سرداری که پیکرش 13 روز در میدان جنگ ماند

خبرگزاری شبستان: سردار شهید علی حیاتی در نزدیکی پاسگاه زالوآب عراق در سال 62 به شهادت می رسد و پیکر پاکش 13 روز در میدان جنگ باقی می ماند.

خبرگزاری شبستان- ایلام


غروب روزی که می خواستیم جهت عملیات عازم شویم، در زیر چادر ما همه بچه ها جمع شده بودند، همه شوخی می کردند، شب عجیبی بود، تنها کسی که به جمع ما نمی پیوست حیاتی بود، به او گفتیم چرا به جمع ما نمی آیی، گفت: می خواهم در این لحضات آخر عمر، معصیتی مرتکب نشوم، می خواهم کوله بارگناهم سبکتر باشد، کاملا رنگ و بوی شهادت در چهره اش مشهود بود.


عملیات شروع شد در حالی که فرماندهی یکی از گروهان های گردان یاسین را برعهده داشت گلوله به پایش خورد، بچه ها به او گفتند شما توانایی ندارید، خون زیادی از بدنتان رفته است! باید برگردید و او چفیه ای را بر پایش بست و حرکت کرد و به نبرد ادامه داد.


در حالی که تعداد کمی از نیروهای تحت فرماندهی او باقی مانده بود و دوشکای دشمن حسابی منطقه را زیر آتش داشت این بار ترکشی به سرش اصابت کرد، با زهم بچه ها اصرار کردند برگرد، اما او گفت: ما برای شهادت آمده ایم نه برای برگشت، بچه های امداد زخمش را باند پیچی کردند.


ساعت 5 بامداد بود که به نزدیکی پاسگاه زالوآب عراق رسیدیم، حیاتی آر پی جی به دوش به انهدام دوشکای دشمن رفت که گلوله ای مستقیم دشمن، پیشانی و گلوی نازنیش را بوسید و آسمانی شد.


در آخرین لحظات فقط شهادتین را گفت و دیگر هیچ! پیکر پاکش پس از 13 روز در میدان جنگ باقی ماند و به پشت جبهه منتقل شد.


شهید علی حیاتی در 9 خرداد 1345 در خانواده ای عشایری و مذهبی در حومه شهر دهلران دیده به جهان گشود، او از بدو تولد با صفا، صمیمت و غیرت با زندگی عشایری خو گرفته بود.


وی در سال 51 برای شروع تحصیلات ابتدایی خود وارد دهلران شد با وجود سن کم در شکل گیری جریان انقلاب اسلامی نقش فعالی دشت و با شرکت در تظاهرات علیه رژیم ستم شاهی نفرت و انزجار خویش را از ظلم و ستم حکومت شاه معدوم اعلام کرد.


حیاتی، در جریان حمله به ساختمان ساواک در شهر دهلران ذی نقش بود، در سال 59 با شروع حمله نظامی دشمن متجاوز در قالب نیروهای مردمی برای مقابله با متجاوزین وارد منطقه ی موسیان شد و توانست در کنار دلیرمردان غیرتمند دهلرانی جلوی پیش روی دشمنان را بگیرند.


وی، بعد از چند روز به خانواده مهاجر خود در حومه دهلران پیوست و پس از آن برای ادامه تحصیل روانه شهر آبدانان شد، شهید علی حیاتی در حین تحصیل با تشکیل انجمن اسلامی دانش آموزان به مبارزه فرهنگی با عناصر منحرف پرداخت و در این جبهه با دادن آگاهی و بینش درست سیاسی و انقلابی توانست بسیاری از دانش آموزان را عاشق انقلاب نماید.


علی حیاتی تاکید زیادی بر جاذبه داشت تا دافعه و همواره تاکید می کرد که باید با اخلاق خوب و برخورد نیکو افراد را با انقلاب آشنا کرد، او گرچه در کلاس درس بود ولی روحش در جبهه و نزد بسیجیان بود، سرانجام عازم منطقه عملیاتی دهلران شد و با نشان دادن تجربه و لیاقت و کاردانی در امور نظامی موفق شد برای گذرندان دوره ویژه پاسداری عازم باختران شود.


پس از مدت سه ماه آموزش فنون تخصصی در رشته اطلاعات و عملیات موفق به پوشیدن لباس مقدس پاسداری گردید، در سال 61 طی حکمی به سمت فرماندهی سپاه ماژین منصوب شد و توانست اشرار متمرد آن منطقه را سرکوب کند، او آنچنان در میان مردم ماژین دارای محبوبیت بود که پس از شهادتش مردم آن خطه به رغم بعد مسافت در قالب هیئت های عزداری در مراسم ختم ایشان شرکت کردند.


شهید حیاتی در وصیت نامه خود بالاترین انگیزه شهادت خود را دفاع از دین خدا و حریم مقدس ولایت فقیه می داند، او چندین مرتبه از ولایت فقیه با تمجید و تکریم یاد می کند و متذکر می شود: ای امت حزب الله به هوش باشید و پشتیبانی خود را از امام امت و ائمه جمعه اعلام کنید که بدون این حضرات، اسلام معنا ندارد.


اگر این آقایان نبودند ما هنوز در منجلاب فساد به سر می بردیم و حقیر بسیار امام عزیز و ائمه جمعه را دوست دارم و به خاطر این که به ما جان اسلامی دادند و به والله سوگند که اسلام بدون روحانیت مانند کشور بدون طبیب است.

 

برگرفته از کتاب 13 روز در میدان نوشته عبدالحسین رحمتی


پایان پیام/
 

کد خبر 370512

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha