به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری شبستان سینما از جمله هنرهایی است که بی شک عنوان «مردمی»بسیار برازنده آن است.از اولین روزی که برادران لومیر در زیر زمین کافه ای در پاریس با نمایش فیلمی از ورود قطار به ایستگاه،مردم وحشت زده را فراری دادند تا به امروز، مردم یا همان مخاطبان، مهمترین بخش در چرخه صنعت سینما بودند.
چنانچه در نوشتار پیشین آمد، ده سال پیش به این سو، روند کاهش مخاطبان سینما سرعت یافته است و امروز این وضعیت به نقطه نگران کننده ای رسیده است. عوامل متعددی را می توان برای این مساله عنوان کرد.مساله مهمی که تداوم آن می تواند ادامه حیات سینما را به خطر بیاندازد.تلاش این نوشتار بر این است که بخشی از دلایل قهر کردن مخاطبان با سینما را واکاوی کند تا شاید از این طریق،بتوان راهی برای نجات سینمای ایران از ناکامی پیدا کرد.
*تبلیغات موثر،حلقه گم شده اکران
مهمترین راه کشاندن مردم به سالنهای سینما،تبلیغات موثر برای فیلمها است.در کنار چاپ پوستر،از سالهای ابتدایی تولد سینما،همیشه شخصی کنار سالن می ایستاد تا با تعریف کردن از فیلم و ماجراهای آن،مردم را ترغیب به حضور در سالنهای سینما می کرد.این روش تبلیغ با ناطق شدن فیلمهای سینمایی به پخش صدای فیلم در بیرون از سینما تغییر کرد و همین صدای فیلم عامل جذب مخاطب بود.
این روزها کشورهای صاحب صنعت سینما،نظام تبلیغاتی موثر و بزرگی برای تبلیغ آثار خود دارند.نظامی که کارش را از زمان آغاز نگارش فیلمنامه آغاز می کند و با رساندن خوراک خبری به رسانه ها در تک تک مراحل تولید از طریق اینترنت و سایت فیلم،مخاطب را از همان ابتدا تشنه دیدن فیلم نگاه می دارند.این روند تبلیغاتی با پایان فیلمبرداری و در طول مراحل فنی کم کم به اوج می رسد و نقطه اوج آن مراسم فرش قرمز فیلم است.مراسمی که در آن تمام ستارگان و عوامل فیلم با طرفدارانی که مدتها در انتظار دیدن آنها بودند دیدار می کند و فرو نشانده شدن عطش آنها با رفتن به سینما و خرید بلیط فیلم همراه می شود.این روند در آمد زایی با خرید محصولات جانبی فیلم ادامه می یابد و بعد از آن فروش حق پخش ویدئویی فیلم برای شبکه نمایش خانگی ،سود آوری فیلم را باز هم بیشتر می کند.
در ایران متاسفانه چندان از روشهای کمپینی و سراسری برای جذب هوادار استفاده نمی شود.تنها در یکی دو سال اخیر است که چند سایت سینمایی که متعلق به بخش خصوصی هستند ، برای خلق گروه طرفدار برای سایت و فیلمهای سینمایی مورد حمایت آن تلاشهایی کرده اند و نتایج خوبی هم در این برنامه ها گرفته اند.اما این اقدامات به شکل منفرد است و تمام سینمای ایران را پوشش نمی دهد.در اکثر موارد تنها به نصب بیلیوردهای غول آسا در سطح شهر اقدام می شود و گمان می رود صورت بازیگران به تنهایی برای جذب مخاطب کافی است.
تا زمانی که شیوه های اطلاع رسانی و تبلیغات در مورد سینما و تولیدات آن به شکل سازمانی منظم با همکاری تمام رسانه ها از جمله تلویزیون تبدیل نشود،نمی توان انتظار داشت جمعیت کشور برای دیدن فیلمها به سالنهای سینما بیایند و بحران مخاطب در آن ادامه خواهد داشت.
*سینما کالای لوکس شده
تا پنجاه سال پیش تهران پر از سالنهای سینمایی بود در اکثر نقاط شهر پراکنده بودند.در نقاط جنوبی و مناطق فقیر نشین تهران هم سینماهایی بود که مردم با همان درآمد اندک خود به برای دیدن فیلم به سینماها می رفتند چون نرخ بلیط آن سینماها هم ارزان بود و باز هم سود کمی برای فیلم داشت.
در گذر زمان بسیاری از سینماها پیشتر به دلیل انقلاب و حالا به دلیل بالا رفتن هزینه ها تعطیل شده و سینماهای باقیمانده برای تامین هزینه های خود مجبور به بالا بردن قیمت بلیطها شده اند و این مساله با عث شده سینما به کالایی لوکس تبدیل شود و بخشی از مخاطبان دیگر نمی توانند با سینما در ارتباط باشند و در انتظار شبکه نمایش خانگی می مانند.
*لزوم تربیت مخاطب برای آینده:راه نجاتی برای امروز
راه خروج از بحران مخاطب در سینمای ایران اصلا ساده نیست.تحریمهایی که در سالهای اخیر بر کشورمان اعمال شده اقتصاد کشور را بیمار کرده و بالا رفتن هزینه ها در صنعت سینما تاثیرات مهلکی داشته.امروز سینمای ایران چشم به بهبود وضعیت اقتصادی خود در کنار اقدامات رییس جمهور دوخته است و فعلا چند تهیه کننده و شرکتهای بخش خصوصی اقدام به تولید پروژه های پر هزینه کرده اند.البته فیلمهای مثلا فاخر در دولتهای سابق تولید شده اند اما تعداد بسیار زیادی از این فیلمها به علت کیفیت بسیار نازل خود یا هرگز اکران نشدند یا اکرانهای محدود بافروشهای کم داشته اند.
صنعت سینما در اکثر نقاط دنیا با فعالیت بخش خصوصی می تواند فعالیت سالمی داسته باشد و دولت به عنوان یک سرمایه گذار هرگز نمی تواند فعالیت صنعت سینما را به شکل مداوم تضمین کند.در کنار بهبود وضعیت اقتصادی یکی از راههای تضمین فروش سینمای ایران تربیت مخاطب است.
مخاطب مثل سبزی از دل خاک سبز نمی شود.سینما برای تضمین فروشش باید مخاطبانی داشته باشد که برای دیدن فیلمها به سالنها بیایند و برای این باید مخاطبان را از زمان خردسالی با سینما و جذابیتهای آن آشنا کند.زمانی نه چندان دور که سینمای کودک در ایران رونق بیشتری داشت،قرارداهایی بین آموزش و پرورش و معاونت سینمایی بر قرار می شد که کودکان در برنامه های منظمی به سینماها می آمدند.این روزها همین برنامه ها تحت تاثیر شرایط اقتصادی و سیاسی بسیار کمرنگ و محدود به زمان جشنواره فیلمهای کودک می شود که تاثیر زیادی ندارد.
دانشگاهها اهداف بسیار بهتری برای تربیت مخاطب هستند.در زمان اکران آثاری مثل «آژانس شیشه ای»در دهه هفتاد،نمایش های خصوصی این فیلم در بسیاری از دانشگاهها باعث به وجود آمدن بحثهای بسیاری شد که عامه مردم را هم به دیدن این فیلم بروند.سینمایی که این سالها در کنار فشارهای سیاسی پایش هم از دانشگاهها بریده شده،این روزها چندان در میان عامه مردم طرفداری ندارد و کنجکاویهای مخاطب عادی تنها در مقاطعی مانند جشنواره فجر برانگیخته می شود.
در این یادداشتها سعی شد بخشی از دلایل به وجود آمدن بحران مخاطب برای سینما بررسی شود.شاید تربیت مخاطب یکی از راههای به نسبت کم هزینه ای باشد که می تواند تضمینی بر ادامه حیات سینمای نه چندان سالم ایران باشد.
پایان پیام/
نظر شما