خبرگزاری شبستان-اهواز، شهید سید محمدجواد شرافت فرزند سید بزرگ 12 مهر 1306 در شوشتر و در خانواده ای پاک و معتقد به دنیا آمد؛ پدرش از سادات معتقد منطقه و مادرش از زنان پاکدامن و مؤمن آن دیار بود.
او از همان دوران کودکی ذهنی کنجکاو داشت و به مطالعه و تفکر علاقه نشان می داد، در سن 14 سالگی با همفکری جمعی از دوستانش، انجمن تبلیغات اسلامی را در زادگاهش ایجاد کرد و از همان تاریخ به مبارزه با مفاسد و نفی طاغوت همت گماشت.
در 16 سالگی تشکیل خانواده داد و یکسال پس از آن در آموزش و پرورش شوشتر به تعلیم و تعلم نوجوانان و جوانان روی آورد؛ او همواره به شغل معلمی به عنوان یک فریضه می نگریست و آن را دوست داشت و به آن عشق می ورزید.
وی چند سال در شوشتر به تدریس ادامه و پس از آن به واسطه مبارزات انقلابی خود مجبور شد تا سال 1342 مدتی را در ادارات مختلف و بقیه را در سنگر آموزش و پرورش به امر بازگو کردن حقایق اسلام و پرده برداری از ماهیت ظلم و فساد دربار طاغوت گذراند.
در سن 38 سالگی در آزمون کنکور قبول و در دانشگاه تهران در رشته ادبیات مشغول به تحصیل شد، در این زمان با احساس نیاز آشنا کردن مردم با قرآن و عمل به مفاهیم و حفظ آن، جلسات تفسیر قرآن را در خانه ای روبروی دانشگاه تهران برپا کرد و به آموزش حقایق قرآنی پرداخت.
شهید شرافت به فرموده امام جعفر صادق(ع) قرآن را جایگاه نور هدایت و چراغ های شب تار می دانست تا شخص در پرتو آن در تاریکی ها مسیر را طی کند. وی همچنین با حضور در حوزه های اندیشه اسلامی وجود خود را با کسب علوم دینی تطهیر کرد و مقدمات فقه را فرا گرفت.
شهید شرافت از همان دوران نوجوانی نیروی عظیم خود را برای اندیشیدن و اقامه فریضه امر به معروف و نهی از منکر به کار بست، با برپایی جلسات دینی و تبلیغی، جوانان را با خوش رفتاری به سوی تعالیم دینی هدایت می کرد.
وی به جوانان توصیه می کرد قدر و قیمت جوانی را بدانند زیرا معتقد بود سیاهی هنوز روح جوانان را در بر نگرفته و فطرت پاک جوان دست نخورده است و کشش های معنوی او را به سوی پاکی و تعالی سوق می دهد.
او به روح آزادگی جوانان آشنایی عمیق داشت و بنابراین تلاش می کرد تا با ارتباط مناسب با آن، وجدان پاک جوانان را به رهایی از ظلم و ستم سوق دهد و با اقامه فریضه امر به معروف و نهی از منکر، جوانان را در پرتو دستورات قرآن و شرع به مقابله با هوای نفس و جایگزین کردن اخلاق پسندیده اسلامی رهنمون می شد و از آنان می خواست آینده نگر باشند.
شهید شرافت در سایه اندیشه هایی که داشت هرگز در برابر طاغوت و کج اندیشی عمال آن سکوت نمی کرد به طوری که در سال 1331 در برگزاری انتخابات فرمایشی مجلس شاهنشاهی، با یکی از کاندیداهای مزدور شاه درگیر شد و حقایقی را برای مردم منطقه شوشتر آشکار ساخت.
رژیم که در آن زمان تاب دیدن مبارزات علنی مردم را نداشت و می خواست هر حرکت انقلابی را در نطفه خاموش کند سید محمدجواد را دستگیر و به اهواز تبعید کرد و تا سال 1342 همواره تحت مراقبت شدید رژیم بود و چندبار مورد تهاجم ماموران امنیتی شاه قرار گرفت و بازداشت شد اما دیری نمی گذشت که با قیام توده های مردم شهر شوشتر و تعطیلی عمومی که به خاطر اعتراض به دستگیری او رخ می داد، آزاد شد.
وی در 15 خرداد 1342 به نشانه اعتراض به بازداشت امام خمینی، برنامه وسیعی را برای مبارزه با رژیم منفور پهلوی طراحی کرد و خود با سخنرانی علیه شاه مردم را به صحنه علنی مبارزات و اعتراضات گسترده کشاند. در پی این اقدام ساواک با دستگیری وی در پوشش ادامه تحصیل او را به تهران منتقل تبعید و پس از انتقال از ورود او به دانشسرای تربیت معلم جلوگیری کرد.
شهید شرافت در سال 1345 با همکاری جمع از معلمان متعهد و انقلابی آموزش و پروش مانند شهید محمدعلی رجایی، برنامه تظاهرات و اعتصابات معلمان ایران را تدارک دید و به اجرا درآورد که در نتیجه این حرکت انقلابی، او و جمعی از یارانش دستگیر و دوباره به تبعید فرستاده شدند.
ساواک ابتدا وی را به بیدخت گناباد، سپس چالوس و از آنجا به کرج و سرانجام به تهران تبعید کرد و پس از ناموفق ماندن فشار تبعید و محروم کردن وی از تدریس، وقتی دید نمی تواند از ادامه فعالیت های دینی و مبارزاتی او ممانعت کند، عاقبت تصمیم به ترور او گرفت.
بنابر پرونده های به دست آمده از ساواک، قرار بود، سید محمد در یک حادثه ساختگی به شهادت برسد ولی آن روز به سبب کسالتی که بر وی عارض شد در منزل ماند و این توطئه رژیم نیز عقیم شد.
شهید شرافت پس از سال ها تحمل سختی های تبعید به تهران منتقل شد و در هنرستان مافی به همراه یکی از برادران مبارز دیگر به نام شهید ایرج شهسواری فعالیت خوزه اندیشه و تعلیم جوانان را از سر گرفت.
او در همین دوران جلسات تفسیر قرآن بار دیگر در مسجد الحسین(ع) و نیز در دماوند شروع کرد و پس از 6 سال و در آستانه پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به تهران آمد، وی آموزه های قرآنی را همواره به جوانان می آموخت و با قدرت بیشتری برای سرنگونی رژیم پهلوی همت گماشت.
سید محمدجواد شرافت پس از پیروزی انقلاب از آموزش جوانان و آینده سازان ایران اسلامی دور نشد و تا آخرین لحظه حیات پربرکت خود برای ارتقای سطح فکری و علمی آنان کوشید.
وی با پیروزی انقلاب مدتی در سمت مشاور شهید محمدعلی رجایی که در آن مقطع زمانی وزیر آموزش و پرورش بود به فعالیت های خود در این مسیر ادامه داد و در ضمن عضو هیئت رئیسه بنیاد فرهنگی البرز بود.
وی در چهار دوره انتخابات سراسری کشور به عنوان عضو هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات استان تهران انتخاب شد و برای صیانت از آرای مردم تلاش بی وقفه ای از خود به یادگار گذاشت؛ همچنین با پایه گذاری حزب جمهوری اسلامی به عضویت در این تشکیلات اسلامی درآمد و در این سنگر انقلاب نیز با خون خود نهال ارزش های اسلامی را آبیاری کرد.
شهید شرافت در آستانه انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی از طرف گروه های ائتلاف بزرگ، نامزد نمایندگی مجلس در حوزه انتخابیه تهران شد ولی چون علمای شوشتر از وی خواستند که وکالت مردم زادگاه خود را به عهده بگیرد، پذیرفت و در همان مرحله اول انتخابات، با کسب 82 درصد آرای ماخوذه حوزه انتخابیه شوشتر به عنوان نماینده منتخب این شهرستان وارد خانه ملت شد.
در مجلس به عنوان معاون کمیسیون بازرگانی، خدمات گسترده ای را برای بهبود ساختار مبادلات بازرگانی کشور و رسیدگی به نیازهای اساسی مردم انجام داد و در سنگر مجلس به دفاع از آرمان های ملت پرداخت و با درایت و نکته سنجی با وجود همه تهدیدات منافقین، در جریان عزل بنی صدر به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور رای مثبت داد.
از جمله ویژگی های اخلاقی شهید شرافت می توان به صداقت در گفتار و عمل، بصیرت، پایبندی به ارزش های انقلابی و اسلامی، ولایتمداری، ایمان راسخ، عزم پولادین، همنشینی با جوانان و ارزش گذاری به آنان اشاره کرد.
از این شهید آثار گرانبهایی به یادگار مانده است که از جمله آنها می توان به ترجمه کتاب «زندگانی حضرت فاطمه(س)» و تالیف کتاب «مردگان با ما سخن می گویند» و ده ها مقاله دیگر نام برد.
سید محمدجواد شرافت هرگز برای اشاعه فرهنگ غنی اسلامی کوتاه نیامد و سرانجام در انفجار دفترحزب جمهوری اسلامی توسط منافقین کوردل به شهادت رسید و از این شهید بزرگوار چهار پسر و 2 دختر به یادگار ماند.
پایان پیام/
نظر شما