سرویس قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، متن کامل تفسیر یک جزء، صوت ترتیل جزء و تفسیر آیه یا آیات منتخب را به صورت روزانه بر روی خروجی صفحه خود قرار خواهد داد که شماره سیزدهم این مجموعه در ادامه می آید.
[سوره الرعد (13): آیات 41 تا 43]
أَوَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها وَ اللَّهُ یَحْکُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَ هُوَ سَرِیعُ الْحِسابِ (41) وَ قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً یَعْلَمُ ما تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ وَ سَیَعْلَمُ الْکُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ (42) وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفى بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ (43)
ترجمه:
41- آیا ندیدند که ما پیوسته از اطراف (و جوانب) زمین کم مى کنیم (جامعهها، تمدن ها و دانشمندان تدریجا از میان مى روند) و خداوند حکومت مى کند و هیچ کس را یاراى جلوگیرى یا رد احکام او نیست، و او سریع الحساب است.
42- کسانى که پیش از آنها طرح ها و نقشه ها کشیدند ولى تمام طرح ها و نقشه ها از آن خداست از کار هر کس آگاه است و به زودى کفار مى دانند سرانجام (نیک و بد) در سراى دیگر از آن کیست!
43- آنها که کافر شدند مى گویند تو پیامبر نیستى، بگو کافى است که خداوند و کسانى که علم کتاب (و آگاهى بر قرآن) نزد آن هاست گواه (من) باشند.
تفسیر: انسان ها و جامعه ها از میان مى روند و خدا مى ماند.
از آنجا که در آیات گذشته روى سخن با منکران رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود در این آیات نیز همان بحث تعقیب شده است: و هدف این است که با هشدار و استدلال و خلاصه از طرق مختلف آن ها را بر سر عقل آورده و به تفکر و سپس اصلاح وضع خویش وا دارد.
نخست مى گوید:" این مغروران لجوج آیا ندیدند که ما پیوسته از اطراف و جوانب زمین کم مىکنیم"؟ (أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها).
روشن است که منظور از زمین در اینجا" اهل زمین" است، یعنى آیا آن ها به این واقعیت نمى نگرند که پیوسته اقوام و تمدن ها و حکومت ها در حال زوال و نابودى هستند؟ اقوامى که از آن ها قوی تر و نیرومند تر و سرکش تر بودند، همگى چهره به زیر خاک کشیدند، و حتى دانشمندان و بزرگان و علمایى که قوام زمین به آنها بود آنها نیز چشم از جهان فرو بستند و به ابدیت پیوستند.
آیا این قانون عمومى حیات که درباره افراد، و کل جامعه هاى بشرى و کوچک و بزرگ جارى و سارى است، براى بیدار شدن آن ها کافى نیست، که این چند روز زندگى را ابدى نشمرند و به غفلت برگزار نکنند؟! سپس اضافه مى کند:" حکومت و فرمان از آن خداست و هیچکس را یاراى رد احکام او یا جلوگیرى از فرمان او نیست" (وَ اللَّهُ یَحْکُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ).
" و او سریع الحساب است" (وَ هُوَ سَرِیعُ الْحِسابِ).
بنا بر این از یک طرف قانون" فنا" را در پیشانى همه افراد و ملت ها نوشته و از سوى دیگر کسى را توانایى این نیست که این فرمان یا سایر فرمان هاى او را تغییرى دهد، و از سوى سوم با سرعت به حساب بندگان رسیدگى مى کند و به این ترتیب پاداش کیفر او قطعى است.
در روایات متعددى که در تفسیر" برهان" و" نور الثقلین" و سایر تفاسیر و منابع حدیث آمده است آیه فوق به فقدان علما و دانشمندان تفسیر شده است چرا که فقدان آن ها مایه نقصان زمین و کمبود جوامع انسانى است.
مفسر بزرگ، طبرسى در تفسیر این آیه از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل مى کند:
ننقصها بذهاب علمائها، و فقهائها و خیارها:" ما از زمین مى کاهیم با از میان رفتن علما و فقها و اخیار و نیکان «1».
و در حدیث دیگرى مى خوانیم که" عبد اللَّه بن عمر" هنگامى که امیر مؤمنان على (علیه السلام) شهید شد این آیه را تلاوت کرد أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها، سپس گفت یا امیر المؤمنین لقد کنت الطرف الاکبر فى العلم، الیوم نقص علم الاسلام و مضى رکن الایمان:" یعنى اى امیر مؤمنان تو جانب بزرگ علم در جهان بودى و با شهادتت امروز علم اسلام بکاستى گرائید و ستون ایمان از میان رفت" «2».
البته همانگونه که گفتیم آیه معنى وسیعى دارد که هر گونه نقصان و کمبود و از میان رفتن افراد و جامعه ها و بطور کلى اهل زمین را شامل مى شود و هشدارى است به همه مردم اعم از بد و نیک حتى علما و دانشمندان که ارکان جوامع بشرى هستند و با از میان رفتن یک تن آنها گاهى دنیایى به نقصان مى گراید، هشدارى است گویا و تکان دهنده.
و اما اینکه بعضى از مفسران احتمال داده اند که منظور از نقصان ارض کم شدن از سرزمین هاى کفار و افزوده شدن به بلاد مسلمین است، با توجه به اینکه سوره در مکه نازل شده است، صحیح به نظر نمىرسد، زیرا در آن روز فتوحاتى نبود که کفار با چشم خود ببینند و قرآن به آن اشاره کند.
و اینکه بعضى از مفسران که در علوم طبیعى غرقند، آیه فوق را اشاره به کم شدن زمین از ناحیه قطبین و برآمدگى بیشتر از ناحیه استوایى دانسته اند آنهم بسیار بعید به نظر مى رسد، زیرا قرآن در آیه فوق هرگز در مقام بیان چنین چیزى نیست.
در آیه بعد همین بحث را ادامه مىدهد و مىگوید: تنها این گروه نیستند که با توطئه ها و مکر ها به مبارزه با تو برخاسته اند بلکه" آنها که پیش از این گروه بودند نیز چنین توطئه ها و مکرها داشتند" (وَ قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
اما نقشه هایشان نقش بر آب و توطئه هایشان به فرمان خدا خنثى شد، چرا که او از همه کس به این مسائل آگاه تر است، بلکه" تمام طرح ها و نقشه ها از آن خدا است" (فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً).
او است که از کار و بار هر کس آگاه است و" مى داند هر کسى چه کارى مى کند" (یَعْلَمُ ما تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ).
و سپس با لحنى تهدید گونه آن ها را از پایان کارشان بر حذر مى دارد و مى گوید:
" کافران بزودى خواهند دانست که پایان کار و سرانجام نیک و بد در سراى دیگر از آن کیست"؟ (وَ سَیَعْلَمُ الْکُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ).
در آخرین آیه مورد بحث (همان گونه که این سوره در آغاز از نام قرآن و کتاب اللَّه شروع شده) با تاکید بیشترى روى معجزه بودن قرآن، سوره رعد را پایان مى دهد، و مى گوید:" این کافران مى گویند تو پیامبر نیستى" (وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا).
هر روز بهانه اى مى تراشند، هر زمان تقاضاى معجزه اى دارند و آخر کار هم باز مى گویند تو پیامبر نیستى! در پاسخ آن ها بگو" همین کافى است که دو کس میان من و شما گواه باشد یکى اللَّه و دیگرى کسانى که علم کتاب و آگاهى از قرآن نزد آن ها است"! (قُلْ کَفى بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ).
هم خدا مى داند که من فرستاده اویم، و هم آن ها که از این کتاب آسمانى من یعنى قرآن آگاهى کافى دارند، آنها نیز به خوبى مى دانند که این کتاب ساخته و پرداخته مغز بشر نیست، و جز از سوى خداى بزرگ امکان ندارد نازل شده باشد، و این تاکیدى است مجدد بر اعجاز قرآن از جنبههاى مختلف که ما شرح آن را در جاهاى دیگر مخصوصا در کتاب" قرآن و آخرین پیامبر" دادهایم.
بنا بر آنچه در بالا گفتیم منظور از مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ، آگاهان از محتواى قرآن مجید است.
ولى بعضى از مفسران احتمال داده اند که اشاره به دانشمندان اهل کتاب باشد، همان ها که نشانه هاى پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را در کتب آسمانى خویش خوانده بودند، و از روى علاقه و آگاهى به او ایمان آوردند. ولى تفسیر اول صحیح تر به نظر مى رسد.
در بسیارى از روایات آمده است که منظور از مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ على بن ابى طالب (علیه السلام) و ائمه هدى است، که در تفسیر نور الثقلین و برهان این روایات جمع آورى شده است.
این روایات دلیل بر انحصار نیست و همان گونه که بارها گفته ایم اشاره به مصداق یا مصداق هاى تام و کامل است و در هر حال تفسیر اول را که ما انتخاب کردیم تایید مى کند.
سزاوار است در اینجا سخن را با روایتى که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده پایان دهیم.
ابو سعید خدرى مى گوید از پیامبر درباره قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ (که در داستان سلیمان وارد شده است) سؤال کردم فرمود:
ذاک وصى اخى سلیمان بن داود: " او وصى و جانشین برادرم سلیمان بود" عرض کردم قُلْ کَفى بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ از چه کسى سخن مىگوید و اشاره به کیست فرمود:
ذاک اخى على بن ابى طالب:
" او برادرم على بن ابى طالب است" !
منبع: تفسیر نمونه
پایان پیام/
نظر شما