حوزه هنری 20 سال در خدمت انقلاب نبود

خبرگزاری شبستان: حوادث تلخی در حوزه اتفاق افتاد. می‎ترسم در حرفم کمی غلو باشد ولی سالیانی بود که حوزه در خدمت انقلاب نبود، بلکه سرمایه‎‎های انقلاب در خدمت حوزه بودند. صداقت چندانی در حوزه دیده نمی‎شد...

 

به گزارش سرویس دیگر رسانه های خبرگزاری شبستان، تازه ترین شماره هفته نامه پنجره گفتگوی منتشر نشده ای با مرحوم امیر حسین فردی، مدیر فقید مرکز آفرینش‎‎های ادبی، انجام داده است که در زیر می خوانید: حالا که امیرحسین فردی از میان ما رفته است، ما هر روز که با خیالش زندگی می‎کنیم هرگز نمی‎توانیم آن لبخند مهربانش را فراموش کنیم. پس بگذار خیال کنیم این روز‎ها باز هم می‎توانیم او را در خیالمان ببینیم که فعال و پرشور، به فعالیت‎هایش مشغول است. پس به یاد او که صمیمیت محض بود، آخرین گفت‎وگوی انجام شده با او را که سرشار از تلخی و شیرینی فراوان است، از نگاه شما می‎گذرانیم.
جناب آقای فردی، شما نویسنده اولین رمان انقلاب هستید. انتشار این رمان در چه فضایی بود؟
منظور شما احتمالا «اسماعیل» است، اما اولین رمان انقلاب را در سال 1363 تحت عنوان «سیاه‎چمن» نوشتم. این رمان را به حوزه هنری دادم که متاسفانه رد شد. همیشه این موضوع دغدغه من بود که ادبیات داستانی نباید از کنار حادثه بزرگی مثل انقلاب اسلامی بهراحتی عبور کند. این رخداد دوران‎ساز و بسیار مهمی است. ما الان در متن آن هستیم و شاید ابعاد واقعی آن را درک نکنیم. باید فاصله بگیریم و نسل‎‎های دیگری بیایند، آنوقت این نسل‎‎ها حتما می‎خواهند درباره این حادثه بیشتر بدانند. ادبیات داستانی می‎تواند به این عطش پاسخ دهد. البته کار‎های پراکنده‎ای شده است. دغدغه من همواره این بود که ما باید حوادث انقلاب را در ساحت ادبیات متجلی کنیم. «اسماعیل»، حاصل این دغدغه من در این سالیان بود. البته چون کار‎های دیگرم در حوزه رد شده بودند، من «اسماعیل» را بهواقع برای حوزه ننوشته بودم. یک ناشر خصوصی را در نظر داشتم. آمادگی دادن این رمان به حوزه را هم نداشتم. وقتی آقای حمزه‎زاده و دوستان دیگر متوجه شدند که من این رمان را آماده چاپ دارم، علاقه زیادی برای انتشارش نشان دادند؛ بنابراین خیلی با عجله این کار را سر و سامان دادم و به حوزه دادم و منتشر شد.
دغدغه من در ادبیات داستانی، همواره حول انقلاب می‎گذشت. هم‎‎زمان با انتشار «اسماعیل» و استقبال خوبی که رسانه‎‎ها از این کتاب کردند، به این فکر افتادم که جشنواره‎ای تحت عنوان «داستان انقلاب» داشته باشیم و جرقه‎‎هایی را که در این زمینه هست تبدیل به یک جریان قدرتمند کنیم. در این صورت این جریان می‎تواند تاثیرگذار باشد. الحمدلله پنج سال پیش، ایده‎ جشنواره‎ داستان انقلاب تحقق پیدا کرد و به کمک حوزه و وزارت ارشاد جشنواره به راه افتاد. البته سال 88 به‎دلیل حوادثی که در کشور اتفاق افتاد و درگیری‎‎هایی که شخصا در این حوادث داشتیم، نتوانستیم جشنواره را برپا کنیم. برای همین است که پنجمین دوره را با تاخیر برگزار کردیم؛ با تمام فراز و فرودها، نقطهضعف‎ها و قوت‎ها، به هر حال نبود را تبدیل به بود کردیم. امیدوارم که این جریان ادامه پیدا کند.

شما خودتان از پایه‎گذاران حوزه بودید، اما کتاب شما در حوزه رد می‎شود؛ آن‎هم کتابی که در خط انقلاب است. در این‎باره توضیح بدهید.
حوادث تلخی در حوزه اتفاق افتاد. می‎ترسم در حرفم کمی غلو باشد ولی سالیانی بود که حوزه در خدمت انقلاب نبود، بلکه سرمایه‎‎های انقلاب در خدمت حوزه بودند. صداقت چندانی در حوزه دیده نمی‎شد. من یک غیبت 20 ساله از حوزه داشتم؛ یعنی از سال 1361 تا دقیقا 1381. وقتی برگشتم که مدیریت حوزه عوض شده بود و مدیریت جدید، مرا به همکاری دعوت کرد. با حوزه قطع ارتباط کرده بودم. حوزه بر مشی مخملبافی‎‎ها می‎چرخید. آن‎‎ها نسبتی با انقلاب نداشتند بلکه دنبال فرصت‎‎ها بودند. متاسفانه مدیریت وقت حوزه هم دنبال این جریان‎‎ها بود؛ یعنی چشمش به دهان این‎‎ها بود و از این‎‎ها تاثیر می‎گرفت. این شد که حوزه در ادبیات انقلاب می‎توانست جایگاه خیلی بهتری داشته باشد ولی نشد. نه اینکه گاهی به ضد خودش، آرمان‎‎ها و اهداف خودش تبدیل شود.

شنیدهام جشنواره داستان انقلاب به همت شخص شما به سرانجام رسیده و حتی بودجه آن هم از خارج حوزه تامین شده درست است؟ هسته اولیه کار از چه اشخاصی تشکیل شده بود؟
یک پای کار، آقای ناصری بود که در همه کار‎ها با من است. از قبل از انقلاب و از کلاس چهارم ابتدایی تا امروز با هم هستیم. حتما آقای مومنی بودند که ایده جشنواره داستان انقلاب را با ایشان در میان گذاشتم. بعد از آن با ارشاد مطرح کردم و از همان سال اول، وزارت ارشاد هم یک پای کار بود. جوایز را تامین کرد و... .

از ابتدا چقدر انتظار موفقیت داشتید؟
نمی‎خواهم غلو کنم. باید واقع‎بین باشیم. ما حرکت کردیم و جلو می‎رویم. توانستیم داستان انقلاب را به‎عنوان یک نوع ادبی جا بیندازیم. از همان اول که کار را رسانه‎ای کردیم، واکنش‎‎های منفی از سوی برخی جریان‎‎های ادبی کشور دیدیم. اینکه مثلا گفته شد این‎‎ها می‎خواهند ادبیات فرمایشی راه بیندازند و نظیر آن چیزی را که در شوروی بوده تولید کنند و... . چنین هم نتیجه گرفتند که از این جریان، ادبیات در نمی‎آید. اما معلوم شد که از این جریان، ادبیات قوی و ادبیات انقلاب بیرون می‎آید؛ تا حدی که همان جریان‎‎ها مجبور ‎شوند از محصولات جشنواره‎‎ها تعریف و تمجید کنند. البته من تا اینجا با این‎‎ها موافقم که ما نباید با حیثیت ادبیات شوخی کنیم. اما ادبیات به چه بهایی؟ در خدمت چه مضامینی؟ برای چه اهدافی؟ یعنی هم ادبیات کار، هم محتوا و درون‎مایه کار برای ما انفکاک‎ناپذیر است.

یکی از خواست‎‎های نویسندگان انقلاب، ایجاد یک بانک اطلاعاتی است که خدماتی به این نویسندگان بدهد. برای علاقه‎مندانی که اثر می‎فرستند، چنین تدارکی دیده شده است؟
ما یک دبیرخانه دائمی داریم که در طول سال فعال است. کتابخانه تخصصی ادبیات انقلاب اسلامی هم دارد شکل نهایی به خود می‎گیرد. اما بانک اطلاعاتی بهشکل سایت را تاکنون در برنامه نداشتهایم.

بحث دیگری که بین نویسندگان مطرح است، بحث تحقیق و پژوهش است. اینکه کار پژوهشی انجام شود و نتیجه‎اش در اختیار نویسندگان قرار گیرد چنین کاری شده است؟
در یک سال گذشته، پژوهش به‎عنوان یک حلقه‎ مهم از تولید ادبی، در مرکز آفرینش‎‎های هنری مورد توجه قرار گرفته است. نتیجه کار‎ها به‎زودی منتشر خواهد شد. حتی دفتر نقد و پژوهش در حوزه تاسیس شده است. اما پژوهش برای داستان انقلاب، به‎طور خاص برای ما اولویت دارد. البته در این زمینه واقعا کار‎های زیادی انجام نشده حتی محافل آکادمیک و دانشگاهی ما در این زمینه دستشان خالی است. دانشجویان ما می‎خواهند بخوانند و تحقیق کنند، ولی آثار سالم و درست در این زمینه نداریم. ما به امید خدا در این زمینه قدم برمی‎داریم و کمک می‎کنیم. همینجا از کسانی که علاقه‎مند به پژوهش هستند برای این کار دعوت می‎کنیم.

بسیاری از دوستان معتقدند ادبیات انقلاب باید در دانشگاه تدریس شود. برنامه‎ای در این زمینه هست؟
ما که تصمیمگیرنده برای دانشگاه‎‎ها نیستیم اما می‎توانیم دانشگاه‎‎ها را با آثاری که منتشر می‎کنیم؛ چه متون ادبی و به‎خصوص داستان و چه متون پژوهشی تغذیه کنیم؛ نقد و بررسی‎‎هایی که کتابخانه‎‎های ما را غنی می‎کنند و زمینه را برای کار‎های بعدی فراهم می‎نمایند. فضاسازی در دانشگاه‎‎های ما یک ضرورت است. دانشگاه‎‎ها کتاب‎‎های کافی در اختیار ندارند. هنوز هم نویسندگان پیش از انقلاب، به‎عنوان نویسندگان این کشور در فضای آکادمیک داخل و خارج از کشور معرفی می‎شوند. دلیلش این است که ما به خوبی نویسندگان پس از انقلاب را معرفی نکرده‎ایم. البته در این زمینه همکاری رسانه‎‎ها هم ضروری است.

در دنیا رسم است نویسندگان، آثارشان را به یک سرویراستار تحویل می‎دهند. سرویراستار‎ها هم در پرورش داستان به نویسندگان کمک می‎کنند و هم اینکه به آن‎‎ها خط مشی می‎دهند. به‎نظر می‎رسد جای این کار در دبیرخانه جشنواره خالی است. به هر حال کسانی در حوزه ادبیات انقلاب می‎نویسند ولی گاهی ایراد‎های تکنیکی فاحش دارند یا اینکه نثر خوبی ندارند. تدارکی برای حل این مشکلات دیده‎اید؟
به‎طور خاص برای همین جشنواره داستان انقلاب، کمک‎‎های زیادی به نویسندگان می‎شود تا کتابشان به حد چاپ برسد. حتی آثاری که در جشنواره رتبه می‎آورند، گاهی قابل چاپ نیستند. البته این‎‎ها جوایزشان را می‎گیرند، ولی بهعقیده ما هنوز در مقام چاپ، جای کار دارند. الان سه کارشناس ما در کارگاه قصه و رمان، موظف هستند که با این نویسنده‎ها، حضوری صحبت کنند و به توافق برسند. نه اینکه یکطرفه باشد و حرف، حرف حوزه باشد. کارشناسان ما در مقام ویراستار به نویسنده، مشورت می‎دهند. نه فقط ویراستاری زبانی، بلکه ویراستاری ساختاری، ویراستاری محتوایی و... . با هم تعامل می‎کنند و به توافق می‎رسند و تصمیماتی می‎گیرند که به ارتقای اثر کمک کند. آثار، بعد از طی این مرحله به چاپ می‎رسند. مثلا کتاب «شاه بی‎شین» حاصل این تعامل‎‎ها و گفت‎وگو‎ها بوده است. شاید شکل اولیه‎ این رمان اصلا این‎جور نبود. بقیه کار‎های چاپ شده هم به همین شکلند؛ یعنی پس‎زمینه آن‎‎ها اغلب به شکل دیگری بوده است. کمک و مشورت شده تا اثر به مرحله چاپ برسد. البته این‎طور هم نبوده که نویسنده به اجبار نظر کارشناسان ما را بپذیرد. خودش در تعامل‎‎ها به این نتیجه رسیده که این‎طور بهتر است. این شاید تجربه خوبی در تعامل ناشر و نویسنده باشد.

می‎شود این نگاه را به شکل وسیع‎تر و مثلا به شکل کارگاه برای گروه گسترده‎تری تجربه کرد؟
بله، در کارگاه قصه و رمان هم این اتفاق می‎افتد. آثار نویسندگان شهرستانی خوانده شده و بررسی می‎شود. نه یک نفر، بلکه چند نفر کار را می‎خوانند و از حاصل آرای این چند نفر استفاده می‎شود. از نویسنده هم دعوت می‎شود. اغلب هم تجربه موفقی بوده و دوستان نویسنده پذیرفته‎اند که ما حسن نیت داریم و می‎خواهیم به اثرشان کمک کنیم. البته گاهی هم نپذیرفته‎اند و گفته‎اند ما همین را می‎خواهیم.

خودم اوایل فکر نمی‎کردم که ما بالغ بر 20 رمان خوب در حوزه داستان انقلاب داشته باشیم اما الان احساس می‎شود فعالیت‎‎های شما حاصلی داشته است. بخشی به‎خاطر توجه جامعه‎ ادبی است و البته عده‎ای هم شاید در جشنواره‎ شما شرکت نکرده باشند، ولی در اثر همین فعالیت‎‎ها، توجهشان به این سمت جلب شده و در خلق آثارشان موثر بوده است. نظر خودتان چیست؟
خوشحالم. اگر 10 سال پیش کسی با صدای بلند می‎گفت می‎خواهم برای انقلاب اسلامی داستان بنویسم، آن‎چنان هجوم سهمگینی به او می‎شد که بالاجبار یواش می‎گفت من برای انقلاب اسلامی داستان می‎نویسم. اصلا این نظریه بی‎ربط بود. تصور می‎شد که ادبیات، تعهدی نسبت به انقلاب اسلامی ندارد بلکه ادبیات، عوالم دیگری دارد و نسبت به مسائل اجتماعی، مذهب و... بی‎اعتناست. این مسئله برای نسل جوان نویسندگان انقلابی ما باورپذیر شده بود. حتی آن‎‎ها را ترسانیده بود که اگر شما این کار را بکنید، اولا به ادبیات خیانت کردهاید، ثانیا خودتان را به‎عنوان نویسنده دولتی قلمداد نمودهاید و از این دست نظریه‎‎های نامربوطی که مطرح بود. ما الان سعی میکنیم فضا را بر‎گردانیم. الان بهترین آثار ادبی کشورمان به‎سمت انقلاب می‎روند. ما هم نمی‎خواهیم تقدیر و تمجید کنیم و مدام به‎به و چه‎چه بگوییم. ما به‎دنبال ادبیات بخشنامه‎ای نیستیم. ادبیات، قبل از هر چیز باید ادبیات باشد. ولی ما نمی‎‎خواهیم دروغ و تحریف باشد. حتما بخشی از ادبیات انقلاب، رنج‎‎های انقلاب است، اشتباهات انقلابیون است و بسیاری چیز‎های دیگر که همه می‎دانیم. باید مراقب باشیم که جهت اصلی گم نشود.

بحثی هست که انقلاب‎‎ها در تاریخ نمی‎مانند، مگر با ادبیات. آیا باور به این موضوع شما را نسبت به جهت‎گیری‎‎ها حساس کرده است؟
البته شاید نتوانیم ثبت انقلاب را منحصر به ادبیات بکنیم. رسانه‎‎های دیگری هم دست‎اندرکار ثبت این رویداد‎ها هستند، ولی تاثیر ادبیات با آن‎‎ها قابل مقایسه نیست. وقتی ما به‎دنبال اطلاعاتی درباره جنگ ناپلئون در روسیه هستیم، دو راه پیش رو داریم. یکی اینکه سراغ همین تواریخ رسمی برویم. راه دیگر این است که «جنگ‎وصلح» تولستوی را مطالعه کنیم. تاثیر ادبیات بیشتر و حساس‎تر است.
بههمین خاطر است که می‎گویم نباید جهت اصلی را گم کرد. گاهی با یک پاراگراف، پیام و درون‎مایه یک اثر هزار صفحه‎ای دگرگون میشود. با یک پاراگراف و حتی گاهی با یک جمله! باید از تاریخ پاسداری کرد که تحریف نشود. خیلی بلا‎ها در این کشور بر سر ما آوردهاند. تاریخ ما را به‎نفع مقاصد خودشان تحریف کردهاند. اینجا باید بایستیم و سخت مراقبت بکنیم. در عین حال باید از ادبیات کار هم مراقبت کنیم

پایان پیام/

کد خبر 344239

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha