به گزارش خبرگزاری شبستان ، میزگرد «ممیزی کتاب؛ بایدها و نبایدها» ظهر امروز چهارشنبه 29 آبان با حضور محمدجواد مظفر مدیر انتشارات کویر، حسن ذوالفقاری عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس و محسن فرجی نویسنده و شاعر در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
حسن ذوالفقاری در این نشست، گفت: روشهای مختلفی برای نظارت بر کتاب وجود دارد اما ما بحثی به عنوان ممیزی کتاب را اصلاً در قانون نداریم و یک چیز کاملاً خودساخته است مثلاً ما میخواستیم در کتابهای درسی اشعار شاملو و فروغ فرخزاد را بیاوریم اما نگذاشتند هر چقدر هم میگفتیم بر اساس حرف چه کسی و بر اساس کدام قانون مصوب ما نباید این کار را انجام دهیم پاسخی وجود نداشت و این ممیزی به صورت غیررسمی وجود داشت و دوستان هم نتوانستند آن را قانون کنند و کاملاً به صورت من در آوردی اعمال میشود بنابراین از آنجایی که هیچ وقت ممیزی قانونی نبوده ما نمیتوانیم این را منتسب به نظام کنیم این کار منتسب به یک عده افراد است.
وی در ادامه با اشاره به اصل 24 قانون اساسی پرسید آیا جایی موظف شده است که بر کتابها اعمال ممیزی کنند نه بلکه این بر عهده ناشر یا مؤلف گذاشته شده است ما در فضای ایران زندگی میکنیم و هر نویسنده قبل از اینکه چیزی بنویسد به آن فکر کرده است.
ذوالفقاری همچنین به مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی اشاره کرد ومشکلات قانونی آن را برشمرد و گفت: نبود آییننامه مدون که قابل استناد باشد قوانین ممیزی نانوشته مصادیق نامعلوم و کلی و صلاحیت بررسان کتاب که انتخاب آنها نامعلوم است از مشکلات وضعیت موجود ممیزی کتاب است چون اگر بررسها واقعاً تخصص در حوزه کتاب مورد نظر داشتند جلوی هیچ کتابی گرفته نمیشد.
وی همچنین به پیامدهای ممیزی بعد اشاره کرد و سلب اعتماد ناشر نویسنده و خواننده خود سانسوری، از بین رفتن خلاقیت و ابتکار، نشر کتب زیرزمینی و بر هم خوردن اقتصاد نشر را از عوارض آن دانست و اصول نظارت درست را تدوین آییننامههای اجرایی دقیق و قانونمند توسط فرهیختگان، تعریف دقیق مصادیق، اعتماد به ناشر، نظارت بر صدور پروانه نشر و تخصصی کردن آنها خواند و گفت: دلیلی ندارد که در کشور ما این تعداد زیاد پروانه نشر صادر شده باشد و از سوی دیگر رفتارهای شخصی و دخالت دادن گرایشهای سیاسی و عقیدتی در بررسی کتابها توجیهپذیر نیست و کتابها باید از نظر تخصصی و فنی بررسی شوند.
ذوالفقاری درادامه سخنانش، ممیزی فنی و تخصصی کتاب را بر عهده انجمنهای علمی و گروههای دانشگاهی دانست و گفت: ما نباید از نوع دیگری از ممیزی صحبت کنیم و در این راستا تأسیس مؤسسات اقماری مشاوره کتاب و واگذاری کار ممیزی به آنها به توسعه صنعت نشر کمک میکند و هر کتاب باید از سه منظر علمی، زبانی و فنی بررسی شود و در آن صورت جلوی کتابسازیها که بدتر از کتابسوزی است گرفته خواهد شد.
در ادامه محسن فرجی در این برنامه ، گفت: بحث اول من درباره عنوان این جلسه یعنی «ممیزی کتاب؛ بایدها و نبایدها» است. ممیزی باید ندارد بلکه باید درباره نبایدهایش صحبت کرد. سانسور، شدنی نیست و نباید باشد. چون ناشی از یک نگاه از بالا به پایین و شبان و رمهای است که ما شبانیم و مولف و ناشر رمه ماست. ما برای شما تعیین تکلیف میکنیم که چه بخوانید و چه نخوانید. معلوم است که چنین نگاهی باید حدف شود. پس ممیزی همان سانسور است و سانسور باید حذف شود.
وی افزود: چرا باید مخاطب را بیشعور دانست؟ این نگاه آسیبهای زیادی به همراه داشته که یکی از آنها ریزش تعداد مخاطبان و عدم اعتمادشان بوده است. علیرغم آمارها و شعارهای کذبی که میدهند، تعداد شمارگان کتاب در ناشران خوبمان هم به 500 نسخه رسیده است. نشر قطره این روزها با 450 نسخه تیراژ، کتاب چاپ میکند و این یعنی یک فاجعه ملی. در دهه 60، شمارگان معمول کتابها 5 هزار نسخه بود اما دلیل این که شرایط امروزمان این شده، این است که مخاطب دیگر اعتمادی به فضا ندارد.
وی در ادامه گفت: ما امروز شاهد پدیده نشر زیرزمینی هستیم که البته من زیاد با آن مخالف نیستم چون در شرایطی که آثار صادق هدایت و صادق چوبک ممنوع است، میتوانیم به مدد نشر زیرزمینی، این کتابها را در پیادهروهای خیابان انقلاب ببینیم. برخلاف کتابهایی که در جوایز دولتی و به طور رایگان پخش شده و جایزه میگیرند و میگویند که به چاپ صد و بیستم رسیدهاند در حالی که در واقع به چاپ چهارم هم نرسیدهاند؛ کتابهای هدایت و چوبک، بیشتر میفروشد.
این نویسنده در ادامه گفت: علیرغم وجود نگاه امنیتی 8 سال گذشته بر صنعت نشر و علیرغم اینکه یک غریبه با نشر را سر کار آوردند که ماموریتش زمین زدن صنعت نشر بود و البته موفق هم بود و بعد از پایان دورهاش دوباره به سراغ کارهای غیرفرهنگیاش رفت، ممیزی ناکارآمد است چون در مقابل هر فیلتر یک آنتیفیلتر قویتر وجود دارد. امروز طبق یک آمار 11 میلیون و طبق آماری دیگر 17 میلیون نفر در ایران عضو فیسبوک هستند.
فرجی خاطر نشان کرد: در حالی که این سایت فیلتر است و مردم به راحتی راه دور زدن این فیلتر را بلدند. خُب درباره کتاب هم چنین شرایطی وجود دارد. فایل PDF کتابهای ممنوع در اینرنت وجود دارد، نویسنده کتابش را در افغانستان چاپ میکند و آن را برای من میآورد، انگار که من آن را در ایران خریده باشم. یا کشورهای اروپایی را داریم که تعدادی ناشر در آنها به انتشار کتاب ایرانیها مشغولاند. بنابراین فایده اداره کتاب این است که چیزی که بیتالمال نام دارد، توسط عدهای پشت پرده نشین، حرام شود و سانسور هم محل کسب درآمد آنها باشد.
وی گفت: در این سالها شاهد ژلهای بودن سانسور بودهایم. چون روح ادبیات با سانسور همخوانی ندارد. ممیزی اساساً قانونپذیر نیست و نمیشود برایش قانون وضع کرد. در زمینه ادبیات، هر کسی دنیای خودش را دارد؛ دنیای کوندرا و داستایوفسکی با یکدیگر متفاوت است. حالا چطور میشود همه اینها را با یک قانون سانسور، ممیزی کرد؟ شاید بتوان گفت کتابهای علمی و مثلاً کتابهای مارکس چاپ نشود، اما نمیتوان درباره ادبیات چنین کاری کرد.
فرجی خاطر نشان کرد: نمیخواهم مثال مصداقی بزنم اما برای نمونه میگویم که سال 85 وقتی کتابم زیربغلم بود و به ارشاد رفت و آمد میکردم، درباره داستانم به من گفتند، هر جا که شخصیت زن داستان سیگار میکشد، باید حذف شود. حالا ماجرا این بود که زن و شوهر که محرم هم هستند، در خانه هستند و زن به شوهرش میگوید یک نخ سیگار بده من بکشم. من جرات نداشتم به آقای سانسورچی بگویم که یک کتاب دیگر چند وقت پیش توسط همین دوره ارشاد مجوز گرفت و چاپ شد که در آن شخصیت زن داستان، کل روز را در وان بود و مرتب سیگار میکشید. یعنی من شانس نداشتم که کتابم به دست آن سانسورچی مهربان بیافتد تا مجوز بگیرد!
وی ادامه داد: نمیخواستم مثال بزنم اما بگذارید یک نمونه دیگر را هم بگویم و آن اینکه در یکی دیگر از داستانهایم، اشاره کرده بودم که تلویزیون خیابانهای فلسطین را نشان میداد و زنی که بالای جنازه فرزندنش ناله و گریه میکرد. بررّسی که کتابم را خوانده بود، متن را عوض کرده بود و گفته بود تلویزیون در آن لحظه فوتبال نشان داده است. یعنی به جای من فکر کرده بود. جالب بود که در یک کتاب تاریخی درباره مصر باستان نوشته بودند که مصریان در فلان زمان، خوک نگهداری میکردند و سانسورچی ارشاد به جای خوک، نوشته بود «بُز». یعنی تا حد تحریف تاریخ نیز پیش رفتهاند. به این ترتیب نسل آینده نمیتواند بفهمد در تهران دهه 90 چه اتفاقاتی رخ داده است چون ادبیات آینه جامعه است و اگر نباشد، نمیتوان از فقر، فساد و بیعدالتیهای جامعه آگاه شد. این مطالب را ادبیات میتواند بگوید که وجود سانسور، این بخش از روح جامعه ایرانی به نسلهای بعدی منتقل نخواهد شد.
فرجی در پایان سخنانش گفت: ابتذال آنجاست که کتابهای بیکیفیت کودک را که وهن ائمه و معصومین (ع) است، با بدترین نقاشی، طراحی جلد و مبتذلترین شکل ممکن در همهجا از جمله بقالیها منتشر میکنید؛ نه آنجا در کل یک رمان، یک خط به ابراز علاقه یک مرد به یک زن مربوط میشود و خبرگزاری فلان از آن بولتنسازی میکند.
پایان پیام/
نظر شما