بیشک واقعة طبس از معجزات الهی و از امدادهای غیبی حضرت حق بود. خداوند در سورة محمد(ص) آیة 7 میفرماید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ینْصُرْکُمْ وَ یثَبِّتْ أَقْدامَکُم »؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر خدا را یاری کنید، خدا نیز شما را یاری کرده و ثابتقدمتان میگرداند.
چنانچه از تفاسیر برمیآید، منظور از یاری خداوند، یاری دین اوست؛ یعنی اگر قومی در راه احیای دین و احکام الهی قیام کرده آن را یاری نمایند، خداوند متعال نیز از روی رحمت امدادهای خویش را بر آنان فرستاده قدمهای آنان را در راه حق استوارتر میسازد.
امروز اگر بخواهیم الطاف الهی شامل حال ما و انقلابمان شود بایستی همچون نسلهای گذشته در راه رسیدن بهآرمانهای اسلام و انقلاب فداکاریها کنیم تا شاید زمینة امداد الهی همچنان در جریان باشد. البته این فداکاری در راه دین شاخصهایی نیز دارد که از آیات 40 و 41 سورة حج استفاده میشود:
وَ لَینْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ * الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ؛ و هر کس خدا را یارى کند، خداوند یاریاش مى کند و خدا توانا و پیروزمند است. همان کسانی که اگر در زمین مکانتشان دهیم نماز مى گزارند و زکات مى دهند و امر به معروف و نهى از منکر مى کنند. و سرانجام همه کارها با خداست.
حضرت امام(ره) در روز چهاردهم خرداد همان سال، یعنی حدود یک ماه بعد از حادثه طبس، طی سخنانی ماندگار فرمودند: «کى این هلیکوپترهاى آقاى کارتر را که مى خواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند. شنها مأمور خدا بودند. باد مأمور خداست. قوم عاد را باد از بین برد. این باد مأمور خداست. این شنها همه مأمورند. تجربه بکنند باز. لکن ما نباید مغرور بشویم. من به ملت ایران عرض مى کنم که مغرور نشوید. تمام قدرت، قدرت خداست و باید اتکال به او بکنید، و خودتان را فانى بکنید در آن قدرت بزرگ. مادامى که ملت ایران همان قدرت اول را که قدرت معنوى بود و با اللَّه اکبر پیش برد، مادامى که این حفظ بشود، شما بیمه هستید؛ بیمه الهى هستید.»
نیروهای نظامی در حال سوار شدن به هواپیماهای 130C بودند که ناگهان به دلیل طوفان شنی که به دلیل حرکت ملخهای بالگردهای آمریکایی ایجاد شد، یکی از بالگردها کنترل خود را از دست داد و به هواپیمای 101-C که در حال سوختگیری از هواپیمای دیگر بود، برخورد کرد و انفجار شدیدی رخ داد. در این انفجار هشت نفر از سربازان کشته شدند. پس از آن به سرعت نیروهای آمریکایی سوار دو هواپیمای دیگر شدند تا طبس را به مقصد پایگاه نظامی خود در دریای عمان ترک کردند.
حضرت امام(ره) در روز چهاردهم خرداد همان سال، یعنی حدود یک ماه بعد از حادثه طبس، طی سخنانی ماندگار فرمودند: «کى این هلیکوپترهاى آقاى کارتر را که مى خواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند. شنها مأمور خدا بودند. باد مأمور خداست. قوم عاد را باد از بین برد. این باد مأمور خداست. این شنها همه مأمورند. تجربه بکنند باز.
نویسنده: «محمدرضا امینی»
پایان پیام/
به گزارش خبرگزاری شبستان؛برژینسکی، مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری آمریکا «طرح عملیات پنجه عقاب در ایران» را در کتابی با نام «انتخابهای دشوار» چنین شرح میدهد:
ـ طرح عملیات که پس از هفتهها بررسی و تحلیل تهیه شده بود، جمعا دو روز (از چهارم تا ششم اردیبهشت 1059) طول میکشد. در شب اول، هشت بالگرد و سه هواپیمای0 11-C در عمق خاک ایران در وسط بیابان فرود میآیند. بالگردها پس از سوختگیری شبانه، به نقطهای در نزدیکی تهران پرواز میکنند و تمام روز را در انتظار فرارسیدن شب در این نقطه توقف میکنند. حمله به سوی سفارت که محل نگاهداری گروگانهای آمریکایی بود، در شب دوم با وسایط نقلیهای که قبلا تدارک شده، انجام میگیرد و یک گروه جداگانه هم برای نجات «بروس لینکن» کاردار سفارت و دو تن از همکارانش به محل وزارت امور خارجه ایران میروند. برنامة دقیقی برای ورود به سفارت و آزاد ساختن گروگانها پیشبینی شده بود و گروگانها پس از رهایی و شاید به همراه چند اسیر از اشغالکنندگان آن به استادیومی که در نزدیکی سفارت قرار داشت منتقل میشدند و با بالگردها به یک فرودگاه مجاور پرواز میکردند. قرار بود این فرودگاه شبانه به وسیلة یک گروه کماندویی اشغال شود و گروگانها و کماندوها با هواپیمای مستقر در فرودگاه به پرواز درآیند. تمام مراحل عملیات در تاریکی شب پیش بینی شده بود و با تمرینهای مکرر برای این عملیات به وسیلة گروه ورزیدهای که داوطلب انجام این ماموریت شده بودند، همه ما به نتیجة آن امیدوار بودیم.
اعضای DELTA FORCE (نیروی ویژه این عملیات) بارها و بارها عملیات را به طور آزمایشی تکرار و تمرین کردند. طراحی استادیوم فوتبال امجدیه در نزدیکی سفارت برای سوار شدن به بالگردها در استادیوم، دست کم یکصد بار انجام شد. یکصد بار سفارت ساختگی در میدان تیر مورد حمله قرار گرفت و صدها و صدها بار افراد از دیوار 9 فوتی که ساخته شده بود بالا رفته و پایین پریدند. طراحی دیوار سفارت و انفجار آن به نحوی که به آسانی کامیونها از آن عبور کنند، بارها و بارها توسط یک متخصص انفجار انجام شد. همة اینها در حالی بود که بیش از پنج ماه از اشغال لانه جاسوسی گذشته بود و گروگانها که تا پیش از آن در چند محل مختلف نگهداری میشدند به دلیل اصرار صلیب سرخ برای بازدید از آنها در محل سفارت نگهداری میشدند. گویا این امر نیز با هماهنگی آمریکا برنامهریزی شده بود. بنابراین همه چیز برای انجام عملیات آمریکاییها بر اساس اصل غافلگیری آماده شده بود.
روز موعود، یعنی چهار اردیبهشت ماه1359پس از فرود هواپیماهای نظامی در صحرای طبس، نیروهای آمریکایی متوجه شدند که در آن جاده متروکه اتوبوس و کامیونی در حال تردد هستند. کامیون فرار میکند، اما مسافرین اتوبوس گروگان گرفته میشوند. با وجود رسیدن هواپیماها، بالگردها از زمان تعیین شده خود تأخیر میکنند. مشخص میشود دو فروند از بالگردها در همان اوایل پرواز به دلیل طوفانهای شن دچار نقص فنی شدهاند و مجبور به بازگشت میشوند. تنها شش بالگرد که در دستههای دوتایی در حال پرواز بودند با تأخیر به طبس میرسند.
در آنجا نیز یکی دیگر از بالگردها دچار نقص فنی شد و قادر به پرواز نبود. این در حالی بود که برای انجام این عملیات، حمل نیروها و گروگانهای آمریکایی، حداقل شش بالگرد مورد نیاز بود. با خراب شدن یکی از بالگردها، فرمانده عملیات حاضر نشد با پنج فروند بالگرد عملیات را ادامه دهد و با هماهنگی مسئولان مافوق خود تصمیم به لغو عملیات و بازگشت میگیرد.
نیروهای نظامی در حال سوار شدن به هواپیماهای 110;-C بودند که ناگهان به دلیل طوفان شنی که به دلیل حرکت ملخهای بالگردهای آمریکایی ایجاد شد، یکی از بالگردها کنترل خود را از دست داد و به هواپیمای 101-C که در حال سوختگیری از هواپیمای دیگر بود، برخورد کرد و انفجار شدیدی رخ داد. در این انفجار هشت نفر از سربازان کشته شدند. پس از آن به سرعت نیروهای آمریکایی سوار دو هواپیمای دیگر شدند تا طبس را به مقصد پایگاه نظامی خود در دریای عمان ترک کردند.
پس از خروج آمریکاییها از ایران، کاخ سفید اعلام کرد که آمریکا طی عملیاتی در صحرای طبس جهت آزاد کردن گروگانهایش با شکست مواجه شده است. در بیانیه آنها ذکر شده بود که اسناد سری و مهمی در هلی کوپترها به جای مانده است.
پس از گذشت مدت زمانی کوتاه از پخش این خبر، به دستور مستقیم بنیصدر که در آن زمان سمت فرماندهی کل قوا را داشت، بالگردهای بهجا مانده بمباران شدند و اسناد سری و مهم باقی مانده از بین رفت. بنیصدر به این بهانه که آمریکاییها نباید فرصت استفادة مجدد از این تجهیزات را به دست بیآورند، به شکلی غیرمنتظره این فرمان را صادر کرد که در این قضیه، محمد منتظرقائم فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد نیز که در منطقه از بالگردها حفاظت میکرد به شهادت رسید.
این خلاصه ماجرای طبس بود که در تاریخ انقلابمان ماندرگار شد. برای تصور بزرگی این حادثه میتوانید به این فکر کنید که اگر داستان عملیات طبس با موفقیت انجام میشد چه اتفاقاتی رخ میداد! اتفاقاتی از این قبیل در تاریخ انقلابمان کم نیستند. لکن آنچه مهم است اینکه نباید بگذاریم غبار غفلت روی آنها بنشیند و این ماجراها بایستی زبان به زبان منتقل شود.
ماجرای طبس درسها و عبرتهایی در نهان دارد که نمیتوان به سادگی از آن گذشت. به راستی آمریکاییها همه آن اطلاعات ریز و دقیق را حتی مکان خوابیدن و زندگی نگهبانها را از کجا گرفته بودند؟! اینجاست که جملة حضرت امام که «همه ملت باید از سازمان اطلاعات باشد» نمود بیشتری پیدا میکند. آن زمان در ایران کسی نمیدانست تصاویر تلویزیونیای که هر روز از تظاهرات مردم در مقابل سفارت آمریکا در تلوزیون پخش میشد و روی ماهوارهها میرفت، حاوی نکات اطلاعاتی بیشمار و مهمی برای طراحان عملیات است. کسی نمیدانست آنان از روی نحوة در دست گرفتن سلاح به ارزیابی نیروهای انقلاب پرداخته و برآورد میکردند افراد مسلح داخل سفارت چقدر آموزش دیدهاند. کسی نمیدانست نحوة تردد مسافران در فرودگاه و کنترل و بررسی مدارک در فرودگاه و یا سفرهای بین شهری و نوع کنترلهای پلیس بین شهری و نحوة رفتوآمدهای عادی و روزمره مردم در شهر و... با دقیقترین اطلاعاتی که اصلا مهم به نظر نمیرسد، بایگانی شده و برای طراحی یک عملیات نظامی مورد استفاده قرار میگیرد. برای اجرای عملیات، حتی افکار و تخیلات نگهبانان سفارت مطالعه شده بود!
نظر شما