خبرگزاری شبستان: همسو با اهمیت سبک زندگی و ضرورت اصلاح آن، در خصوص سبک زندگی و رابطه آن با تمدن سازی با علیرضا صدرا، عضو هیأت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران به گفتگو نشسته ایم؛ گفتگوی ما را با این استاد دانشگاه و پژوهشگر می خوانید:
سبک زندگی و تمدن سازی چه ارتباطی با یکدیگر دارند و چه مولفه هایی سبک زندگی را تمدن ساز می کند؟
ما دو سبک زندگی و به تبع آن دو نوع تمدن داریم یکی متدانی (مادی) و دیگری متعالی. زندگی و تمدن مادی که در غرب مدرنیسم شاهد آن هستیم یکسری شالوده ها و شاخصه ها دارد و یکسری پیام ها و پیامدها.
پیامدهای آن چیست؟
به طور اجمالی این نوع سبک و تمدن، پیامد آن فرویدیزم و دارونیزم یعنی اوج آن لذت گرایی و سلطه گرایی است که الان ما شاهد آن در دنیا هستیم. این شالوده از جمله مادیت و طبیعت پنداری است که انسان را در حقیقت موجود کاملا طبیعی و یک حیوان (البته مقادیر پیشرفته تر و هوشمند) و بشری غریزی می داند که اصطلاحا به آن اومانیسم گفته می شود و سبک زندگی و تمدن آن اومانیستی است. بر این اساس دوگانه پنداری، بین مادی و معنویت، سیاست و دیانت، روح و جسم، دنیا و آخرت و ... جدایی می اندازد و از سوی دیگر سکولاریستی هم است یعنی به ابعاد مادی، دنیوی سیاسی و جسمانی و بدنی توجه می کند و ابعاد متعالی انسان و ابعاد معنوی اخروی او را یا نسخ می کند و می گوید وجود ندارد یا نادیده می انگارد یا بهای لازم را به آن نمی دهد و در هر صورت آن را ضایع می کند؛ لذا اگر می گوید توسعه منظور توسعه مادی است و توسعه فرهنگی در جهت توسعه سیاسی، مادی، تولید ثروت رفاه و تجمل که اوج آن را تحت عنوان دولت رفاه شاهد هستیم، تلقی می کند.
در این نگاه سعادت عبارت از خوشحالی و خوشبختی و دم غنیمتی بوده که اوج آن از جنس لذت است این را در تمدن مادی امروز شاهدیم.
چه ایرادات و اشکالاتی بر این نوع و سبک زندگی و تمدن مادی وجود دارد؟
می توان این را ادعا کرد که همه دانشمندان، فرهیختگان و به ویژه آزادگان جهان به این نتیجه رسیده اند که سبک زندگی و تمدن متدانی (مادی) هم نارسا بوده و کاستی هایی دارد و هم ناسزاوار است و تناقضاتی دارد و به سلطه گرایی منجر می شود. اگر می بینیم در غرب رونق هست اما با کمی دقت مشاهده می کنیم صفا در آن وجود دارد لذا مصرف انواع مخدرها و ... آثاری اضطرابی را بر جای گذاشته که منجر به نداشتن آرامش در زندگی آنها شده است. بنابراین مشاهده می کنیم با ماشینی شدن و صنعتی شدن غرب، روابط بین انسان ها دچار سردی و بی محبتی شده و معمولا این کمبود محبت در زندگی، با رابطه با سگ به ظاهر جبران می شود.
اما سبک زندگی متعالی، توسعه متعالی و تمدن متعالی اولا آسایش مادی را لازم می داند اما کافی نمی داند (در سبک متدانی آسایش مادی را لازم و کافی می داند که شامل سلامت، امنیت جسمانی، بهداشت و رفاه و تفریحات است که به آن کیفیت زندگی می گویند) اما در اسلام و در الگوی متعالی این روند متعادل و میانه است و آسایش مادی را با همان مولفه ها (سلامت و ارتقا عمر و رفاه و تفریحات سالم که همان کیفیت زندگی است،) را نه تنها لازم بلکه نعمت دانسته اما در عین حال کافی نمی داند و به دنبال آرامش و کرامت روحانیت و معنویت انسان است که آن هم جز با ذکر خدا و معاد متعالی به دست نمی آید.
در سبک زندگی متدانی اساسا طبیعت مورد پذیرش است و آن را مادر انسان می دانند اما در سبک زندگی متعالی، طبیعت، خاستگاه و پایگاه و پرشگاه و پرورشگاه انسان است نه غایت او بلکه غایت در آن ماوراء طبیعت و معاد است و توسعه را در خدمت انسان می داند نه انسان را در خدمت توسعه و آن را ابزاری برای رشد او می شمارد.
ما این را سبک و تمدن را توحیدی می نامیم یعنی این سبک و تمدن، دو ساحتی، جامع، متعالی و متعادل است. در این سبک و تمدن انسان هم آسایش پیدا می کند و هم آرامش، هم توسعه دارد هم تعالی، هم دین دارد هم سیاست، هم دنیا دارد هم آخرت و همه اینها مانند جسم و روح یکی هستند اما با این اولویت که جسم ابزاری است برای روح. بنابراین سعادت در این نوع سبک و تمدن، خوشبختی است نه خوشوقتی.
لذا در این نوع تفکر دنیا و آخرت با هم است، دنیا پرورشگاه است آسایشگاه نیست و فرودگاهی است برای پرواز و رشد و تعالی؛ دنیا در این تفکر پل است نه قرارگاه و آموزشگاه و دانشگاه است و خیر نعمتی برای رشد و تعالی. بنابراین در این دیدگاه دنیا اول است نه آخر و غایت.
چه مسائلی باید در سبک زندگی امروز ما اصلاح شود تا در سایه آن افرادی توانمند برای تمدن سازی تربیت شوند؟
دو مطلب در اینجا باید مورد تاکید قرار گیرد؛ ایمان و عمل صالح. ایمان عبارت است از ارزش ها، بینش ها و منش های متعالی. طبق آیه قرآن انسان ها و قوم ها خود سرنوشت خود را تغییر می دهند. بنابراین صعود و سقوط تمدن ها مرهون اراده و گروه های انسانی و اجتماعی است که در میان آنها دو دسته تاثیرگذارند؛ عالمان و حکام، به عبارت دیگر رهبران دینی و سیاستمداران. البته شاید در برهه ای از زمان افرادی مانند بازیگرها، هنرپیشه ها یا فوتبالیست ها بر سبک زندگی و تمدن اثرگذار باشند اما این مقطعی است و آنچه در طول تاریخ مستمر بوده و هست همان دو دسته ای است که ذکر شد. اگر این دو گروه خود را اصلاح کنند، به تبع آنها جامعه نیز اصلاح می شود و در واقع علما و حکّام، مغز و قلب جامعه هستند. لذا با ایمان و عمل صالح می توان افرادی را تربیت کرد که تمدن ساز در جوامع اسلامی و بین المللی باشند.
پایان پیام/
نظر شما