؛ هیچ حالی مقدور او نیست مگر به قوّه الهی و حول الهی و این استغراق در توحید است و نماز ما که ستون دین ماست، )وسائل الشیعه/4/27.( جای آموزش این معارف بلند است. تا کنون ثابت شد که اشیاء عالَم و اشخاص عالم با این که آثار فراوانی را از خدا دریافت کرده اند هیچ کدام غنی نیستند و هیچ کدام بی نیاز از خدا نیستند. مطلب بعدی آن است که ما برای رفع نیازهای فراوان مان، به آفتاب و ماه و سایر ستاره ها مراجعه می کنیم، نور می گیریم حرارت می گیریم درمان می گیریم، گیاهانمان را با آن پرورش می دهیم نباتات و معادن را با آن پرورش می دهیم محیط زیست را با آن سالم نگه می داریم و صدها بلکه هزارها برکات فراوانی که بشر از شمس و قمر می گیرد و این مراجعه به ماه و آفتاب به این معنا نیست کهمعاذاللّه ما آفتاب پرستیم یا ماه پرستیم. ما می گوییم خدای سبحان روزی آفتاب را آفرید روزی هم بر اساسِ إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَت، )تکویر/1.( آن را از پا در می آورد، ماه را آفرید ستاره ها را آفرید آب را هم این چنین خلق کرد؛ آب هر اثری که دارد به اذن خداست گاهی این اثر را به او می دهد گاهی از آن می گیرد؛ آتش هر اثری که دارد از خداست گاهی به آن می دهد گاهی از آن می گیرد. در جریان آتش فرمود: یَا نَارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاَماً عَلَی إِبْرَاهِیم، )انبیاء/69.( این سوخت و سوز را از شعله آتش گرفت؛ درباره آب که جریان، خاصیّت اصلی آن است به آبِ دریا فرمود با عصای موسی بایست: فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَسا، )طه/77.( این مضمون در قرآن کریم آمده است که عصا را به دریا بزن آب های رفته هم چنان می رود و آب های نیامده هم چنان می ماند، یک سدّ آبی درست می کند و شما در وسط دریا از مَعبَر خشک می گذرید؛ این رفتن را از آب می گیرد آن سوختن و سوزاندن را از آتش می گیرد. زمین که بستر آرامش و سکونت برای همه ماست گاهی به زمین می گوید دهن باز کن و قارون را بَلع کن: فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْض، )قصص/81.( صخره صمّاء را می گوید دهن باز کن چشم باز کن ]تا[ از دهان و چشمت آب بجوشد؛ به موسای کلیم فرمود: اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْحَجَر، )بقره/60.( که اگر این عصا را به سنگ بزنی این صخره صمّاء چشم و دهن باز می کند ]و[ چشمه های جوشان عطا می کند. بنابراین از موجودات سپهری گرفته تا موجودات زمینی همه فقیرند ]و[ در عطا و دِهش از یک سو ]و[ در اِِمساک و بستن از سوی دیگر مأموران الهی اند.

ما اگر به آفتاب و قمر مراجعه می کنیم از آن ها نور می گیریم آن ها را وسیله قرار می دهیم، هرگز به این معنا نیست که برای آن ها سِمتی جز بردگی و بندگی در پیشگاه ذات اقدس الهی قائل هستیم. در جریان توسّل به اولیای الهی همین بس که اهل بیت عصمت و طهارت به مراتب از شمس و قمر بالاترند؛ انسانِ کامل کجا ماه کجا انسان کامل کجا آفتاب کجا آن شمس حقیقی آن قمر حقیقی، مخلوق الهی است نورهای فراوانی دارند حرارت های فراوانی دارند تأثیرات فراوانی دارند، اگر پیروان اهل بیت عصمت و طهارت به دوده طه و یس مراجعه می کنند، قبور آن ها را احترام می گذارند، به آن ها متوسّل می شوند، در حدّ توسّل به شمس و قمر است که بهره هایی را خدا به این ها داد و دیگران را دستور داد از شمس و قمر کمک بگیرند وگرنه استقلال ازآنِ خداست و لاغیر. همین ائمه معصومین )علیهم الصلاة و علیهم السلام( دستور توحید دادند دستور تلبیه دادند دستور دادند این لبیک را مکرّر بگویید دستور دادند در هر آنی در آغاز و انجام کارتان، صدر و ساقه برنامه تان توحید باشد و لاغیر. اگر این چنین است سایر دوستان و زائران حرمین شریفین کاری نکنند که اهل بیت عصمت و طهارت متأذّی بشوند، متأثّر بشوند، رنجیده بشوند. این یک نکته که همه ما باید رعایت کنیم. نکته دیگری که ائمه محترم جمعه و جماعات حرمین باید عنایت کنند، این است که ذات اقدس الهی کعبه را با خلیل شروع کرد و با حبیب ختم کرد و ادامه آن را با مودّت انجام داده است. فرمود: وَاتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلا، )نساء/125.( خداوند ابراهیم را خلیل خود قرار داد ]و[ ابراهیم )سلام اللّه علیه( مأمور شد کعبه ای بنا کند که مَطاف مسلمین باشد و قبله مسلمین باشد و این با خُلّت و دوستی شروع شده است )این یک نکته] .(نکته دیگر آن که[ سلسله نبوّت به وجود مبارک حبیب خدا رسول گرامی ختم شده است که این کعبه که مطاف مسلمین و قبله مسلمین است به دست حبیب خدا تکمیل شده است. مطلب سوم آن است که حبیب خدا ما را هم محبوب خدا کرد و در مدار محبّت ما را پروراند، زیرا خداوند در این آیه کریمه فرمود: قُلْ إِن کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّه، )آل عمران/31.( شما پیرو حبیب خدا باشید تا از مُحب بودن به محبوب بودن بار یابید و اجر رسالت را هم مودّت اهل بیت عصمت و طهارت )علیهم الصلاة و علیهم السلام( قرار داد و فرمود: ؟قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» و این مودّتِ دوده طه و یس )سلام اللّه علیهم اجمعین( را بهترین حَسنه دانست زیرا در کنار این جمله که فرمود:؟ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» فرمود:؟ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنا، )شوری/23.( مصداق والا و کامل حَسنه، ولایت اهل بیت عصمت و طهارت است. بنابراین عناصر محوریِ کعبه که مَطاف مسلمین و قبله مسلمین است از خُلّت شروع شده، به محبّت رسیده ]و[ تا مودّت ادامه پیدا کرده است؛ در فرازهایی که جای خُلّت است جای محبّت است جای مودّت است مجالی برای کینه و عداوت و دشمنی نیست؛ مسلمان ها یدِ واحدند بر غیر مسلمان ها، )بحارالاCنوار/ 28/104.( مطلب دیگر که مربوط به برائت از مشرکین است، این را خطبای محترم حرمین عنایت کنند و در خطبه ها مواظب باشند که این حَسنه الهی و برکت الهی که از امام راحل )رضوان اللّه تعالی علیه( به یادگار مانده است را کم نگیرند، با این به مبارزه برنخیزند و این را محکوم نکنند، زیرا برائت از مشرکان به این معناست که مسلمان های عالَم اگر قدرتی داشتند از حریم خود در همان حوزه اسلامی دفاع می کنند ]و[ نیازی نیست که در جایی دیگر تبرّی خود را اعلام کنند چون در همان کشور خود کافر را سرِ جای خود می نشانند؛ اما وقتی که شما مخصوصاً خطبای محترم حرمین شریفین ملاحظه می فرمایید خاورمیانه تقریباً در آتش می سوزد و آتش بیار معرکه هم غیر مسلمان ها هستند؛ گاهی فلسطین و غزّه و لبنان و سوریه می سوزد گاهی افغانستان و پاکستان شعله ور می شود گاهی عراق هر روز مشتعل می شود، زمانی هم یمن و مانند آن و سالیان متمادی هم ایران اسلامی که مَهد ولایت اهل بیت عصمت و طهارت است ]و[ مهد پیروی قرآن و عترت )علیهم الصلاة و علیهم السلام( است در آتش می سوخت، این خاورمیانه با این وسعتِ آتش سوزی آیا به دست مسلمان ها این کار انجام می گیرد یا به دست غیر مسلمان ها؟ و اگر احیاناً به دست مسلمان ها انجام می گیرد، پشت پَرده، دست ناپاک مشرکین است و اگر ملّت ستمدیده افغانستان و پاکستان از یک سو، غزّه و فلسطین و سوریه و لبنان از سوی دیگر ]و[ ایران و عراق از سوی دیگر بخواهند از مشرکین تبرّی کنند، غیر از مراسم حج، غیر از مناسک حج، غیر از مواقف حج، غیر از وقوف در عرفات، غیر از یوم الحجّ الاCکبر، غیر از جایی که سوره «برائت» درباره آن ها نازل شده است و آ نجا خوانده شده است، جای دیگری هست؟ مبادا کسی بگوید که برائت از مشرکین جزء مناسک حج نیست این مسلمان های داغ دیده کجا فریاد برآورند؟ این خانواده های مظلوم این جانبازان، این خانواده های شهدا، این اسیرداده ها، کجا فریاد برآورند که «إنّا مِنکم بُُرَآوِ»؟ مگر حج، حجّ ابراهیمی نیست؟ مگر این کعبه، با معماری و مهندسی ابراهیم خلیل ساخته نشد؟ مگر مؤمنان باهم اهل خُلّت و محبّت و مودّت نیستند؟ مگر این ها نباید وجود مبارک خلیل خدا را اُسوه قرار بدهند؟ مگر خلیل خدا نفرمود: إِنَّا بُرَآءُ مِنْکُم، )ممتحنه/4.( ما، من، همه« شما از مشرکان بری ء هستیم و بیزاریم.

مگر ما نباید تبرّی کنیم؟ بهترین راه تبرّی، همان است که در یوم الحجّ الاکبر و مانند آن، انسان از مشرکان اظهار تبرّی کند. مستحضرید که سیاست ما عین دیانت ماست یک چیز بیگانه از دین نیست، از خارج از اسلام نیامده ]بلکه[ از متن قرآن برخاسته است و در یوم حجّ اکبر این وظیفه همه است که از مشرکان تبرّی بجویند؛ اگر دست ما نرسید که مسلمان ها را یاری کنیم لااقل با این فریاد به کمک روانی آن ها بشتابیم و برخی از مشکلات آن ها را حل کنیم وگرنه همین مشرکین، روزی حرمین را مورد تهاجم قرار می دهند؛ این ها جهنّمی هستند که لا تُبْقِی وَلا تَذَر، )مدثر/28.( بنابراین هم معنای توحید را بزرگان و مؤمنان و مسلمان های حجاز باید توجّه کنند که پیروان اهل بیت از مستغرقین در توحیدند و از کاملان در توحیدند و منزّه از هر گونه شرک و مبرّای از هر تهمت اند و هم جریان برائت را تقدیس کنند برای این که اگر کسی صدای «یا للمسلمین» مسلمان ها را بشنود و آن ها را یاری نکند، حتماً گرفتار سَخط الهی خواهد شد. من مجدداً به همه زائران، حاجیان، معتمران و معتکفان و داعیان حرمین شریفین عرض می کنم «أوصیکم و نفسی بتقوی اللّه» و این که این حرم امن را که مطاف ماست و قبله ماست تقدیس کنید و قرآن را با همه شئون بپذیرید و تفسیر کنید و عمل کنید و منتشر کنید غفراللّه لنا و لکم و جعلنا و إیّاکم مِن المستغفرین و من المرحومین و من الذین یقول اللّه سبحانه و تعالی فیهم اولئک أصحاب الجَنَّة أجمعین.

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

 

پایان پیام/

 

کد خبر 294114

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha